آریا چَمروش – نوروز امسال برای ملت ایران تنها جشن آغاز بهار نبود، بلکه تجلی باشکوهی از ارادهی جمعی ایرانیان برای بازگشت به ریشهها، بازیابی هویت تاریخی و حرکت به سوی آیندهای ملی و انسانی بود. آنچه در نخستین روزهای سال نو در سراسر ایران رخ داد، یک آیین صرفاً سنتی نبود، بلکه اعلام حضوری آگاهانه، هماهنگ و خلاقانه از سوی مردمی بود که خواهان عبور از دوران تیرهی آشوب و بازگشت کشور به مسیر روشنایی و اقتدار هستند.
در آرامگاه فردوسی و خیام، بر فراز تختجمشید، در حافظیه و سعدآباد، چهلستون و یزد و دهها مکان دیگر، مردم، به ویژه جوانان، همدل و همصدا سرود «ای ایران» خواندند و شعارهایی سر دادند که ماهیتی روشن، هدفمند و تاریخی داشت. این شعارها که در لحظهی نو شدن سال و روزهای پس از آن در سراسر کشور طنینانداز شد، نهتنها یادآور شکوه و بزرگی ایران کهن بودند، بلکه نویدبخش دگرگونی بنیادین در نگاه نسل نو به نقش خود در تاریخ معاصر است:
«رضا شاه، روحت شاد»، «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده»، «شاه میاد به خونه، ضحاک سرنگونه»، «ای شاه ایران، برگرد به ایران»، «جاوید شاه»، «زن، زندگی، آزادی– مرد، میهن، آبادی»، «ایران وطن ماست، کوروش پدر ماست»، «رضا رضا پهلوی، اینه شعار ملی» و…
حضور گسترده و پرشور جوانان در گردهماییهای خودجوش نوروز امسال، گواهی روشن بر آن است که نسلی نو در ایران سر برآورده که نهتنها نسبت به تاریخ و فرهنگ خویش آگاه است، بلکه آمادهی پذیرش مسئولیت آیندهی کشور نیز هست. این نسل دیگر به دنبال اعتراض صرف نیست؛ بلکه اراده دارد آیندهای نو بسازد، آیندهای بر پایهی نظم، آزادی، شکوفایی و هویت ملی.
در چهار دههی گذشته، جمهوری اسلامی با بیمهری و دشمنی نسبت به آیینها و نمادهای ایرانی، کوشیده است هویت اصیل ایرانیان را به حاشیه براند. نظامی که نه بر پایهی خرد و تجربهی ملی، بلکه بر مبنای ایدئولوژی و تفرقه بنا شده، هیچگاه نتوانسته است پیوندی اصیل با مردم برقرار کند. اما نوروز، یلدا، سیزدهبدر و چهارشنبهسوری، بجای محو شدن، به سنگرهای مقاومت فرهنگی بدل شدند. و امسال، نوروز چنان شکوهی یافت که نهتنها تمامی تلاشهای چهلساله برای محو هویت ملی را بیاثر ساخت، بلکه بازگشت به گذشتهی پرافتخار را به مطالبهای آشکار و عمومی تبدیل کرد.
اکنون بیش از هر زمان دیگر، ملت ایران دریافته است که سیاست بدون ثبات و آینده بدون ریشه، سرانجامی جز تکرار تلخیهای گذشته نخواهد داشت. تاریخ ایران نشان داده است که تنها در سایهی حکمرانی مقتدر، ملی و مسئولیتپذیر، امکان عبور از بحران و ساختن آیندهای پایدار وجود دارد. در این میان، سامانهی پادشاهی، با پیشینهای دیرین و کارنامهای روشن در حفظ تمامیت ارضی، توسعهی کشور و پیوند با مردم، گزینهای است که نه از گذشته، بلکه از آینده سخن میگوید.
شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نمادی از پیوستگی تاریخی و باور به نوسازی ملی، در شعارهای مردمی جایگاهی بیبدیل یافته است. مخاطب قرار دادن او با عنوان «شاه ایران» و تکرار نامش در شعارهایی چون «رضا رضا پهلوی، اینه شعار ملی»، بیانگر اعتمادی است که مردم به بازگشت اقتدار ملی در چهرهای مدرن، دموکرات و آشنا با فرهنگ ایرانی دارند.
این یک هشدار روشن به تمامی نحلههای فکری سیاسی است: بدون ایجاد ساختاری باثبات و هماهنگ، هیچ اندیشهای امکان تحقق نخواهد یافت. بیبرنامگی، بیثباتی و پراکندگی سیاسی، همان زخم کهنهای است که در سال ۱۳۵۷ مجالی به جمهوری اسلامی داد. اینبار نباید تاریخ تکرار شود. هر جریان سیاسی که در پی نقشآفرینی در آیندهی ایران است، باید در چارچوب یک نظم سیاسی منسجم، با پذیرش مسئولیت و دوری از تفرقه، مسیر خود را مشخص کند. وگرنه میدان سیاست بار دیگر جولانگاه فرصتطلبان و آشوبگران خواهد شد.
نوروز ۲۵۸۴ شاهنشاهی ایرانی را باید طلیعهی یک رستاخیز ملی دانست؛ خیزشی فرهنگی، سیاسی و تاریخی که پیام خود را بهروشنی به گوش جهان رساند.
ملتی که ریشههای خود را بازیافته، راه خود را نیز پیدا کرده است. بازگشت به شکوه ملی، بازگشت به ایرانی است که دوباره خواهد درخشید.