از دولت‌سازی تا تمدن‌نمایی و پل‌های جهانی: نگاهی به سه دوره پهلوی

- با وجود پژوهش‌های متعدد درباره این دوره، شکاف‌های قابل توجهی در فهم دقیق و همه‌جانبه از ابعاد مختلف آن، به‌ ویژه در ارتباط میان سیاست‌های داخلی و رویکردهای بین‌المللی شاهان پهلوی وجود دارد.
- رضاشاه پهلوی با درک ضرورت ایجاد انسجام ملی در کشوری که از نظر جغرافیایی، قومی و فرهنگی به شدت متنوع بود، پروژه ملیت‌سازی را به عنوان یکی از محورهای اصلی حکومت خود قرار داد. او معتقد بود که برای تبدیل ایران به یک کشور مدرن و قدرتمند، باید از پراکندگی و گسست‌های تاریخی عبور کرد و هویتی یکپارچه برای ملت ایران تعریف نمود. این هدف از طریق تأسیس نهادهای جدید، اصلاح ساختارهای موجود و اجرای سیاست‌های فرهنگی دنبال شد.
- اگر رضاشاه بر دولت‌سازی و ملیت‌سازی متمرکز بود، هدف اصلی محمدرضاشاه رساندن ایران به سطح متمدن و هم‌تراز با غرب بود.
- اگر بعد از دوره گذار از رژیم ملا‌ها، مردم ایران ولیعهد شاهزاده رضا پهلوی را به عنوان سومین پادشاه پهلوی برگزینند، باید انتظار داشت که دوره‌ای آغاز خواهد شد که در آن یک دولت و ملت سکولار در ایران پایه‌گذاری گردد و «رضاشاه دوم» به عنوان پادشاه مشروطه  نقش مهمی در ادامه خدمات خاندان پهلوی بر عهده بگیرد. وی با ارائه یک استراتژی نوین برای توسعه ایران، به دولت و مجلس کمک خواهد کرد تا مرحله سوم دولت‌سازی و تمدن‌نمایی ایران آغاز گردد.

چهارشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۴ برابر با ۲۶ مارس ۲۰۲۵


دکتر مهدی میرسعیدی – دوره پهلوی بی‌تردید یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مقاطع تاریخ ایران پس از حمله اعراب است که به دلیل تحولات عمیق و گسترده‌اش همچنان موضوعی جذاب و نیازمند بررسی‌های جامع‌تر برای تاریخ‌نگاری معاصر به شمار می‌رود.

با وجود پژوهش‌های متعدد درباره این دوره، شکاف‌های قابل توجهی در فهم دقیق و همه‌جانبه از ابعاد مختلف آن به‌ ویژه در ارتباط میان سیاست‌های داخلی و رویکردهای بین‌المللی شاهان پهلوی وجود دارد. در این نوشته به بررسی سه دوره متمایز از تاریخ معاصر ایران تحت عناوین «نخستین پادشاه پهلوی: دولت و ملیت‌سازی»، «دومین پادشاه پهلوی: تمدن‌نمایی به کشورهای غربی» و «سومین پهلوی: ایجاد پل‌های ارتباطی بین دولت و ملت‌های دنیا» خواهم پرداخت.

دکتر مهدی میرسعیدی

هر یک از این دوره‌ها با ویژگی‌ها و اهداف خاص خود در چارچوب تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران و جهان قابل بررسی است و نشان‌دهنده تکامل اندیشه و دیدگاه شاهان پهلوی در پاسخ به چالش‌های دوران خود است. این مقاله با هدف پر کردن بخشی از شکاف‌های شناختی موجود می‌کوشد با رویکردی نو و جامع، روایتی یکپارچه از این سه دوره ارائه دهد و ارتباط میان آنها را در راستای شکل‌گیری هویت و جایگاه ایران در عرصه جهانی آشکار کند. نویسنده در این نوشتار نه به دنبال تحلیل مشکلات اجتماعی یا کاستی‌های مدیریتی دو پادشاه پهلوی است و نه مدعی بی‌عیب بودن سیاست‌های آنهاست، اما بر این باور است که تلاش خاندان پهلوی برای هویت‌سازی ملی، ایجاد دولتی کارآمد و گسترش هویت ایرانی در جهان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

رضاشاه پهلوی: دولت و ملیت‌سازی

دوره نخستین پادشاه پهلوی که با به قدرت رسیدن رضاخان در سال ۱۳۰۴ هجری خورشیدی آغاز شد، یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است. این دوره با تلاش برای ایجاد یک دولت متمرکز و شکل‌ دادن به مفهوم ملت مدرن همراه بود. پیش از این، ایران کشوری بود با ساختار قبیله‌ای و ایلی که در آن قدرت به صورت پراکنده میان خوانین محلی و حکام منطقه‌ای تقسیم شده بود. رضاشاه بزرگ با هدف یکپارچه‌سازی کشور و تقویت هویت ملی، سیاست‌هایی را به اجرا درآورد که هم جنبه‌های مثبت و هم چالش‌هایی به همراه داشت.

یکی از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین اقدامات رضاشاه بزرگ در راستای دولت‌سازی و ملیت‌سازی، تأسیس ارتش مدرن بود. او با درک این واقعیت که ایران پیش از به قدرت رسیدنش کشوری پراکنده با ساختار نظامی غیرمنسجم بود، تصمیم گرفت تا نیروهای نظامی محلی و قبیله‌ای را که تحت کنترل خوانین و حکام منطقه‌ای عمل می‌کردند، منحل کند. این نیروها، که اغلب بجای خدمت به منافع ملی، وفاداری خود را به رهبران محلی نشان می‌دادند، مانعی جدی برای ایجاد یک دولت مرکزی قدرتمند بودند. رضاشاه ارتشی یکپارچه، منظم و متمرکز تأسیس کرد که نه تنها ابزاری برای تثبیت اقتدار مرکزی شد، بلکه به نمادی از وحدت و قدرت ملی تبدیل گردید.

این ارتش مدرن، که در سال ۱۳۰۰ هجری خورشیدی پایه‌گذاری شد، با سازماندهی دقیق و بهره‌گیری از الگوهای نظامی کشورهای پیشرفته مانند ترکیه و آلمان شکل گرفت. رضاشاه با استخدام مستشاران خارجی، به‌ ویژه از آلمان، و اعزام افسران ایرانی برای آموزش به خارج از کشور، ساختار این ارتش را حرفه‌ای کرد. او همچنین کارخانه‌های تسلیحاتی داخلی مانند کارخانه اسلحه‌سازی تهران را راه‌اندازی کرد تا وابستگی به واردات کاهش یابد و خودکفایی نظامی تقویت شود. این ارتش، که به مرور به بیش از ۱۲۵ هزار نفر نیرو رسید، با یونیفرم‌های متحدالشکل، سلسله‌مراتب مشخص و پادگان‌های مجهز، چهره‌ای منضبط به خود گرفت.

نقش این ارتش در تثبیت قدرت مرکزی غیرقابل انکار بود. رضاشاه از آن به عنوان ابزاری کارآمد برای سرکوب شورش‌های محلی و برقراری نظم در سراسر کشور استفاده کرد. به عنوان مثال، در قتل عام مردم رضائیه در دهه ۱۳۰۰ که توسط افرادی مانند اسماعیل آقا سمیتقو رهبری می‌شد، ارتش با عملیات منظم و قاطع توانست کنترل مناطق مرزی را به دست گیرد و نفوذ دولت مرکزی را در این نواحی تثبیت کند. در لرستان نیز شورش‌های عشایری که تحت رهبری خوانین محلی مانند مهرعلی‌خان صورت می‌گرفت، با حضور ارتش مدرن سرکوب شد و سیاست اسکان اجباری عشایر (تخته‌قاپو) با موفقیت اجرا گردید. این اقدامات، اگرچه گاه با شدت همراه بود، اما به یکپارچگی سرزمینی ایران کمک کرد و مناطق دورافتاده را تحت چتر حاکمیت  دولت مرکزی قرار داد.

فراتر از نقش عملیاتی، ارتش به نمادی از اقتدار و هویت دولت تبدیل شد. رژه‌های نظامی باشکوه که در تهران و شهرهای بزرگ برگزار می‌شد، با حضور رضاشاه و نمایش تجهیزات مدرن مانند تانک‌ها و توپخانه، حس غرور ملی را در میان مردم تقویت می‌کرد. این نمایش‌ها، که اغلب با پوشش رسانه‌ای همراه بود، به مردم نشان می‌داد که ایران از یک کشور ضعیف و پراکنده به یک دولت متحد و قدرتمند تبدیل شده است. ارتش همچنین در پروژه‌های عمرانی مانند جاده‌سازی و امدادرسانی در بلایای طبیعی مشارکت داشت، که این فعالیت‌ها جایگاه آن را به عنوان نهادی خدمتگزار در ذهن مردم تثبیت کرد.

در کنار تأسیس ارتش، رضاشاه اصلاحات اداری و قضایی را نیز با جدیت دنبال کرد تا ساختار دولت را مدرن و کارآمد سازد. نظام قضایی سنتی، که پیش از آن عمدتاً بر احکام شرعی و قضاوت‌های عرفی مبتنی بود و توسط ملا‌ها و قاضیان محلی اداره می‌شد، با چالش‌هایی مانند ناکارآمدی، فساد و عدم یکنواختی مواجه بود. رضاشاه با هدف ایجاد نظم حقوقی یکپارچه، این نظام را متحول کرد و قوانین مدون را جایگزین آن ساخت. او در سال ۱۳۰۷، قانون مدنی ایران را که با الهام از قوانین اروپایی تدوین شده بود، به تصویب رساند و دادگاه‌های دولتی را تأسیس کرد که تحت نظارت وزارت عدلیه فعالیت می‌کردند.

این دادگاه‌ها که با قضات تحصیل‌کرده و آشنا به قوانین مدرن اداره می‌شدند، جایگزین محاکم شرعی شدند و فرآیند قضایی را از نفوذ ملا‌ها خارج کردند. این اقدام رضاشاه با خشم ملا‌ها همراه بود اما اقتدار او مانع دخالت آنها شد.

رضاشاه همچنین با ایجاد دفاتر ثبت اسناد و املاک، نظام مالکیت را قانونمند کرد و از اختلافات ملکی که پیشتر به دلیل نبود مدارک رسمی رایج بود، جلوگیری نمود. در کنار این، او مدارسی برای تربیت حقوقدانان و قضات تأسیس کرد، مانند مدرسه حقوق تهران که نسل جدیدی از کارشناسان دادگستری را پرورش داد. این اصلاحات با استانداردسازی رویه‌های قانونی و کاهش نفوذ سنت‌های محلی به تقویت حاکمیت قانون و اقتدار دولت مرکزی کمک کرد.

در حوزه اداری، رضاشاه با تأسیس وزارتخانه‌های مدرن مانند وزارت داخله، وزارت مالیه و وزارت راه، ساختار بوروکراتیک کشور را پایه‌گذاری کرد. او سیستم مالیاتی را منظم کرد و با استخدام کارمندان آموزش‌دیده، از فساد و ناکارآمدی که در دوره قاجار رایج بود، کاست. این نهادها که با هدف هماهنگی و اجرای سیاست‌های ملی ایجاد شدند، به رضاشاه امکان دادند تا کنترل دولت خود را بر تمامی نقاط کشور گسترش دهد و پروژه‌های ملی مانند راه‌سازی و آموزش را با موفقیت پیش ببرد.

ملیت‌سازی در دوره رضاشاه: نهادسازی و فرهنگ‌سازی

رضاشاه پهلوی با درک ضرورت ایجاد انسجام ملی در کشوری که از نظر جغرافیایی، قومی و فرهنگی به شدت متنوع بود، پروژه ملیت‌سازی را به عنوان یکی از محورهای اصلی حکومت خود قرار داد. او معتقد بود که برای تبدیل ایران به یک کشور مدرن و قدرتمند، باید از پراکندگی و گسست‌های تاریخی عبور کرد و هویتی یکپارچه برای ملت ایران تعریف نمود. این هدف از طریق تأسیس نهادهای جدید، اصلاح ساختارهای موجود و اجرای سیاست‌های فرهنگی دنبال شد.

پروژه ملیت‌سازی رضاشاه با تأسیس ادارات و سازمان‌هایی مانند وزارت معارف، فرهنگستان ایران، انجمن آثار ملی و سازمان پرورش افکار، همراه با سیاست‌های فرهنگی و نظامی، تلاشی بود برای ساختن یک هویت ملی متحد و مدرن. این اقدامات، ایران را به سوی یکپارچگی و پیشرفت سوق داد، اما با وجود موفقیت نسبی، به دلیل پیچیدگی موضوع و گاهی ماهیت آمرانه اقدامات و بی‌توجهی به تنوع فرهنگی، نتوانست بطور کامل رضایت همه اقشار جامعه را جلب کند. با اینهمه، نهادهایی که در این دوره پایه‌گذاری شدند، تأثیرات ماندگاری بر ساختار اجتماعی و فرهنگی ایران گذاشتند و زمینه‌ساز تحولات بعدی شدند.

در این میان، وزارت معارف (که بعدها به وزارت فرهنگ تغییر نام یافت) نقشی محوری ایفا می‌کرد. این وزارتخانه با مدیریت افرادی مانند عیسی صدیق و علی‌اصغر حکمت مسئول توسعه نظام آموزشی مدرن و ترویج زبان فارسی به عنوان رکن اصلی هویت ملی شد. مدارس دولتی در سراسر کشور تأسیس شدند و آموزش ابتدایی برای پسران و دختران اجباری شد. این اقدام نه تنها سطح سواد را افزایش داد، بلکه زمینه‌ای برای ترویج ارزش‌های ملی‌گرایانه و کاهش تأثیر آموزش‌های سنتی ملاها و مذهبیون فراهم کرد. شاید این مهم‌ترین اقدام رضاشاه در کوتاه کردن دست ملا‌ها از گسترش خرافات و اعتقادات غلط در جامعه بوده است.

سازمان دیگری که در این دوره تأسیس شد، «انجمن آثار ملی» بود که در سال ۱۳۰۴ با هدف حفظ و تبلیغ میراث تاریخی و فرهنگی ایران فعالیت خود را آغاز کرد. رضاشاه به درستی معتقد بود که هویت ایرانی با تاریخ این سرزمین گره خورده است و زنده نگه داشتن آثار ملی سبب اتحاد مردم و ملیت‌سازی آریایی خواهد شد. این انجمن با سازماندهی کاوش‌های باستان‌شناسی در مناطقی مانند تخت جمشید و پاسارگاد تلاش کرد تا گذشته باشکوه ایران باستان را به عنوان بخشی از هویت ملی احیا کند. انتشار کتاب‌ها و برگزاری نمایشگاه‌هایی درباره تاریخ ایران پیش از اسلام، از دیگر فعالیت‌های این نهاد بود که به تقویت حس غرور ملی ایرانی کمک شایانی کرد.

اداره «ثبت احوال» نیز در سال ۱۳۰۴ تأسیس شد و وظیفه ثبت هویت شهروندان را بر عهده گرفت. این سازمان با اجباری کردن انتخاب نام خانوادگی و صدور شناسنامه، گامی مهم در جهت یکسان‌سازی هویت فردی و اتصال آن به ساختار دولت مدرن برداشت. نام‌های خانوادگی اغلب با الهام از جغرافیا، تاریخ یا اساطیر ایران انتخاب می‌شدند که خود شاخصی از پروژه بزرگ فرهنگ‌سازی ملی بود.

در کنار این نهادها، رضاشاه به ایجاد سازمان‌هایی برای ترویج فرهنگ متحد و مدرن توجه داشت. «سازمان پرورش افکار» در سال ۱۳۱۷ تأسیس شد و هدفش شکل‌ دادن به افکار عمومی در راستای میهن‌پرستی و ملی‌گرایی بود. این سازمان از ابزارهایی مانند رادیو، مطبوعات و سخنرانی‌های عمومی استفاده می‌کرد تا مفاهیمی چون وفاداری به  مرز و بوم و دولت مرکزی، اهمیت پیشرفت صنعتی و ارزش‌های مدرنیته را در میان مردم جا بیندازد. رادیو که برای اولین بار در ایران در سال ۱۳۱۹ راه‌اندازی شد، به سرعت به ابزاری برای پخش برنامه‌های آموزشی و فرهنگی تبدیل شد و بر اهمیت فرهنگ‌سازی بر پایه زبان پارسی و تاریخ ملی ایران تاکید داشت.

وزارت جنگ نیز، اگرچه در نگاه اول نهادی نظامی به نظر می‌رسید، اما در ملیت‌سازی نقش مهمی بازی می کرد. اجباری شدن خدمت سربازی در سال ۱۳۰۴، جوانان از اقوام مختلف را زیر یک پرچم گرد هم آورد و تجربه‌ای مشترک و فارغ از قوم و ایل برای آنها ایجاد می‌کرد. این سیاست به‌ ویژه در مناطق مرزی و میان عشایر به کاهش نفوذ خوانین محلی و تقویت حس تعلق به دولت مرکزی کمک کرد.

البته اقدامات رضاشاه گاه با مقاومت‌هایی هم مواجه می‌شد. تأسیس «فرهنگستان ایران» در سال ۱۳۱۴ یکی از این اقدامات بود. این نهاد با هدف پالایش زبان پارسی از واژگان عربی و جایگزینی آنها با کلمات پارسی یا ساخت واژه‌های جدید، تلاش کرد تا زبان را به نمادی از هویت ملی تبدیل کند. برای مثال، واژه‌هایی مانند «دانشگاه» بجای «مدرسه عالی» یا «فرودگاه» بجای «میدان هوایی» از دستاوردهای این فرهنگستان بود. این حرکت، اگرچه در میان روشنفکران با استقبال روبرو شد، در میان مردم عادی که به زبان روزمره عادت داشتند، گاه با سردرگمی و عدم استقبال روبرو می‌شد.

سیاست‌های یکپارچگی فرهنگی، مانند ممنوعیت استفاده از گویش‌های محلی در مدارس و ادارات، نیز بخشی از این پروژه بود. در مناطقی مانند استان‌های آذربایجان، کردستان و بلوچستان، این سیاست‌ها با هدف کاهش تفاوت‌های قومی با کلیت مرزو‌بوم اجرا شد، اما در عمل به نارضایتی‌هایی دامن زد. به عنوان مثال، اجبار به استفاده از زبان فارسی در آموزش، بسیاری از کودکان غیرفارس‌زبان را با مشکلاتی در یادگیری مواجه کرد و حس تبعیض را در میان اقوام تقویت نمود.

تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳، به عنوان اولین دانشگاه مدرن ایران، محلی برای تربیت نسلی از نخبگان ایرانی شد که حامل اندیشه‌های ملی‌گرایانه بودند. این دانشگاه با دعوت از اساتید خارجی و تدوین برنامه‌های درسی مدرن، به مرکزی برای نشر ایده‌های پیشرفت و هویت ملی تبدیل شد. همچنین، توسعه مطبوعات و انتشار روزنامه‌هایی مانند «اطلاعات» و «ایران» به ترویج گفتمان‌های ملی کمک کرد.

این پروژه هم با چالش‌هایی همراه بود. تمرکز بیش از حد بر یکسان‌سازی، گاه به قیمت نادیده گرفتن تنوع فرهنگی تمام می‌شد. در حالی که رضاشاه توانست ایران را از یک مجموعه پراکنده به یک واحد سیاسی متحد تبدیل کند، روش‌های اقتدارگرایانه او، مانند سرکوب مخالفان و اجبار در اجرای سیاست‌ها، به ایجاد شکاف‌هایی میان دولت و بخش‌هایی از جامعه منجر شد. برای مثال، در مناطق روستایی و عشایری، اجرای سیاست‌هایی مانند تخته‌قاپو کردن عشایر (اسکان اجباری) با مقاومت مسلحانه آنها روبرو شد چرا که بر خلاف روش زندگی هزاران ساله آنها بود.

اقتصاد نیز در این دوره دستخوش تغییراتی شد. احداث راه‌آهن سراسری از شمال به جنوب، که یکی از بزرگترین پروژه‌های زیرساختی زمان خود بود، نه تنها به بهبود ارتباطات داخلی کمک کرد، بلکه نمادی از پیشرفت و مدرنیته به شمار می‌رفت. این پروژه با تکیه بر منابع داخلی و بدون وابستگی به وام‌های خارجی اجرا شد که نشان‌دهنده عزم رضاشاه برای خودکفایی کشور بود. اما این اراده ملی هنوز در اولویت همه نبود و فشار مالیاتی ایجاد شده  برای تأمین هزینه‌های این طرح‌ها، نارضایتی‌هایی را در پی داشت.

در حوزه فرهنگی، رضاشاه به دنبال ترویج سکولاریسم و کاهش نفوذ نهادهای مذهبی بود. کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ و اجباری کردن پوشش غربی برای مردان و زنان، بخشی از این سیاست بود که با هدف نزدیک کردن ایران به معیارهای مدرنیته غربی انجام می‌شد. این اقدامات در شهرها با استقبال بسیاری از نخبگان روبرو شد، اما در مناطق روستایی و سنتی، واکنش‌های منفی شدیدی را برانگیخت.

بطور کلی، خدمات رضاشاه و‌دولتمردان او از جمله فروغی در  دولت‌سازی و ملیت‌سازی را باید سنگ بنای ایران مدرن  دانست. بدون شک آیندگان رضاشاه بزرگ را به عنوان معمار ایران نوین ستایش خواهند کرد.

محمدرضاشاه پهلوی: تمدن‌نمایی به کشورهای غربی

در دوره دومین پادشاه پهلوی، که از سال ۱۳۲۰ با به قدرت رسیدن محمدرضاشاه آغاز شد و تا انقلاب غیرملی ۱۳۵۷ ادامه یافت، رویکرد متفاوتی نسبت به دوره پدرش وجود داشت. اگر رضاشاه بر دولت‌سازی و ملیت‌سازی متمرکز بود، هدف اصلی محمدرضاشاه رساندن ایران به سطح متمدن و هم‌تراز با غرب بود. این دوره را باید با وجود تأثیرپذیری عمیق از روابط بین‌المللی و به‌ ویژه اتحاد با ایالات متحده و کشورهای اروپایی مورد بررسی قرار داد.

محمدرضاشاه پهلوی با تکیه بر درآمدهای هنگفت نفتی که پس از دهه ۱۳۳۰ و به‌ ویژه در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به اوج خود رسید، برنامه‌ گسترده‌ای را برای اجرای پروژه‌های بزرگ صنعتی و عمرانی آغاز کرد. این پروژه‌ها نه تنها با هدف توسعه اقتصادی و زیرساختی کشور طراحی شده بودند، بلکه به عنوان ابزاری برای نمایش پیشرفت و اقتدار ایران در عرصه جهانی به کار گرفته می‌شدند. او می‌خواست با این اقدامات، ایران را به عنوان کشوری پیشرفته و هم‌تراز با قدرت‌های صنعتی غربی معرفی کند و جایگاه خود را در میان رهبران جهان تثبیت نماید.

یکی از بارزترین جلوه‌های این تلاش، احداث کارخانه‌های عظیم صنعتی بود. به عنوان مثال کارخانه ذوب‌آهن اصفهان که احداث آن در سال ۱۳۴۷  آغاز شد یکی از بزرگترین پروژه‌های صنعتی زمان خود بود. این کارخانه با هدف تولید فولاد به عنوان پایه صنعت مدرن، نمادی از خودکفایی صنعتی تلقی می‌شد. همچنین محمدرضاشاه با درک درست تاریخی و جغرافیای سیاسی ایران و وجود مرز مشترک با کشور شوروی و تهدید‌های تاریخی از شمال کشور، تصمیم گرفت تا برای ایجاد تعادل اقتصادی بین دو ابرقدرت آن زمان، در این پروژه با شوروی همکاری کند.  او و دولت‌اش همچنین مجتمع‌های پتروشیمی در شهرهایی مانند بندرعباس و آبادان تاسیس کردند تا با بهره‌گیری از منابع نفت و گاز ایران، به توسعه صنایع کوچکتر و افزایش صادرات غیرنفتی بیانجامد. این صنایع با جذب سرمایه‌گذاری خارجی خصوصا از اروپا و امریکا و استفاده از تکنولوژی روز، چهره‌ای مدرن به اقتصاد ایران بخشیدند.

توسعه شهرها نیز بخش مهمی از این برنامه بود. تهران به عنوان پایتخت شاهد تحولات چشمگیری شد. ساخت بزرگراه‌هایی مانند بزرگراه‌ شاهنشاهی  (که بعد از ۵۷ «مدرس» نامیده شد) و خیابان‌های عریض با الگو گرفتن از شهرسازی غربی، همراه با احداث ساختمان‌های بلند و مجتمع‌های مسکونی مدرن، نشان‌دهنده تلاش برای تبدیل تهران به یک کلانشهر در سطح جهانی بود. بسیاری از شهرهای دیگر ایران از جمله شیراز، تبریز و اصفهان ، مشهد، نوشهر، آبادان و خرمشهر نیز از این توسعه بی‌نصیب نماندند؛ به عنوان مثال، احداث شهرک‌های صنعتی در اطراف این شهرها، مهاجرت نیروی کار و رشد اقتصادی منطقه‌ای را به دنبال داشت. این پروژه‌ها اغلب با تبلیغات گسترده همراه بودند تا هم در داخل کشور حس پیشرفت و نوسازی را القا کنند و هم در خارج، تصویری از ایران مدرن به نمایش بگذارند.

ایجاد زیرساخت‌های عظیم مانند سدها و نیروگاه‌ها نیز از اولویت‌های محمدرضاشاه بود. سد دز در خوزستان که در سال ۱۳۴۱ افتتاح شد، یکی از بزرگترین سدهای ایران در آن زمان بود که با هدف تولید برق و تأمین آب کشاورزی احداث شد. این سد با همکاری شرکت‌های آمریکایی ساخته شد و به عنوان نمونه‌ای از فناوری پیشرفته و همکاری بین‌المللی معرفی می‌گردید. همچنین، سد کرج (امیرکبیر) که در سال ۱۳۴۰ به بهره‌برداری رسید، نه تنها آب آشامیدنی تهران را تأمین کرد، بلکه با تولید برق، به توسعه صنعتی پایتخت کمک نمود. نیروگاه‌های حرارتی و برقی در نقاط مختلف کشور نیز گسترش یافتند تا نیاز روزافزون صنایع و شهرها به انرژی را برآورده سازند.

این پروژه‌ها گاهی با حضور مقامات خارجی افتتاح می‌شدند تا در رسانه‌های بین‌المللی بازتاب داشته باشند. البته که این استراتژی به نادرستی به عنوان وابستگی به غرب توسط نیروهای غیرملی و احزاب چپ تبلیغ می‌شد. محمدرضاشاه با برگزاری مراسم پرزرق‌ و برق و دعوت از شخصیت‌های برجسته جهانی، تلاش می‌کرد این دستاوردها را به نمادی از قدرت و پیشرفت ایران تبدیل کند. این استراتژی محمدرضاشاه پهلوی موفق شد که چهره ایران را در نگاه بقیه مردمان جهان و دولت‌های دیگر از یک کشور عقب‌مانده به یک کشور در حال پیشرفت  تغییر دهد.

در حوزه سیاست خارجی، محمدرضاشاه پهلوی با هوشمندی و برنامه‌ریزی درست، ایران را به عنوان یکی از متحدان کلیدی غرب در منطقه حساس خاورمیانه معرفی کرد. او با درک اهمیت جایگاه ژئوپلیتیک ایران، که به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب و کشوری غنی از منابع نفتی شناخته می‌شد، سیاستی را در پیش گرفت که نه تنها امنیت داخلی ایران را تضمین کند، بلکه نقش این کشور را در معادلات بین‌المللی برجسته سازد. این رویکرد، ترکیبی از دیپلماسی فعال، همکاری‌های اقتصادی- استراتژیک و تقویت توان نظامی بود که ایران را به یکی از بازیگران مهم منطقه تبدیل کرد.

یکی از اقدامات برجسته محمدرضاشاه در این زمینه، پیوستن ایران به پیمان‌هایی مانند «سازمان پیمان مرکزی» (سنتو) در سال ۱۳۳۴ بود. این پیمان که با مشارکت کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان، عراق و بریتانیا شکل گرفت و از حمایت ایالات متحده برخوردار بود، بخشی از استراتژی جهانی غرب برای مهار نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد به شمار می‌رفت. محمدرضاشاه با عضویت در سنتو، ایران را به عنوان سپری در برابر کمونیسم و نقطه‌ای استراتژیک در خاورمیانه معرفی کرد. این همکاری نه تنها به تقویت روابط ایران با غرب منجر شد، بلکه زمینه‌ساز دریافت کمک‌های اقتصادی و نظامی از کشورهای عضو به‌ ویژه آمریکا، گردید.

زمانی که امریکا به عنوان بازیگر اصلی سیاست و اقتصاد دنیا مطرح شد، یکی از ارکان اصلی سیاست خارجی محمدرضاشاه تقویت ارتباط با این کشور بود. او با سفرهای متعدد به واشنگتن و دیدار با رؤسای جمهور آمریکا، از جمله دوایت آیزنهاور، جان اف. کندی و ریچارد نیکسون، پایه‌های یک اتحاد مستحکم را بنا نهاد. این روابط در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به اوج خود رسید، زمانی که ایران به عنوان یکی از ستون‌های اصلی دکترین نیکسون– که بر تقویت متحدان منطقه‌ای آمریکا برای حفظ ثبات تکیه داشت- شناخته شد. در این چارچوب، ایران از کمک‌های مالی، آموزشی و تکنولوژیک آمریکا بهره‌مند شد و در مقابل، پایگاهی امن برای منافع غرب در منطقه فراهم کرد.

بی‌شک تبدیل شدن ایران به قدرت منطقه‌ای به مذاق ترکیه و عربستان خیلی خوش نیامد. شاه با میانجیگری در مناقشات منطقه‌ای، مانند اختلافات میان کشورهای عربی خلیج فارس، و همچنین تقویت روابط با کشورهایی مانند هند و اسرائیل، نشان داد که ایران می‌تواند نقشی فراتر از یک متحد منفعل ایفا کند. به عنوان مثال، در دهه ۱۳۵۰، ایران به یکی از تأمین‌کنندگان اصلی نفت اسرائیل تبدیل شد و همزمان روابط تجاری گسترده‌ای با کشورهای عربی برقرار کرد، که نشان‌دهنده دیپلماسی متعادل و عملگرایانه او بود. به باور من، سیاست خارجی دومین پادشاه پهلوی، متمرکز، استراتژیک، بلندپروازانه و در عین حال واقع‌بینانه بود و منجر به برتری دوباره ایرانی‌ها در منطقه و حتی در سطح جهانی شد.

خرید تسلیحات پیشرفته از کشورهای غربی نیز بخش مهمی از این استراتژی بود. محمدرضاشاه با سرمایه‌گذاری هنگفت در ارتش، ایران را به یکی از مجهزترین نیروهای نظامی منطقه تبدیل کرد. او قراردادهایی چندمیلیارد دلاری با آمریکا و بریتانیا برای خرید جنگنده‌های اف-۴ و اف-۱۴، تانک‌های چیفتن، و سامانه‌های راداری پیشرفته امضا کرد. این تسلیحات نه تنها توان دفاعی ایران را افزایش داد، بلکه به محمدرضاشاه اجازه داد تا نقش ژاندارم و قدرت نظامی مطلق خلیج فارس را ایفا کند. برای مثال، در سال ۱۳۵۰ پس از خروج بریتانیا از خلیج فارس، ایران با تکیه بر نیروی دریایی خود، جزایر سه‌گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را تحت کنترل گرفت و این اقدام را به عنوان نشانه‌ای از اقتدار منطقه‌ای خود به نمایش گذاشت.

گسترش ارتش نیز در راستای همین هدف دنبال شد. شمار اعضای نیروهای مسلح ایران در این دوره به بیش از ۴۰۰ هزار نفر رسید و برنامه‌های آموزشی مدرن با حضور مستشاران آمریکایی و اروپایی اجرا می‌شد. تأسیس پایگاه‌های نظامی پیشرفته، مانند پایگاه هوایی بوشهر و پایگاه دریایی بندرعباس، به ایران امکان داد تا بر مسیرهای حیاتی ترانزیت نفت در خلیج فارس نظارت داشته باشد. این تقویت نظامی، همراه با مانورهای مشترک با نیروهای ناتو، تصویری از ایران به عنوان کشوری قدرتمند و آماده در عرصه بین‌المللی ترسیم کرد.

علاوه بر این، محمدرضاشاه از ابزار دیپلماسی فرهنگی نیز برای ارتقای جایگاه ایران استفاده کرد. او با میزبانی اجلاس‌های بین‌المللی، مانند کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران و دیدارهای متعدد با رهبران جهان، تلاش کرد تا ایران را به مرکزی برای گفتگو و همکاری‌های جهانی تبدیل کند. این اقدامات، همراه با حضور فعال ایران در سازمان ملل متحد و حمایت از ابتکارات صلح منطقه‌ای، به تقویت وجهه بین‌المللی کشور کمک شایانی کرد.

در مجموع، سیاست‌های شاه که با هدف نمایش اقتدار و پیشرفت ایران طراحی شده بودند، توانستند جایگاه کشور را در نظام بین‌الملل ارتقا دهند و ایران را به عنوان یکی از بازیگران کلیدی خاورمیانه در دهه‌های میانی قرن بیستم معرفی کنند.

یکی از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین اقدامات داخلی محمدرضاشاه پهلوی، اجرای برنامه‌های «انقلاب سفید» بود که در سال ۱۳۴۱ با هدف تحول بنیادین در ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران آغاز شد. این برنامه، که به «انقلاب شاه و مردم» نیز معروف شد، مجموعه‌ای از اصلاحات مترقی را در بر می‌گرفت که نه تنها نشان‌دهنده دیدگاه بلندپروازانه شاه برای نوسازی جامعه بود، بلکه به عنوان گامی بزرگ در جهت جلب رضایت و مشارکت طبقات مختلف مردم طراحی شده بود. انقلاب سفید با اصولی چون اصلاحات ارضی، اعطای حق رأی به زنان و توسعه آموزش، به سرعت به نمادی از پیشرفت و عدالت اجتماعی در ایران تبدیل شد. این تحول عظیم در ارتقاء موقعیت سیاسی و اجتماعی کارگران، کشاورزان و به ویژه زنان  به مذاق قشرهای متعصب و مذهبی و ملا‌ها اصلا خوش نیامد و از همان ابتدا به کارشکنی و مخالفت با این طرح پرداختند.

اصلاحات ارضی، یکی از ارکان اصلی انقلاب سفید، با هدف بازتوزیع عادلانه زمین و توانمندسازی کشاورزان اجرا شد. در این طرح، زمین‌های بزرگ متعلق به مالکان سنتی خریداری و میان کشاورزان بی‌زمین یا کم‌زمین تقسیم شد. این اقدام که در چندین مرحله بین سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۰ به انجام رسید، به میلیون‌ها روستایی امکان داد تا صاحب زمین شوند و از وابستگی به نظام ارباب- رعیتی  یا فئودالیسم رهایی یابند. دولت با ارائه تسهیلات کشاورزی، مانند وام‌های کم‌بهره و بذرهای مرغوب، به کشاورزان کمک کرد تا تولیدات خود را افزایش دهند. این تحول نه تنها سطح زندگی روستاییان را بهبود بخشید، بلکه به تقویت اقتصاد کشاورزی و افزایش تولید محصولات داخلی منجر شد، که خود پایه‌ای برای خودکفایی غذایی کشور بود.

