سخنان شاهزاده رضا پهلوی در هفدهمین «اجلاس ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی»: ما برای ایران می‌جنگیم؛ با ما همراه می‌شوید؟

خانم‌ها و آقایان، دوستان، و مدافعان خستگی‌ناپذیر حقوق بشر؛
برای من افتخار بزرگی است که امروز اینجا با شما صحبت کنم. حضور در ژنو، خانه شورای حقوق بشر سازمان ملل، به این خطابه اهمیت ویژه‌ای می‌بخشد. من صمیمانه از دکتر نوئر و اعضای تیم‌اش تشکر می‌​کنم که این کنفرانس را به نمادی از امید برای صداهای سرکوب‌شده در سراسر جهان تبدیل کرده‌​اند. من اینجا به نمایندگی از هم‌میهنانم حضور دارم که صدای‌شان مدت‌هاست که به شدت سرکوب شده است، نه تنها به دست رژیم ستمگری که کشور ما را اشغال کرده، بلکه از سوی تعصب ایدئولوژیکی که حقیقت را درباره ایران تحریف می‌کند.

شاهزاده رضا پهلوی در پایان سخنرانی در هفدمین اجلاس ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی/ ۳۰ بهمن ۱۴۰۳/ ۱۸ فوریه ۲۰۲۵ / عکس از کیهان لندن

داستان جمهوری اسلامی داستان فریب است. یکی از پیامدهای این فریب، که با توهمات رهبران رژیم همراه شد، رهبران غربی و بسیاری را در رسانه‌ها واداشت تا خمینی را به عنوان یک «قدیس» به تصویر بکشند و انقلاب را به عنوان جنبشی در مسیر عدالت و آزادی نشان دهند. اما آنچه پس از انقلاب آمد، جهنمی بر روی زمین بود.

حتی پیش از به قدرت رسیدن، شورش خمینی و پیروانش با آتش زدن سینما رکس در آبادان، که بیش از ۴۰۰ نفر در آن کشته شدند، چهره واقعی خود را نشان داد؛ پیش‌درآمدی از آنچه قرار بود بر سر مردم بیاید.

پس از قدرت گرفتن، تواناترین و وطن‌پرست‌ترین ایرانیان اولین هدف​‌های رژیم بودند: افسران نظامی، کارآفرینان، روشنفکران، متخصصان، و کارمندان دولتی که همگی به ساخت یک ملت پرافتخار و در حال توسعه کمک کرده بودند. من بسیاری از آنها را شخصاً می‌شناختم. قتل‌ عام آنها در روزنامه‌های انقلابی جشن گرفته و حتی تشویق می‌شد، در حالی که در رسانه‌های غربی هیچ خبری درباره آن​ها نبود.

بسیاری از این مردان و زنان هنوز برای جهان ناشناخته هستند زیرا هیچ لابی یا پشتیبان‌ سیاسی نداشتند. در عوض، در قبرهای بی‌نام و نشان دفن شده‌اند و از خانواده‌های‌شان حتی حق سوگواری برای آنها دریغ شده است. اما یاد آنها در عزم و اراده نسل جدید ایران، و در قلب‌های کسانی که به مبارزه آنها ادامه می‌دهند زنده می‌ماند.

رژیم پس از آن، جنگ خود را علیه زنان ایرانی آغاز کرد. اولین قانونی که خمینی لغو کرد، قانون مترقی حمایت از خانواده بود. قانون اجباری حجاب، که بلافاصله پس از انقلاب اعمال شد، به ابزاری برای سرکوب تبدیل شد و نماد وسواس جمهوری اسلامی برای کنترلِ بدن و زندگی زنان بود.

با این حال، از همان روزهای اول تا به امروز، زنان ایرانی در حال مبارزه بوده‌اند. اما بگذارید واضح بگویم: زنان ایرانی فقط علیه حجاب اجباری نمی‌جنگند. مبارزه آنها برای یک تکه پارچه نیست: بلکه برای بازپس‌گیری برابری و کشورشان است. زنان شجاعی مانند فاطمه سپهری، نسرین شاکرمی و ناهید شیرپیشه، با وجود زندان، بدرفتاری و آزار بی‌وقفه، کماکان به مقاومت ادامه می‌دهند. اما من می‌بینم که نام‌های‌شان برای بسیاری از حاضران در این جمع ناآشنا است. چرا؟ زیرا برخی سازمان‌های حقوق بشر تحت تاثیر تعصبات سیاسی و ترجیحات ایدئولوژیک تصمیم می​‌گیرند که کدام صداها تقویت شوند و کدام‌ها خاموش شوند. این به هیچ وجه اخلاقی و قابل قبول نیست. تمام کسانی که برای یک ایران سکولار و دموکراتیک مبارزه می‌کنند، باید بدون توجه به پیشینه یا وابستگی‌های سیاسی‌شان شناخته شوند.

خوشحالم که نشست ژنو بر اساس همین روحیه عمل می‌کند، و از آنها بابت میزبانی از چندین تن از شجاع‌ترین معترضان ایران و خانواده‌هایشان در اینجا سپاسگزارم. از نازنین افشین‌جم برای تسهیل حضور آنها و از نشست ژنو برای میزبانی از آنها ممنونم.

جمهوری اسلامی مردم را از هر ایدئولوژی‌ و همچنین هر دینی هدف سرکوب قرار می​‌دهد. بهائیان بطور سیستماتیک تحت تعقیب قرار گرفته‌اند، رهبران‌شان زندانی شده‌اند، گورستان‌هایشان نبش قبر و جوانانشان از تحصیل محروم شده‌اند. مسیحیان، به‌خصوص مسلمانان مسیحی‌شده، در ترس دائمی زندگی می‌کنند. مسلمانان سنی، دراویش، یهودیان، و زرتشتیان نیز مانند هموطنان مسیحی خود، با محدودیت‌ها و تبعیض‌های گسترده روبرو هستند. تضاد نهادینه‌شده رژیم با هرگونه تنوع، از جمله تنوع مذهبی، قرن‌ها همزیستی و وحدت منحصر به فرد در ایران را تهدید کرده است.

جنگ رژیم با میراث فرهنگی ما نیز از طریق هدف قرار دادن تاریخ ایران پیش از اسلام دنبال می‌​شود. مکان‌هایی مانند تخت جمشید و پاسارگاد، نمادهای تمدن باستانی ایران، در اثر بی‌توجهی در معرض نابودی هستند و دسترسی به این مکان‌ها اغلب توسط رژیم مسدود می‌شود. با تلاش برای حذف این نمادهای هویت ملی، دشمنان ایران سعی در بازنویسی تاریخ و محروم کردن ایرانیان از میراث غنی‌شان را دارند.

در ایران حتی افراد خلاق نیز در امان نیستند. موسیقی‌دانان، هنرمندان، و شاعران که قلب فرهنگ ایران هستند، گاه به خاطر بیان احساسات خود با مجازات مرگ مواجه می‌شوند.

جمهوری اسلامی با همه اقشار جامعه ایران وارد جنگ شده و اقشار مختلف جامعه ایران را در سراسر کشور، فراتر از مرزهای استانی، زبانی و قومی، هدف قرار داده است. رژیم با این حال، با وجود تمام تلاش‌هایش نخواهد توانست ایرانیان را دچار تفرقه کند.

ما فقط علیه جمهوری اسلامی نمی‌جنگیم. ما برای ایران می‌جنگیم. بنابراین بگذارید واضح بگویم: ما هرگز، هرگز اجازه نخواهیم داد که کشورمان تکه تکه شود.

ما این را در خیابان‌های شهرهای سراسر ایران می‌بینیم، جایی که یک ملت با اتحاد بپا خاسته است. اعتراضات ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ نقطه عطفی بنیادین بودند. ایرانیان دیگر برای اصلاحات شعار نمی‌دادند؛ آنها خواهان پایان جمهوری اسلامی بودند. یک دهه پس از اینکه جنبش سبز برای بازپس‌گیری رای‌های دزدیده‌شده تلاش ‌کرد، نسل ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ برای بازپس‌گیری کشور دزدیده شده‌شان می‌جنگند؛ و آنها بهای سنگینی پرداخته‌اند. در نوامبر ۲۰۱۹، رژیم بیش از ۱۵۰۰ معترض را قتل‌عام کرد، بسیاری از فاصله نزدیک به ضرب گلوله کشته شدند. هزاران نفر دستگیر، شکنجه، یا ناپدید شدند.

پس از آن با قتل مهسا امینی در سال ۲۰۲۲، خیزش زن، زندگی، آزادی آغاز شد. رژیم و مدافعان آن سعی کردند این جنبش را بر اساس خطوط قومیتی توصیف کنند، اما مادر خود مهسا او را «دختر ایران» خواند. معترضان با شعار پاسخ دادند: «از زاهدان تا کردستان، جانم فدای ایران.» این صدای یک ملت متحد است.

با وجود سرکوب‌های خشن و قطع اینترنت، مقاومت ادامه دارد. منوچهر بختیاری، که پسرش پویا را در اعتراضات از دست داد، از درون سلول زندان خود بی‌وقفه برای عدالت می‌جنگد. شجاعت او تجسم روحیه مردمی است که نمی​‌شکنند.

اما جنایات جمهوری اسلامی به مرزهای ایران محدود نمی‌شود. رژیم از سفارتخانه‌ها و به اصطلاح «مراکز فرهنگی» خود به عنوان پایگاه‌های جاسوسی و تروریسم در سراسر اروپا استفاده می‌کند. وقتی نمی‌تواند به مخالفان در خارج از کشور دسترسی پیدا کند، شهروندان خارجی را در داخل ایران به گروگان می‌گیرد و آنها را برای باج‌گیری سیاسی زندانی می​‌کند.

