یک روز پس از آنکه فریبرز ناطق الهی، زلزلهشناس، وقوع زلزله در تهران را «یک واقعیت اجتنابناپذیر» اعلام کرد دو زلزله در جنوب استان تهران رخ داد. با وجود هشدارها درباره رخ دادن زلزله در تهران، یک جامعهشناس معتقد ست ایرانیان روحیه فکر کردن به احتمال وقوع زلزله را ندارند و در شرایط ناامیدی، جامعه واکنش فعالی نسبت به فجایع طبیعی ندارد.
بامداد امروز جمعه ۲۴ اسفندماه ۱۴۰۳ دو زلزله به بزرگی ۳ و ۳/۳ ریشتر در جوادآباد در جنوب تهران رخ داد.
بر اساس گزارش مرکز لرزهنگاری دانشگاه تهران، این دو زمین لرزه ساعت ۲ و ۳۵ دقیقه و ۳ و ۲۴ دقیقه بامداد و در عمق ۸ و ۹ کیلومتری زمین رخ داده است.
زلزله اول در فاصلههای ۱۳ کیلومتری جوادآباد، ۲۴ کیلومتری ورامین و ۲۴ کیلومتری پیشوا و زلزله دوم در فاصلههای ۱۰ کیلومتری جوادآباد، ۲۱ کیلومتری ورامین و ۲۲ کیلومتری پیشوا اتفاق افتاده است.
یک روز پیشتر فریبرز ناطق الهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی وقوع زلزله در تهران را «یک واقعیت اجتنابناپذیر» خوانده و گفته بود سالهاست درباره وقوع زلزله در تهران هشدار داده میشود اما «همچنان هیچ اقدام مؤثری برای کاهش آسیبهای آن انجام نشده است. در حال حاضر تهران بیش از ۳۰ سال از دوره بازگشت زلزله عبور کرده و اکنون هر لحظه ممکن است زلزلهای شدید در پایتخت رخ دهد.»
او تأکید کرده اگر زلزلهای با شدت ۷ ریشتر یا بیشتر در تهران رخ دهد، حدود ۱۰ میلیون نفر تحت تأثیر قرار میگیرند و احتمالاً ۶ میلیون نفر کشته یا زخمی خواهند شد.
به گفته این زلزلهشناس، بر اساس مطالعات زمینشناسی و تحقیقات انجامشده، حدود ۳۰ سال از زمان مطالعات آمایش سرزمین در سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۳ گذشته است. این تحقیقات نشان دادهاند که تهران از نظر زلزلهخیزی در شرایط خطرناکی قرار دارد و وقوع یک زمینلرزه شدید در آن کاملاً محتمل است. در واقع، دادههای تاریخی نشان میدهند که در ۱۵۸ سال گذشته، تهران هر ۱۵ سال یکبار شاهد یک زلزله بزرگ بوده است، اما اکنون بیش از ۳۰ سال از آخرین زمینلرزه مهم گذشته، به این معنا که احتمال وقوع زلزلهای بزرگتر در پایتخت، بیشتر از قبل شده است.
او اقدامات برای آماده کردن شهروندان نسبت به وقوع زلزله را ناکافی خوانده و گفته «هزینههای هنگفتی برای برگزاری مانورهای زلزله صرف میشود، اما این مانورها نه مردم را درگیر میکنند و آموزش خاصی برای آنها به همراه دارند و نه هماهنگی مؤثری بین ارگانها ایجاد میکنند. مسئولان باید توجه داشته باشند که ما در حال صحبت درباره یک مساله قطعی هستیم؛ زلزله تهران یک احتمال نیست، بلکه یک واقعیت اجتنابناپذیر است که باید برای آن آماده بود.»
با این همه وقوع زلزله در تهران به علت فراهم نکردن زیرساختها فاجعهآفرین است. فریبرز ناطق الهی در اینباره گفته اگر زلزلهای با شدت ۷ ریشتر یا بیشتر رخ دهد، حدود ۱۰ میلیون نفر تحت تأثیر قرار میگیرند و برآوردها نشان میدهند که احتمالاً ۶ میلیون نفر کشته یا زخمی خواهند شد. این رقم بسیار بالا است و نشاندهنده ابعاد فاجعهای است که ممکن است در پایتخت کشورمان رخ دهد.