اعطای حق رأی به زنان، یکی دیگر از دستاوردهای درخشان انقلاب سفید، گامی تاریخی در راستای برابری حقوقی و جنسیتی و مشارکت اجتماعی بود. در سال ۱۳۴۱ محمدرضاشاه با صدور فرمانی، زنان را بطور رسمی وارد عرصه سیاسی کرد و به آنها اجازه داد تا نه تنها در انتخابات رأی دهند، بلکه خود نامزد نمایندگی در مجلس شوند. این اقدام که در منطقه خاورمیانه بی‌سابقه بود، زنان ایرانی را از حاشیه در یک جامعه سنتی به متن جامعه‌ای مدرن  آورد و زمینه‌ساز حضور فعال آنها در عرصه‌های مختلف شد. در نتیجه این اصلاحات، زنان به تدریج در مناصب دولتی، دانشگاه‌ها و حرفه‌های تخصصی حضور یافتند و به نمادی از پیشرفت و مدرنیته ایران تبدیل شدند. این تصمیم شجاعانه، پیام روشنی به جهان ارسال کرد که ایران در مسیر توسعه انسانی و احترام به حقوق همه شهروندان گام برمی‌دارد. آنچه رضاشاه با برداشتن حجاب از سر زنان ایرانی شروع کرد، محمدرضاشاه با حرکت به سوی برقراری برابری زنان با مردان به اوج رساند.

توسعه آموزش نیز از دیگر محورهای کلیدی انقلاب سفید بود که با هدف گسترش دانش و سواد در سراسر کشور دنبال شد. محمدرضاشاه با تأسیس «سپاه دانش» در سال ۱۳۴۱، برنامه‌ای ابتکاری را به اجرا درآورد که در آن جوانان تحصیلکرده بجای خدمت سربازی، به مناطق محروم اعزام می‌شدند تا به آموزش کودکان و بزرگسالان بپردازند. این طرح که با استقبال گسترده مواجه شد، توانست نرخ باسوادی را به‌ ویژه در روستاها بطور چشمگیری افزایش دهد. در کنار همه اینها، ساخت هزاران مدرسه جدید در شهرها و روستاها، همراه با برنامه‌های آموزشی رایگان، دسترسی به تحصیل را برای همه اقشار جامعه فراهم کرد. تأسیس کتابخانه‌های عمومی و مراکز آموزش حرفه‌ای نیز به جوانان این امکان را داد تا مهارت‌های لازم برای ورود به بازار کار را کسب کنند و به توسعه نیروی انسانی کشور کمک کنند.

انقلاب سفید همچنین شامل اصول دیگری بود که هر یک به نوبه خود به نوسازی جامعه کمک کردند. برای مثال، ملی کردن مراتع و منابع طبیعی، به حفاظت از محیط زیست و بهره‌برداری پایدار از این منابع منجر شد. طرح «سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها» نیز با هدف افزایش انگیزه نیروی کار و بهبود شرایط زندگی کارگران اجرا شد و نشان‌دهنده توجه محمدرضاشاه به عدالت اجتماعی بود. این برنامه‌ها، با برگزاری رفراندومی در سال ۱۳۴۱، با حمایت قاطع مردم به تصویب رسید و به عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران ثبت شد.

محمدرضاشاه با اجرای انقلاب سفید، چشم‌اندازی روشن برای آینده ایران ترسیم کرد. او با سفر به مناطق مختلف کشور و دیدار با مردم، از نزدیک بر پیشرفت این اصلاحات نظارت داشت و با سخنرانی‌های خود، روحیه امید و همکاری را در جامعه تقویت می‌کرد. این برنامه نه تنها در داخل کشور مورد تحسین قرار گرفت، بلکه در سطح بین‌المللی نیز به عنوان الگویی از توسعه مترقی شناخته شد. سازمان‌های جهانی مانند یونسکو و بانک جهانی از دستاوردهای ایران قدردانی کردند و ایران را به عنوان نمونه‌ای موفق از میان کشورهای در حال توسعه معرفی نمودند.

در حوزه فرهنگی، محمدرضاشاه پهلوی با هدف ترویج سبک زندگی ملی و در عین حال مدرن، برنامه‌های گسترده‌ای را به اجرا درآورد که نه تنها هویت تاریخی ایران را برجسته می‌کرد، بلکه این کشور را به عنوان یک ملت پیشرفته و پویا در عرصه جهانی معرفی نمود. او با بهره‌گیری از ابزارهای فرهنگی مانند زبان پارسی، هنر، و تأسیس سازمان‌های مرتبط تلاش کرد تا پیوندی میان گذشته پرشکوه ایران و آینده‌ای مدرن ایجاد کند.

یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این تلاش‌ها، برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در سال ۱۳۵۰ بود که به مناسبت بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال تأسیس شاهنشاهی ایران توسط کوروش بزرگ طراحی شد. این مراسم باشکوه که در تخت جمشید و پاسارگاد برگزار گردید، به عنوان یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی قرن بیستم در ایران شناخته می‌شود. محمدرضاشاه با دعوت از بیش از شصت تن از سران کشورها، رؤسای جمهور، پادشاهان و نخست‌وزیران از سراسر جهان از جمله ملکه الیزابت دوم، ژنرال دوگل و نیکسون فرصتی به وجود آورد تا عظمت تاریخی و پیشرفت‌های مدرن ایران را به نمایش بگذارد. این جشن‌ها با برنامه‌ریزی دقیق و اجرای بی‌نقص، شامل رژه‌های نظامی، بازسازی صحنه‌های تاریخی، و ضیافت‌های مجلل در چادرهای لوکس بود که در دشت‌های اطراف تخت جمشید برپا شده بودند. پخش زنده این رویداد از طریق تلویزیون و رسانه‌های بین‌المللی، چهره‌ای شکوهمند از ایران را به جهانیان نشان داد و به تقویت غرور ملی در میان ایرانیان کمک کرد.

در زمینه زبان پارسی، محمدرضاشاه با حمایت از نهادهایی مانند فرهنگستان زبان و ادب پارسی، که در دوره پدرش تأسیس شده بود، به توسعه و ترویج این زبان به عنوان ستون اصلی هویت ملی ادامه داد. او دستور داد تا فعالیت‌های فرهنگستان گسترش یابد و برنامه‌هایی برای غنی‌سازی واژگان پارسی و تدوین فرهنگ‌نامه‌های جامع اجرا شود. در این راستا، کتاب‌ها و متون ادبی کلاسیک مانند شاهنامه فردوسی و آثار حافظ و سعدی با چاپ‌های نفیس چاپ و در دسترس عموم قرار گرفت  تا نسل جوان با گنجینه ادبی ایران آشنا شوند. همچنین در دانشگاه‌ها و مدارس، آموزش زبان پارسی به عنوان درسی محوری تقویت شد و دوره‌های تخصصی برای معلمان برگزار گردید تا مهارت‌های تدریس این زبان بهبود یابد. محمدرضاشاه با حضور در مراسم رونمایی از برخی از این آثار، بر اهمیت زبان پارسی به عنوان عاملی برای وحدت ملی تأکید می‌کرد و آن را «روح ملت ایران» می‌نامید.

در حوزه هنر، محمدرضاشاه به خلق و ترویج آثار هنری مدرن و سنتی توجه ویژه‌ای داشت. دولت او با تأسیس موزه هنرهای معاصر تهران در سال ۱۳۵۶، گامی بلند در جهت معرفی ایرانزمین به عنوان مرکز هنر جهانی برداشت. این موزه که با طراحی کامران دیبا ساخته شد، مجموعه‌ای بی‌نظیر از آثار هنری مدرن غربی مانند تابلوهای پیکاسو، ون‌گوگ و جکسون پولاک را در کنار آثار هنرمندان ایرانی مانند کمال‌الملک و بهجت صدر به نمایش گذاشت. این ترکیب، نشان‌دهنده تلاش او برای تلفیق فرهنگ ایرانی با جریان‌های هنری جهانی بود. همچنین جشنواره‌های هنری مانند جشنواره بین‌المللی فیلم تهران و جشنواره هنر شیراز که از دهه ۱۳۴۰ آغاز شدند، به محلی برای گردهمایی هنرمندان برجسته جهان و ایران تبدیل شدند. در این جشنواره‌ها، نمایش‌های تئاتر، کنسرت‌های موسیقی سنتی و مدرن، و نمایشگاه‌های نقاشی برگزار می‌شد که هم به احیای هنرهای سنتی مانند موسیقی مقامی و مینیاتور کمک کرد و هم زمینه‌ساز نوآوری در هنر معاصر ایران شد.

سازمان‌های فرهنگی نیز در این دوره نقش مهمی ایفا کردند. تأسیس «سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران» در سال ۱۳۴۵ یکی از دستاوردهای بزرگ فرهنگی بود که به محمدرضاشاه امکان داد تا برنامه‌های فرهنگی را به خانه‌های مردم ببرد. این سازمان با پخش برنامه‌هایی درباره تاریخ ایران، ادبیات فارسی، و دستاوردهای علمی و صنعتی کشور، به ترویج فرهنگ ملی و مدرن کمک کرد. برنامه‌هایی مانند «ایرانزمین» و «گنجینه‌های فرهنگ ایران» با نمایش مستندهایی درباره آثار باستانی و زندگی روزمره مردم، حس تعلق به هویت ملی را تقویت می‌کردند. همچنین تأسیس «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در سال ۱۳۴۴ با هدف آموزش و تربیت نسل جوان از طریق کتاب، فیلم و فعالیت‌های هنری، به خلاقیت و آگاهی فرهنگی کودکان کمک کرد. این کانون با انتشار کتاب‌های مصور و تولید فیلم‌هایی مانند «شهر قصه»، به محبوبیت گسترده‌ای دست یافت و تأثیر عمیقی بر نسل‌های آینده گذاشت.

محمدرضاشاه همچنین به احیای سنت‌ها و آیین‌های ملی توجه داشت. او با حمایت از برگزاری مراسم نوروز در کاخ‌های سلطنتی و پخش آن از تلویزیون، این جشن باستانی را به نمادی از وحدت و شادی ملی تبدیل کرد. در این مراسم، گروه‌های موسیقی و رقص محلی از سراسر ایران دعوت می‌شدند تا تنوع فرهنگی کشور را به نمایش بگذارند، و این اقدام به تقویت حس همبستگی میان اقوام مختلف کمک کرد. علاوه بر این، او دستور بازسازی بناهای تاریخی مانند آرامگاه فردوسی در طوس و کاخ گلستان را صادر کرد تا این مکان‌ها به عنوان مراکز فرهنگی و گردشگری، گذشته پرافتخار ایران را زنده نگه دارند.

در سطح بین‌المللی، محمدرضاشاه با ارسال گروه‌های هنری ایرانی به کشورهای مختلف، از جمله اجرای اپراهای پارسی در تالارهای معتبر اروپا و آمریکا، فرهنگ ایران را به جهانیان معرفی کرد. او همچنین با اهدای آثار هنری و نسخ خطی نفیس به موزه‌های بزرگ جهان، مانند لوور و متروپولیتن، به گسترش فرهنگ اصیل ایرانی در جهان کمک شایانی کرد.

در یک نگاه منصفانه، با وجود مشکل‌سازی‌های عدیده ملا‌ها و جریانات متمایل به شوروی، محمدرضاشاه توانست مسیر پدرش، رضاشاه بزرگ را در دولت‌سازی و ملت‌سازی با موفقیت ادامه دهد و مرحله‌ای نوین را با هدف معرفی ایران، تاریخ و تمدن غنی آن به جهانیان به شکلی مؤثر پایه‌ریزی کند. او با تکیه بر دستاوردهای پیشین و افزودن ابعاد تازه به آنها، گام‌هایی استوار در جهت تقویت ساختار سیاسی و هویت ملی ایران برداشت. این اقدامات نه تنها به احیای هویت فرهنگی ایران و بازسازی غرور ملی کمک کرد، بلکه این کشور را به عنوان قدرتی فرهنگی و تأثیرگذار در عرصه جهانی مطرح نمود و میراثی ارزشمند و ماندگار از دوران حکومت خود به یادگار گذاشت.

ولیعهد شاهزاده رضا پهلوی: ایجاد پل‌های ارتباطی بین ایران و‌ایرانیان با دولت و ملت‌های دنیا

رضا پهلوی پس از انقلاب ۱۹۷۹ و تبعید خانواده‌اش، تا کنون به‌ عنوان چهره‌ سیاسی فعالیت کرده است. پس از مرگ پدرش در ۱۹۸۰، زمانی که ۲۰ سال بیشتر نداشت بطور نمادین جانشین تاج و تخت ایران نامیده و در تبعید خواستار بازگشت سلطنت مشروطه و مقاومت علیه جمهوری اسلامی شد.

در دهه ۱۹۹۰ دیدگاهش تغییر اساسی کرد و به سوی دموکراسی و دولت سکولار تغییر یافت. در ۱۹۹۷ با انتشار کتابی  به نام «گذشته و آینده» بر مقاومت مسالمت‌آمیز و آشتی ملی تأکید کرد که زمینه‌ساز فعالیت‌های سیاسی بعدی‌اش شد.

اگر بعد از دوره گذار از رژیم ملا‌ها، مردم ایران ولیعهد را به عنوان سومین پادشاه پهلوی برگزینند، باید انتظار داشت که دوره‌ای آغاز خواهد شد که در آن یک دولت و ملت سکولار در ایران پایه‌گذاری گردد و «رضاشاه دوم» به عنوان پادشاه مشروطه  نقش مهمی در ادامه خدمات خاندان پهلوی بر عهده بگیرد. وی با ارائه یک استراتژی نوین برای توسعه ایران، به دولت و مجلس کمک خواهد کرد تا مرحله سوم دولت‌سازی و تمدن‌نمایی ایران آغاز گردد.

با مطالعه دقیق سخنان و آثار مکتوب شاهزاده رضا پهلوی و با در نظر گرفتن روند ملیت و دولت‌سازی پهلوی‌ها، می‌توان دریافت که احتمالا هدف اصلی او ایجاد پل‌های ارتباطی مستحکم میان دولت  و ملت‌ ایران با سراسر جهان خواهد بود. این دیدگاه استراتژیک، رویکردی هوشمندانه و آینده‌نگر برای برون‌رفت از انزوای بلندمدتی است که ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ و به دنبال تخریب گسترده سابقه ایران و ایرانیان توسط رژیم‌ملا‌ها تجربه کرده است. او در این مسیر با الهام از میراث پدربزرگ و پدرش، به‌ ویژه محمدرضاشاه که جایگاه برجسته‌ای برای ایران در عرصه جهانی به ارمغان آورده بود، تلاش خواهد کرد تا با تکیه بر دیپلماسی فعال، مناسبات فرهنگی غنی و ابتکارات نوین، هویت و اعتبار ایران را در جامعه بین‌المللی بازسازی و تقویت کند.

یکی از اقدامات محتمل و کلیدی در دوره سومین پادشاه پهلوی، تقویت روابط اقتصادی با کشورهای شرق و غرب خواهد بود که نشان‌دهنده دیدگاهی آینده‌نگر و عمل‌گرایانه است. او احتمالاً مشوق سیاستی متعادل و متوازن خواهد بود تا ایران را از وابستگی به یک بلوک خاص رها کرده و به جایگاهی مستقل و قدرتمند در عرصه جهانی برساند. در این راستا، وی مشوق ارتباط با کشورهایی مانند چین و هند از یکسو و اتحادیه اروپا، آمریکا و خصوصا اسراییل از سوی دیگر برای همکاری‌های گسترده و چندجانبه‌ خواهد بود که نه تنها اقتصاد ایران را شکوفا می‌کند، بلکه این کشور را به شریکی قابل اعتماد در نظام بین‌الملل تبدیل خواهد نمود. بازدید ایشان از کشور اسراییل که به عنوان حرکتی بسیار هوشمندانه توسط ناظرین سیاسی نام برده می‌شود، نشان‌دهنده توجه وی به روابط دوستانه و استراتژیک با کشوری با سابقه دوستی هزاران ساله است.

در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر، ایران با تکیه بر ظرفیت‌های طبیعی خود مانند تابش خورشیدی فراوان و بادهای قوی در مناطق کویری، پروژه‌های مشترک عظیمی را راه‌اندازی خواهد کرد. این پروژه‌ها شامل ساخت مزارع خورشیدی پیشرفته و نیروگاه‌های بادی خواهد بود که تولید انرژی پاک را افزایش داده و ایران را به صادرکننده‌ای پیشرو در این عرصه تبدیل خواهد کرد.  اسراییل و آمریکا و حتی چین با فناوری پیشرفته و تجربه گسترده خود در این حوزه، شریکی ایده‌آل برای این ابتکارات خواهد بود و سرمایه‌گذاری‌های مشترک، زیرساخت‌های انرژی ایران را به سطحی بی‌سابقه ارتقا خواهد داد. در زمینه شیرین‌سازی آب و تامین منابع آب برای کشاورزی و صنعت و در عین حال بهینه‌سازی منابع آب شیرین که از دغدغه‌های دیگر ایشان است، از اسراییل کمک خواهد گرفت که در سفر اسراییل نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

احتمالا دولت آینده با هند روابط تجاری و فناوری را تقویت خواهد کرد و همکاری‌هایی در زمینه فناوری اطلاعات با این کشور شکل خواهد گرفت. ایران با نیروی انسانی جوان و تحصیلکرده خود، پارک‌های فناوری مشترکی با شرکت‌های هندی تأسیس خواهد کرد که به توسعه نرم‌افزارها، هوش مصنوعی و استارتاپ‌های نوآورانه منجر خواهد شد. این همکاری نه تنها فرصت‌های شغلی فراوانی برای جوانان ایرانی فراهم خواهد کرد، بلکه ایران را به مرکزی برای نوآوری در منطقه خاورمیانه تبدیل خواهد نمود. تبادل دانش و سرمایه‌گذاری‌های مشترک، اقتصاد دیجیتال ایران را شکوفا خواهد کرد و این کشور را در رقابت فناوری جهان به پیش خواهد راند.

در رابطه با اتحادیه اروپا، دولت همسو با «رضاشاه دوم» احتمالا  با تمرکز بر تجارت بین‌المللی، توافق‌نامه‌های گسترده‌ای را به امضا خواهد رساند که صادرات کالاهای ایران مانند زعفران، پسته، فرش دستباف و محصولات پتروشیمی را به بازارهای اروپایی تسهیل خواهد کرد. بهینه‌سازی زیربنایی در استخراج و تصفیه نفت، بهینه‌سازی محصولات کشاورزی و به‌روز‌سازی به استانداردهای اروپایی و آمریکایی، سبب افزایش صادرات و بهبود جایگاه محصولات ایرانی در سطح جهانی خواهد شد.  دولت آینده با ایجاد مناطق آزاد تجاری و کاهش موانع گمرکی، حجم تجارت دوجانبه را افزایش خواهد داد و ایران را به قطب ترانزیت میان آسیا و اروپا تبدیل خواهد کرد. این سیاست با بهره‌گیری از موقعیت جغرافیایی استراتژیک ایران، فرصت‌های اقتصادی بی‌نظیری خلق خواهد کرد و به تقویت پیوندهای فرهنگی و سیاسی با اروپا نیز کمک خواهد نمود.

جاده نوین راه ابریشم، به عنوان یکی از ابتکارات برجسته و آینده‌نگر در دوره حکومت مشروطه سومین پادشاه پهلوی می‌تواند با عبور از ایران، نقشی محوری در احیای جایگاه تاریخی این کشور به عنوان قلب تجارت جهانی ایفا کند و به تقویت چشمگیر تجارت بین‌المللی منجر شود. این پروژه، که احتمالا با الهام از مسیر باستانی راه ابریشم طراحی خواهد شد، ایران را به نقطه اتصال حیاتی میان شرق و غرب تبدیل خواهد کرد و با بهره‌گیری از موقعیت جغرافیایی استراتژیک این کشور، فرصت‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بی‌نظیری را خلق خواهد نمود.

با وجود مشکلات کنونی از جمله از بین رفتن موقعیت‌های طلایی کنونی، دولت آینده احتمالا برنامه‌ای جامع برای توسعه زیرساخت‌های لازم را تدوین خواهد کرد تا ایران به شاهراه اصلی این جاده نوین تبدیل شود. دولت شبکه‌ای مدرن از جاده‌ها، خطوط راه‌آهن پرسرعت و بنادر پیشرفته را احداث خواهد کرد که از شرق ایران، در مرزهای مشترک با افغانستان و ترکمنستان، آغاز شده و تا غرب کشور، در نزدیکی ترکیه و دریای مدیترانه، امتداد خواهد یافت. این مسیر، با اتصال بنادر جنوبی ایران مانند چابهار و بندرعباس به آسیای میانه، قفقاز و اروپا، جریان انتقال کالاها، انرژی و فناوری را تسریع خواهد کرد.

یکی از اقدامات کلیدی در این پروژه، همکاری با چین، به عنوان پیشگام طرح «کمربند و جاده»، خواهد بود. ایران احتمالا با امضای توافق‌نامه‌های بلندمدت، میزبان پروژه‌های عظیم زیرساختی مانند خط راه‌آهن برقی تهران- مشهد- سرخس خواهد شد که با فناوری چینی ساخته می‌شود. این خط که با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت عمل خواهد کرد، زمان حمل‌ و نقل کالاها از شرق آسیا به اروپا را به نصف کاهش خواهد داد و هزینه‌های تجاری را بطور قابل توجهی پایین خواهد آورد. می‌توان پیش‌بینی کرد که چین همچنین در توسعه بندر چابهار سرمایه‌گذاری خواهد کرد و این بندر را به دروازه‌ای برای ورود کالاهای آسیایی به خاورمیانه و آفریقا تبدیل خواهد کرد.

علاوه بر چین، دولت همسو با سومین پادشاه پهلوی با کشورهایی مانند هند، روسیه و اتحادیه اروپا نیز همکاری خواهد کرد تا جاده نوین راه ابریشم به شبکه‌ای چندجانبه و فراگیر تبدیل شود. هند که پیشتر در توسعه چابهار مشارکت داشت، خطوط کشتیرانی پیشرفته‌ای را راه‌اندازی خواهد کرد که کالاهای تولیدی این کشور را از طریق ایران به بازارهای آسیای میانه و اروپا منتقل خواهد کرد. احتمالا روسیه نیز با اتصال راه‌آهن خود به شبکه ایران از طریق آذربایجان، مسیر شمالی- جنوبی را تکمیل خواهد کرد و امکان انتقال گاز و نفت خود به خلیج فارس را فراهم خواهد نمود. اتحادیه اروپا با هدف دسترسی سریع‌تر به بازارهای آسیایی، در ساخت بزرگراه‌های هوشمند و پل‌های مرزی سرمایه‌گذاری خواهد کرد که ایران را به ترکیه و سپس به اروپا متصل می‌کند. ایجاد زمینه مناسب سیاسی در ترکیه برای نو‌سازی این جاده ابریشم نوین الزامی است.

این جاده نوین تنها به حمل‌ و نقل کالاها محدود نخواهد شد، بلکه به عنوان بستری برای تبادل فرهنگی و فناوری نیز عمل خواهد کرد. با تأسیس مراکز تجاری و فرهنگی در امتداد این مسیر، مانند شهرک‌های بازرگانی در شهرهایی چون تبریز، زاهدان و خرمشهر، و بندر انزلی، فضایی برای ارتباطات تجار، هنرمندان و محققان از کشورهای مختلف ایجاد خواهد شد. این مراکز میزبان نمایشگاه‌های بین‌المللی، بازارهای دائمی و کنفرانس‌های علمی خواهند بود که فرهنگ غنی ایران را به نمایش گذاشته و همکاری‌های علمی و هنری را تقویت خواهد کرد. به عنوان مثال، کاروانسراهای مدرن با الهام از معماری سنتی ایران ساخته خواهد شد که هم به عنوان ایستگاه‌های تجاری و هم به عنوان جاذبه‌های گردشگری عمل خواهند کرد.

از نظر اقتصادی، این پروژه تأثیرات شگرفی به همراه خواهد داشت. ایران با دریافت عوارض ترانزیت، درآمد ارزی هنگفتی کسب خواهد کرد که به تقویت زیرساخت‌های داخلی و بهبود سطح زندگی مردم منجر خواهد شد. شرکت‌های ایرانی در زمینه حمل‌ و نقل، لجستیک و تولید، با ورود به این شبکه جهانی، فرصت رقابت در بازارهای بین‌المللی را پیدا خواهند کرد و صادرات کالاهایی مانند فرش، خشکبار و محصولات پتروشیمی افزایش چشمگیری خواهد یافت. همچنین، ایجاد صدها هزار شغل مستقیم و غیرمستقیم در ساخت‌ و ساز، مدیریت بندرها و خدمات تجاری، نرخ بیکاری را کاهش خواهد داد و به پویایی اقتصاد محلی کمک خواهد کرد.

در حوزه زیست‌ محیطی، دولت در زمان سومین پادشاه پهلوی احتمالا  با استفاده از فناوری‌های سبز در این پروژه، پایداری را در اولویت قرار خواهد داد. دولت از انرژی خورشید و باد برای تأمین برق ایستگاه‌های راه‌آهن و بنادر استفاده خواهد کرد و مسیرهای حمل‌ و نقل را به گونه‌ای طراحی خواهد کرد که کمترین آسیب را به اکوسیستم‌های طبیعی ایران وارد کند. این رویکرد، ایران را به الگویی برای توسعه پایدار در منطقه تبدیل خواهد کرد و حمایت سازمان‌های بین‌المللی مانند برنامه محیط زیست سازمان ملل را جلب خواهد نمود.

بطور کلی، جاده نوین راه ابریشم اگر از ایران عبور نماید با مدیریت هوشمندانه در ایران آینده، تجارت بین‌المللی را می‌تواند تقویت کرده و ایران را به مرکز ثقل اقتصاد، فرهنگ و فناوری در منطقه تبدیل سازد.

در حوزه علمی، قابل انتظار است که دولت با نگاهی آینده‌نگر و استراتژیک، همکاری‌های گسترده‌ای را با مراکز علمی برجسته جهان پایه‌ریزی کند که ثمرات فراوان و تحول‌آفرینی برای ایران به همراه خواهد داشت. دولت با امضای تفاهم‌نامه‌هایی جامع با دانشگاه‌های معتبر آمریکا، اسرائیل، اروپا و دیگر نقاط جهان، بستری بی‌نظیر برای تبادل دانش، ارتقای سطح علمی کشور و پرورش نسلی از محققان و نوآوران فراهم خواهد کرد. این ابتکارات نه تنها جایگاه علمی ایران را در سطح جهانی تقویت خواهد کرد، بلکه این کشور را به مرکزی برای نوآوری و پیشرفت در قرن بیست‌ و یکم تبدیل خواهد نمود.

یکی از اقدامات کلیدی در ایران آینده، ایجاد برنامه‌های تبادل دانشجو و استاد با دانشگاه‌هایی مانند هاروارد، ام‌آی‌تی، آکسفورد و انستیتو فناوری اسرائیل (تخنیون) خواهد بود. دولت آینده با اختصاص بورسیه‌های ملی به دانشجویان ایرانی، فرصت تحصیل در این مراکز برتر را فراهم خواهد کرد و همزمان، اساتید برجسته بین‌المللی را که بسیاری ایرانی‌تبار هستند به ایران دعوت خواهد کرد تا در دانشگاه‌های کشور تدریس و تحقیق کنند. این تبادل دوسویه، دانش روز دنیا را به ایران خواهد آورد و دانشجویان و پژوهشگران ایرانی را با آخرین دستاوردهای علمی آشنا خواهد کرد، در حالی که فرهنگ غنی و استعدادهای بومی ایران نیز به جهان معرفی خواهد شد.

پروژه‌های تحقیقاتی مشترک، یکی دیگر از ستون‌های این همکاری‌ها خواهد بود که در زمینه‌های پیشرفته‌ای مانند بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، هوش مصنوعی و علوم فضایی گسترش خواهد یافت. به عنوان مثال، ایران با همکاری دانشگاه استنفورد و مراکز تحقیقاتی اسرائیل، آزمایشگاه‌های پیشرفته‌ای برای توسعه روش‌های نوین درمان بیماری‌ها از طریق بیوتکنولوژی تأسیس خواهد کرد. این پروژه‌ها، که با سرمایه‌گذاری مشترک دولت و بخش خصوصی حمایت خواهند شد، به تولید داروهای پیشرفته و فناوری‌های پزشکی منجر خواهد شد که نه تنها نیازهای داخلی را برآورده می‌کند، بلکه به بازارهای جهانی نیز صادر خواهد شد. در زمینه نانوتکنولوژی، همکاری با دانشگاه‌های اروپا مانند کمبریج و مونیخ، ایران را به پیشگام تولید مواد پیشرفته برای صنایع هوافضا و الکترونیک تبدیل خواهد کرد.

دور از انتظار نیست که دولت مشروطه پادشاهی همچنین توجه ویژه‌ای به استقلال دانشگاه‌ها خواهد داشت و با اصلاح نظام آموزش عالی، آزادی علمی و خودمختاری نهادهای آکادمیک را تضمین خواهد کرد. دولت با وضع قوانین مترقی، مداخلات دولتی در امور دانشگاه‌ها را به حداقل خواهد رساند و بودجه‌های کلانی برای تحقیقات مستقل اختصاص خواهد داد. دانشگاه‌هایی مانند تهران، ملی (بهشتی)، آریامهر (شریف)، مشهد، تبریز و شیراز به مراکز بین‌المللی تحقیق و آموزش تبدیل خواهند شد و با جذب استعدادهای برجسته از سراسر جهان، به رقبای سرسخت دانشگاه‌های برتر جهانی بدل خواهند گشت. دانشگاهایی مثل دانشگاه زاهدان، کردستان، اهواز ، اردبیل، لرستان، مازندران و گیلان توانایی جذب دانشجو از کشورهای نزدیک به خود را دارند و با سرمایه‌گذاری درست تبدیل به قطب‌های مناسب آموزشی و پژوهشی ایران نوین خواهند شد.

آموزش دانشگاهی نیز مورد توجه خاص دوره «سومین پادشاه پهلوی» قرار خواهد گرفت و دولت آینده برنامه‌های درسی را با نیازهای روز جهان همسو خواهد کرد. با تأسیس رشته‌های جدید در زمینه‌هایی مانند علوم داده، انرژی‌های پایدار و رباتیک، نسل جوان را برای مشاغل آینده آماده خواهند شد. مراکز آموزش حرفه‌ای و دوره‌های کوتاه‌مدت نیز در کنار دانشگاه‌ها راه‌اندازی خواهند شد تا افرادی که به تحصیلات آکادمیک طولانی علاقه ندارند، مهارت‌های کاربردی را فرا بگیرند و به سرعت وارد بازار کار شوند. این رویکرد، نرخ اشتغال را افزایش خواهد داد و اقتصاد دانش‌بنیان ایران را تقویت خواهد کرد.

برای حمایت از این تحولات، پارک‌های علمی و فناوری متعددی در شهرهای بزرگ و کوچک مانند تهران، اصفهان و تبریز ، مشهد، شیراز و اصفهان، همدان، خرم آباد، کرمانشاه، زاهدان، بیرجند و پاوه احداث خواهد کرد. این پارک‌ها، که با الگوبرداری از سیلیکون ولی طراحی خواهند شد، به محلی برای همکاری میان دانشگاه‌ها، شرکت‌های خصوصی و سرمایه‌گذاران بین‌المللی تبدیل خواهند شد. استارتاپ‌های ایرانی در این مراکز رشد خواهند کرد و محصولاتی نوآورانه مانند حسگرهای نانو، نرم‌افزارهای هوش مصنوعی و تجهیزات پزشکی پیشرفته تولید خواهند کرد که در بازارهای جهانی رقابت خواهند نمود. این ابتکار، ایران را به قطبی برای کارآفرینی علمی تبدیل خواهد کرد و سرمایه‌گذاری خارجی را جذب خواهد نمود.

علاوه بر این، با برگزاری کنفرانس‌های علمی بین‌المللی در ایران، مانند سمپوزیوم‌های سالانه در زمینه تغییرات اقلیمی و فناوری‌های سبز، این کشور را به مقصدی برای اندیشمندان و دانشمندان جهان تبدیل خواهد کرد. این رویدادها که با حضور برندگان جوایز نوبل و محققان برجسته برگزار خواهند شد، به تبادل ایده‌ها و جلب توجه جهانی به توانمندی‌های علمی ایران کمک خواهد کرد. در ایران آینده همچنین کتابخانه‌ها و پایگاه‌های دیجیتال پیشرفته‌ای راه‌اندازی خواهد کرد که دسترسی رایگان به مقالات علمی و منابع تحقیقاتی را برای همه فراهم خواهد کرد و فرهنگ پژوهش را در جامعه نهادینه خواهد نمود.

شکی نیست که با این همکاری‌ها و ابتکارات، سطح علمی ایران را بطور چشمگیری بالا خواهد رفت و نسل جدیدی از محققان و نوآوران پرورش خواهند یافت که در عرصه جهانی رقابت خواهند کرد. دانش‌آموختگان ایرانی در المپیادهای علمی و مسابقات بین‌المللی افتخارآفرینی خواهند کرد و اختراعات آنها در مجلات معتبر مانند «نیچر» و «ساینس» منتشر خواهد شد. این پیشرفت‌ها نه تنها به توسعه فناوری و اقتصاد ایران کمک خواهد کرد، بلکه وجهه‌ای مثبت و پیشرو از این کشور در جهان ترسیم خواهد کرد. با اقدامات توصیف شده، هزاران استاد ایرانی شاغل در دانشگاهای خارج، هزاران کارآفرین ایرانی با سرمایه میلیارد دلاری به وطن باز خواهند گشت و در بلوغ علمی و اقتصادی کشور نقش‌آفرینی خواهند کرد.

در حوزه هنر، معتقدم که دوره سومین پادشاه پهلوی با نگاهی نوآورانه و آینده‌نگر، برنامه‌های گسترده‌ای را برای احیا و توسعه فرهنگ و هنر ایران به اجرا در خواهد آورد که نه تنها ریشه‌های عمیق تاریخی و سنتی این کشور را حفظ خواهد کرد، بلکه آن را با جریان‌های مدرن جهانی تلفیق خواهد نمود. دولت‌های آینده با درک اینکه هنر می‌تواند به عنوان ابزاری قدرتمند برای تقویت هویت ملی و ایجاد پل‌های ارتباطی با جهان عمل کند، سرمایه‌گذاری‌های کلان و ابتکارات خلاقانه‌ای را در این حوزه پیش خواهند برد تا ایران را به کانونی برای خلاقیت و زیبایی‌شناسی در سطح بین‌المللی تبدیل سازند.

یکی از اقدامات برجسته  می‌تواند تأسیس آکادمی ملی هنر ایران باشد که به مرکزی پیشرو برای آموزش و پرورش هنرمندان در رشته‌های مختلف تبدیل خواهد شد. این آکادمی که با همکاری اساتید برجسته از سراسر جهان راه‌اندازی خواهد شد، دوره‌هایی در زمینه هنرهای تجسمی، موسیقی، تئاتر، سینما و طراحی ارائه خواهد داد. دولت با دعوت از هنرمندان چیره‌دست و کارگردانان مطرح برای برگزاری کارگاه‌های آموزشی، سطح کیفی آموزش را بالا خواهد برد و به جوانان ایرانی فرصت خواهد داد تا با بزرگان هنر جهان همکاری کنند. این آکادمی همچنین بورسیه‌هایی برای استعدادهای جوان از مناطق محروم فراهم خواهد کرد تا هنر به ابزاری برای عدالت اجتماعی نیز تبدیل شود. دولت نوین بر ارج نهادن بر سرمایه‌های هنری ایرانی همت ویژه خواهد داشت و هنرمندان ایرانی را حمایت همه‌جانبه خواهد کرد.

به نظرم می‌رسد که دولت در دوره «سومین پادشاه پهلوی» همچنین جشنواره‌های بین‌المللی هنری را در شهرهای مختلف ایران برگزار خواهد کرد که به محلی برای نمایش استعدادهای ایرانی و جهانی تبدیل خواهد شد. به عنوان مثال، جشنواره بین‌المللی فیلم پارسی در تهران که هر سال برگزار خواهد شد، فیلمسازان ایرانی و خارجی را گرد خواهد آورد و آثاری با موضوع فرهنگ، تاریخ و آینده ایران را به نمایش خواهد گذاشت. این جشنواره که با جوایزی معتبر همراه خواهد بود، به ترویج سینمای ایران در سطح جهانی کمک خواهد کرد و کارگردانان ایرانی را به عنوان سفیران فرهنگی ایران برجسته خواهد نمود. در کنار این، جشنواره موسیقی پارسه در شیراز، با اجرای کنسرت‌هایی از موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی تلفیقی ایرانی و غربی، جاز و کلاسیک غربی، تنوع و غنای هنری را به نمایش خواهد گذاشت و تخت جمشید را به صحنه‌ای جهانی برای موسیقی تبدیل خواهد کرد. موسیقی فولکوریک در سنندج،  رشت، ارومیه، زاهدان و اهواز و رقص بیرجند و خراسان از نمونه جاذبه‌های هنری ایرانزمین هستند که به صورت جشنواره‌های سالانه یا دوسالانه سبب گسترش فرهنگ محلی و افزایش درآمد‌زایی منطقه‌ای می‌گردد.

در زمینه هنرهای تجسمی، احتمالا با بازسازی و گسترش موزه هنرهای معاصر تهران، مجموعه‌ای بی‌نظیر از آثار مدرن و سنتی در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت. با خرید آثار جدید از هنرمندان معاصر ایرانی و بین‌المللی، این موزه به یکی از غنی‌ترین گالری‌های جهان تبدیل خواهد شد. همچنین گالری‌های سیار در شهرهای کوچک و روستاها راه‌اندازی خواهد شد تا مردم در سراسر ایران به هنر دسترسی داشته باشند و با نقاشی، مجسمه‌سازی و عکاسی آشنا شوند. این ابتکار، هنر را از انحصار شهرهای بزرگ خارج خواهد کرد و به گسترش فرهنگ هنری در تمام سطوح جامعه کمک خواهد کرد.

دولت به احیای هنرهای سنتی ایران نیز توجه ویژه‌ای خواهد داشت و با تأسیس کارگاه‌های صنایع دستی در شهرهایی مانند اصفهان، یزد و کاشان، این میراث ارزشمند را زنده نگه خواهد داشت. دولت آینده با حمایت از هنرمندانی که در زمینه قالیبافی، میناکاری، خاتم‌کاری و سفالگری فعالیت می‌کنند، تولید این آثار را افزایش خواهد داد و درهای بازارهای جهانی را برای آنها باز خواهد کرد. به عنوان مثال، فرش‌های دستباف ایرانی با طرح‌های اصیل و کیفیت برتر در نمایشگاه‌های پاریس، نیویورک و توکیو عرضه خواهند شد و به نمادی از هویت و خلاقیت ایرانی تبدیل خواهند شد. دولت همچنین موزه‌های تخصصی صنایع دستی تأسیس خواهد کرد که گردشگران را جذب کرده و به اقتصاد محلی رونق خواهد بخشید. شهرهایی همچون اردبیل، کاشان، قم، سرخس می‌توانند حوزه‌های نوین آموزش، تولید و فروش فرش زیبای ایران شوند.

در حوزه تئاتر و ادبیات، دولت در دوران «رضاشاه دوم» با ساختن سالن‌های نمایشی مدرن در شهرهای بزرگ و حمایت از نمایشنامه‌نویسان و شاعران، به شکوفایی این هنرها کمک خواهد کرد. دولت جشنواره بین‌المللی تئاتر پارسی را راه‌اندازی خواهد کرد که نمایشنامه‌هایی بر اساس آثار کلاسیک مانند شاهنامه و داستان‌های معاصر ایرانی را به روی صحنه خواهد برد. این جشنواره با حضور گروه‌های تئاتر از اروپا، آسیا و آمریکا، به تبادل فرهنگی منجر خواهد شد و ایران را به مقصدی برای دوستداران تئاتر بی‌بدیل ایرانی تبدیل خواهد کرد. در کنار این، با انتشار مجموعه‌های نفیس از شعر و داستان ایرانی به زبان‌های مختلف، ادبیات پارسی را به جهانیان معرفی خواهد کرد و شاعران خود را در سطح بین‌المللی مطرح خواهد نمود.

همچنین دولت آینده از فناوری برای ترویج هنر بهره خواهد گرفت و پلتفرم‌های دیجیتال مانند موزه‌های مجازی و گالری‌های آنلاین راه‌اندازی خواهد کرد. این پلتفرم‌ها که با همکاری شرکت‌های فناوری بین‌المللی مانند «متا» توسعه خواهند یافت، آثار هنری ایران را به صورت سه‌بعدی و با کیفیت بالا در دسترس میلیون‌ها نفر در سراسر جهان قرار خواهند داد. با استفاده از واقعیت مجازی، تجربه بازدید از تخت جمشید یا تماشای یک کنسرت سنتی ایرانی برای مخاطبان جهانی فراهم خواهد شد و هنر ایران به خانه‌های مردم در دوردست‌ترین نقاط جهان خواهد رفت.

در سطح بین‌المللی، گروه‌های هنری ایرانی به تورهای جهانی  فرستاده خواهند شد تا فرهنگ و هنر پارسی را به نمایش بگذارند. گروه‌های موسیقی مدرن و سنتی، گروه‌های جنوبی خصوصا بوشهری، یا رقصندگان محلی از مناطق مختلف ایران از جمله بلوچستان و خراسان، در تالارهای معتبر جهان اجرا خواهند داشت و احتمالا با استقبال گسترده مواجه خواهند شد. دولت همچنین با اهدای آثار هنری نفیس به موزه‌های بزرگ جهان به گسترش شناخت جهانی از هنر ایران کمک خواهد کرد.

این اقدامات ایران را به مرکز جهانی خلاقیت و زیبایی تبدیل خواهد کرد و هنر پارسی را به عنوان میراثی زنده و پویا به نسل‌های آینده و جهان معرفی خواهد نمود. این تلاش‌ها نه تنها هویت ملی را تقویت خواهد کرد، بلکه ایران را به مقصدی بی‌رقیب برای هنردوستان در سراسر گیتی بدل خواهد ساخت.

در حوزه داخلی، معتقدم دولت همسو با پادشاه با عزمی راسخ به دنبال اعتمادسازی ملی خواهد بود و برنامه‌هایی جامع برای بازسازی پیوند میان دولت و ملت به اجرا درخواهد آورد. دولت پس از دهه‌ها جداسازی‌های سیاسی و شکاف‌های عمیق اجتماعی که ایران را تحت تأثیر قرار داده، رویکردی نوین و فراگیر اتخاذ خواهد کرد تا این زخم‌های کهنه را التیام بخشد. این تلاش‌ها نه تنها به کاهش فاصله میان دولت و مردم منجر خواهد شد، بلکه پایه‌های یک جامعه متحد، پویا و پیشرو را بنا خواهد نهاد.

یکی از اولویت‌های اصلی دولت، ایجاد فضایی برای مشارکت سیاسی خواهد بود که به همه شهروندان در چارچوب قانون اساسی، فارغ از گرایش‌های سیاسی یا پیشینه قومی، اجازه دهد در فرآیند تصمیم‌گیری کشور نقش داشته باشند. دولت با باز کردن عرصه سیاسی و اجازه فعالیت آزادانه به احزاب مختلف، از چپ میانه تا راست سنتی و گروه‌های مستقل، بستری فراهم خواهد کرد که صداهای متنوع شنیده شود. این احزاب که با نظارت شفاف و قوانین عادلانه فعالیت خواهند کرد، به ارتقای دانش سیاسی مردم کمک خواهند کرد و با برگزاری مناظره‌ها، نشست‌های عمومی و برنامه‌های آموزشی، آگاهی عمومی را افزایش خواهند داد. این فضای باز، اعتماد مردم به نظام سیاسی را بازسازی خواهد کرد و حس تعلق به سرنوشت جمعی را در آنها تقویت خواهد نمود.

دولت همچنین با احترام به تنوع قومی و فرهنگی ایران، سیاستی فراگیر در پیش خواهد گرفت که هویت‌های چندگانه این کشور را به رسمیت بشناسد. دولت با دعوت از نمایندگان اقوام کرد، ترک، بلوچ، عرب، لر و ترکمن به میز تصمیم‌گیری، شوراهای محلی فرهنگی و سیاسی تشکیل خواهد داد که به این جوامع اجازه می‌دهد در اداره امور مناطق خود مشارکت عمده داشته باشند. این شوراها که با بودجه‌های اختصاصی حمایت خواهند شد، برنامه‌هایی برای حفظ زبان‌ها، آداب و رسوم و هنرهای محلی اجرا خواهند کرد. به عنوان مثال، در کردستان، آموزش زبان کردی در کنار فارسی در مدارس ترویج خواهد یافت، و در سیستان و بلوچستان، جشنواره‌های موسیقی و صنایع دستی بلوچی برگزار خواهد شد. این رویکرد، تنوع را به عاملی برای وحدت تبدیل خواهد کرد و احساس تبعیض را از میان خواهد برد.

بدیهی است که احیای هویت ملی، یکی دیگر از محورهای کلیدی سیاست‌های داخلی در دوره سومین پادشاه پهلوی خواهد بود، اما این هدف نه از طریق اجبار و یکسان‌سازی، بلکه با تکیه بر گفتگو و آشتی ملی دنبال خواهد شد. دولت با راه‌اندازی کمپین‌های ملی مانند «ایران ما»، که از طریق رسانه‌ها و گردهمایی‌های عمومی ترویج خواهد شد، مردم را به بازاندیشی در ارزش‌های مشترک دعوت خواهد کرد. این کمپین‌ها، با نمایش تاریخ غنی، دستاوردهای مدرن و تنوع فرهنگی ایران، حس غرور ملی را احیا خواهد کرد. دولت همچنین با برگزاری کنفرانس‌های آشتی ملی، که در آن رهبران سیاسی، فرهنگی و مذهبی از طیف‌های مختلف حضور خواهند داشت، فضایی برای رفع سوء تفاهم‌ها و ایجاد وفاق فراهم خواهد آورد. این گفتگوها که به صورت زنده پخش خواهند شد، شفافیت را افزایش داده و اعتماد مردم به دولت را تقویت خواهند کرد.

