عبدالرحمن الراشد (الشرق الاوسط) – وقتی بشار اسد مناطق نفتی شرق سوریه را از دست داد و بیشتر آنها تحت کنترل «قسد» (نیروهای سوریه دمکراتیک) قرار گرفت، به رژیم ایران متوسل شد تا نفت و مشتقات آن را برای تقویت نیروهایش در جنگ و جلوگیری از توقف خدمات در مناطق تحت سلطهاش تأمین کند.
اقتصاد ضعیف سوریه در حال فروپاشی بود و دولت اسد در وضعیت ورشکستگی قرار داشت، زیرا درگیر یک جنگ داخلی بدون هیچ درآمدی شده بود. او برای مقابله با این شرایط به مواد مخدر و تروریسم روی آورد که به دو کالای اصلی صادراتی رژیم بعثی سوریه تبدیل شدند.
برخی ممکن است فکر کنند که این اغراق یا تبلیغی علیه رژیمی است که سقوط کرده و قادر به دفاع از خود نیست، اما خود رژیم اسد این موضوع را پنهان نمیکرد و حتی از آن برای تنظیم روابط منطقهای و بینالمللی خود بهره میبرد.
البته در ارتباط با مناسبات جدید اسد با ریاض قبل از سقوط وی باید یادآور شویم که با وجود توافقی در ماه مه ۲۰۲۳ اما پای هیچ سفیر سعودی به دمشق نرسید. نمایندگی دیپلماتیک تنها به فعالیت از هتل فورسیزنز محدود شد، و عربستان نیز سفیر خود را برای اولین بار پس از حوادث داخلی سال ۲۰۱۱ به پایتخت سوریه نفرستاد مگر بعد از ورود احمد الشرع و نیروهایش به دمشق.
روابط ریاض با دمشق به کندی پیش رفت زیرا رژیم اسد به وعدههای خود عمل نکرد و عملیات قاچاق کپتاگون متوقف نشد. اسد، طبق معمول، در اجرای آشتی مورد انتظار تعلل میکرد و انتظار داشت در ازای توقف آن، غرامتهای مالی به ارزش میلیاردها دلار دریافت کند. این موضوع به مذاق ریاض خوش نیامد، به ویژه اینکه اصل پاداش دادن به قاچاقچیان مواد مخدر برای متوقف کردن فعالیتشان میتوانست به باجگیری بیشتر دامن بزند. بشار اسد نقش «اسکوبار»، قاچاقچی معروف مواد مخدر کلمبیایی، را ایفا میکرد و طبق برآوردهای غربی، از فروش کپتاگون سالانه بیش از ۵ میلیارد دلار درآمد داشت؛ این مبلغ حتی بیشتر از درآمدهای نفتی او پیش از جنگ بود!
من حداقل پنج بار با بشار اسد رئیس جمهور مخلوع سوریه در جلسات مستقیم دیدار داشتم و ساعتها گفتگو کردیم. با این حال، نمیتوانم ادعا کنم که او را میشناسم. بیشتر آنچه را هم در آن دیدارها گذشت، همان زمان در روزنامه «الشرق الاوسط» منتشر کردم.
پس از ترورهایی که در لبنان رخ داد، دیگر این دیدارها را متوقف کردم، زیرا تهدیدهای او دامن روزنامهنگاران را نیز گرفته بود و من نیز در فهرست ممنوعالورودها به لبنان قرار گرفتم. سپس، اندکی پیش از انقلاب سال ۲۰۱۱ علیه رژیم وی، در یک جلسه گروهی او را دیدم. در آن جلسه، او آرام و مطمئن به نظر میرسید و یقین داشت که رژیم او در امنیت کامل بسر میبرد.
به هر حال، با وجود اطلاعات وحشتناکی که پس از سقوط او آشکار شد و به آنچه پیشتر درباره رژیم هولناک او میدانستیم اضافه شد، او در سطح شخصی و در دیدارهایش همیشه مؤدب به نظر میرسید؛ آماده بود که بشنود و پاسخ دهد، و تنها در موارد اندکی از کوره در میرفت. این شخصیت او در برابر تمام مهمانانش بود. این موضوع باعث سردرگمی بسیاری از افراد در درک و شناخت حقیقت او شده بود. آیا یک گروه شیطانی پشت آنچه در سوریه و لبنان رخ میداد وجود داشت؟ آیا برادرش ماهر، یا افسرش علی مملوک، یا همسرش اسماء، یا اشخاصی از رژیم ایران مانند قاسم سلیمانی مسئول آنچه بودند که در سوریه جریان داشت؟
حقیقت اما این است که بشار اسد برخلاف آنچه گفته میشود که نظام عامل سرکوب هاست، خود وی به شخصه پشت همه آنچه اتفاق میافتاد ایستاده بود و آن را مدیریت میکرد. او شکستهایش در اداره کشور را با استفاده از زور جبران میکرد. در دوران او کشور هر روز فقیرتر میشد و تقصیر- برخلاف ادعای او- بر دوش کشورهای مخالف نبود. درواقع بشار پس از به دست گرفتن قدرت، با استقبال زیادی از سوی کشورهای منطقهای و بینالمللی روبرو شد چرا که امیدی برای خروج از میراث حافظ اسد و رهبری سوریه به سمت باز شدن و مدرن شدن وجود داشت، اما او هیچ چیز جز افزایش زندانها، پیشی گرفتن از پدرش در تعداد ترورها و انفجارها و میزبانی از گروههای تروریستی انجام نداد.
به همین دلیل، انقلاب سوریه علیه بشار اسد غافلگیرکننده نبود، هرچند که سه ماه پس از رویدادهای تونس آغاز شد. اسد که در بُعد اقتصادی شکست خورده بود، به قاچاق مواد مخدر و میزبانی گروههای مسلح در طول جنگ عراق در چارچوب توافقی با جمهوری اسلامی ایران روی آورد و این روش را بعدها در جنگ خود طی دهه گذشته تکرار کرد. من به یاد نمیآورم که او پیش از انقلاب درباره توسعه، مدرنسازی اقتصادی و بهبود شرایط معیشتی شهروندانش صحبت کرده باشد.
سوریه امروز و حکام جدید آن نیاز به تأمل در بررسی تاریخ رژیم دو اسد دارند. جای تعجب نیست که رژیمی سقوط کند که در آن یک ارتشی که محافظ آن کشور است یا استاد دانشگاه که نماینده نخبگان جامعه است، درآمدشان به حدود بیست دلار در ماه میرسید! تجربه نشان داده است که خطرات شکست اقتصادی از شکست امنیتی بزرگتر است.
شکست اقتصادی سوریه سالها قبل از جنگ و با تحریمهای « قانون سزار» و مسدود شدن داراییهای دولت اسد در خارج و فروپاشی ارز ملی رخ داده بود. این نتیجهی مدیریت ضعیف بشار اسد، فساد گسترده، حکومت ناکارآمد و وابستگی رژیم به «اقتصاد خاکستری» متکی بر مواد مخدر و درگیری خارجی بود.
سوریها حتی پس از رنجهای زیادی که در کشورهایی که به آنها پناه برده بودند متحمل شدند، در هر زمینهای که وارد شدند، موفقیتهای بزرگی کسب کردند. امروز فرصتی بزرگ توسط دولت احمد الشرع میتواند فراهم شود تا همه سوریها با تمام تفاوتها و تنوع خود گرد آیند و با مشارکت در حکومت، درهای کشور را به روی جهان باز کرده و به جذب سرمایهگذاری در آن بپردازند.
*منبع : روزنامه الشرق الاوسط
*نویسنده: عبدالرحمن الراشد
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن