خلیل نیک خصال – ایران امروز بر سر دوراهی ایستاده است. طی ماههای گذشته، این کشور یک رکود اقتصادی بیرحمانه را تحمل کرده که با کاهش شدید ارزش پول ملی، تحریمهای بینالمللی فلجکننده و سوء مدیریت ساختاری مشخص میشود. این مشکلات در هم تنیده اعتماد عمومی را از بین میبرد و زمینه مناسبی برای تحولات اجتماعی ایجاد میکند.
زندگی روزمره در ایران به مبارزه برای بقاء تبدیل شده است. شهروندان با قطع مکرر برق، اختلال در فعالیت روزانه و خدمات حیاتی و تعطیلی گسترده مشاغل که اقتصاد را دچار نفستنگی کرده است دست و پنجه نرم میکنند. ارزش پول ملی که زمانی ثابت بود، به شدت کاهش یافته و با تشدید تورم، کالاها و خدمات روزمره را بطور فزاینده غیرقابل دسترس کرده است. با افزایش نرخ دلار، هزینههای زندگی بالا میرود و بسیاری از ایرانیان با کاهش درآمد و آینده نامعلوم روبرو هستند.
تخریب محیط زیست فشارهای عمومی را تشدید کرده و آلودگی هوا و نابودی زیرساختهای شهری، فعالیتهای روزمره را به چالش تبدیل کرده است. وقتی این واقعیتهای خشن با مداخله ناکافی و ناکارآمدی حکومت تشدید میشوند، زمینه نارضایتی گسترده را فراهم میآورند. احساسی که اکنون آشکارا در تشکلهای صنفی مختلف و در عین حال قدرتمند و در اعتراضهای معیشتی آشکار میشود. در بحبوحه تشدید خشم عمومی، شکست رژیم در اجرای اقدامات قاطع، بحران را تشدید کرده است. تحریمهای بینالمللی همچنان یک مانع مهم برای هر گونه بهبود اقتصادی بالقوه است، در حالی که سیاستهای داخلی مشکلات روزانه میلیونها نفر را کاهش نداده است.
در ماههای اخیر، بسیاری از خودیهای سیاسی رژیم شروع به هشدار دادن کردهاند. برای اولین بار، یکی از اعضای پارلمان گفت که کشور ممکن است با «قحطی» روبرو شود، که یک شاخص آشکار از شدت مشکلات اقتصادی است. ابراهیم عزیزی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی هشدار داد که «اگر تصمیمات مقتضی اتخاذ نشود، آثار و نگرانیهای جدی ایجاد خواهد شد». چنین اظهاراتی بیانگر بحران در ساختار نظام است که دیگر یک تهدید دور نیست بلکه یک واقعیت فوری است.
اعتراضهای عمومی که زمانی پراکنده بودند، اهمیت فزایندهای پیدا کردهاند. نابسامانی اقتصادی تظاهرات بسیاری را برانگیخته است، از تجمعات ضد تورم گرفته تا اعتصابات کارگری و اعتراضات دانشجویی. هر رویداد یک شاخص قدرتمند از جامعهای است که از پذیرش وضعیت موجود سر باز میزند. نارضایتی صرفا اقتصادی نیست. عمیقاً اجتماعی و سیاسی است. شهروندان خواستار پاسخگویی و تغییر هستند، در حالی که کارشناسان هشدار میدهند که اگر دولت به نادیده گرفتن توافقهای مهم با بازیگران کلیدی بینالمللی مانند ایالات متحده ادامه دهد، وضعیت میتواند به یک خیزش تمامعیار منجر شود. اگرچه این اعتراضات هنوز در مراحل اولیه خود هستند، اما نشان از سرخوردگی جمعیتی دارند که به مرزهای عدم تحمل نزدیک میشود. تاریخ ایران مملو از جنبشهای گسترده است که با نارضایتی عمومی شعلهور شده است. فضای کنونی عدم اطمینان و ناآرامی موجود در جامعه شباهتهای زیادی با دورههای دگرگونی سیاسی و اجتماعی دارد. الگوهای تاریخی حاکی از آن است که وقتی پایههای اقتصادی و سیاسی یک ملت بطور همزمان تضعیف می شود، شانس یک قیام تودهای بطور قابل توجهی افزایش مییابد.
نشانهها امروز مشهود است: اقتصاد شکننده، تظاهرات عمومی در حال افزایش، و نگرانیهای فزاینده از درون نظام و قدرت. این عناصر، در کنار هم، نشان میدهند که ایران ممکن است بار دیگر به نقطه اوج نزدیک شود- لحظهای که نارضایتیهای سرکوبشده میتواند به یک خیزش سرنوشتساز و دگرگونکننده تبدیل شود.
در حالی که ایران در این دوران پرتلاطم بسر میبرد، چند سناریو قابل تصور است:
• تشدید اعتراضات: اگر دولت به سیاستهای فعلی خود ادامه دهد، اعتراضات گسترده می تواند تشدید شود. ناامیدی عمومی با هر قطع برق، افزایش تورم، و نمونهای از مشکلات اقتصادی افزایش مییابد که بطور بالقوه منجر به تظاهرات در مقیاس بزرگ میشود.
• اصلاحات حکومتی: از سوی دیگر، افزایش فشار از سوی نهادهای سیاسی و عموم مردم ممکن است رژیم را وادار کند که اصلاحات مهمی را در نظر بگیرد. با این حال، با توجه به منافع ریشهدار و تحریمهای بینالمللی که به شدت بر وضعیت تأثیر میگذارند، هر تغییر واقعی مستلزم اقدامی جسورانه و بیسابقه است.
• پیامدهای منطقهای: چالشهای داخلی ایران میتواند در سراسر منطقه گسترش یابد. بیثباتی سیاسی در یکی از کشورهای کلیدی خاورمیانه ممکن است کشورهای همسایه را نیز آشفته کند و بر امنیت منطقه و ثبات اقتصادی تأثیر بگذارد.
• در میان بحرانهای همگرا، جمهوری اسلامی ایران در آستانه یک پرتگاه ایستاده است. ترکیبی از فروپاشی اقتصادی، ناکارآمدی دولت و افزایش نارضایتی عمومی تصویری از یک ملت در آستانه دگرگونی را ترسیم میکند. در حالی که هنوز برای پیشبینی نتیجه دقیق خیلی زود است، علائم این دگرگونی اما غیرقابل انکار هستند. صدای مردم- از خیابانهای تهران گرفته تا مناطق روستایی- بلندتر میشود و خواستار رهایی فوری از مشکلات اقتصادی و آیندهی سیاسی امن میشوند.
فرض کنید برای رسیدگی به این مسائل ساختاری هیچ اقدام قاطعی انجام نشود. در این صورت، ایران ممکن است به زودی شاهد یک دگرگونی عمیق باشد که توسط شهروندانش هدایت میشود- تحولی که میتواند آینده آن را دوباره تعریف کند و چشمانداز منطقه را برای سالها تغییر دهد.