اینها جنایاتی هستند که جهان از آنها آگاه است. اما جنایات بسیار دیگری وجود دارند که اغلب نادیده گرفته می‌شوند، مانند تخریب محیط زیست توسط رژیم. من عدالت زیست‌محیطی را یکی از حقوق بشری هموطنانم می‌دانم.

دهه‌ها فساد و مدیریت نادرست، فجایعی زیست‌محیطی ایجاد کرده که زندگی میلیون‌ها نفر را تهدید می‌کند. دریاچه ارومیه، که زمانی بزرگترین دریاچه آب شور در خاورمیانه بود، تقریباً ناپدید شده است. این معضل، موجب توفان‌های نمکی شده که زمین‌های کشاورزی را ویران می‌کند و باعث بیماری‌های تنفسی می‌شود. رودخانه‌هایی مانند زاینده‌رود خشک شده‌اند و کشاورزان را بدون آب گذاشته‌اند. در خوزستان، جایی که قرن‌ها آب جاری بوده، کمبود آب به اعتراضات مکرر منجر شده که هر کدام به شدت سرکوب شده‌اند.

آلودگی هوا در تهران و اهواز جزو بدترین‌ها در جهان است. آلودگی اغلب به سطوح سمی می‌رسد و مدارس و کسب‌ و کارها را مجبور به تعطیلی می‌کند. و کسانی که جرأت می‌کنند صحبت کنند، همچون فعالان محیط زیست مانند کاووس سیدامامی، زندانی یا کشته می‌شوند.

در همین حال، کشوری که روی دومین ذخایر بزرگ گاز جهان نشسته، قطع مداوم و سراسری برق را تجربه می‌کند. بیماران در بیمارستان‌ها می‌میرند، کسب‌وکارها ورشکسته می‌شوند و خانواده‌ها در تاریکی می‌مانند.

حتی ابتدایی‌ترین نیازها، از جمله خوراک، به کالاهای لوکسی تبدیل شده‌اند که فقط برای معدودی با امتیازات ویژه در دسترس است. در کشوری که باید یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان باشد، تعداد رو به رشدی از هموطنان من حتی نمی‌توانند نان بخرند، چه رسد به گوشت.

اینها همه از نتایج رژیمی است که بجای حکومت، غارت و تاراج می‌کند. اما آنچه توسط جمهوری اسلامی ایجاد شده می‌تواند با سرنگونی آن حل شود.

امروز ما با فرصتی تاریخی روبرو هستیم. رژیم ضعیف‌تر از هر زمان دیگری است. محور مقاومت آن از هم پاشیده و مشروعیت داخلی آن تبخیر شده است. اکنون زمان عمل است.

بنابراین، به درخواست هموطنانم، من به جلو می‌آیم تا این جنبش و انتقال را رهبری کنم. نه برای خودم، نه برای پست یا قدرت، بلکه به خاطر انجام وظیفه‌ام به عنوان یک میهن‌پرست. استراتژی من برای براندازی این رژیم و بازسازی ایران روشن است:

• بسیج شبکه‌های مردمی در داخل ایران
• متحد کردن ایرانیان دیاسپورا در تبعید
• فشار بر دولت‌های G20 برای اعمال فشار حداکثری بر رژیم و ارائه پشتیبانی حداکثری به مردم ایران
• ایجاد شکاف در رژیم و تشویق به ریزش
• و آماده‌سازی برای ثبات سیاسی، انتخابات دموکراتیک، و توسعه و بازسازی اقتصادی ایران.

بنابراین، خانم‌ها و آقایان، من پیامی از یک ملت در بند برای شما می‌آورم. مردم ایران بیش از چهار دهه رنج کشیده‌اند، اما روح آنها همچنان شکست‌ناپذیر است. آنها نه تنها برای خودشان، بلکه برای ارزش‌های آزادی، عدالت و کرامت انسانی می‌جنگند.

این موضوع فقط درباره بقای ملت ما نیست، بلکه درباره ثبات بین‌المللی و صلح جهانی است. چرا که همانطور که در هفته گذشته از حملات تروریستی تا گروگانگیری را شاهد بودیم، جمهوری اسلامی با وجود ادعاهایش در داووس و درخواست‌هایش برای یک معامله جدید، هنوز به جنگ با جهان آزاد ادامه می‌دهد. تا زمانی که رژیم سرنگون نشود، این رفتارها متوقف نخواهد شد.

در طول دو هفته گذشته که در قاره اروپا سفر کرده‌ام، با مقامات حکومتی از تمام احزاب و گرایش‌ها صحبت کرده‌ام. من می‌دانم که ایرانیان و آرمان دموکراتیک آنها دوستان زیادی در سراسر اروپا دارند و تعداد این دوستان در حال افزایش است. اما به کسانی که سعی در ساکت کردن ما یا مسدود کردن راه ما را دارند می‌گویم: ما منتظر چراغ سبز شما نیستیم. ملت ایران از شما ترحم نمی‌خواهند. آنها خواهان شراکت شما هستند. سؤال ما این است: آیا با ما همراه می​‌شوید؟

سپاسگزارم.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۶۸ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید