بیژن نامدار – با وضعیتی که در بازار مواد غذایی ایران مشاهده می شود، کمبود گسترده کالاهای اساسی، عدم تخصیص ارز برای واردات و خالی بودن گمرکات از این کالاها و گرانی افسارگسیخته، آنهم پیش از سفت شدن کمربند تحریمهای ایالات متحده و کشورهای غربی، سرعت تبدیل شدن به کره شمالی به قدری بالا رفته که بعید نیست صداوسیمای جمهوری اسلامی با در نظر گرفتن مقدورات کشور (نبود گاز و برق و مواد غذایی کافی) شروع به تبلیغ خامخواری اسلامی هم بکند!
شاهزاده رضا پهلوی معتقد است: «… آش بیکفایتی جمهوری اسلامی چندان شور شده که اعضای دولت دستنشانده و فاسد پزشکیان تنها شش ماه پس از چیدهشدن از سوی خامنهای، یکی بعد از دیگری کنار گذاشته میشوند… اینها همه از نشانههای بحران عدم مقبولیت و شکاف روزافزون در رژیمی است که راه حلی برای مشکلات ملت ایران ندارد. این بازیها اما واقعیت تلخ زندگی روزانه مردم را که تورم شدید، فقر و بیکاری، خاموشی و سرما، و کاهش ارزش پول ملیست، تغییر نمیدهد… وضعیت فاجعهبار کنونی، دستاورد کلیت نظام اسلامی است و نه این جناح و آن جناح آن.»
واقعیت این است که کثیری از مردم ایران حتی توان تهیه ملزومات پختن آش را هم ندارند! اما چه حقیقت پنهانی وجود دارد که وی را به چنین جمعبندی رسانده و چه باید کرد؟
در مقوله امنیت غذایی، برای یافتن پاسخ باید ابتدا به سراغ برخی تعاریف جامع در این خصوص رفت و سپس برخی آمار و ارقام را مرور کرد.
تعریف امنیت غذایی: امنیت غذایی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن افراد در هر زمان به غذای کافی، مغذی و سالم دسترسی دارند تا نیازهای تغذیهای و علائق غذایی خود را بطور مؤثر تأمین کنند و زندگی سالم و فعال داشته باشند. این مفهوم شامل چهار بعد اصلی است:
۱- دسترسی: اطمینان از اینکه افراد به منابع غذایی کافی دسترسی دارند.
۲- دسترسپذیری: اطمینان از اینکه غذا بطور منظم و قابل پیشبینی در دسترس است.
۲- امکان استفاده: امکانات و توانمندی افراد در استفاده صحیح از غذا بطور مؤثر به دلیل سلامت، تغذیه و دانش در زمینه تغذیه
۴- ثبات: اطمینان از اینکه دسترسی به غذا در طول زمان پایدار است، حتی در دوران بحرانها.
دسترسی یعنی اینکه آیا افراد امکان مالی برای تهیه مواد غذایی کافی، مغذی و سالم دارند یا نه؟ برای این امر بد نیست با مفهوم فقر آشنا شویم.
تعریف فقر: فقر به وضعیتی گفته میشود که افراد یا خانوارها توانایی تأمین نیازهای اساسی زندگی مانند خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش را نداشته باشند. فقر میتواند مطلق یا نسبی باشد.
فقر مطلق: به شرایطی گفته میشود که فرد حداقلهای مورد نیاز برای بقا، مانند تغذیه کافی، سرپناه، و خدمات بهداشتی اولیه را ندارد. سازمان ملل و بانک جهانی معمولاً خط فقر مطلق را بر اساس درآمد روزانه کمتر از یک میزان مشخص (بر اساس درآمد روزانه برای کشورهای مختلف) تعیین میکنند.
فقر نسبی: زمانی که درآمد فرد یا خانوار کمتر از میانگین درآمد جامعه باشد و فرد نتواند به امکانات رفاهی متناسب با استانداردهای اجتماعی دسترسی داشته باشد، دچار فقر نسبی است. این نوع فقر معمولاً در جوامع توسعهیافته مطرح میشود.
با توجه به آمار مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، اینکه خط فقر در سال ۱۴۰۳ حدود ۲۰ میلیون تومان برآورد شده و حداقل حقوق ماهانه کارگران ۷ میلیون و ۱۶۶ هزار تومان تعیین شده، مشخص است که حداقل حقوق تنها حدود ۳۵ درصد از خط فقر را پوشش میدهد. حال برای سال آینده چه میزان افزایش جقوق در نظر گرفته میشود، اساساً فاقد اهمیت است چرا که یا با تورم این افزایش ناچیز نیز مستهلک می شود یا با تداوم برنامههای رژیم اصلاً کالایی برای حرید در بازار یافت نخواهد شد! جمهوری اسلامی با سرعت هرچه تمامتر کشور را به سمت کره شمالی شدن پیش میبرد!
این در حالیست که میدانیم جمهوری اسلامی ید طولایی در دستکاری آمار و اطلاعات و عددسازی به نفع خودش دارد. اما به قول شاهزاده رضا پهلوی «آش آنقدر شور است» که نمیشود بیش از این لاپوشانی کرد! دولتها فارغ از اینکه به کدام جناح وابسته باشند و چه کارگزارانی در خدمت داشته باشند، بدون در نظر گرفتن منافع ملی و خطرات ناشی از بروز کمبود مواد غذایی به صورت روزمره گذران امور میکنند. برنامه جامعی برای تامین نیازهای مردم وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، سیستم فاسد جمهوری اسلامی به سرعت تمام برنامه را از صدر تا ذیل آن در جهت منافع خود، شخصیسازی کرده، تا امکان سوء استفاده مالی عواملاش فراهم گردد.
اگر در نظر بگیریم که بسیاری از خانوارهای ایرانی تنها یک نانآور دارند، میتوان نتیجه گرفت که بخش بزرگی از حانوادههای کارگری و حتی بخشهایی از طبقه متوسط نیز زیر خط فقر مطلق قرار میگیرند. این موضوع بطور کلی جدا از میزان افزایش حقوق سالانهی کارگران و کارمندان، مادامی که مشکل اصلی، یعنی جمهوری اسلامی بر سر کار باشد، ادامه خواهد داشت. به عبارت دیگر، کارگرانی که حداقل حقوق را دریافت میکنند، برای تأمین نیازهای اساسی زندگی، از جمله مسکن، خوراک، آموزش، و بهداشت، با کسری جدی درآمد مواجه خواهند شد. این مسئله نشاندهنده فاصله شدید میان سطح درآمد و هزینههای معیشتی در ایران است که میتواند تأثیرات گستردهای بر رفاه اجتماعی، امنیت غذایی و همچنین پایداری اقتصادی کشور داشته باشد.
مفهوم کالاهای اساسی در ایران
کالاهای اساسی به اقلامی اطلاق میشود که تأمین آنها برای حفظ امنیت غذایی، معیشتی و اقتصادی کشور ضروری است. این کالاها معمولاً شامل مواد غذایی، دارو، سوخت و کالاهای مصرفی پایه هستند که برای زندگی روزمره انسان ضروری به حساب میآیند و در صورت کمبود یا بحران در تأمین آنها، مشکلات جدی برای جامعه و اقتصاد به وجود میآید.
در ایران، تولید و تزیع بسیاری از کالاهای اساسی اغلب تحت نظارت دولت قرار دارد. این کالاها معمولاً شامل موارد زیر هستند:
- مواد غذایی اساسی: مانند برنج، گندم، آرد، روغن نباتی، شکر، تخممرغ، شیر و فرآوردههای لبنی، حبوبات و گوشت (قرمز و مرغ)
- سوخت: مانند بنزین، گازوئیل و گاز طبیعی که برای تأمین انرژی در بخشهای مختلف صنعت، حمل و نقل و گرمایش ضروری است.
- دارو: داروهای مورد نیاز برای درمان بیماریها و بهداشت عمومی، از جمله داروهای ضروری در درمان بیماریهای مزمن و حاد
ذخیره استراتژیک
مدت ذخیره مواد غذایی استراتژیک بستگی به سیاستهای حاکم بر کشور، نیازهای جمعیتی، و نوع بحرانهای موجود و احتمالی دارد. در ایران، معمولاً ذخایر استراتژیک مواد غذایی به گونهای برنامهریزی میشود که برای ۳ تا ۶ ماه نیازهای اساسی جمعیت را تأمین کند. این ذخایر به ویژه در شرایط بحرانی یا تحریمها، میتوانند برای جلوگیری از کمبود و افزایش قیمتها نقش حیاتی ایفا کنند.
در برنامهریزی ذخیره مواد غذایی، موارد زیر مد نظر قرار میگیرد:
۱- مقدار مورد نیاز: بر اساس جمعیت کشور و الگوهای مصرف مواد غذایی تعیین میشود.
۲- نوع مواد غذایی: اقلامی که دارای عمر ذخیره طولانی هستند و در صورت لزوم به راحتی نگهداری میشوند، مانند گندم، برنج، روغن نباتی، شکر، حبوبات و غیره.
۳- وضعیت بازار و واردات: در صورتی که کشور وابسته به واردات مواد غذایی باشد، ذخایر به گونهای تنظیم میشوند که در صورت بروز مشکلات در واردات، به مدت مشخصی نیازهای داخلی تأمین شود.
ایران تحت اشغال جمهوری اسلامی بیش از ۵۰ درصد کالاهای اساسی خود را از محل واردات تامین می کند که در بخش کالاهای اساسی خوراکی این وابستگی واردات بطور میانگین، بیش از ۷۰ درصد است. برای بحث و بررسی بیشتر، کسری گسترده در تامین کالاهای اساسی خانوار در بخش خوراکی ها، در جدول زیر به نمایش درآمده است. کسری شدید در کالاهایی که کشش قیمتی زیادی ندارند مانند روغن های خوراکی با کمبود شدید واردات به دلیل نبود منابع ارزی لازم برای خرید کالا و خالی شدن تدریجی ذخایر استراتژیک زنگ خطر جدی برای مردم ایران است.
همانطور که مشاهده می شود از ۱۹ قلم کالایی، ۱۷ قلم دارای کسری در واردات است، ۳ میلیارد دلار تخصیص کمتر دلار برای واردات، وضعیت وخیم جمهوری اسلامی را نشان می دهد. آنهم برای خوراک مردم، و مشخص نیست حاکمیت با چه تفکری، در این شرایط وخیم برای مردم خود، همچنان میلیاردها دلار به حزبالله لبنان و شورشیان سوری، حوثی و فلسطینی بذل و بخشش میکند!
کمبود مواد غذایی اساسی که مستقیماً میتواند باعث قحطی شود، عمدتاً شامل اقلامی است که برای تأمین امنیت غذایی و بقا ضروری هستند. این کالاها معمولاً شامل مواد غذایی با ارزش تغذیهای بالا و ضروری برای رشد، سلامت و بقای انسانها هستند. برخی از مهمترین این کالاها عبارتند از:
۱- گندم: گندم به عنوان یکی از اصلیترین منابع کربوهیدراتی و غذای پایه در بسیاری از کشورها از جمله ایران، در صورت کمبود میتواند تأثیرات جدی بر امنیت غذایی و وضعیت اقتصادی کشور بگذارد. گندم جزء اصلی بسیاری از نانها و محصولات غذایی است و کمبود آن میتواند به سرعت منجر به افزایش قیمتها و ایجاد بحران غذایی شود چرا که ۴۰ درصد تامین انرژی غذایی ایرانیان را تشکیل می دهد.
