حنا صالح (الشرق الاوسط) – رژیم ایران هرگز تصور نمیکرد که با همه سیاستها و دیکتههایی که حتی پس از کشته شدن قاسم سلیمانی به بغداد و دمشق و بیروت تحمیل میکرد، روزی با چنین خطرات استراتژیک روبرو شود. جمهوری اسلامی تقریبا پس از سرنگونی صدام حسین در عراق و تصمیم جرج بوش پسر برای انحلال ارتش عراق و چشمپوشی از شتاب تهران برای پر کردن خلأ، فکر می کرد که دیگر همه مشکلات و خطرات جدی را پشت سر گذاشته است.

اکنون با گذشت یک سال و نیم از «طوفان الاقصی» در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، زلزلهی بزرگی که از غزه تا لبنان و سوریه را زیر و رو کرده و روند وقایعی که هنوز به سرانجام نرسیدهاند، نشان میدهند که یک «نابینایی استراتژیک» بر ارزیابی و عملکرد «محور مقاومت» حاکم بوده است. این گروهها در سراسر «هلال شیعی» رژیم ایران که تهران را به مدیترانه متصل میکند، ابعاد و پیامدهای واقعه هفتم اکتبر را دستکم گرفتند زیرا برای نخستین بار در جنگهای اعراب و اسرائیل، یک نبرد در خاک اسرائیل رخ داد! آنها پیشبینی نکردند که در چنین شرایطی، مقابلهی آنان دیگر تنها با اسرائیل نیست بلکه با آمریکا خواهد بود که با تمام توان، امکانات و پیشرفتهترین و مرگبارترین سلاحهای خود از متحد اسرائیلی خود دفاع خواهد کرد.
همین «نابینایی استراتژیک» که از قلدری شبهنظامیان حوثی در دریای سرخ و کنترل آنها بر بابالمندب، یکی از مهمترین گذرگاههای تجاری جهان، سرمست بود، «محور مقاومت» را بر آن داشت که کنترل دریانوردی در مدیترانه را نیز تهدید کند، یعنی ضربه مستقیم به منافع کشورهای جنوب اروپا، ناتو و همچنین تمامی کشورهای شمال آفریقا.
این نابینایی استراتژیک با وجود پیامدهای ناشی از ویرانی غزه، غیرقابل سکونت شدن بخشهای وسیعی از آن، پایان یافتن جنگ «حمایتی» که حزبالله آغاز کرده بود و خسارتهای جنوب لبنان که چندین برابر ویرانی جنگ «ژوئیه ۲۰۰۶» است، اشغال مجدد شهرهای لبنانی در مرزهای جنوبی با عمقی تا ۲ کیلومتر در برخی مناطق، ترور رهبران حماس و حزبالله از جمله یحیی سنوار و حسن نصرالله، حذف فرماندهان نظامی در سطوح مختلف، و در نهایت، سقوط رژیم سوریه و فرار بشار اسد و پایان حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه ادامه یافت. همگی اینها نیز خود از پیامدهای این رویدادها بود که نتیجهی همان «نابینایی استراتژیک» رژیم تهران و متحدانش است.
رژیم تهران هیچ نشانهای از درک تغییرات در موازنه قدرت به نمایش نگذاشته و همچنان مواضع انکارگرایانه خود را ترویج میکند. عملکرد کلی آن نیز نشان میدهد که حتا قصد دارد بر اساس این تعبیر که گویا شکستهای نیروهای نیابتیاش تنها یک عقبنشینی موقت است، نقش ازدسترفتهی خود را بازیابد! در همین راستاست که تبلیغات پیرامون یک «پیروزی سوررئال» و غیرواقعی آغاز شد آنهم با این استدلال که اسرائیل نتوانسته حماس و حزبالله را بطور کامل نابود کند! قابل توجه است که حزبالله به سرعت محتوای توافق آتشبس را انکار کرده و مدعی شده که این توافق سلاحهای شمال لیتانی را شامل نمیشود و قطعنامه ۱۷۰۱ تنها مربوط به سلاح شبهنظامیان است، نه «مقاومت»!
نعیم قاسم معاون دبیرکل حزبالله ادعا کرده که مقاومت تواناییهای خود را بازیافته و سازماندهیاش را ادامه میدهد و حضور نیروهای بسیج مردمی در مراسم عزاداری حسن نصرالله پیامی آشکار برای داخل و خارج است!
رژیم ایران نیز از تهدید مستمر اسرائیل پس از ضربهای که سامانه پدافند هواییاش را نابود کرد، درس نگرفت و پیام ترامپ به علی خامنهای را درک نکرد. آمریکا بر عقبنشینی کامل رژیم ایران به درون مرزهایش و جلوگیری از تبدیل آن به یک قدرت هستهای پافشاری میکند. شاید نظام ایران در فکر معاملهای برای رهایی از نیروهای نیابتیاش باشد چرا که همچنان به بازسازی این گروهها کمک میکند. برخی تهران را متهم به تشویق یا حتی برنامهریزی برای وقایع هولناک در سواحل سوریه کردهاند که طی آنها صدها تن از شهروندان غیرنظامی سوریه کشته شدند.
در داخل کشور، رژیم برای ترمیم محبوبیت از دسترفتهی خود، برخی محدودیتها را کاهش داده است، از جمله توقف اجرای قانون حجاب اجباری، اجازه انتشار دیدگاههای بازتر در رسانههای اجتماعی، و رفع رسمی حصر خانگی مهدی کروبی پس از ۱۴ سال. با این حال، این اقدامات دیرهنگام است و در زمانی که ترس از «سوریهای شدن» ایران افزایش یافته، تغییرات نظام تأثیر بسیار محدودی دارد.
در همین زمان، حملات مستقیم آمریکا به مواضع شبهنظامیان حوثی در صنعا، حدیده، صعده و دیگر مناطق به شدت آغاز شده است. همزمان با حرکت ناوهای هواپیمابر آمریکا به منطقه، ترامپ رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرد که «هیچکس نباید فریب بخورد؛ صدها حمله حوثیها از ایران سرچشمه میگیرد و [رژیم] ایران مسئول پیامدهای آن خواهد بود.»
پیام کاملا روشن است: هدف قرار دادن نظامی مستقیم این شبهنظامیان مقدمهای برای یک تصمیم بزرگتر است. این تصمیم همانچیزیست که در پیام ترامپ به خامنهای نیز آمده است: «دو راه برای برخورد با [رژیم] ایران وجود دارد: یا توافق و یا راهحل نظامی!» آنچه اکنون در چشمانداز آمریکا دیده میشود، شاید تکرار «مدل لیبی» برای رژیم ایران باشد. همانگونه که قذافی برنامه هستهای لیبی را تسلیم کرد تا از رویارویی نظامی با قدرتی که بزرگترین حضور نظامی دریایی، هوایی و زمینی را در منطقه دارد، اجتناب کند، و سرانجام خود نیز به طرزی فجیع به تاریخ سپرده شد.
*منبع: الشرق الاوسط
*نویسنده: حنا صالح روزنامهنگار و نویسنده لبنانی مدیرمسئول روزنامه «النداء» (۱۹۷۵-۱۹۸۵)؛ مؤسس، رئیس و مدیر رادیو «صدای مردم» (۱۹۸۶-۱۹۹۴)؛ بنیانگذار و مدیر تلویزیون «الجدید» (۱۹۹۰-۱۹۹۴)؛ مؤسس و مدیر تولید «دلتا» برای خدمات تولید اخبار شنیداری و دیداری (۲۰۰۶-۲۰۱۷) و در حال حاضر نویسندهی الشرق الاوسط.
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن