چهاردهمین یادبود شاهپور علیرضا پهلوی که ۱۴ دی ۱۳۸۹ در بوستون به زندگی خود پایان داد و شهریار شفیق افسر ارشد نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی ایران و فرزند شاهدخت اشرف پهلوی که ۱۶ آذر ۱۳۵۸ توسط جمهوری اسلامی در پاریس به قتل رسید، روز شنبه ۴ ژانویه ۲۰۲۵ (۱۵ دی) در هتل اشتاینبرگر شهر دوسلدورف به همت شماری از ایرانیان میهندوست و ملیگرایان حامی پهلویها برگزار شد.
در این مراسم، دکتر لاله تنگسیری جراح دندانپزشک در سخنانی به این نکتهی مهم اشاره کرد که سرنوشت شاهپور علیرضا و شهریار شفیق با سرنوشت جوانان چند نسل پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی نقاط مشترک دارد.
متن سخنرانی دکتر لاله تنگسیری را در ادامه میخوانید:
ایران یعنی چه؟ ایران یعنی سرزمین آریا.
آریا یعنی چه؟ آریا به معنی نجیب است.
۱۰۰ سال پیش، بزرگان ایرانزمین، فروغی، قوامالسلطنه، داور، تیمورتاش و دیگران، نجیبترین خاندان ایران را جایگزین قاجار کردند.
نجیب یعنی چه؟ نجیب یعنی انسانی زحمتکش که به تعالی مردم و کشورش میاندیشد، نه به بدگویی و پایین کشیدن دیگران. پرهیز از دروغگویی، نه دفاع از خود در برابر دروغگویان. هر ایرانی، چه مخالف و چه موافق، به زحمات این خاندان اذعان دارد. هیچکس از پهلوی دروغ نشنیده، هیچکس بدگویی نشنیده. این بزرگترین سرمایه پهلوی و آیندهی ایران است. از این سرمایه پاسداری کنیم.
از کی ترور و مرگ جوانهایمان تبدیل به امری عادی شد؟
شاهپور علیرضا پهلوی و والاگهر شهریار شفیق هر دو شاهدانی بیهمتا هستند از کابوسی که در این ۴ دهه سیاه بر ایرانیان گذشت.
از تولد تا ۴ سالگی را در پایگاههای ارتش شاهنشاهی زندگی کردم و محیط زندگی ما از لحاظ نظم و امکانات از پایگاههای نظامیان آمریکا و انگلستان چیزی کم نداشت. وقتی در سال ۷۴ میلادی به خارج اعزام شدیم پدر و مادرم همیشه دلتنگ و در آرزوی بازگشت به ایران بودند. چرا که ایران بهشت و معبد هر ایرانی بود.
هیچ ایرانی به دلیل فشار اقتصادی یا اجتماعی یا سیاسی و به اجبار در خارج از ایران زندگی نمیکرد. هیچ ایرانی پناهنده و فراری از ایران نبود. در اقیانوسها و دریاها هیچ ایرانی به خاطر فرار و مهاجرت از ایران غرق نشده بود. در آسمان ایران هیچ ایرانی هواپیمایش هدف موشک خودی قرار نگرفته بود. کیان ۷ ساله در ماشین شخصی به قتل نمیرسید یا نیکای ۱۶ ساله در ون امنیتی مورد تجاوز قرار نمیگرفت. آیا همین دلایل کافی نیست که ۴۶ سال بعد حسرت گذشته را بخوریم و در خاطراتمان زندگی کنیم؟
با فاجعه سینما رکس آبادان ناقوس مرگ و نابودی به صدا در آمد؛ اما ما نفهمیدیم. حتی وقتی در خارج از ایران ترور و ناامنی به ما رسید باز هم درک نکردیم. از یک جایی شروع کردیم به فهمیدن ولی باز پافشاری کردیم به خوشباوری چون بهای فهمیدن خیلی سنگین بود.
زمانی فهمیدیم که دیگر دیر شده بود. در ایران نوید افکاری و مجیدرضا رهنورد و در خارج از ایران والاگهر شهریار شفیق و شاهپور علیرضا پهلوی جان باخته بودند. هر ۴ دلاورمردِ جاویدنام برای ایران زیستند و برای ایران جان دادند.
در سال ۵۷ همه ما باختیم؛ ما همه به تاریکی، به تفرقه، به خرافات و به وعدههای پوشالی باختیم. فریب وعده برابری حقوق زن و مرد را خوردیم در حالی که از آن حقوق بهرهمند بودیم. به وعده زندگی بهتر دل بستیم وقتی که زندگی بهتر را داشتیم. وعده آزادی را باور کردیم در حالی که هم آزادی داشتیم و هم آبادی.
به خاطر این نشست با دانشگاه علوم دریایی در شهر دارتموت انگلستان تماس گرفتم تا اطلاعاتی درباره جاویدنام شهریار شفیق به دست آورم چرا که ایشان پیش از پیوستن به نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی در این دانشگاه تحصیل کرده بودند. متاسفانه به دلیل گذشت بیش از ۵ دهه تلاشم بینتیجه ماند. اما از طریق دوستان و آشنایان توانستم با چند نفر از همکاران سابق ایشان صحبت کنم.
با توجه به محدودیت وقت، چند خاطره از قول این عزیزان بازگو میکنم. از بردن بعضی اسامی به دلایل امنیتی خوداری میکنم و افرادی که نام میبرم با رضایت خاطر این عزیزان است.
تیمسار خلبان نمکی متخصص بمباران لیزری و همرزم والاگهر شهریار شفیق در جنگ ظفار اعتقاد دارند ناخدا دوم شهریار شفیق با اینکه عضو نیروی دریایی بودند، اطلاعات بسیار دقیقی از علم هوانوردی داشتند. بطوری که اگر ایران ناو هواپیمابر میخرید، ایشان بهترین گزینه برای فرماندهی آن میبود. تیمسار از دانش بینظیر والاگهر درباره جنگندههای F5، T33 و ساب دراگون تعریف کردند. ایشان همچنین اشاره کردند که در دوران فرماندهی بر ناو آرتمیس، والاگهر حتی در جزییاتی مانند ترتیب و ستآپِ نشستن میهمانان در گردهماییها دقیق و اصولی بودند. منش و اخلاق حرفهای او، کلاس و استاندارد جدیدی در نیروی دریایی شاه هنشاهی ایجاد کرد. تیمسار از چهره شهریار گفتند که مصری و شبیه پدرشان (احمد شفیق) بود و از اخلاق ایشان که چقدر با ادب، منظم، جدی و پر تحرک بودند.
یکی دیگر از کروچیفهای ارتش شاهنشاهی خاطراتی از سال ۱۳۴۸ و سیل خوزستان تعریف کردند. رودخانه بهمنشیر طغیان کرده بود و نیروی دریایی با استفاده از هاورکرافت نقشی حیاتی در نجات مردم محاصره شده آبادان و خرمشهر ایفا کرد. این عملیات که به فرماندهی شهریار شفیق انجام شد یک روز کامل طول کشید. مهارت و رهبری ایشان چنان تاثیری بر این کروچیف گذاشت که او تصمیم گرفت به نیروی دریایی بپیوندد. در این عملیات از کرافت استفاده کردند چرا که کرافت خشکی، آب و پستی و بلندی را میپیماید و در هر نوبت ظرفیت جابجایی ۱۰۰ نفر را دارد در حالی که هلیکوپترها بیش از ۱۲ نفر ظرفیت نداشتند.
پس از دیدن این مهارتها و این عملیات راوی گرامی تصمیم میگیرند که به استخدام نیروی دریایی درآمده و به مردم از این طریق خدمت کنند.
خاطره دیگری به زمانی مربوط میشود که پرسنل برای انجام یک مانور نظامی در بندرعباس مستقر شدند. به خلبانها در مهمانسرای انکس بندرعباس خوابگاه داده شده بود در حالی که کرپچیفها در محل نامناسبی اسکان داده شدند که این امر باعث نارضایتی آنها شد .وقتی والاگهر از این امر مطلع شدند با جدیت به فرمانده تیم پرواز، سروان جعفری، اعتراض کردند و تاکید داشتند که این رفتار در شأن نیروی دریایی نیست. ایشان یادآوری میکنند که ما همه همکار هستیم و بدون این همکاران چه کسی متوجه اشکالات هلیکوپتری که سوارش میشویم خواهد شد؟!از ایشان میخواهند که هرچه سریعتر رسیدگی کنند و این پرسنل را به مکان مناسبی منتقل کنند.
شهریار شفیق نه تنها در نیروی دریایی بلکه در کل ارتش شاهنشاهی نماد جدیت در انجام وظیفه، نوعدوستی، رشادت و شایستگی بودند. او مقام و جایگاه خود را نه از طریق روابط خانوادگی، بلکه با تلاش و شایستگی به دست آورده بود.
خلخالی و سران جمهوری اسلامی خوب میدانستند کسی که در آزادسازی جزیره ابوموسی پس از ۶۲ سال از چنگ اشغالگران انگلیسی نقش کلیدی داشته و عملیات مزدوران عمانی را خنثی کرده و بین هممیهنان و پرسنل خود بسیار محبوب بود، قطعاً برایشان خطر بزرگیست.
پس از ترور ناجوانمردانه ایشان در فرانسه با وجود حکومت ملایان، جمعی از پرسنل نیروی دریایی پرچمهای ایران را به احترام ایشان نیمهافراشته کردند.
یادشان گرامی و نامشان جاویدان
پاینده ایران
جاوید شاه