نازنین انصاری (کیهان لایف) – نازنین افشین جم نویسنده و کنشگر بینالمللی حقوق بشر اخیرا طرحی برای هموار کردن مسیر آزادی ایران پیشنهاد داده است. به نظر او ضرورت اتخاذ یک راهکار منسجم و پایدار برای تحقق تغییرات واقعی در ایران نیازمند برنامهریزی دقیق، هوشمندانه و مدبرانه توسط یک کمیسیون انتقال قدرت است. این طرح در مقالهای با عنوان «چگونه مسیر آزادی ایران را هموار کنیم؟» پنجشنبه ۱۶ ژانویه در روزنامه «اورشلیم پست» منتشر شد.
افشین جم در سال ۲۰۰۷ میلادی برای آزادی نازنین فاتحى دختری نوجوان که به اعدام محکوم شده بود، کمپینی را به راه انداخت که در نهایت به آزادی فاتحى انجامید. در کتاب «داستان دو نازنین» افشین جم به نحوه فعالیت کمپین فاتحی میپردازد و اهمیت نقش نیروی مردمی برای ایجاد تحولات مؤثر را توضیح میدهد. وی به خاطر کوششها و اقداماتش در زمینه حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و کودکان برنده چندین جایزه شده است.
نازنین انصارى مدیرمسئول کیهان لندن و کیهان لایف با نازنین افشین جم مصاحبهاى انجام داده است که ترجمه فارسی آن را در ادامه میخوانید.
-چه انگیزهای الهامبخش طرح «کمیسیون گذار ایران به دموکراسی» (ITDC) بود؟
-ابتدا لازم است تأکید و روشن شود که «کمیسیون گذار ایران به دموکراسى» (ITDC) یک نهاد رسمی یا موجود نیست، بلکه ایدهای است که هدف آن برانگیختن گفتگو و ارزیابی امکانپذیری آن است. این ایده از سالها تلاشهای مردمی و نمونههاى همکاری میان ایرانیان مهاجر الهام گرفته است.
ایده تأسیس ITDC درجریان صحبت با یکی از دوستان نزدیک و قدیمیام شکل گرفت. در آن گفتگو، ما نگرانیهای خود را درباره افزایش شکافها در میان اپوزیسیون ایرانی مطرح کردیم و تلاش کردیم به این فکر کنیم که چگونه میتوان بر موانع غلبه کرد و به هممیهنانی که با بحرانهای عظیم اقتصادی، که زندگی را برایشان غیرقابل تحمل کرده، با آلودگی شدید هوا و تخریب محیط زیست، و همچنین نقض گسترده حقوق بشر و سرکوبهای اجتماعی دست به گریبان هستند، کمک کرد. مشکلات ایران بسیار جدی و فوری هستند و سقوط رژیم نیز امروزه بیش از پیش قابل تصور و نزدیک به نظر میرسد. بنابراین نیاز شدید به یک طرح آمادگی برای دوران گذار وجود دارد.
به این نتیجه رسیدیم که وقتی سیاستها، ایدئولوژیها و ذهنیتهای کهنه خود را کنار میگذاریم شاید بتوان برنامه همکاری شبکههایی را که ما در آنها مشارکت داشتیم و بر پایه تخصص، مدیریت پروژه و اهداف مشترک بنا شده است، بطور گستردهتر و به عنوان راه حلی برای گذار به دموکراسی به کار گرفت.
به این نتیجه رسیدیم که وقتی سیاستها، ایدئولوژیها و پیشفرضهای خود را کنار میگذاریم و تنها بر طرحها با بهرهگیری از مهارتها و تواناییهای فردی خود تمرکز میکنیم، میتوانیم به نتایج فوقالعادهای دست پیدا کنیم. از این رو، شاید بتوان همین رویکرد را در قالب یک کمیسیون غیرحزبی به کار گرفت تا وظایف کلیدی و ضروری برای گذار ایران از نقطه الف به نقطه ب، در یک دوره انتقالی تحقق پیدا کند.
-آیا «کمیسیون گذار ایران به دموکراسی» (ITDC) بر اساس باور به یک نظام سیاسی مشخص بنا شده است؟
-به هیچ عنوان چنین نیست. همانطور که اشاره کردم، ITDC در این مرحله صرفا یک ایده است. هدف از این ایده، تدوین یک طرح جامع برای تغییر رژیم و تضمین گذاری آرام و منظم است که از هرگونه هرج و مرج و خونریزی جلوگیری کند و شامل اصول دموکراسی باشد. این طرح بر این اصل استوار است که مردم ایران خود حکومت دلخواهشان را انتخاب کنند.
برای مثال، در مرحله پیش از گذار، این نهاد میتواند وظیفه تشکیل تیمهای تخصصی را بر عهده بگیرد تا بخشهای کلیدی کشور از جمله امنیت، امدادرسانى بشردوستانه، و تثبیت اقتصادی مدیریت شوند. همچنین میتواند با پیشبینی و جلوگیری از چالشهای احتمالی نظیر بیثباتی اقتصادی، ناآرامیهای اجتماعی، و واکنشهای خصمانه رژیم، برنامههای پیشگیرانه و عملیاتی تدوین کرده و راه حلهای کاربردی ارائه دهد. هدف نهایی این است که فرآیند گذار به گونهای برنامهریزی و اجرا شود که از فروپاشی یا بیثباتی جلوگیری کرده و به سوی آیندهای مبتنی بر دموکراسی هدایت گردد.
در دوره پس از گذار، برخی از مهمترین مسئولیتهای فوری ITDC میتواند شامل تضمین امنیت و حفظ نظم عمومی از طریق حفاظت از جان و حقوق شهروندان و همچنین اطمینان از تداوم خدمات اساسی باشد. به همین شکل، این سازمان میتواند وظیفه تثبیت اقتصاد کشور را بر عهده گیرد تا از فروپاشی مالی جلوگیری کرده و تداوم ارائه خدمات مالی و اقتصادی را تضمین کند.
یکی از ماموریتهای اصلی ITDC، آماده ساختن کشور برای برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه است که به عنوان یک نهاد سیاسی فعالیت نمیکند؛ بلکه به عنوان یک کمیسیون یا نیروی کاری موقت طراحی شده که به اهداف و وظایف خاصی اختصاص یافته. این کمیسیون تنها برای مدت معینی فعالیت خواهد کرد و با اتمام کار و تحقق گذار دموکراتیک، که امکان برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه برای شهروندان ایران را فراهم میکند، منحل خواهد شد.
-شما اشاره کردید که «ابتکاراتی مانند نقشهای رهبری چرخشی میتوانند مسئولیت مشترک و نمایندگی متعادل را ترویج داده و اعتماد و همکاری را درون گروه تقویت کنند». منظور شما از «رهبری چرخشی» چیست؟
-در نهایت، خود کمیسیون باید بهترین مسیر اقدام را تعیین کند. با این حال، من پیشنهاد دادهام که ممکن است یک ریاست دورهای برای ترویج عدالت و تعادل مطرح شود. در حالی که متخصصان بر اساس تخصص خود انتخاب میشوند، ضروریست که از تأثیرگذاری هرگونه گرایش شخصی یا سیاسی درتصمیمگیری جلوگیری شود.
ساختار این نظارت میتواند از تسلط هر ایدئولوژی سیاسی جلوگیری کرده و مانع از تمرکز بیش از حد قدرت در دست یک فرد شود و ایفاگر نقش یک ناظر بیطرف، تسهیلکننده و مدیر پروژه خواهد بود که اطمینان دهد تیمها بر روی اهداف متمرکز شده و به مهلتهای تعیینشده پایبند بمانند.
-آیا این رویکرد شامل همکاری با سازمانهایی مانند «اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران» (NUFDI) و پروژهاش نظیر «پروژه شکوفایی ایران» و همچنین «پروژه ققنوس ایران» نیز میشود؟
-کمیسیون قطعا باید بطور فعال با کارشناسان، سازمانها و نهادهای مختلف مشورت کند تا رویکردی جامع، متوازن و کارآمد اتخاذ شود.
در شرایط ایدهآل، این کمیسیون میتواند با گروههای متنوع، به ویژه آنهایی که پیشتر نقشههای راه و برنامههای عملیاتی دقیقی برای «صد روز اول» پس از سقوط رژیم تدوین کردهاند، همکاری کرده و نشستهای مشورتی برگزار کند. به باور من، چنین رویکردی میتواند اعتماد بیشتری ایجاد کرده و امکان برنامهریزی دقیقتر برای «۳۶۵ روز اول» را فراهم آورد.
این ارتباطات به کمیسیون اجازه میدهد تا دیدگاهها، دانش و تجربیات موجود را گردآورى کرده و جامعترین و موثرترین برنامه عملی را برای دوران گذار ارائه کند.
-علاوه بر طرح این کمیسیون، شما در سال ۲۰۲۳ شبکهای از گروههای ایرانی مهاجر بنا کردید. وضعیت فعلی این شبکه چگونه است؟
-ممنون از شفافسازی شما که ITDC صرفا یک ایده است و کاملا جدا از شبکه غیرمتمرکزی است که من در تسهیل آن نقش دارم. این شبکه تا کنون درباره این ایده مشورتی نداشته؛ بنابراین ارتباط دادن این دو به یکدیگر منصفانه نخواهد بود.
پس از درگذشت ژینا مهسا، شمار زیادی از فعالان متحد شدند و گروههای مختلفی تشکیل دادند. با این حال، دیدم که میان این گروهها مواردی از تلاشهای موازی و اهداف یکسان وجود دارد. به عنوان مثال، چندین گروه بطور مستقل در حال تهیه پایگاههای دادخواهی از زندانیان سیاسی یا به دنبال جلب حمایتهای سیاسی از کشورهای غربی بودند.
در ژانویه ۲۰۲۳، تصمیم گرفتم این گروهها را برای یک نشست گرد بیاورم. به مرور زمان، خود آنها پیشنهاد دادند که سازمانها و افراد دیگری نیز به شبکه اضافه شوند. امروز، این شبکه شامل حدود ١۰۰ گروه از ایرانیان مهاجر و چند صد فعال استثنایی و برجسته است.
هر یک از این گروهها به شبکههای گستردهتر، هم در داخل و هم در خارج از ایران متصل هستند. با اینکه ما بطور آگاهانه از بحث درباره وابستگیهای سیاسی پرهیز میکنیم، ولی به خوبی میدانم که شبکه ما طیف کامل سیاسی از راست تا چپ را شامل میشود.
آنچه این گروههای متنوع و غیرسیاسی را متحد میکند، تعهد مشترک به ارزشهای اساسی است: عشق عمیق به ایران و مردم آن، و تعهدی استوار به آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، و رفاه برای سرزمینشان. شور و عزم آنها به وضوح عمق این تعهد را نشان میدهد.
این شبکه به شکل غیرمتمرکز و مردمی سازماندهی شده و شامل مجموعههای متنوع از متخصصان ایرانی در سراسر جهان است که هر یک در زمینههای گوناگون تخصص دارند. هرگز از اعضا درباره وابستگیهای سیاسی آنها سؤالی نشده. در عوض، اعضا برای تشکیل گروههای تخصصی، کار روی پروژهها، و یادگیری از یکدیگر به شبکه میپیوندند.
در طول دو سال گذشته، من نشستهای ماهانهای برای پیوند دادن گروههای ایرانی مهاجر و فعالان برجسته برگزار کردهام. هدف این مذاکرات به اشتراک گذاشتن پروژهها، کارزارها و رویدادها بوده است. تلاش بر این بوده که با ایجاد پیوند میان این گروهها، از فعالیتهاى تکرارى جلوگیری شود، کارها هماهنگتر و کارآمدتر پیش رود، و حس اعتماد و همکاری میان اعضا تقویت گردد.
بطور مداوم به اعضا یادآوری میکنم که این شبکه، شبکه «نازنین» نیست، بلکه متعلق به همه است. هر نشست شامل یک جلسه آموزشی است که توسط کارشناسان هدایت میشود و همچنین بخش «نمایش گروههای همپیوسته» که یک گروه خاص را برجسته میکند.
بازتاب و نتایج از طریق نظرسنجی ماهانه جمعآوری میشود تا اطمینان حاصل شود که این شبکه همچنان پاسخگوی نیازها و کمپینهای اعضا بوده و آنها نقش مؤثری در تعیین مسیر شبکه داشته باشند.
با گذشت زمان، این رویکرد مشارکتی احساس قوی از جامعه، احترام متقابل و موفقیت قابل اندازهگیری را در شبکه و جوامع مرتبط با آن پرورش داده است. از طریق این پلتفرم شبکهسازی، هدف ما توانمندسازی گروهها و فعالان برای به اشتراکگذاری منابع، افزایش دیده شدن طرحهایشان در میان رسانهها، اندیشکدهها و سازمانهای سیاسی، و نهایتا حداکثری کردن تأثیر جمعی آنهاست.
با همکاری یکدیگر، نشان دادهایم که زمانی که با اتحاد، همبستگی و تمرکز بر اهداف مشترک عمل کنیم، بدون اینکه سیاستهای حزبی ما را از هم جدا کند، میتوانیم نتایج خارقالعادهای به دست آوریم.
-شبکه گروههای ایرانی دیاسپورا (جامعه مهاجران) چه دستاوردهایی داشته است؟
-اعضای شبکه ما و شبکههای مرتبط با آنها دستاوردهای چشمگیری داشتهاند. این شامل لابیگری برای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) در فهرست سازمانهای تروریستی در کانادا، تقریبا کسب این عنوان در شورای اروپا، و موفقیت در حذف جمهوری اسلامی ایران از کمیسیون وضعیت زنان سازمان ملل متحد، که اقدامی بیسابقه بود، میشود.
همچنین در تصویب رأیگیری یکپارچه در پارلمان و سناى کانادا برای «تحریمهای توماج» علیه اعضای دادگاههای انقلاب اسلامی ایران و برگزاری جلسه ویژه سازمان ملل در مورد ایران که منجر به ایجاد کمیته تحقیق و بررسی سازمان ملل درباره ایران نقش کلیدی ایفاکرد. اخیرا با حمایت یک هیئت متخصص ایرانی و بازماندگان رژیم که از طریق شبکه ما شکل گرفتهاند، موفق شدیم تمدید این مأموریت را پیگیری کنیم.
فراتر از پیروزیهای سیاسی، شبکه ما به پناهندگان کمک کرده تا پناهگاهی امن بیابند، نیازهای پزشکی برخی دیگر را از طریق همکاری میان گروههای پزشکی مرتبط تأمین کرده، گروهها را در کمپینهای مشترک علیه اعدام و مبارزه با آپارتاید جنسیتی معرفی کرده و جوامع را برای فشار به دولتها جهت لغو رویدادهای حامی حکومت، تحریم یا اخراج مقامات رژیم و تسهیل دسترسی به ابزارهایی مانند «استارلینک» و «وىپىان» در ایران گرد هم آورده است.
این روحیه جمعی از هدفمندی و عزم، کلید پیشبرد مقاصدمان بوده، همانطور که در سالهای گذشته توسط جامعه ما به خوبى نشان داده شده است.
کدامیک از ما میتواند فراموش کند که پس از درگذشت ژینا مهسا امینی، چگونه جهانیان به صورت بیسابقهای به حمایت ازاین حرکت برخاستند؟ پنجاه هزار نفر در تورنتو، هشتاد هزارنفر در برلین با دهها هزار نفر دیگر در سراسر جهان جمع شدند. هشتگ MahsaAmini# به نیم میلیارد توییت رسید، که رکوردی در توییتر ثبت کرد. زنان ایرانی به عنوان اشخاص سال TIME معرفی شدند. آهنگ «برای» شروین حاجیپور جایزه «امی» را در دستهایی که بطور خاص برای آن طراحی شده بود، کسب کرد. دو جایزه حقوق بشر برجسته، جایزه صلح نوبل و جایزه ساخاروف، به نرگس محمدی و ژینا مهسا امینی و جنبش زن، زندگی، آزادی اهدا شد. رهبران سیاسی در همبستگی، موهای خود را کوتاه کردند، شمعهای یادمان روشن کردند، خیابانها را به نام ژینا مهسا تغییر دادند و فعالان مهاجر را به جلسات مهم مانند کنفرانس امنیتی مونیخ و مجمع اقتصادی جهانی (داووس) دعوت کردند، در حالی که مقامات حکومت اسلامى را از این نشستها حذف کردند.
این دستاوردها و موفقیتها به دلیل کنار گذاشتن اختلافات و وابستگیهای سیاسی ممکن شد و خواستههای مردم در ایران بازتاب یافت وهمه با یکپارچگى عمل کردند.
-چرا قابلیت پاسخگویی در حساب توییتر خود را غیرفعال کردهاید؟
-بیش از یک سال پیش تصمیم گرفتم قابلیت پاسخگویی حساب توئیترم را غیرفعال کنم، عمدتا به این دلیل که متوجه شدم ارتش سایبری حکومت ایران بر توییتر تسلط دارد و بطور فرایندهای پیامرسانی فعالان مخالف را ربوده است.
رژیم از یک ارتش سایبری شامل هزاران عامل آنلاین برای پیشبرد روایت خود استفاده میکند. غیرفعال کردن پاسخها، به من اجازه میدهد اخبار و محتوایی را به اشتراک بگذارم که با اهدافم مطابقت دارد، بجای اینکه بگذارم تحت تأثیر این کارشکنیهای برنامهریزی شده قرار بگیرد.
مخاطبان من شامل سیاستمداران، سیاستگذاران، اعضای اندیشکدهها و روزنامهنگاران میشوند و نمیخواستم حواس آنها با این روایتهای جعلی و اطلاعات نادرست پرت شود.
در مواقعی که نیاز به پاسخها و تبادل نظر سازنده در مورد یک موضوع خاص دارم، میتوانم بخش نظرات را باز کنم. در عین حال، بطور مستقیم با مدافعان متعهد در خارج از ایران و داخل کشور در ارتباط هستم که به من اجازه میدهد بطور دقیق احساسات و بینشها را ارزیابی کنم.
خوانندگان فرصتی برای به اشتراکگذاری نظرات خود از طریق بازنشر، بخش نظرات در مقالات و اکانتهای شبکههای اجتماعی «اورشلیم پست» و «کیهان لندن» نیز داشتهاند. متأسفانه بیشتر نظرات بجای انتقاد سازنده از ایدههای مطرحشده در مقاله، حملات شخصی بیاساس بودند که شامل اظهارات بسیار جنسیتزده نیز میشد.
-شما به مدت بیش از دو دهه به دفاع از حقوق بشر در ایران پرداختهاید. چه چیزی شما را به این تعهد پایبند ساخته؟ آیا شخصا در پی قدرت سیاسی هستید؟
-من هیچگونه آرزوی سیاسی در آینده ایران آزاد ندارم، هرچند همیشه علاقه عمیقی به سیاست بینالمللی داشتهام. تحصیلات و مدارک من در علوم سیاسی، روابط بینالملل وفوق لیسانس دیپلماسی با تمرکز بر مدیریت تعارضات بینالمللی، این اشتیاق را به خوبى بازتاب مى دهد. در سال ۲۰۰۷ پیشنهادی برای نامزدی به عنوان نماینده مجلس عوام کانادا مطرح شد، این زمانی بود که هنوز با همسرم که خودش سیاستمدار بود، آشنا نشده بودم. با این حال، مسیری متفاوت را انتخاب کردم که به من اجازه داد مستقل بمانم و بر فعالیتهای بشردوستانه، حقوق بشر و تلاش برای دموکراسی تمرکز کنم.
برای من، هیچ چیز به اندازه آزادی اهمیت ندارد و هیچ چیزی بیشتر از کاهش رنج انسان و مقابله با ظلم، مرا به حرکت نمیآورد. این تعهد در زندگی من جریان دارد.
از کودکى داوطلبی در بانک غذا، آغاز یک باشگاه مسائل جهانی در دبیرستان، همکاری به عنوان مربی جوانان جهانی با صلیب سرخ در دوران دانشگاه و تا امروز داشتهام و خود را وقف حمایت از آسیبپذیرترین افراد جهان کردهام. این شامل تلاش برای دستیابی به همان آزادیها و فرصتهایی است که من به عنوان یک فرد خوشبخت در کانادا تجربه کردهام.
این تلاش فراتر از یک مأموریت است، یک دعوت قلبی است، اشتیاقی که از عشق عمیق به مردم، رفاه آنها و تواناییهایشان برای شکوفایی و تحقق ظرفیت کاملشان نشأت میگیرد.
