زمان انتخاب: اپوزیسیون، رضا پهلوی، و پروژه ققنوس برای آینده ایران

- کتاب «زمان انتخاب»، نوشته شاهزاده رضا پهلوی در سال ۲۰۱۱، بیش از یک دهه پیش ضرورت تصمیم‌گیری برای آینده ایران را مطرح کرد. او در این کتاب از دموکراسی سکولار، حقوق بشر، و انعطاف در شکل حکومت آینده سخن گفت و خواستار وحدت اپوزیسیون شد. اما امروز، به نظر می‌رسد بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی همچنان درگیر تسویه‌ حساب با گذشته‌اند. برای چپ‌ها، جمهوریخواهان متعصب، و برخی احزاب قومی، پهلوی نه‌فقط یک خاطره تاریخی، بلکه یک تهدید استراتژیک و بلندمدت است؛ تهدیدی که به باور آنها ممکن است در آینده سیاسی ایران نقش‌آفرین شود.
- واقعیت این است که چشم‌اندازی برای اتحاد کامل میان شاهزاده رضا پهلوی و گروه‌هایی مثل چپ‌ها، جمهوریخواهان افراطی، یا احزاب قومی وجود ندارد. این شکاف نه‌ فقط ایدئولوژیک، بلکه هویتی است. برای چپ‌ها، پهلوی نماد سرمایه‌داری و غربگرایی است؛ برای جمهوریخواهان متعصب، هرگونه بازگشت به پادشاهی (حتی پارلمانی) خط قرمز محسوب می‌شود؛ و برای برخی احزاب قومی، تأکید پهلوی بر تمامیت ارضی با خواسته‌های (پنهان) آنها در تضاد است. تلاش برای وحدت با این گروه‌ها، تکرار تجربه‌های شکست خورده است.
- اپوزیسیون خارج کشور در آستانه یک آزمون تاریخی است. تداوم دشمنی با پهلوی و غفلت از تهدید واقعی جمهوری اسلامی، می‌تواند به پراکندگی بیشتر و شکست جمعی منجر شود. در این پیچ حساس تاریخی، که منطقه و جهان در حال تحولات پرشتاب است، هر فعال سیاسی و مدنی، چه در قالب سازمانی و چه به‌ صورت فردی، وظیفه‌ای سنگین بر دوش دارد. گسترش پروژه اندیشکده ققنوس، با تکیه بر شخصیت‌های مستقل و برنامه‌های عملی، می‌تواند راهی برای عبور از این بن‌بست باشد.

چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ برابر با ۰۵ مارس ۲۰۲۵


امیر دها – نزدیک به نیم قرن از انقلاب ۵۷ می‌گذرد؛ انقلابی که با سرنگونی نظام پهلوی، مسیر تاریخ ایران را تغییر داد. اما امروز، در مارس ۲۰۲۵، به نظر می‌رسد بخشی از اپوزیسیون خارج کشور همچنان در سایه همان گفتمان سال ۵۷ زندگی می‌کند؛ گفتمانی که اولویت‌اش دشمنی با پهلوی است و مخالفت با رضا پهلوی برایش مهم‌تر از مقابله با جمهوری اسلامی ست. این پارادوکس عجیب، در حالی که ایران درگیر ابربحران‌هایی چون فروپاشی اقتصادی، زیست‌ محیطی و اجتماعی است، ما را به یک پرسش اساسی می‌رساند: آیا اکنون برای اپوزیسیون نیز «زمان انتخاب» فرا نرسیده است؟