در راستای اعتمادسازی معتقدم که دولت در دوره «رضاشاه دوم» با اصلاح قانون انتخابات، سیستمی عادلانه و شفاف طراحی خواهد کرد که در آن هر شهروند بتواند بدون محدودیت رأی دهد یا نامزد شود. این اصلاحات با ایجاد کمیسیون‌های مستقل انتخاباتی که از نمایندگان جامعه مدنی و کارشناسان بی‌طرف تشکیل خواهند شد، از هرگونه تخلف جلوگیری خواهد کرد. این فضای دموکراتیک به مردم اطمینان خواهد داد که صدایشان شنیده می‌شود و به تدریج اعتماد از دست‌رفته به نهادهای دولتی را بازسازی خواهد کرد.

با توجه به دیدگاه دموکراتیک شاهزاده معتقدم که یکی از اقدامات تحول‌آفرین در دوره‌ی وی، جدایی و استقلال کامل دادگستری از نخست وزیری و مجلس خواهد بود. دولت با اصلاح ساختار قضایی، دادگستری را به نهادی مستقل و بی‌طرف تبدیل خواهد کرد که تنها بر اساس قانون عمل می‌کند. قضات با سابقه و متعهد از طریق فرآیندی شفاف انتخاب خواهند شد و هیچ مقام دولتی، از جمله شاه، حق مداخله در احکام قضایی را نخواهد داشت. این استقلال به تعادل قدرت کمک خواهد کرد و از تمرکز بیش از حد آن در دستان دولت جلوگیری خواهد نمود. همچنین با ایجاد دادگاه‌های مردمی در مناطق مختلف، به مردم اجازه خواهد داد تا در حل‌ و فصل اختلافات محلی مشارکت کنند، که این امر به افزایش حس مسئولیت و اعتماد به نظام قضایی منجر خواهد شد.

نقش حکومت در دوره سومین پادشاه پهلوی در این ساختار، منطبق با قانون اساسی مشروطه نوین خواهد بود و شاه به عنوان نمادی از وحدت ملی و حافظ ارزش‌های دموکراتیک عمل خواهد کرد. او با پرهیز از دخالت مستقیم در امور اجرایی و قانونگذاری، به دولت و مجلس اختیار تام خواهد داد تا وظایف خود را مستقل انجام دهند، اما با ارائه رهنمودهای کلان و حمایت از حرکت رو به جلوی جامعه، به پیشرفت کشور کمک خواهد کرد. «رضاشاه دوم» با حضور در مراسم ملی و دیدار با مردم در شهرها و روستاها، ارتباط نزدیک خود را با ملت حفظ خواهد کرد و به عنوان میانجی در زمان‌های بحران، وفاق ملی را تقویت خواهد نمود.

دولت آینده همچنین با سرمایه‌گذاری در آموزش و رسانه، به ارتقای آگاهی و اعتماد ملی کمک خواهد کرد. شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی مستقل تأسیس خواهد شد که برنامه‌هایی درباره تاریخ، فرهنگ و مسائل روز ایران پخش خواهند کرد و به مردم امکان خواهند داد تا دیدگاه‌های خود را آزادانه بیان کنند. در کنار این، برنامه‌های آموزشی در مدارس و دانشگاه‌ها، با تمرکز بر حقوق شهروندی و ارزش‌های دموکراتیک، نسل جدیدی را پرورش خواهد داد که به مشارکت فعال در جامعه باور داشته باشد.

در حوزه رفاه اجتماعی، معتقدم که دولت با عزمی راسخ و برنامه‌ریزی دقیق، برقراری عدالت و رفاه اجتماعی را به عنوان یکی از ستون‌های اصلی سیاست‌های خود قرار خواهد داد و حول محور حقوق انسانی تلاش خواهد کرد تا زندگی شایسته‌ای برای همه ایرانیان به‌ ویژه اقشار محروم فراهم کند. دولت با درک عمیق از نابرابری‌های موجود و شکاف طبقاتی که طی دهه‌ها رژیم ملا‌ها در ایران ریشه دوانده، سیاستی جامع و آینده‌نگر را به اجرا درخواهد آورد که بر تقویت طبقه متوسط، کاهش فاصله طبقاتی و ریشه‌کنی فقر، به‌خصوص در مناطق حاشیه‌ای و محروم مانند بلوچستان، کردستان، لرستان و اهواز، متمرکز خواهد بود. این اقدامات، نه تنها سطح زندگی مردم را ارتقا خواهد داد، بلکه به انسجام اجتماعی و توسعه پایدار کشور کمک خواهد کرد.

یکی از اولویت‌های اصلی دولت، ایجاد سیستم تأمین اجتماعی فراگیر و کارآمد خواهد بود که همه شهروندان را تحت پوشش قرار دهد. دولت با تأسیس صندوق ملی رفاه، که از درآمدهای پایدار مانند مالیات‌های هدفمند و بخشی از عواید صادرات تأمین خواهد شد، برنامه‌هایی مانند بیمه همگانی سلامت، بازنشستگی و حمایت از بیکاران را راه‌اندازی خواهد کرد. این سیستم با ارائه خدمات درمانی رایگان یا کم‌هزینه به همه شهروندان، به‌ ویژه در مناطق محروم، دسترسی به مراقبت‌های پزشکی را تضمین خواهد کرد. به عنوان مثال، بیمارستان‌های مجهز و کلینیک‌های سیار در بلوچستان و کردستان، لرستان و خوزستان ساخته خواهند شد تا مردم این مناطق، که سال‌ها از امکانات اولیه محروم بوده‌اند، به خدمات بهداشتی با کیفیت دسترسی پیدا کنند.

زدودن فقر در مناطق محروم، یکی از تعهدات اصلی دوران سومین پادشاه پهلوی خواهد بود و دولت برنامه‌ای جامع با عنوان احتمالی «ایران بدون فقر» راه‌اندازی خواهد کرد که بطور خاص بر بلوچستان، کردستان، لرستان و اهواز و مناطق محروم دیگر تمرکز دارد. در بلوچستان،  پروژه‌های زیرساختی عظیم مانند احداث جاده‌ها، شبکه آبرسانی و برق‌رسانی به روستاها را به اجرا درخواهد آمد تا این منطقه از انزوای جغرافیایی خارج شود. همچنین با سرمایه‌گذاری در آموزش، مدارسی مجهز با امکانات مدرن در این مناطق  ساخته خواهد شد و معلمان متخصص با مشوق‌های مالی به این مناطق اعزام خواهند شد تا نرخ باسوادی افزایش یابد و کودکان بتوانند از چرخه فقر خارج شوند.

در کردستان، دولت با توسعه صنایع محلی مانند نساجی و تولید محصولات لبنی، فرصت‌های شغلی پایدار ایجاد خواهد کرد. دولت با کمک بخش خصوصی کارخانه‌هایی با فناوری روز در کردستان تأسیس خواهد کرد که محصولات آنها به بازارهای بین‌المللی صادر خواهد شد و درآمد منطقه را افزایش خواهد داد. در کنار این، با احداث شهرک‌های مسکونی مدرن و مجهز به امکانات رفاهی، مانند پارک‌ها و مراکز فرهنگی، کیفیت زندگی مردم بهبود خواهد یافت و مهاجرت به شهرهای بزرگ کاهش می‌یابد. این اقدامات، کردستان را به منطقه‌ای شکوفا و خودکفا تبدیل خواهد کرد که مردمش از رفاه و امنیت برخوردار خواهند بود.

در لرستان که با مشکلاتی مانند بیکاری و کمبود زیرساخت مواجه است،  دولت با احیای منابع طبیعی و توسعه گردشگری، اقتصاد منطقه را متحول خواهد کرد. با بازسازی جنگل‌های بلوط و ایجاد پارک‌های ملی، این منطقه را به مقصدی برای گردشگران داخلی و خارجی تبدیل خواهد شد و در کنار آن، دولت پروژه‌های آبیاری مدرن را برای کشاورزی اجرا خواهد کرد. این ابتکارات نه تنها به افزایش تولید و اشتغال منجر خواهد شد، بلکه با ایجاد هتل‌ها و اقامتگاه‌های بوم‌گردی، درآمد پایداری برای مردم محلی فراهم خواهد کرد و فقر را به تدریج ریشه‌کن خواهد نمود.

در اهواز و مناطق عرب‌نشین خوزستان، دولت با تمرکز بر عدالت زیست‌ محیطی و اقتصادی، به مشکلات دیرینه این منطقه رسیدگی خواهد کرد. با اجرای طرح‌های تصفیه آب و مهار گرد و غبار، سلامت مردم بهبود می‌یابد و با احداث مجتمع‌های صنعتی کوچک در کنار پالایشگاه‌ها، فرصت‌های شغلی برای جوانان ایجاد خواهد کرد. دولت همچنین با حمایت از فرهنگ محلی، جشنواره‌های موسیقی و هنری عربی برگزار خواهد کرد که به تقویت هویت فرهنگی و جذب گردشگر کمک خواهد کرد. این اقدامات، حس تعلق به جامعه ملی را در میان مردم خوزستان تقویت خواهد کرد و رفاه را به این منطقه بازخواهد گرداند.

دولت برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر، برنامه‌های یارانه‌ای هدفمند و مسکن اجتماعی را گسترش خواهد داد. دولت با ساخت خانه‌های ارزان‌قیمت و مقاوم در برابر بلایای طبیعی، به خانواده‌های کم‌درآمد در مناطق محروم امکان خواهد داد تا صاحب سرپناه شوند. این خانه‌ها که با مشارکت بخش خصوصی و سازمان‌های خیریه ساخته خواهند شد، به امکانات اولیه مانند آب، برق و گاز مجهز خواهند بود و به کاهش حاشیه‌نشینی کمک خواهند کرد. دولت همچنین یارانه‌های نقدی و غیرنقدی را به افراد زیر خط فقر اختصاص خواهد داد، اما این کمک‌ها با برنامه‌های توانمندسازی همراه خواهد بود تا وابستگی به دولت کاهش یابد و افراد به خودکفایی برسند.

در حوزه آموزش و توانمندسازی، دولت مراکز آموزش حرفه‌ای و کارآفرینی را در سراسر کشور به‌ ویژه در مناطق محروم تأسیس خواهد کرد. این مراکز که با همکاری سازمان‌های بین‌المللی مانند برنامه توسعه سازمان ملل اداره خواهند شد، مهارت‌هایی مانند برنامه‌نویسی، خیاطی، مکانیکی و کشاورزی مدرن را به جوانان و زنان آموزش خواهند داد. دولت با ایجاد مشوق‌هایی برای کارفرمایان، استخدام این افراد را تسهیل خواهد کرد و به آنها کمک خواهد کرد تا از چرخه فقر خارج شوند. این برنامه‌ها نسل جدیدی از نیروی کار ماهر را پرورش خواهد داد که به توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور کمک خواهند کرد.

بر پایه شواهد و چشم‌اندازهای موجود و با توجه به دیدگاه‌های ولیعهد شاهزاده رضا پهلوی، دولت در این دوره، تمدن‌نمایی ایرانی را به شکلی بنیادین و با اجرای برنامه‌های زیرساختی و تحول‌آفرین پیش خواهد برد که بر برقراری ارتباطی واقعی، عمیق و پایدار با جهان متمرکز خواهد بود. این رویکرد هوشمندانه نه تنها به بازسازی و نوسازی ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران یاری خواهد رساند، بلکه جایگاه این کشور را به عنوان عضوی برجسته و تأثیرگذار در میان ملت‌های جهان بطور چشمگیر ارتقا خواهد داد و ایران را به کانونی برای همکاری و پیشرفت در عرصه جهانی تبدیل خواهد کرد.

در انتها باید یادآور شد که ملیت و دولت‌سازی دو دوره پهلوی در گذشته و دوره احتمالی در آینده، ایران را به یک کشور مترقی، با توانایی‌های درخشان و پر توان تبدیل خواهد کرد.

*دکتر مهدی میرسعیدی استاد و پژوهشگر دانشگاه فلوریدا

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۷ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=373093