هرگز صدای دردناک مادرانی را که در لحظه اجرای حکم اعدام کودکانشان تماس میگرفتند، فراموش نمیکنم، زمانی که برای حمایت از آنها و کوشش برای توقف این فجایع تلاش میکردم. این لحظات در قلبم حک شدهاند و تعهد مرا برای ادامه این مسیر تقویت کردهاند.
امروز، به عنوان مادر سه فرزند کوچک، زمان و توجه من به آنها معطوف است، اما تعهد من به این امور همچنان پابرجاست، با ادامهی همان عشق، امید و باور به آیندهای بهتر برای همه.
-آیا برای فعالیتهای خود بودجهای دریافت میکنید؟
-نه تنها برای تلاشهای خود دستمزدی دریافت نمیکنم، بلکه بسیاری از هزینههای مرتبط با فعالیتهای داوطلبانهام برای ایران را شخصا پرداخت کردهام. نه تنها هزینههای مالی بلکه زمان ارزشمندی که از خانواده و کودکانم دور میشوم نیز در این مسیر صرف میشود.
زمانی که برای سخنرانی دعوت میشوم، گاهى اوقات هزینه پرواز و اقامتگاه پرداخت میشود، اما اغلب، خودم مخارج سفر را میپردازم.
از زمانی که درگیر جنبش «زن، زندگی، آزادی» شدهام، تمام سخنرانیها و فعالیتهای مربوط به ایران بدون دریافت هیچگونه دستمزدی انجام شده، بجز یک مورد استثنایى. شرکتی دعوت کرد که در مورد ایران صحبت کنم و اصرار داشت که برای آن پرداخت شود، در حالی که به آنها اعلام کردم که هیچ پرداختی برای هر چیزی که مربوط به ایران باشد، نمیپذیرم. دراین مورد، نیمیاز حقالزحمه را به قربانیان وحشیگری رژیم در داخل ایران اهدا کردم. نیمه دیگر هزینه تشکیل یک پلتفرم شد که شامل بانک اطلاعاتی از زندانیان سیاسی در ایران و حامیان سیاسی آنها در غرب میشود.
این پلتفرم به آغاز آنچه بعدها به نام «کمیته عدالت ایران» شناخته شد، کمک کرد. من یکی از اعضای بنیانگذار آن هستم. این سازمان هیچگونه بودجه یا حمایت مالی خارجی دریافت نکرده و تمامی فعالیتهای آن از جیب اعضا تأمین شده است، از جمله دو «Days Hill» جداگانه که با نزدیک صد نماینده پارلمان وسناتور دیدار کردیم.
در یک مورد دیگر، ما یک جلسه آشنایی برای جامعه ایرانی بااعضای پارلمان سازماندهی کردیم و اعضای جامعه با کمال لطف هزینههای رویداد را پوشش دادند. بجز این، هیچ تبادل مالی دیگری صورت نگرفته است.
سازمان پیشین من، «توقف اجرای اعدام کودکان»، یک موسسه خیریه ثبت شده بود که تنها از کمکهای خصوصی برای اجرای کمپینهایی که به آزادی کودکان از اعدام قریبالوقوع کمک میکرد، استفاده میکرد. همه، از جمله خود من، داوطلب بودند و هیچ کدام حقوقی برای کار خود دریافت نکردند. حتی در کارزارها، ما اغلب با کمبود بودجه مواجه بودیم و مجبور به پرداخت از جیب خود میشدیم.
به عنوان نمونهای از این تلاشها، در سال ۲۰۰٨ من تظاهرات «دیوار ننگ احمدی نژاد» در نیویورک مقابل سازمان ملل را سازماندهی کردم، که خانواده و من هزینه تمامی تجهیزات، سیستم صوتی، مجوزها، و سایر ملزومات آن را پرداخت کردیم.
در سال ۲۰١۴، «بنیاد نازنین» را با هدف کمک به زنان و کودکان آسیبپذیر و توانمندسازی دختران جوان تأسیس کردم. برای شروع این بنیاد، بیش از ١۰,۰۰۰ دلار از جیب خود اهداکردم و سپس یک رویداد خیریه در تورنتو برگزار کردیم. تمامی کمکهای مالی جمعآوری شده به چهار مکان اختصاص یافت: «بنیاد امید» برای آموزش حرفهای دختران آسیبپذیر در ایران، Canada PEN برای «صندوق اضطراری ایران»، خانه امن برای زنان در نوا اسکوشیا و International Plan برای تحصیل کودکان محروم. من به عنوان بخشی از این تلاشها، توانستم هزینه تحصیل دختری در کنیا را از کودکی تا سن ١٨ سالگی که دبیرستان را به پایان میرساند، پوشش دهم. این کار کاملا داوطلبانه انجام شد.
خوشبختانه همسرم تماموقت کار میکند و توانسته خانوادهمان را حمایت مالی کند، در حالی که من به صورت تماموقت به کارهای داوطلبانه برای مسائل ایران و فعالیتهای انساندوستانه مشغول هستم. بدون حمایت مالی او و تلاشاش برای مراقبت از فرزندانمان در نبود من، نمیتوانستم این کارها را انجام دهم.
به هر حال، من قویا باور دارم که هیچ عیبی در جمعآوری بودجه برای گروههای ایرانی وجود ندارد. به عنوان یک جامعه، باید از برچسبهایی که به جمعآوری کمکهای مالی زده شده است، عبور کنیم. اگر میخواهیم به این انقلاب برای تغییر رژیم و مقابله با رژیمی که میلیاردها دلار در دست دارد ادامه دهیم، نیاز به منابع مالی قابل توجهى داریم. برای اثرگذاری، ابتکاراتی مانند ITDC و سایر فعالیتها نیاز به تأمین مالی است و افراد حرفهای درگیر باید به درستی تامین شوند تا بتوانند بطور کامل به این کار حیاتی بپردازند.
-پس از کسب عنوان Miss Canada (دختر شایسته کانادا) در سال۲۰۰۳ و به دست آوردن رتبه دوم درمسابقه Miss World (دخترشایسته جهان) این سکو چگونه آرمانها و تلاشهای شما در زمینه حمایت از حقوق بشر را تقویت کرد؟ آیا نکات منفی مرتبط با آن وجود داشته است؟
-زمانى که در رقابتهاى دختر شایسته کانادا شرکت کردم، پیش از آن به عنوان تسهیلگر جوانان در صلیب سرخ فعالیت میکردم و دیگران را درباره مسائل انسانی حیاتی مانند بحران مینهای زمینی، چرخه فقر و بیماری، بلایای طبیعی و کودکان آسیبدیده از جنگ آموزش میدادم. با اینکه در کلاسهای درس بسیاری سخنرانی میکردم، به این نتیجه رسیدم که این مسائل به مخاطبی بسیار گستردهتر نیاز دارند.
باور داشتم که کسب عنوان دختر شایسته میتواند سکوی قویتری برای تقویت تلاشهای حمایتی من فراهم کند. شرکت در این رقابت هم به پیشبرد مأموریتم برای ایجاد تغییر کمک کرد و هم چالشهایی ایجاد نمود. از یکسو، این عنوان توانست توجه رسانهها را به مسائلی که عمیقا برایم اهمیت داشت جلب کند. به عنوان نمونه، در کارزار «نجات نازنین» که برای آزادی یک نوجوان که قربانى تجاوز و در انتظار اعدام بود راهاندازی کردم، توجه رسانهها دسترسی به شبکههای سیاسی مهم را تسهیل کرد. این کمپین درهای پارلمانهای اروپا و کانادا، سازمانهای غیردولتی و نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل را به روی من باز کرد.
اما از سوی دیگر، این عنوان گاهی به مانعی تبدیل شد. کلیشههای پایدار درباره دارندگان این عناوین باعث میشود برخی افراد نتوانند از پیشداوریهای خود فراتر را ببینند. با این حال، همیشه به شعار مسابقه جهانی دختر شایسته، «زیبایی هدفمند» باور داشتم.
این ابتکار تا کنون بیش از یک میلیارد دلار برای خیریههای کودکان در سراسر جهان جمعآوری کرده. افتخار میکنم که توانستم به این جنبش کمک کنم و برای کودکانی درکشورهایی مانند چین، اتیوپی و دیگر نقاط جهان کاری انجام دهم. با اینهمه، گاهی این کلیشهها علیه من به کار گرفته میشود. برای مثال، اگر نظرات زیر مقالهام در روزنامه «اورشلیم پست» یا پستهای مرتبط در شبکههای اجتماعی «کیهان لندن» را بخوانید، متوجه اظهار نظرهای جنسیتزدهای میشوید که حتی از سوی برخی زنان مطرح شده. این افراد عنوان مرا دستاویز قرار میدهند تا دستاوردهایم را بیاعتبار کنند.
آنها بطور کامل دامنه گسترده فعالیتهایم چون جوایز حقوق بشریم، مدرک دکترای افتخاری در حقوق، نویسندگیم، جایگاهم در هیئتهای مختلف و نقش مرا به عنوان مادری متعهد نادیده مىگیرند.
کسانی که شعار «زن، زندگی، آزادی» را سر میدهند، باید درک کنند که این کلمات تنها شعار نیستند بلکه نیازمند عملاند. آزادی و احقاق حقوق واقعی زنان مستلزم کنار گذاشتن تعصبات و باور و احترام واقعی به مشارکت زنان است .
-آیا تصور زندگى در ایران آینده را کردهاید؟ چرا باید آنچه در ایران رخ میدهد برای شما مهم باشد؟
-یکی از بزرگترین آرزوهای من این است که روزی همراه با همسر و فرزندانم به سراسر ایران سفر کنم و با ایرانیانی که تنها از طریق تلفن با آنها صحبت کردهام، از نزدیک دیدار کنم. مشتاقم مکانهایی را ببینم که پدر و مادرم همیشه از آنها سخن میگفتند؛ همان جاهایی که خاطرات کودکیشان را شکل دادند. آرزو دارم در اماکنى که آنها ایستادند، بایستم؛ در رد پای نیاکانم گام بردارم و از تخت جمشید و آرامگاههایی که پدربزرگ، مادربزرگ و دیگر عزیزانم در آن آرمیدهاند، دیدن کنم.
با اینکه قلبم از افتخار به میراث ایرانیام لبریز است، کانادا جایی است که در آن بزرگ شدهام و زندگیمان را بنا نهادهایم. از زمانی که تنها دو ساله بودم، این کشور خانهام بوده. با اینهمه، آنچه برای خویشاوندانم و بیش از ٨۰ میلیون نفر در آن دیار رخ میدهد، عمیقا برای من اهمیت دارد.
اینکه نیمی از جمعیت ایران بتوانند از آپارتاید جنسیتی رها شوند و دختران جوان بتوانند آزادانه رویاهای خود را در ورزش، حرفه و عشق دنبال کنند، برای من بسیار مهم است.
به عنوان یک مسیحی، آزادی دیگر مسیحیان و اقلیتهای مذهبی برای حفظ کیش و ایمان خود بدون ترس از آزار و اذیت، برایم بسیار مهم است. اینکه یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان به مکانی تبدیل شود که در آن هیچ کودکی مجبور نباشد بجای مدرسه رفتن، در زبالهدانیها به دنبال غذا بگردد، برایم عمیقا حائز اهمیت است.
تصویر زخمهای باقیمانده بر پشت پدرم پس از شکنجه و نزدیک بودن به اعدام توسط رژیم، هرگز از ذهنم پاک نمیشود. پایان دادن به اعدامها، شکنجهها و دیگر مجازاتهای غیرانسانی، امنیت کاناداییها و مردم سراسر جهان که تحت تأثیر گسترش ایدئولوژی اسلامگرایی، خشونت و افراطگرایى ناشی از رژیم فعلی تهران هستند، برایم بسیار مهم است.
قطع حمایت مالی و پشتیبانی از گروههای تروریستی و پرداختن به تهدیدهای وجودی که اسرائیلیها و دیگر شهروندان جهان با آن مواجه هستند، برایم اهمیت فراوانی دارد.
ایران، اگرچه از نظر جغرافیایی دور از من است، اما همواره نزدیک به قلب من باقی مانده است.
-آیا صحبت دیگرى دارید که بخواهید با خوانندگان ما مطرح کنید؟
-در «سفره» خالی مردمی که گرسنه اند، بدون خانه، سرپناه، شغل و حتی از برق محروم هستند، جایی برای سیاستهای هویتی و خصومتها نیست. ملت ما نیازمند همبستگی، همدلی و عملگرایی سازنده است.
*منبع: کیهان لایف
*نازنین انصاری
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن