غسان شربل (الشرق الاوسط) – ماه ژانویه در تهران طنین و فضایی دردناک دارد. نمیتوان آنچه را که در سومین روز این ماه در سال ۲۰۲۰ رخ داد، فراموش کرد. مردی در دوردست خط قرمزی را که تهران برای خود ترسیم کرده بود، از بین برد و قاسم سلیمانی در نزدیکی فرودگاه بغداد کشته شد. فرمانده «سپاه قدس»، معمار «استراتژی بازوها منطقهای» و پروژه «ضربه بزرگ» علیه اسرائیل به قتل رسید.
حالا تهران در این ماه نمیتواند جز با نگرانی و دلهره به روز بیستم ژانویه ۲۰۲۵ نگاه کند. در این روز، کاخ سفید بار دیگر به دست مردی خواهد افتاد که دستور کشتن قاسم سلیمانی را صادر کرد. مردی که از توافق هستهای خارج شد و شریانهای اقتصادی رژیم ایران را خشکاند.
بشار اسد نیز بدون آنکه تمایلی به مقاومت در میدان نبرد داشته باشد، سوار هواپیمای تبعید شد و رفت. او ترجیح داد از مقاومتی که به پایان معمر قذافی در لیبی و علی عبدالله صالح در یمن انجامید، بپرهیزد و بدون آنکه مهارتی در خلق صحنه پایانی مانند «رفیق» بعثیاش صدام حسین داشته باشد، صحنه را مخفیانه و بی سر و صدا ترک گفت. فرار اسد پایانبخش یک سال پر از ماههای دردناک برای جمهوری اسلامی بود که شامل ترور حسن نصرالله و یحیی السنوار، و همچنین ترور اسماعیل هنیه در ضیافت سپاه پاسداران در تهران بود.
مسعود پزشکیان اکنون در دفتر خود تقویم ماهها و روزها را ورق میزند. شانس او بسیار بد بود زیرا پست ریاست جمهوری در زمان «توفان»ها به او رسید. مردی که آرزو داشت پنجرهها را حتی اگر شده به تدریج و با احتیاط باز کند و به خیال خود میخواست اگر پایان جنگها ممکن نباشد، حداقل آتشبسهای طولانی برقرار شود، توجه به اقتصاد را افزایش دهد و مشکلات معیشتی را برای غلبه بر ناامیدیهای وسیع که رویهم تلنبار شده حل کند. افزایش هیاهو در منطقه برای او نگرانکننده است و فرصتی برای نفس کشیدن باقی نمیگذارد. درست است که پرونده سوریه و نیروهای نیابتی هیچگاه در مسئولیت رئیس قوه مجریه نبوده و به عهده فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و «سپاه قدس» و تحت نظارت رهبر جمهوری اسلامی است. اما واقعیت این است که پزشکیان میبایست تحولات و پیامدهایی را که در حال رخ دادن است، مرور کند چرا که موقعیت وی نتیجهی این رویدادهاست.
پزشکیان میداند که «حماس» با شدت مبارزه کرده است، اما او این را هم میداند که اکنون غزه از وضعیت نظامی و درگیریها خارج خواهد شد تا مشغول بازسازی و درمان زخمهای خود شود. البته آزادی زندانیان فلسطینی در هر توافقی، این واقعیت را تغییر نمیدهد که غزه ویران شده و بهای انسانی سنگینی پرداخته است.
«حزبالله» لبنان نیز با شدت جنگید اما بهایی سنگین پرداخت کرد و جنگ این گروه نیز این واقعیت را تغییر نمیدهد که تهران دو ضربه سنگین و کوبنده متحمل شده است: نخست، از دست دادن حسن نصرالله که جایگزینی وی بسیار دشوار است؛ دوم، از دست دادن «عمق استراتژیک» در سوریه که جغرافیای این کشور اجازهی پس گرفتن آن را نمیدهد.
بدون سوریه، حزبالله نمیتواند جنگی علیه اسرائیل به راه بیندازد، به ویژه پس از آنکه این جنگ، شکاف فناوری عظیم بین حزبالله و اسرائیل را بیش از پیش نمایان ساخت. گزینههای حزبالله بسیار محدود شده است. مرز لبنان- اسرائیل تحت نظارت قطعنامه ۱۷۰۱ و یک ژنرال آمریکایی است، و مسیر سابق قاسم سلیمانی بین تهران و بیروت بطور محکم بسته شده است.
درواقع سوریه بزرگتر از آن بود که سنگینی آن برای جمهوری اسلامی قابل تحمل باشد. «محور مقاومت» فرو پاشیده است. این روزها از سوی چندین کشور سخنان قاطعی شنیده میشود: دوران گروههای شبهنظامی و ارتشهای موازی و نیابتی باید پایان یابد!
گروههای شبهنظامی باید به جغرافیای خود بازگردند و حق ندارند موشکها و پهپادهای خود را به مأموریتهای منطقهای ارسال کنند. در کشورشان نیز سلاح باید تنها در اختیار دولت باشد دولتها نمیتوانند به گروههایی که متهم به ایفای نقشهای تروریستی هستند حقوق پرداخت کنند.
در حالی که عراق نیز نمیخواهد میدان جنگ باشد، آنسوتر موشکهای «حوثی» هم نمیتوانند فروپاشی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی را جبران کنند.
کیفرِ و عقوبتی که به جمهوری اسلامی تحمیل شده بسیار شدید است. ماشین جنگی اسرائیل اکنون رژیم ایران را تهدید میکند و آمریکا خارج از این سیاست نیست. پیششرط آمریکا برای پذیرش جمهوری اسلامی، حذف شبهنظامیان منطقهای و عدم تلاش برای بمب هستهای است. این دوران سختترین روزهای جمهوری اسلامی و سختترین روزهای رهبر آن است.
پزشکیان در حالی شعلههای صحنههای جنگ سوریه را ورق میزند که دمشق در حال مرور برنامههای دیگریست. الشرع مشغول اطمینان دادن به سیاستمدارانی است که به ملاقات وی میروند و به نظر میرسد آنچه اتفاق افتاده آن «توفان» نبوده بلکه تغییر در سرنوشت سوریه بوده است. حلقهی سوریه از «محور مقاومت» گسسته شده و اتحادی که شکل گرفته بود، از هم پاشیده است.
سیاستمدارانی که با احمد الشرع دیدار میکنند در تلاشاند که بفهمند چه در ذهن او میگذرد. او که نخستین گام را برای خلع سلاح گروههای مسلح و ادغام آنها در ارتش سوریه برداشته است آیا قصد دارد از مدل ترکیه اقتباس کند یا اینکه موجهای تغییر به سوی یک مدل پیچیدهتر خواهند رفت؟ در هر حال، یک امر مسلّم است: قطعا دیدارکنندگان با او برای خروج رژیم ایران از جغرافیای سوریه هیچ اشکی نریختهاند.
واقعیت این است که بازگرداندن سوریه به «محور مقاومت» در افق نزدیک بسیار دشوار است. این ماموریت بسی سنگینتر از تواناییهای «حشدالشعبی» عراق و «حزبالله» لبنان است و با خطرات زیادی روبروست. در همین ارتباط است که پرسشهای زیادی مطرح میشود: آیا رژیم ایران باید رویکرد خود را نسبت به مسائل منطقه تغییر دهد و به نقشی محدودتر بسنده کند؟ آیا پوتین از سرسختی بشار اسد خسته شده بود و به همین دلیل او را به حال خود رها کرد؟ آیا سلطان استانبول تصمیم گرفت تا والی دمشق را به دلیل رد مکرر همراهی با او مجازات کند؟
علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی اسرائیل و آمریکا را به دست داشتن در رویدادهای دمشق متهم کرده است. او همچنین گفته که «یکی از کشورهای همسایه سوریه در سرنگونی اسد نقشی داشته است» بدون آنکه از ترکیه نام ببرد.
چقدر اوضاع خاورمیانه پیچیده است. سرزمینی پر از دام و دشواری و شگفتی. مسعود پزشکیان از طنین دردناک این ماه در تهران آگاه است و این در حالیست که دشواری این صحنه با ماههای تلخی که از «توفان» یحیی السنوار تا «توفان» احمد الشرع گذشت، برای رژیم ایران دوچندان میشود.
*منبع: روزنامه الشرق الاوسط
*نویسنده: غسان شربل مدیرمسئول روزنامه الشرق الاوسط
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن