زنان پارسی بر صحنه تئاتر «زینگارو» در پاریس

- بارتاباس کارگردان خلاق فرانسوی نمایش «زنان پارسی» را پس حدود یک سال اجرا در تاریخ ۳۱ دسامبر در پاریس به پایان رساند.
- «زنان پارسی» نمایشی شگفت‌انگیز از ادوار مختلف تاریخ ایران است. صحنه‌ای فرش شده از آب با تُرکتازی زنان بر اسب‌ها که شجاعت و دلاوری و مقاومت و ایستادگی‌شان را ظریف و شاعرانه در سرزمینی کهن به نمایش می‌گذارند. آنها بر تَرک اسب‌ها شعرهای عاشقانه می‌خوانند، می‌رقصند و به زمان جنگ نیز می‌جنگند.
- سحر دهقان در مورد شخصیت بارتاباس می‌گوید: «او از آن دسته مردانی است که فراتر از جنسیت به انسان‌ها نگاه می‌کنند و به انرژی زنان و قدرت آنها باور دارد و میدان را در اختیار آنها می‌گذارد تا پتانسیل خود را به کار بگیرند. در ایران امروز نیز می‌بینیم که چطور نسل جوان اعم از زن و مرد کنار هم ایستاده‌اند و مبارزه می‌کنند و تا چه اندازه حمایت مردان از زنان در ایران مهم است. جوانان نشان دادند که جنگ ما مردانه و زنانه نیست جنگ اصلی ما با تعصب و جهل است.»

یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳ برابر با ۱۲ ژانویه ۲۰۲۵


کتایون حلاجان – بارتاباس کارگردان خلاق فرانسوی نمایش «زنان پارسی» را پس حدود یک سال اجرا در تاریخ ۳۱ دسامبر در پاریس به پایان رساند. او که از واژه «قبیله» یا «طایفه» برای همکارانش استفاده می‌کند با جمعی متشکل از زنان و مردان همراه با اسب‌ و رامشگران و با استفاده از اشعار شعرای ایرانی و افغان نسبت به زنان پارسی ادای احترام کرده است. زنانی که گویی از استبداد رهایی یافته‌ و شور عشق با آواز سر داده‌اند.

سحر دهقان/ عکس از فیسبوک زینگارو

مادیانی سپید با یال‌های بلند و رها دور تا دور صحنه می‌تازد و همزمان زنی با پیراهن سرخ و گیسوان بلند بر روی آب به سماع درآمده است: رقصی چنین میانه میدانم آرزوست.

«زنان پارسی» نمایشی شگفت‌انگیز از ادوار مختلف تاریخ ایران است. صحنه‌ای فرش شده از آب با تُرکتازی زنان بر اسب‌ها که شجاعت و دلاوری و مقاومت و ایستادگی‌شان را ظریف و شاعرانه در سرزمینی کهن به نمایش می‌گذارند. آنها بر تَرک اسب‌ها شعرهای عاشقانه می‌خوانند، می‌رقصند و به زمان جنگ نیز می‌جنگند.

تئاتر زینگارو

در این جشن باستانی اقوام ایرانی و سلسله‌های مختلف پادشاهی با همراهی طاووس‌ها، اسب‌ها، الاغ‌ها و اردک‌ها در زیر مشعل‌های روشن، با ساز و آواز اصیل ایرانی بیننده را به ژرفای تاریخ می‌برند. در این میان زنی در مقام یک شمن با سکان کشتیِ دوران در دست، یادآور توفان‌های پیاپی است که ایران از سر گذارنده است؛ گویی چون کشتی بی لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد…

پس از پایان نمایش، هنگام خروج از سالن در فضای باز به خواست کارگردان این اثر، آتشی در زمستان افروخته شده و تماشاچیان گرد آن حلقه زده چای می‌نوشند تا لذتِ دیدنِ یک نمایش اصیل در جان‌شان بنشیند.

تئاتر «زینگارو» در پاریس یکی از متفاوت ترین سالن‌های نمایش است. بارتاباس صاحب این مجموعه که شهرت بین‌المللی دارد ۴۰ سال است که آن را بنا کرده و آثارش را در آن به روی صحنه می‌برد. شیوه کار این کارگردان در نوع خود از این جهت متفاوت است که او در کنار بازیگران از حیوانات نیز در بیان مفاهیم داستانی استفاده می‌کند. به نوعی می‌توان گفت سیرک و تئاتر را با هم ادغام کرده است. او با کاروان یا همان قبیله و طایفه‌ی خود از آمریکا تا ژاپن سفر کرده و در شهرهای مختلف دنیا اجرا داشته است. این کارگردان به شدت دقیق، سختگیر و ظریف کار می‌کند و هر نمایش او بیش از یکسال زمان برای آماده شدن نیاز دارد.

عکس از فیسبوک زینگارو

در نمایش«زنان پارسی» تنها پنج ایرانی حضور دارند و بقیه‌ی هنرمندان از ملیت‌های مختلف هستند. سه‌تار و شورانگیز با شادی فتحی، سنتور با فرناز مدرسی فر و تنبک با نیلوفر محسنی،

آواز و کمانچه با فیروزه رئیس دانا و رقص با سحر دهقان اجرا می‌شود.

سحر دهقان کارگردان، رقصنده، طراح و معلم رقص کلاسیک و معاصر ایران و آسیای میانه است. این هنرمند در مورد کار با بارتاباس می‌گوید: «او برای من کسی مانند شکسپیر و مولیر است. پدیده‌ای نادر که تکرار نخواهد شد. بارتاباس در زمینه تئاتر و کار با حیوانات شیوه نویی را ابداع کرده و تاریخ تازه‌ای را در هنر نمایش رقم زده است.»

عکس از فیسبوک زینگارو

وی در ادامه می‌گوید: «بارتاباس برای نمایش «زنان پارسی» بسیار زحمت کشید. بیش از یک سال زمان برای تحقیق و پژوهشِ تاریخ، شعر و موسیقی ایران گذاشت. ترجمه شعرهای کلاسیک و معاصر زنان ایران مانند فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی و شاعران زن افغان را  یک به یک خوانده و از میانشان انتخاب کرده. در بخش موسیقی نیز همینطور بود شاید بیش از ۱۰۰ نوازنده و آهنگساز آثارشان را برای او فرستادند تا در نهایت او از بین آنها انتخاب کند. همچنین برای انتخاب سوارکاران سعی کرد کسانی را انتخاب کند که شباهتی به زنانِ ایران باستان داشته باشند و  می‌توان گفت بهترین‌ها را انتخاب کرد. هنرمندی که در صحنه‌ای از نمایش از موهاش کشیده شده و آویزان است و روی آب می‌رقصد، آرژانتینی و یکی از بهترین‌ها در دنیا است.»

سحر دهقان و بارتاباس

سحر دهقان می‌افزاید: «بارتاباس در این نمایش قصد داشت روزگاری از ایران را یادآوری کند که زنان و مردان در کنار هم می‌جنگیدند. زمانی که ایران تمدن بزرگی بود و زنان جایگاه انسانی خود را داشتند، در قدرت بودند و امور جامعه را اداره می‌کردند و فرزندان نشان از مادر می‌گرفتند.»

وی در ادامه می‌‌گوید: «امروز می‌بینیم که جوانان چگونه بر بلندای تمدن و فرهنگ خود ایستاده‌اند و با دلاوری و شجاعت می‌خواهند سرنوشت‌شان را تغییر دهند. ایران چون ققنوسی از خاکستر خود برخاسته است.»

سحر دهقان/ عکس از رضا دقتی

سحر دهقان که از کودکی ایران را ترک کرده و به تبعید آمده در همین ارتباط توضیح می‌دهد: «دل کندن از ایران برایم بسیار سخت بود تا جایی که در مدارس فرانسه از یادگیری این زبان پرهیز می‌کردم و یکبار از مادرم پرسیدم چرا فرانسوی‌ها  در مدرسه با من فارسی حرف نمی‌زنند. ترک وطن در کودکی دشوارتر است زیرا حق انتخاب نداریم و مجبور به پیروی از والدین هستیم. من سال‌ها از این تبعید اجباری سردرگم بودم. با اینکه در جامعه فرانسه زندگی و کار می‌کنم و از ایران دور هستم هیچگاه ارتباط و اتصال من با ایرانیان قطع نشده و می‌توانم بگویم در ایران خودم زندگی می‌کنم. سرنوشت ایران برای من مهم است. مبارزه ما تنها حضور در تظاهرات نیست؛ هر کس می‌تواند با روش خود مبارزه کند. من در زمینه حرفه‌ایم سعی می‌کنم برای خودم و سرزمینم بهترین باشم. زنان ایران قوی و مبارز هستند و نشان داده‌اند که نه برده هستند، نه فرمانبردار، نه بیچاره و نه تسلیم. من رقص سماع را در این نمایش انتخاب کردم که برایم یک سمبل سیاسی است، چرا که سماع هم که رقصی عرفانی است برای زنان در ایران ممنوع بوده و هست. دو صحنه رقص دارم در این نمایش دارم؛ در دومین صحنه لباس قرمز بدون آستین به تن دارم که مرسوم رقص سماع نیست و اسب سپیدی به دور من می‌چرخد. این چیدمان برای من نماد آزادی و رهایی است. در اولین صحنه هم اسبی که می‌چرخد نه کسی روی آن سوار است و نه کسی هدایت‌اش می‌کند. او آزادانه در صحنه می‌تازد. لباس را خودم انتخاب کردم و بارتاباس با اینکه سختگیر است این اجازه را به من داد چون ایرانی بودم و این نمایش در مورد زنان ایران بود. در چیدمان این صحنه حرکت دست‌ها و بازوهایم، تخته کوچک زیر پایم که روی آب شناور است و موهایم که صورتم را پوشانده داستان دختری را روایت می‌کند که شخصا می‌شناختم که در زندان بوده و شکنجه شده بود.»

محوطه تئاتر زینگارو

سحر دهقان در مورد شخصیت بارتاباس می‌گوید: «او از آن دسته مردانی است که فراتر از جنسیت به انسان‌ها نگاه می‌کنند و به انرژی زنان و قدرت آنها باور دارد و میدان را در اختیار آنها می‌گذارد تا پتانسیل خود را به کار بگیرند. در ایران امروز نیز می‌بینیم که چطور نسل جوان اعم از زن و مرد کنار هم ایستاده‌اند و مبارزه می‌کنند و تا چه اندازه حمایت مردان از زنان در ایران مهم است. جوانان نشان دادند که جنگ ما مردانه و زنانه نیست جنگ اصلی ما با تعصب و جهل است.»

بابک رجبی نوازنده و آهنگساز و خواننده ساکن پاریس که به دیدن این نمایش رفته است می‌گوید: «به نظر می‌رسد در این نمایش هر تماشاگر یک پادشاه است که برایش جشن شبانه‌ای برپا کرده‌اند. جشنی با همان سرگرمی‌های قرن‌های گذشته مانند آتش‌بازی، رقص، اسب‌دوانی و موسیقی زنده که یک ساعت کیف و لذت مداوم است. جشنی که به امکانات تکنولوژیک و مدرن امروز نیاویخته ولی همچنان می‌تواند آدمی‌را سرشار کند. موسیقی زنده بدون استفاده از امکاناتِ صدابرداری خاص؛ همه چیز این رویداد طبیعی است. پس لذت آن هم شکلی ناب و طبیعی دارد.»

او ادامه می‌دهد: «تماشاچی چون پادشاهی بر تخت نشسته و تاریخ  از مقابل او عبور می‌کند. با این سفرِ در زمان، ادوار تاریخی ایران از سلجوقیان تا قاجار در مقابل بیننده سلسله تعویض می‌کند. حضور حیوانات و ارتباط آنها با آدمیان از دیگر عوامل اتحاد بیننده با طبیعت است. در قرنی که بارتاباس تمنا دارد که سمبل‌هایش را در آن کنار هم بچیند ما هم به عنوان عنصری آنزمانی حضور داریم. در موسیقیِ این نمایش از امکان امروزی کمتر استفاده شده. نه از افکت‌ها صوتی الکترونیک استفاده شده  و نه از جلوه‌های تصویری با پرژکتور و نه نورپردازی‌های اغراق‌آمیز. در عصر حاضر نمایشی می‌بینیم که خنیاگران در ارتفاعی از صحنه روی مصطبه [سکو/ نیمکت یا بلندی] نشسته‌اند و با سازهای سنتی ایران موسیقی درباری می‌نوازند و یک هنرمند صداپرداز در هیبت یک شمن با اشیاء صدای توفان و آب را تقلید کرده و با میخ و نعل و آهن صدای پای اسب‌ها را تداعی می‌کند. صحنه با نور اندکِ شمع‌ها، مشعل‌ها و آتش‌بازی روشن است؛ پدیده‌هایی که ما را از سیطره تکنولوژی ایمن می‌دارد و یکبار دیگر متوجه می‌شویم که می‌توانیم با امکاناتی که هنوز از انقلاب صنعتی برنگذشته زندگی کنیم، نمایش ببینیم و لذت و زیبایی را انتقال دهیم. این نقطه همان نقطه لذت‌بخش اتصال انسان امروز به اصالت خود  است.»

بابک رجبی همچنین می‌افزاید: «این نمایش مملو از نمادهای زنانه است. اکثر شخصیت‌ها زن هستند. تفسیری شاعرانه از زنان ایران بدون اغراق و شعارزدگی بی آنکه بخواهد به کسی یا جریانی زخم بزند و یا بحرانی ترحم‌برانگیز در ذهن جوامع غربی بسازد، صدای زنان را در تاریخ سیاسی ایران به گوش می‌رساند. زنانی که یکبار در هیبت زنان فربه دوران قجر روی اسب‌ها جست و خیز  کرده و بار دیگر مردان را همراهی می‌کنند. گاه در کجاوه نشسته و به همراه اثاثِ کهنه کوچ می‌کنند و در جایی دیگر سوارکارانی تیزپا هستند که از معنای عشق و استقلال سخن می‌گویند. در این نمایش پیر و جوان، کوتاه و بلند، چاق و لاغر همه بازی می‌کنند و شعبده می‌آفرینند. بارتاباس۴۰ سال است که مجموعه زینگارو را ساخته و در آن نمایش اجرا می‌کند تا بتواند آزادانه و مستقل حرف و بیان خودش را داشته باشد. او با تمام ثروت و موفقیتی که دارد، در یک کاروان کوچک در همان محیط نمایش‌اش زندگی می‌کند که در نوع خود خاص و منحصر به فرد است.»

نمایش « زنان پارسی» از تاریخ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳ تا  ۳۱ دسامبر ۲۰۲۴ با چند ماه وقفه در پاریس به روی صحنه رفت. این نمایش حدود صد و چهل و سه شب اجرا داشت و حدود هشتاد و پنج هزار تماشاگر به دیدن آن رفتند. سالن هر شب پر از جمعیت بود و بلیت‌ها تا روز آخر پیش‌فروش و تمام شده بودند.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴ / معدل امتیاز: ۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=367417