۲- برنج: در برخی کشورها مانند ایران، برنج جزو اصلی غذای روزانه مردم است. کمبود برنج میتواند به ویژه در مناطق پرجمعیت بحران غذایی ایجاد کند. سهم برنج در تأمین انرژی غذایی مردم ایران حدود ۳۰ درصد برآورد میشود و پس از گندم، دومین منبع اصلی تأمین کالری در ایران است.
۳- شکر: شکر به عنوان یک کالای مهم در تأمین انرژی و در تولید محصولات غذایی مصرفی، در صورت کمبود میتواند باعث کاهش تنوع غذایی و ناتوانی در تأمین انرژی مورد نیاز روزانه شود.
۴- روغن نباتی: روغن نباتی یکی از منابع اصلی چربیها و اسیدهای چرب ضروری است. کمبود روغن نباتی میتواند منجر به مشکلات تغذیهای و کمبود چربیهای ضروری برای سلامت بدن شود.
۵- حبوبات و پروتئین حیوانی (گوشت، تخممرغ): کمبود منابع پروتئینی میتواند به مشکلات جدی در تأمین مواد مغذی ضروری برای بدن انسانها منجر شود.کمبود پروتئین در رژیم غذایی میتواند باعث اختلالات جدی در رشد و سلامت بدن شود. در شرایطی که افزایش قیمت گوشت قرمز و سفید آن را عملا به کالایی لوکس برای اکثریت مردم بدل کرده، قیمت های لگام گسیخته حبوبات که از آنها به پروتئین فقرا یاد می شود نیز دسترسی به این منبع پروتئینی را برای تنگدستان نیز مختل کرده است. عمدهترین حبوبات مصرفی در ایران به ترتیب عبارتند از: عدس، لوبیا چیتی، نخود، لپه و لوبیا قرمز.
بطور کلی، کمبود هرکدام از این کالاهای اساسی میتواند مستقیماً بر زنجیره تأمین غذا، تأثیر بگذارد و موجب بحرانهای غذایی و در نهایت قحطی شود. از این رو، حفظ ذخایر استراتژیک و مدیریت منابع غذایی برای پیشگیری از چنین بحرانهایی بسیار مهم است.
اما نگاه ما در این یادداشت، کمتر معطوف به گرانی کالا است چرا که عمدتاً گرانی کالا به معنی قحطی و کمبود نیست، بلکه سطوح دسترسی را کاهش می دهد. آنچه بسیار حائز اهمیت است، عدم توان یا اراده برای تهیه کالا به قدر کفایت است، فارغ از بهای تمام شده یا عرضه شده آن.
به عبارتی دیگر آمار و شواهدی که از گمرک ایران به دست آمده است نشان میدهد که رژیم در حالی در تامین کالاهای اساسی به مشکل برخورده است که هنوز کمربندهای تحریمی دولت ترامپ محکم نشده و درآمدهای نفتی ایران به کاهش جدی نرسیده است. اما به مرور زمان و با شروع فصل بهار و شدیدتر شد تحریمها و در صورت عدم توافق با غرب و به کار افتادن مکانیزم ماشه، کار را برای تامین نیازمندیهای اساسی مردم عملاً با این ساختار فاسد حکومتی غیرممکن خواهد کرد.
در حالی که هر روز شاهد خروج شرکتهای بینالمللی از بازار ایران هستیم، زنگ خطر کمبود گسترده مواد غذایی در ایران به صدا درآمده چرا که در این وضعیت حتی از شرایط نفت در برابر غذا هم خارج خواهیم شد!
خروج شرکت صافولا از صنعت روغن خوراکی تاثیر سوء خود را بر بازار روغن نباتی گذاشته، چرا که این شرکت در سالیان اخیر از منابع بینالمللی خود، برای تامین روغن مورد نیاز کارخانهاش در ایران استفاده میکرد و چندان درگیر تامین و نقل و انتقالات ارزی نمیشد. با خروج این شرکت و گسترش نفوذ «خانواده مدلل» که اکنون مالک بلامنازع بازار خوراک دام، دانههای روغنی و روغن خوراکی ایران محسوب میشوند، کمبودها بیشتر عیان شده است چرا که دست بلند اینان در جیب بانک مرکزی است و بازارهای تجارت خارجی بزرگی برای تبادل ارز ندارند و متکی بر تامین ارز حکومت هستند. اخیراً انجمن صنفی صنایع روغن نباتی (که آن نیز تحت سیطره همین خانواده است) اعلام کرد، واردات روغن خام بیش از ۳۰ درصد کاهش یافته و با وجود افزایش ۳۵ درصدی قیمت روغن، قیمت مصرفکننده تنها ۱۷ درصد افزایش داشته است. پیامی به دولت برای افزایش قیمت، چرا که واردات از نظر آنها، توجیه خود را از دست داده است.
در حالی که چند روز قبل پزشکیان از موافقت خامنه ای با تخصیص ۱ میلیارد دلار از منابع صندوق توسعه ملی برای واردات کالاهای اساسی خبر داد، بر اساس اطلاعات موجود، مشخص است که دستکم ۳ میلیارد دلار منابع برای جبران کسر واردات و کمبود کالا لازم است!
جالب است بدانیم که کمبود و نبود برخی کالاها تاثیرات تقریبا بلندمدت در تعادل بازار میگذارند چراکه روند تامین آنها نیز بر فرض تامین ارز، زمانبر است. ضمناً فرآیند تولید نیز مزید بر علت می گردد.
از سوی دیگر، کسری واردات ۶۱ درصدی گندم به وضوح می تواند امنیت غذایی را به مخاطرات جدی بیافکند. در حالی که این کاهش تامین، از سال قبل شروع شده است.
بر اساس اطلاعات موجود، واردات برخی از کالاهای اساسی در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۴۰۱ نیز کاهش یافته است. به عنوان مثال:
• گندم: واردات گندم در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۴۰۱ با کاهش ۵۰/۴ درصدی مواجه بوده است.
• برنج: واردات برنج نیز در همین دوره با کاهش ۴۲/۶ درصدی روبرو بوده است.
• دانه سویا: این کالای اساسی نیز با کاهش ۲۴/۳ درصدی در واردات مواجه بوده است.
توجیه افزایش تولید نیز با توجه به میزان مصرف داخلی و نیاز به تکمیل ذخایر استراتژیک، بیهوده است.
بر اساس اطلاعات موجود، در سال ۱۴۰۳ نیز شاهد تداوم این کاهش در واردات هستیم. قدر مسلم، استراتژی رژیم خامنهای، زدن از سر و ته ذخایر استراتژیک و اعمال فشار بر عرضه است، تا سرانه مصرف مردم را با توسل به افزایش قیمتها کاهش دهند. یعنی به قیمت به مخاطره افتادن سلامت و امنیت غذایی جامعه، بدون توجه به تاثیرات درازمدت این فقر غذایی، بر رشد و نمو کودکان و نوجوانان و سلامت تمام مردم ایران، علاوه بر منابع طبیعی، اینبار، از سفره فقیرانه ملت هم برداشت کرده تا به کام «ملت مظلوم» لبنان و فلسطین و سوریه و یمن بریزند!
حکومت انیرانی؛ تمام همّ و غم خود را برای نابودی ایران و ایرانی به کار بسته و همانطور که شاهزاده رضا پهلوی گفته است، پنجره فرصت برای همیشه باز نیست. مردم نباید به انتظار دیگران باشند و خودشان میبایست دست به کار برچیدن بساط این حکومت بیکفایت و خونریز باشند تا بیش از این خود و نسلهای آینده را در معرض خطرات ناشی از تداوم اشغال ایران توسط جمهوری اسلامی قرار ندهند.
ودر نهایت انتخاب با مردم ایران است: میخواهند در کره شمالیِ خاورمیانه زندگی کنند یا در ایرانِ آزاد؟