سپیده حجامی – زمانی جشنواره فیلم «فجر» نماد مهمترین رویداد هنری ایران در جمهوری اسلامی بود، اما چیزی یک ابزار تبلیغاتی در دست حکومت نبوده و نیست. برای بسیاری از هنرمندان و مردم، حضور در این جشنواره به معنای رسمیت بخشیدن به رژیمی است که دستش به خون فرزندان این سرزمین آلوده است. با این حال، عدهای دیگر همچنان تلاش میکنند آن را یک فرصت هنری و مردمی جلوه دهند.
بهمن ۱۴۰۰ در چهلمین دوره این جشنواره، بخش جدیدی به نام «سرباز وطن» و جایزهای به آن اضافه شد که توسط زینب سلیمانی اهدا شد و تصویر قاسم سلیمانی بر گوشهی تندیس سیمرغ بلورین نقش بست. این موضوع نیز بیش از هر زمان دیگری نشان داد که جشنواره «فجر» نه تنها از سیاست جدا نیست، بلکه یکی از ارکان اصلی پروپاگاندای حکومتی است.
سالها هرگاه از هنرمندان خواسته میشد موضع خود را در برابر سرکوب مردم ایران روشن کنند، برخی از آنها پشت جملهی کلیشهای «هنر از سیاست جداست» پنهان میشدند. اما از روزی که تصویر یکی از فرماندهان سرکوبگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر سیمرغ بلورین حک شد، دیگر این جمله معنا ندارد. هنر نهتنها از سیاست جدا نیست، بلکه به ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر جنایات حکومت تبدیل شده است.
حالا زمان انتخاب است
هر هنرمندی که در این جشنوارهها شرکت میکند، آگاهانه یا ناآگاهانه، به مشروعیت بخشیدن به حکومتی کمک کرده که بیش از چهار دهه است کشتار میکند؛ حکومتی که در آبان ۹۸ معترضان را به گلوله بست، هواپیمای اوکراینی را سرنگون کرد، و در جنبش زن، زندگی، آزادی جوانان این سرزمین را اعدام و سرکوب نمود. حضور در این جشنوارهها دیگر صرفاً یک انتخاب شخصی نیست، بلکه نوعی همراهی با سرکوبگران است. همانطور که هیچ فیلمساز آلمانی را نمیشناسیم که در مراسم تقدیر از هیتلر جایزه گرفته باشد و امروز به آن افتخار کند، هنرمندان ایرانی نیز باید بدانند که تاریخ آنها را به یاد خواهد سپرد؛ یا در کنار مردم، یا در کنار سرکوبگران!
به افتخار هنرمندانی که ایستادند
اما این قصه، سوی دیگری هم دارد. در دو سال گذشته، بسیاری از هنرمندان شریف ایرانی راه خود را از حکومت جدا کردند، جشنوارههای حکومتی را تحریم کرده و بهای گزافی برای آن پرداختند— از ممنوعیت فعالیت گرفته تا ترک ناخواستهی وطن.
خصوصاً زنان هنرمندی که حجاب اجباری را کنار گذاشتند، در خط مقدم این ایستادگی بودند. آنها نه فقط در برابر یک قانون، بلکه در برابر سرکوبی ایستادند که سالها سعی کرد تا بدن و هویت زنان را به کنترل خود درآورد. این هنرمندان ثابت کردند که هنر واقعی، هنر همراه با آزادی و حقیقت است، نه هنر سفارشیای که در خدمت قدرت باشد.
امروز مسئولیت نه فقط بر دوش هنرمندان، بلکه بر عهدهی تماشاگران نیز هست. هر بلیتی که برای جشنوارههای حکومتی خریده میشود، کمک به استمرار سرکوب و تداوم پروپاگاندای حکومتی است.
در نهایت، این روزها برای تاریخ سرنوشتساز است. هرکسی باید انتخاب کند که در کدام سوی این میدان ایستاده؛ در کنار مردم، یا در کنار قدرتی که سالها از هنر برای مشروعیت دادن به خود سوء استفاده کرده است. آینده، دربارهی این انتخابها قضاوت خواهد کرد.
*سپیده حجامی هنرمند تئاتر