نادر زاهدی ـ نزدیک به نیم قرن است که سازمان مجاهدین خلق در عرصه سیاسی و ایدئولوژیک ایران حضور دارد؛ سازمانی که با بنیادهای مذهبی و برای مبارزه با نظام سلطنتی پایهگذاری شد؛ در همان سالهای اول فعالیت دچار تغییر ایدئولوژیک شد و بیشتر کادرها و رهبری آن مارکسیسم را پذیرفتند.
آنان که اسلام سیاسی را کنار گذاشتند (که داستان آن را بایستی در فرصت دیگری بازگفت)، درواقع استمرار و خطی را علنی کردند که در زیرساختهای ایدئولوژیک پایهگذاران سازمان وجود داشت و با الفاظ و مفاهیم دینی، مکتب مارکسیسم- لنینیسم را در چشمانداز مبارزاتی و تشکیلاتی خود قرار داده بودند.
نخستین بار این بهمآمیختگی دینباوری با چپگرایی را پادشاه فقید (محمدرضاشاه پهلوی) با مفهوم «اتحاد سرخ و سیاه» مطرح کردند و سپس این اصطلاح توسط برخی از چپگرایان (نظیر بیژن جزنی، غلامحسین فروتن و منصور حکمت) و دیگران، وارد گفتمان سیاسی ایران گردید؛ اهداف سیاسی بنیانگذاران و همچنین دیگر رهبران سازمان- چه در بخش منشعب و چه در میان مذهبیها- ایجاد حکومتی مبتنی بر آموزههای دینی شیعه و تلاش برای در دست گرفتن مراکز اجرایی و ارگانهای سیاسی و اقتصادی- فرهنگی در کشور است؛ الگویی که در دوران اخیر و در میان برخی از سیاسیکاران با اسم رمز «فدرالیسم»، «جمهوری شورایی»، «اداره قومیتی» و… بر تمامیت ارضی ایران هجوم آورده و همراستا با ارگانهایی از حکومت اسلامی، به تجزیه کشور تمایل دارند.
مدتی است که مجاهدین خلق با پشت سر گذاشتن «انقلاب ایدئولوژیک» در ازدواج سازمانی مسعود رجوی و مریم عضدانلو و اعلام خودخواندهی رهبر «مقاومت» و رئیس جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران، به صورت فرقهای اداره میشود؛ در اشاره به این مسئله به تعبیر مسعود رجوی «درست در این نقطه است که انقلاب درونی مجاهدین با امر سرنگونی رژیم، درست در همین نقطه با هم پیوند میخوره و به هم میرسه. یعنی که ما پاسخ رو در مریم و انقلاب او یافتیم. موضوع البته ضرورت درونی بود برای مجاهدین در چارچوب مرام و مسلک و ایدئولوژی خودشون. اما در عین حال پاسخ به ضرورت سرنگونی رو در اونجا یافتیم از طریق ارتقای کیفیت نیروی رزمنده یعنی مجاهدین و ارتش آزادیبخش. برجستهترین وجه پایداری و رویش. بله! برجستهترین وجه پایداری و رویش مجاهدین رو ققنوسوار پس از یکصدهزار شهید در اینجا میشود به عیان دید؛ انقلابی که گفت هدفش نفی ایدئولوژی جنسیت و تبعیض جنسی بود…»
این فرقه مذهبی که در سالیان اخیر به مسائل جاسوسی وارد شده و بیشترین اهتمام خود را مقابله با نیروهای سلطنتطلب و مشروطه خواه قرار داده است، بعد از انتقال به اردوگاهی در کشور آلبانی، تغییر فکری داده و به شکل فرقهای عرفانی و صوفیانه درآمده است. تصوفی که مجاهدین در مواضع اخیر خود نشان دادهاند، با پرستش مسعود و مریم، پایی در مذهبگرایی ایدئولوژیک دارد که ریشه و پی آن را در نوشتههای کسانی مانند مهدی بازرگان و علی شریعتی از سویی و ترجمههای ناقص و غیرتخصصی از رهبران کمونیسم جهانی و روسی از سوی دیگر میبینیم. این تصوف مارکسیستی با گذار و در کنار ایدههای قاطی پاتی مارکسیسم اسلامی که ارکان و افکار ادارهکنندگان سازمان مجاهدین خلق را طی نیم قرن تسخیر کرده، قرار دارد و به غایت دور و تهی از آموزههای سکولاردمکراتیک دنیای مدرن و سیاستهای ملی و آزادیخواهانه است.
در یکی از متنهایی که به اسم مسعود رجوی در وبسایت رسمی مجاهدین خلق درج شده، نمونهای از پیوند آموزههای عرفانی و فرقهای را در شبیهسازی وادی عرفان با رهبری خود در هدایت مجاهدین، اینگونه بیان میشود: «شیخ عطار در این داستان چگونگی سفر پر رنج عارف سالک را در شاهراه وصول به حق شرح میدهد، و میگوید پرندگان انجمن کردند تا پادشاهی را بر خود برگزینند. اما هُدهُد فرزانه گفت که ایشان را خود سلطانی باشد و آن سیمرغ است و نیز آگهی داد که طالبان و جویندگان باید در راه طلب مقصود جِد و جَهد نمایند و بر مشکلات بسیار فائق شوند. سالکان، یعنی روندگان، سالکان این طریق بایستی از ۷ وادی، یعنی ۷ درّه پر خطر بگذرند تا به مطلوب برسند. اما پرندگان با وجود همه مشکلات راه سفر اختیار کردند و برای وصول به سر منزل سیمرغ که در قافً حقیقت مسکن داشت، هُدهُد را که سالها درک محضر سلیمان جان را کرده بود به راهنمایی خود برگزیدند. اما چون هُدهُد باز به شرح دشواریها و سختیهای راه پرداخت، بسیاری پرندگان هر یک به عذر و بهانهای ترک سفر کردند…»
تداوم استحاله مجاهدین از مارکسیسم اسلامی به مارکسیسم عرفانی در روزهای اخیر و به همراهی برخی از کمونیستهای سودازده که در بیشتر مواقع تاریخی و مسائل سیاسی، همگام اسلام سیاسی و ایدئولوژیک بودهاند، در ماجرای تبلیغاتی آرامستان پاریس به عرصه آمد؛ نمادهای این جمع کوچک، نشانگر مارکسیسم عرفانی است که در رگ و پی مجاهدین خلق و بخشی از چپ ایرانی که خود را وارث اصلی جنون پنجاه و هفت میدانند، ریشه دارد و اکنون در جهان پسادینی و زمان رواداری دموکراتیک، عرصه ای برای عقدهگشایی از سلطنت و نیروهای آزادیخواه به دست آورده و بطور لحظهای ابراز وجود میکند.