پارادوکس اپوزیسیون: دشمنی تاریخی یا تهدید واقعی؟

کتاب «زمان انتخاب»، نوشته شاهزاده رضا پهلوی در سال ۲۰۱۱، بیش از یک دهه پیش ضرورت تصمیم‌گیری برای آینده ایران را مطرح کرد. او در این کتاب از دموکراسی سکولار، حقوق بشر، و انعطاف در شکل حکومت آینده سخن گفت و خواستار وحدت اپوزیسیون شد. اما امروز، به نظر می‌رسد بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی همچنان درگیر تسویه‌ حساب با گذشته‌اند. برای چپ‌ها، جمهوریخواهان متعصب، و برخی احزاب قومی، پهلوی نه‌فقط یک خاطره تاریخی، بلکه یک تهدید استراتژیک و بلندمدت است؛ تهدیدی که به باور آنها ممکن است در آینده سیاسی ایران نقش‌آفرین شود. در مقابل اما، جمهوری اسلامی در نگاه آنها یک نظام خودویرانگر و گذرا تلقی می‌شود که دیر یا زود فرو خواهد پاشید و برای آنها فرصتی خواهد بود تا «جمهوری دوم» خود را برپا کنند! این دیدگاه، هرچند ریشه در تاریخ دارد (و حتی با فرض نادیده گرفتن پایگاه وسیع اجتماعی پهلوی در ایران)، یک خطای محاسباتی بزرگ و فاحش را نیز نادیده می‌گیرد: جمهوری اسلامی با توجه به ابربحران‌های لاعلاجی که برای خود آفریده است، حتی در کوتاه‌مدت، می‌تواند با تداوم خود ایران را به پرتگاه نابودی کامل بکشاند. با توجه به تحولات پرشتاب در منطقه خاورمیانه و جهان، ایرانیان در یکی از حساس‌ترین پیچ‌های تاریخی پس از جنگ جهانی دوم قرار دارند. از بحران آب وورشکستگی اقتصادی و مهاجرت نخبگان گرفته تا تنش‌های قومی و سیاست‌های ماجراجویانه منطقه‌ای و انزوای جهانی؛ عدم درک این شرایط خطیر می‌تواند تأثیرات ویرانگری برای آینده ایران داشته باشد. نه‌تنها احزاب و سازمان‌های سیاسی، بلکه حتی فعالان سیاسی و مدنی منفرد که در عرصه‌های مختلف فعالیت می‌کنند، با یک مسئولیت خطیر تاریخی روبرو هستند.

چرا اتحاد کامل نیروهای اپوزیسیون در خارج کشور غیرممکن است؟

واقعیت این است که چشم‌اندازی برای اتحاد کامل میان شاهزاده رضا پهلوی و گروه‌هایی مثل چپ‌ها، جمهوریخواهان افراطی، یا احزاب قومی وجود ندارد. این شکاف نه‌ فقط ایدئولوژیک، بلکه هویتی است. برای چپ‌ها، پهلوی نماد سرمایه‌داری و غربگرایی است؛ برای جمهوریخواهان متعصب، هرگونه بازگشت به پادشاهی (حتی پارلمانی) خط قرمز محسوب می‌شود؛ و برای برخی احزاب قومی، تأکید پهلوی بر تمامیت ارضی با خواسته‌های (پنهان) آنها در تضاد است. تلاش برای وحدت با این گروه‌ها، تکرار تجربه‌های شکست خورده است. اما آیا این به معنای بن‌بست است؟ نه لزوماً. راه‌ حل می‌تواند در تغییر رویکرد باشد: بجای اصرار بر اتحاد با سازمان‌هایی که اراده یا توان همکاری ندارند، باید به سراغ یک پلتفرم جدید رفت.