او همچنین توضیح داده که در صورت وقوع زلزله در تهران، مهمترین عامل در میزان خسارت، وضعیت گسلهای فعال پایتخت است. تهران روی شبکهای از گسلهای فعال قرار دارد که شامل گسلهای شمال، جنوب، شرق و غرب شهر میشود و در صورت وقوع زلزله، فعال شدن هر یک از این گسلها میتواند باعث تخریب گسترده شود.
آنطور که ناطق الهی میگوید، با توجه به تراکم جمعیت و ساختوسازهای نامناسب در تهران، اگر هرکدام از این گسلها فعال شوند، خسارتهای مالی و جانی غیرقابل جبرانی برجا خواهند گذاشت. مناطقی که روی گسلهای اصلی قرار دارند، بیشترین خطر را دارند. به گفته این زلزلهشناس، این خطر شامل مناطق شمال تهران که روی گسلهای بزرگ قرار گرفتهاند، جنوب پایتخت که زمینهای سستتری دارد و غرب و شرق تهران میشود؛ بهویژه در مناطقی که ساختوسازهای غیرمقاوم و بافتهای فرسوده وجود دارد، میزان تخریب احتمالی بسیار بیشتر خواهد بود.
علی نصیری رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران ماه گذشته میزان آمادگی مدیریت بحران در صورت وقوع زلزله در شهر تهران، را «زیر ۵۰ درصد» عنوان کرده بود. فریبرز ناطق الهی اما معتقد است «این برآورد بسیار خوشبینانه است و در واقع، تهران هیچ آمادگی واقعی برای مقابله با زلزله ندارد. حتی مانورهایی که برای زلزله برگزار میشود، پر از ایراد است. این مانورها با هزینههای سنگین اجرا میشوند، اما هیچ هماهنگی مؤثری بین ارگانها ایجاد نمیکنند.»
مهدی زارع، استاد زلزله شناسی نیز اول اسفندماه در گفتگو با «شرق» وقوع زلزله بزرگ در تهران را «قطعی» دانسته و درباره گسلهای فعال در تهران توضیح داده بود که تهران بر روی چندین گسل اصلی و فرعی قرار دارد که از مهمترین آنها میتوان به گسل شمال تهران، گسل مشا، گسل ری و گسل پردیسان اشاره کرد. هرکدام از این گسلها ویژگیهای خاص خود را دارند و در صورتی که فعال شوند، میتوانند پیامدهای متفاوتی برای شهر تهران داشته باشند و فاجعهآفرین باشند.
مهدی زارع یکی از مهمترین گسلهای تهران را «گسل شمال تهران» معرفی کرده و گفته بود «یکی از فعالترین گسلهای تهران از محدوده کن و سولقان تا شرق تهران امتداد دارد. توانایی تولید زلزلههای بالای ۷ ریشتر را دارد و در صورت فعالشدن، مناطق شمالی و مرکزی تهران بیشترین آسیب را خواهند دید.»
«گسل مشا» که در شمال شرق تهران قرار دارد نیز در گذشته زمینلرزههای بزرگی ایجاد کرده و یکی از زمینلرزههای معروف این گسل، زلزله دماوند در سال ۱۸۳۰ میلادی بود که خرابیهای گستردهای به بار آورد.»
به گفته مهدی زارع «گسل ری» در جنوب تهران نیز به دلیل تراکم بالای جمعیتی در این منطقه، در صورت وقوع زلزله میتواند خسارات بسیار زیادی به همراه داشته باشد. همچنین «گسل پردیسان» در محدوده غرب تهران قرار دارد و نسبت به سایر گسلها کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است، اما همچنان میتواند خطرآفرین باشد.
مهدی زارع معتقد است فروپاشی ساختمانهای فرسوده، افزایش آمار تلفات و مصدومان، اختلال در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی را از جمله آثار زلزله در تهران عنوان کرده است.
در آنسو به نظر میرسد شهروندان ساکن تهران هم با وجود هشدارها، چندان نگران وقوع زلزله در تهران نیستند. مرتضی پدریان، جامعهشناس، معتقد است در بسیاری از کشورها، وقوع زلزله باعث ایجاد یک موج بزرگ از واکنشهای اجتماعی اعم از همدردی، ترس، بسیج عمومی برای کمکرسانی و افزایش آگاهی نسبت به مدیریت بحران میشود. اما در جامعه ایران، به نظر میرسد که میزان اهمیت قائل شدن نسبت به احتمال وقوع چنین فجایعی با نوعی بیتفاوتی یا دستکم واکنشهای حداقلی همراه است.
مرتضی پدریان با بیان این که خستگی و خمودگی در برابر احتمال وقوع بحران، در بلندمدت منجر به شکلگیری یک پدیده اجتماعی دیگر به نام «ناامیدی اجتماعی» میشود، گفته «ناامیدی اجتماعی زمانی رخ میدهد که افراد احساس کنند هیچ کنترلی بر سرنوشت خود ندارند و تلاشهایشان برای بهبود وضعیت زندگی، بینتیجه مانده است. این ناامیدی، باعث کاهش انگیزه برای مشارکت در امور اجتماعی میشود و در نهایت، به بیتفاوتی جمعی نسبت به مسائل کلان، از جمله فجایع طبیعی، منجر میشود. مردم در چنین شرایطی به این باور میرسند که زلزله یا هر بحران دیگری، تفاوتی در روند کلی زندگیشان ایجاد نمیکند؛ چرا که از دید آنها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی روزمره بهمراتب طاقتفرساتر از یک فاجعه مقطعی هستند.»
این جامعهشناس افزوده «در جوامعی که امید اجتماعی در سطح بالایی قرار دارد، احتمال وقوع یک زلزله میتواند بهعنوان یک زنگ خطر جمعی تلقی شود و جامعه را به سمت اقدامات پیشگیرانه و افزایش آمادگی سوق دهد.»
او برای مثال گفته «مردم در چنین جوامعی به مقاومسازی ساختمانها، خرید بیمههای حوادث و رعایت استانداردهای ایمنی اهمیت بیشتری میدهند. اما در جامعهای که ناامیدی اجتماعی غالب شده است، این واکنشها مشاهده نمیشود. مردم نهتنها اقدام خاصی برای پیشگیری از آسیبهای زلزله انجام نمیدهند، بلکه حتی پس از وقوع زلزله نیز واکنشهای اجتماعی آنچنانی از خود نشان نمیدهند. در حالیکه در کشورهای دیگر، زلزله میتواند موجب اعتراضات عمومی نسبت به ضعف مدیریت بحران یا مطالبهگری برای بهبود زیرساختها شود، به نظر میرسد که در ایران، مردم حتی در این سطح نیز حساسیت چندانی نشان نمیدهند.»
مرتضی پدریان افزوده که «موضوع زلزله تنها به مساله واکنش اجتماعی محدود نمیشود، بلکه به سیاستگذاریهای کلان در حوزه مدیریت بحران نیز مرتبط است. در کشورهایی که برنامهریزی دقیقی برای مدیریت بحران وجود دارد، حتی اگر مردم نسبت به وقوع زلزله هراس اجتماعی نداشته باشند، نهادهای دولتی و عمومی وظیفه دارند که بطور سازمانیافته اقدامات پیشگیرانه را اجرا کنند. اما در شرایطی که نهادهای مسئول خود نیز دچار ضعف در مدیریت بحران باشند، بیتفاوتی اجتماعی بیش از پیش تقویت میشود. مردم در چنین وضعیتی به این نتیجه میرسند که حتی اگر واکنش هم نشان دهند، تغییری در وضعیت ایجاد نخواهد شد.»