پروژه ققنوس: امیدی برای عبور از بن‌بست

درپروژه ققنوس که در سال ۲۰۱۹ میلادی و با ابتکار رضا پهلوی آغاز به کار کرد، مجموعه‌ای از متخصصان و نخبگان ایرانی گرد آمدند تا راهکارهای علمی و عملی در زمینه‌های مختلف، به ویژه برای دوران گذار از جمهوری اسلامی تدوین نمایند.  این پروژه تا کنون بر مسائل فنی و کارکردی مثل اقتصاد، محیط‌ زیست، و زیرساخت‌ها متمرکز بوده است. اما چرا دامنه آن را گسترش ندهیم؟ تصور کنید ققنوس به یک پلتفرم فراگیر تبدیل شود که نه‌تنها متخصصان و نخبگان علمی، بلکه شخصیت‌های سیاسی وفرهنگی مستقل را نیز در بر بگیرد؛ افرادی که فارغ از وابستگی سیاسی و در چارچوب همان اصولی که شاهزاده رضا پهلوی همواره بر آن تصریح نموده (و در سال ۱۳۹۷ خورشیدی نیز در «پیمان نوین» به تفصیل تشریح نموده است)، روی هدف مشترک گذار و بازسازی تمرکز کنند. گسترش ققنوس به عرصه‌های سیاسی و دیپلماتیک می‌تواند چند مزیت کلیدی داشته باشد:

پر کردن خلأ سازمان‌های غایب: اگر احزاب سیاسی حاضر به همکاری نیستند، شخصیت‌های مستقل می‌توانند این خلأ را پر کنند و جبهه‌ای عملگرا تشکیل دهند.

تقویت دیپلماسی اپوزیسیون: حضور فعالان مدنی و سیاسی شناخته‌شده در این پروژه می‌تواند به جلب حمایت بین‌المللی و فشار بر جمهوری اسلامی کمک کند، به‌ ویژه در این برهه حساس که تحولات جهانی و منطقه‌ای سرنوشت ایران را تحت تأثیر قرار داده‌اند.

ارائه آلترناتیوی جذاب: برخلاف احزاب پراکنده و شعارزده، ققنوس می‌تواند با برنامه‌های مشخص (مثل پیش‌نویس قانون اساسی یا استراتژی دوران گذار) اعتماد مردم داخل ایران را جلب نماید و همچنین نگرانی‌های مربوط به خلأ قدرت و ناآرامی های بعد از دوران گذار را نیز برطرف نماید.

پیوند با متخصصان و نخبگان داخل کشور:  متخصصان و نخبگان ایرانی در خارج کشور دارای تبادلات نظری و علمی فعالی با همتایان خود در داخل کشورند و می‌توانند پل ارتباطی بسیار خوبی برای همسو نمودن و هماهنگی بین داخل و خارج کشور باشند.

پروژه ققنوس جایگزینی برای احزاب و سازمان‌های سیاسی نیست: این پروژه هیچگاه به منزله نادیده گرفتن ضرورت فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی نیست. پروژه باید همچنان به‌ عنوان یک «اندیشکده» عمل کند که درهایش به روی همه گرایش‌های سیاسی باز است، اما هدفش روشن است: گذار از جمهوری اسلامی، نجات ایران از ابربحران‌ها و ساختن آینده‌ای دموکراتیک. احزاب و سازمان‌های سیاسی نیز لازم است بدون اینکه در مرحله گذار به تضعیف و یا تخریب رقیبان خود بپردازند، بتوانند بر تقویت تشکیلات خود و آمادگی برای مبارزه پارلمانی پس از گذار از جمهوری اسلامی تمرکز نمایند.

اپوزیسیون خارج کشور در آستانه یک آزمون تاریخی است. تداوم دشمنی با پهلوی و غفلت از تهدید واقعی جمهوری اسلامی، می‌تواند به پراکندگی بیشتر و شکست جمعی منجر شود. در این پیچ حساس تاریخی، که منطقه و جهان در حال تحولات پرشتاب است، هر فعال سیاسی و مدنی، چه در قالب سازمانی و چه به‌ صورت فردی، وظیفه‌ای سنگین بر دوش دارد. گسترش پروژه اندیشکده ققنوس، با تکیه بر شخصیت‌های مستقل و برنامه‌های عملی، می‌تواند راهی برای عبور از این بن‌بست باشد. شاید اکنون نه‌ فقط برای مردم ایران، بلکه برای مخالفانش نیز «زمان انتخاب» فرا رسیده باشد: انتخاب بین ساختن آینده ایران، و یا سوختن در آتش اختلافات گذشته.

*امیر دها از لندن

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۷ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=371484