«ملّی‌گرائی و هویت‌خواهی ایرانی»؛ فرصت‌ها و تهدیدها

شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴ برابر با ۲۹ مارس ۲۰۲۵


حنیف حیدرنژاد – در سال‌های اخیر گرایش مردم به نشانه‌ها و نمادهای هویت ایرانی بیشتر و بیشتر شده است.

یکم: فرصت‌ها

از نشانه‌هائی که بسیاری به گردن می‌آویزند یا به سینه می‌زنند گرفته تا پرچم سه رنگ ملی ایران که بسیاری آن را با نقوش مختلف دیگر بر روی میز خود گذاشته یا به دیوار آویزان می‌کنند و تا انواع سرودها، اشعار و دکلمه‌های ملی- حماسی که نسل جوان در کنار نمادهای ملی آنرا سر داده و مردمی‌ که به تماشا ایستاده‌اند از آن حمایت کرده و به سرعت آن را در شبکه‌های اجتماعی انتشار می‌دهند. جدیدترین نمود این گرایش هر دَم فزاینده را می‌توان در جشن‌های نوروزی ۱۴۰۴ دید. از رقص‌های محلی دستجمعی با حضور صدها یا هزاران نفر گرفته تا دید و بازدید و ازدحام هزاران یا شاید هم ده‌ها هزار نفر در اماکنی که هویت ملی را نمایندگی می‌کنند مانند تخت جمشید، پاسارگارد، آرامگاه فردوسی، آرامگاه خیام، آرامگاه حافظ، کاخ سعدآباد و…

نمادهای هویت ملی چه چیزهائی را نمایندگی می‌کنند

نمادهائی که مردم بر گِرد آن جمع شده یا آن را گرامی‌ می‌دارند چند دسته هستند:

– مناسبت‌ها و جشن‌ها که ریشه در اساطیر دارند مانند چهارشنبه سوری، نوروز، سیزده بدر، شب یلدا و…

– اماکن که چهره‌ها و شخصیت‌های ملی و تاریخی را نمایندگی می‌کنند مانند تخت جمشید، آرامگاه کورش، آرامگاه فردوسی، آرامگاه حافظ، آرامگاه خیام، کاخ سعد آباد، آرامگاه یعقوب لیث صفاری، قلعه بابک خرمدین، طاق بستان و …

– چهره‌ها و شخصیت‌ها که می‌توانند اساطیری باشند یا تاریخی، مانند فریدون (پادشاه اسطوره‌ای که ضحاک را سرنگون کرد)، آرش کمانگیر (نماد فداکاری برای میهن)، رستم (پهلوان بزرگ شاهنامه در برابر مهاجمین بیگانه)، گُردآفرید (دلاورزن ایرانی در شاهنامه که با سهراب جنگید)، کوروش (بنیانگذار هخامنشیان و معروف به پادشاهی که برای اولین بار منشور حقوق بشر را در زمانه خود انتشار داد)، آریوبَرزَن (سردار ایرانی که در برابر حمله اسکندر مقاومت کرد).

– نشان‌ها
درفش کاویانی: یکی از کهن‌ترین پرچم‌های ایران است که در شاهنامه فردوسی و متون تاریخی از آن یاد شده است. این درفش به کاوه آهنگر، که علیه ضحاک ستمگر قیام کرد، نسبت داده شده است. مشخصات ظاهری آن یک چرم زرد رنگ که بعدها با جواهرات و پارچه‌های ارغوانی تزیین شد. در دوران ساسانیان، پرچم رسمی ایران بود و هنگام جنگ‌ها به اهتزاز در می‌آمد. این پرچم نماد آزادیخواهی و قیام مردمی‌ علیه ظلم، نماد اتحاد ملی در برابر پادشاهان ظالم و نیروهای متجاوز بود. در دوران باستان، نماد شاهنشاهی ایران بود و تا حمله اعراب در جنگ قادسیه از آن استفاده می‌شد.
نشان فَرَوَهَر یکی از مهم‌ترین نمادهای زرتشتیان و ایران باستان است. این نماد را معمولاً با نقش مردی بالدار می‌شناسند که به جلو نگاه می‌کند. مشخصات ظاهری و تفسیر آن شامل بال‌هایی است که سه بخش دارد که نشان‌دهنده‌ی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است. حلقه در دست راست نماد پیمان و وفاداری است. چرخ دایره‌ای در مرکز نماد گردش جهان و پویایی زندگی. دو رشته‌ی زیرین (دُم بال‌ها) نماد نیروهای خیر و شرّ که همواره در حال مبارزه‌اند. فَرَوَهَر نشانه‌ای از روح جاودان و پیوستگی با نیاکان در باور زرتشتی است.
پرچم سه رنگ با نشان شیروخورشید نماد رسمی ایران از دوران صفویان تا انقلاب ۱۳۵۷ بود. مشخصات و معانی آن رنگ سبز  نماد طبیعت، زندگی، و سرسبزی ایران. رنگ سفید نماد صلح و دوستی و رنگ قرمزش نماد خون جاویدنامانِ کشته شده و فداکاری برای وطن. در شیروخورشید نیز شیر نماد قدرت و شجاعت؛ خورشید یا مِهر نماد روشنی، دانش و اهورامزداست. در برخی نسخه‌ها، شیر شمشیری در دست دارد که نماد قدرت برای دفاع از کشور است. شیروخورشید در زمان صفویان به عنوان نشان رسمی در پرچم ایران آمد. در دوران قاجار و پهلوی به صورت رسمی بر روی پرچم ایران قرار داشت. پس از انقلاب ۱۳۵۷، این نماد کنار گذاشته شد و نشان جمهوری اسلامی جایگزین آن شد.

– نام‌ها
اسامی‌زنانه محبوب در سال‌های اخیر شامل نام‌های شاهنامه‌ای و اسطوره‌ای می‌شود از جمله:
کتایون  مادر اسفندیار، بانویی خردمند در شاهنامه
فرنگیس  دختر افراسیاب و مادر کیخسرو
گُردآفرید  دلاورزن ایرانی در شاهنامه که با سهراب جنگید
تهمینه همسر رستم و مادر سهراب
آرتمیس  فرمانده زن نیروی دریایی خشایارشاه
آتوسا دختر کوروش و همسر داریوش بزرگ
رُکسانا (رُخسانه)  همسر ایرانی اسکندر مقدونی
مهرانه  برگرفته از واژه‌ی «مِهر» به معنای عشق و خورشید

– نام‌های تاریخی و ایزدبانوهای ایرانی از جمله:
آناهیتا   ایزدبانوی آب، باروری و پاکی
میترا  ایزد مهر در اسطوره‌های ایرانی
نوشین  نامی‌ که از دوران ساسانی رایج بوده است
میترا  ایزد مهر در اسطوره‌های ایرانی
پریسا  برگرفته از «پری» در فرهنگ ایرانی

– اسامی‌مردانه محبوب در سال‌های اخیر از شاهنامه‌ و اسطوره‌های ایرانی از جمله:
رستم  پهلوان بزرگ شاهنامه
نریمان  جد رستم در شاهنامه
سیاوش  نماد پاکی و مظلومیت
سام  پدر زال از پهلوانان شاهنامه
آرش  آرش کمانگیر نماد فداکاری برای میهن
فریدون  پادشاه اسطوره‌ای که ضحاک را سرنگون کرد
کاوه  کاوه آهنگر نماد آزادیخواهی
بهرام  ایزدِ پیروزی در اسطوره‌های ایرانی
کوروش کوروش کبیر بنیانگذار هخامنشیان
داریوش  داریوش بزرگ شاه هخامنشی
خشایار  پادشاه هخامنشی و فرمانده جنگ‌های یونان

– نام‌های تاریخی و حماسی از جمله:
سورنا سردار اشکانی که رومیان را شکست داد
آریوبرزن سردار ایرانی که در برابر اسکندر مقاومت کرد
مازیار از رهبران جنبش‌های استقلال‌طلبانه‌ی ایران
بابک بابک خرمدین مبارز علیه خلافت عباسی
یعقوب یعقوب لیث صفاری بنیانگذار نخستین حکومت ایرانی پس از اسلام

علت محبوبیت و گرایش به نمادها و امکان و اسامی‌ اسطوره ای- تاریخی- ملی

یک علتِ افزایش این گرایش را می‌توان علاقه به هویت ایرانی و تاریخ باستان و شاهنامه‌خوانی و احیای ادبیات کهن دانست. موج جدید علاقه به شاهنامه و اسطوره‌های ایرانی و افزایش آگاهی تاریخی و آشنایی بیشتر مردم با شخصیت‌های تاریخی مثل کوروش، مردم را با یک ایرانِ متفاوت از آنچه رژیم حاکم آن را نمایندگی می‌کند آشنا کرده است. وقتی مردم ایران می‌بینند که رژیم حاکم برای خفه کردن و به فراموشی سپردن آن گذشته تلاش می‌کند، از زاویه مقابله با رژیم و از زاویه پافشاری بر میراث کهن ایران و زنده نگه داشتن آن، به اَشکال مختلف به دفاع از آن برخاسته‌اند.

این رفتارهای فردی و اجتماعی، نوعی مبارزه و مقابله با حکومتی است که خود را «نماینده اسلام» می‌داند. مردم ایران رژیمِ حاکم را دشمن ایران و ایرانی می‌بینند. بسیاری از مردم ایران در خودآگاه جمعی- تاریخی بر این باورند که از زمان حمله اعرابِ مسلمان و پس از تحت اشغال در آمدن ایران توسط اسلام، حکومت‌های اسلامی مختلف سعی کردند نشانه‌های فرهنگ و تمدن ایرانی مانند جشن‌ها، اسطوره‌ها، تاریخ، فرهنگ، زبان، هنر و… ایرانی را نابود کنند. از همان زمان مبارزه مخفی و علنی مردم ایران به اَشکال مختلف در برابر این مهاجمان شکل گرفت. امروزه مردم ایران حکومت اسلامی حاکم را ادامه تاریخی همان مهاجمان و اشغال گران اسلامی می‌دانند که کشور را غارت کرده و منافع ملی ایران را فدای «اُمت اسلامی» و غزه و لبنان و فلسطین و یمن و عراق و می‌کند. شعار «ایران رو پس میگیریم»، اشاره به آزاد کردن ایران از حکومت فعلی، به مثابه ادامه تاریخی اشغالگرانِ مهاجمِ اسلامی است که امروز ماموریت دارند ویرانی ایران را که خَلف آنها نتوانستند، تکمیل کنند.

این رژیمِ اشغالگر به مردم ایران توجهی نداشته و در حالی که مردم در فقر و بدبختی و گرسنگی دست و پا می‌زنند، سرمایه‌های ایران را صرف توسعه‌طلبی‌های اسلامی– شیعی حکومت می‌کند. مردم ایران در جهان با برچسب تروریست روبرو هستند، پاسپورت ایرانی بی‌اعتبار است و میلیون‌ها ایرانی در جهان آواره شده‌اند. ایرانیان در داخل و خارج کشور به دلیل سیاست‌های ضد ملیِ رژیمِ حاکم احساس تحقیر می‌کنند. در چنین شرایطی و به دلیل نبودن یک آلترناتیو منسجم و متشکل، نمادهای تاریخی- فرهنگیِ ایرانی بهترین بستر برای همبستگی ایرانیان شده‌اند. ایرانیان از این طریق همدیگر را می‌یابند و در می‌یابند که تنها نیستند. نمادهای ملی- تاریخی به ایرانیان احساس غرور و افتخار داده و با یادآوری گذشته خود می‌فهمند که می‌توان در برابر مهاجمان و اشغالگران و ستمگرانِ حاکم مقاومت کرد. اسطوره‌ها و نمادهای تاریخی به ایرانیان یادآور می‌شوند که مبارزه می‌تواند با همبستگی و با عشق به وطن و نجات آن پیروز شود. اینگونه است که در چند سال اخیر «هویت‌طلبی ملی» به معنی توجه به فرهنگ و تاریخ ایران، منبعی شده است که مردم می‌توانند از آن الهام گرفته و به خود یادآوری می‌کنند: «پایان شب سیه، سپید است» یا «نور بر تاریکی پیروز می‌شود».

نتیجه 

با آنچه در بالا آمد مشخص می‌شود که چرا مردم ایران به هویت ملی گرایش پیدا کرده‌اند. نیز مشخص می‌شود که این پهنه، ظرفیت بزرگی برای همبستگی ملی ایرانیان دارد. این گرایش یک وجه سَلبی دارد که ضد رژیم حاکم و اسلام سیاسی است و یک وجه ایجابی دارد که عبارت است از احیا تاریخ و فرهنگ ایران. هویت ملی، پهنه‌ای است که مردم ایران، با همه تفاوت‌هایشان را در خود به وحدت می‌رساند، همبستگی را تقویت و روحیه جمعی برای مبارزه با دشمن مشترک را تقویت می‌کند. با شادی و رنگ و نور، مبارزه مشترک زن و مرد در کنار هم را تشویق و بر برابری همه مردم تاکید دارد. به این ترتیب این «هویت‌طلبی ملی» به مردم انگیزه‌ای صد چندان می‌دهد تا در برابر رژیمی‌ که مُنادی مرگ و عزا و سرکوب زنان است مصممانه در کنار هم بایستند. در نبود یک آلترناتیوِ سازمانیافته و منسجم و در نبود تشکل‌های سیاسی- اجتماعی در بین مردم، مناسبت‌های ملی «بستر بسیار مناسب» برای تجمع و «ابزار بسیار بُرنده و موثر» برای مبارزه و عقب راندن اسلامگرایان حاکم است.

دوم: تهدیدها

ابتدا بهتر است به مفهوم چند واژه مهم توجه شود:

• ملی‌گرائی (Nationalism): اصطلاحی کلی که به باور به هویت ملی و ضرورت حفظ آن اشاره دارد.
• شوونیسم(Chauvinism): یا میهن‌پرستی افراطی یا ملی‌گرایی افراطی با تحقیر دیگر ملت‌ها، برتری‌طلبی و حتی تهاجم و توسعه‌طلبی همراه است.
• میهن‌دوستی (Patriotism): عشق به میهن، بدون تعصب و نفرت از دیگر ملل. در برگیرنده‌ی احترام به ارزش‌های مشترک، تاریخ، فرهنگ و منافع کشور، بدون تحقیر دیگران است.
• هویت‌‌خواهی ملی (National Identity Reawakening): یا بیداری دوباره‌ی هویت ملی بر شناخت و احیا هویت فرهنگی- تاریخی، زبان و ارزش‌های مشترک تمرکز دارد و الزاماً به دنبال برتری سیاسی یا توسعه‌طلبی نیست.

ملی‌گرایی چه زمانی به تهدید نژادپرستانه تبدیل می‌شود؟

ملی‌گرائی یک ایدئولوژی است که بر هویت، فرهنگ، تاریخ، و سرزمین مشترک یک ملت تأکید دارد و معمولاً به دنبال استقلال، وحدت و قدرت ملی است. زمانی که ملی‌گرایی به طرح برتری نژادی، قومی‌ یا فرهنگی می‌پردازد، می‌تواند به نژادپرستی و تبعیض منجر شود. این خطر به ویژه زمانی افزایش می‌یابد که ملی‌گرایی از یک مفهوم فرهنگی- سیاسی به یک ابزار برای حذف، سرکوب یا بیگانه‌سازی گروه‌های دیگر تبدیل شود.

اسطوره و حماسه و غرور و افتخار، همانقدر که می‌تواند انگیزه داده و همبستگی ملی را تقویت کند، می‌تواند به سرعت به برتری‌طلبی و خرافات و تعصب تبدیل شده و منشا اختلاف و خشونت و جنگ و نابرابری و بی‌عدالتی شود. ملی‌گرائی اگر به تقدس فرد (پادشاه/ رئیس جمهور) یا نهاد (نهاد پادشاهی یا سلطنت/ نهاد ریاست جمهوری که در ریاست‌جمهوری‌های مادام‌ العمر و یا غیرمادالعمر هم وجود دارد) بپردازد، دگراندیشان را تاب نیاورده و با پرخاشگری و ترور شخصیت و با اتهام‌زنی و برچسب، آنها را از میدان به در بُرده و به سکوت می‌کشاند. این، یعنی افراطی‌گری.

ملی‌گرایی در ذات خود نه مثبت است و نه منفی، بلکه به شیوه‌ی تفسیر و اجرای آن بستگی دارد. اگر به‌ درستی هدایت شود، می‌تواند عامل پیشرفت باشد، اما در صورت افراطی شدن، می‌تواند تهدیدی علیه همبستگی ملی، آزادی‌ها و عدالت اجتماعی باشد.

ملی‌گرایی «افراطی» اگر به سرکوب اقلیت‌ها، اِنزواطلبی و تعصب منجر شود، می‌تواند دموکراسی و حقوق بشر را تهدید کند. می‌تواند موجب توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی شود و می‌تواند در عرصه داخلی به سرکوب آزادی‌ها و دیکتاتوری و در عرصه منطقه‌ای و جهانی، موجب جنگ و عدم ثبات گردد.

با همه آنچه در بالا آمد، همچنان این پرسش مطرح است: تا آنجا که به ما ایرانیان بر می‌گردد آیا در دنیای مدرن که بر دموکراسی، پلورالیسم سیاسی – اجتماعی، رواداری، احترام به سبک زندگی شخصی، احترام به تنوع فکر و اندیشه، سکولاریسم، حاکمیت قانون و حقوق بشر تاکید می‌کند، «ملی‌گرائی» یک آلترناتیو قابل اعتماد محسوب می‌شود؟ چگونه می‌توان ضمن یاری گرفتن از گذشته تاریخی- فرهنگی خود، مانع پیامدهای منفی آن شد و چه نوع ملی‌گرایی یا هویت‌خواهی مفید است؟

ملی‌گرایی «مثبت» اگر در چارچوب احترام به حقوق بشر، کثرت‌گرایی و دموکراسی و ارزش‌های انسانگرایانه باشد، می‌تواند موجب وحدت و پیشرفت شود. وقتی ملی‌گرایی بر روی ارزش‌های مشترک، پذیرش تنوع داخلی و همبستگی اجتماعی تأکید کند، می‌تواند عاملی برای تقویت اتحاد ملی باشد.

ملی گرائی ایرانی و افراطی‌گری

در بین نیروهای مختلف ایرانی در اپوزیسیون، گروه‌های مختلفی هستند که خود را «ملی» یا «ملی‌گرا» می‌دانند. این نوشته به بخشی از این نیروها که خود را پادشاهی‌خواه و حامی‌ رضا پهلوی معرفی می‌کنند توجه دارد.

در بین حامیان رضا پهلوی بخشی صدای بلند داشته و در تظاهرات یا گردهمائی‌ها بلندگو و گروه موزیک را نیز در اختیار دارند. آنها آشکارا شعارهای افراطی سر داده یا با رفتارهای افراطی به تهدید و ترساندن مخالفان خود می‌پردازند. گزارش‌ها در این مورد آنقدر زیاد است که رضا پهلوی چندین بار از این افراد «اعلام برائت» کرده و گفته آنان را که چنین رفتار می‌کنند حامی‌ خود نمی‌داند. وجود این پدیده نشان از آن دارد که ملی‌گرائی افراطی در بین پهلوی‌طلبان و پادشاهی‌خواهان آنقدر جدی است که قابل چشم‌پوشی نیست. از این رو پرداختن به آن ضروری است.

چندی قبل و همزمان با سخنرانی رضا پهلوی در «اجلاس ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی»، هواداران او چندین بار شعار دادند «کینگ رضا پهلوی». این در حالیست که او چند روز قبل از آن در مونیخ آلمان، در نشستی با عنوان «نشست همگرایی مونیخ» تاکید کرده بود با این شعار مخالف است و دلایلش را هم توضیح داده بود. با اینهمه چند روز بعد در ژنو، هوادارانش همین شعار را در حضور خود او فریاد زدند. در بیرون از سالنِ محلِ کنفرانس نیز از جمله این شعار سر داده می‌شد: «خدای هر ایرانی، کینگ رضا پهلوی!»

یک مجری تلویزیون «منوتو» در یک برنامه زنده در پاسخ به یکی از مخالفان و دلایل انقلاب ۵۷ می‌گوید: «همون پادشاه شما را پُررو کرد. اگه همون موقع می‌زد یک میلیون از شماها رو می‌کشت، الان زبان در نمی‌آوردید!» این یعنی نفرت‌پراکنی و تائید کشتار مخالفان به عنوان یک وسیله مشروع برای حفظ قدرت. در این نوع صحبت کردن چیزی از منطق و استدلال دیده نشده و فقط کینه و تنفر است که موج می‌زند. از آنجا که رضا پهلوی از تلویزیون «منوتو» حمایت کرده و با حضور در استودیوی این تلویزیون از مردم خواسته بود تا این تلویزیون را حمایت مالی کنند و از آنجا که او پیشتر در برنامه‌ای با همین مجری شرکت کرده بود، ممکن است این سوء تفاهم پیش آید که رضا پهلوی با این نظرات موافق است.

مشاهده می‌شود که به راحتی می‌توان رفتارهای افراطی پادشاهی‌خواهان و پهلوی‌طلبان را به رضا پهلوی نسبت داد، حال آنکه او خود بارها گفته که مسئولیتی در قبال آن افراد و رفتارشان نمی‌پذیرد و آن را تقبیح کرده است.

افراط‌گراهای پادشاهی‌خواه و پهلوی‌طلب را «شاه‌اللهی» نیز می‌گویند. این نامگذاری اشاره به «حزب‌اللهی‌ها» دارد که از روز اولِ قدرت گرفتن جمهوری اسلامی با رفتارهای خشن و انحصارطلبانه به سرکوب هر نوع صدای مخالف پرداختند. ویژگی «حزب‌اللهی‌ها و شاه اللهی‌ها» چه در گردهمائی‌ها و یا در فضای مجازی عبارت است از: پرخاشگری، فحاشی، رفتارهای لومپ، تهدید دیگران به مرگ و تجاوز، اتهام زدن‌های بی‌پایه و اساس، طرح شعارهای اغراق‌آمیز و چاپلوسانه، تقدس‌سازی و تعصب‌های پرستش‌گونه و… آنها اهل منطق نبوده و فقط با پرخاشگری و تهدید و هوچیگری و ایجاد جنجال، شلوغ‌بازی و سر و صدا حرف خود را پیش می‌برند. آنها تلاش دارند تا هر جمع مخالف را بهم زده و با «خودحق‌پنداری»، آن را نشانه پیروزی خود می‌دانند.

توجه به افراط‌گراهائی که خود را حامی‌ رضا پهلوی می‌دانند از این نظر مهم است که اقبال عمومی در داخل و خارج کشور به رضا پهلوی در دو سال گذشته، به ویژه از زمانی که او اعلام کرد رهبری دوره گذار را به عهده گرفته است، بیشتر و بیشتر شده است. ادامه فعالیت این گروه‌ها می‌تواند به چهره و اعتبار رضا پهلوی آسیب وارد کند. بسیاری از جمهوریخواهان حامی‌ رضا پهلوی نگران هستند که این نیروهای افراطی، فراتر از آسیب رساندن به اعتبار رضا پهلوی، به همبستگی ملی آسیب رسانده و خصلت دموکراتیک مبارزه مردم را ضعیف کرده و بعد از گذار از جمهوری اسلامی، گذار به دموکراسی و حاکمیت قانون را با چالش‌های جدی مواجه کنند.

سوم: راه حل
نظام ارزشی انسانگرا و مدرن

بی‌تردید ملی‌گرائی و هویت‌گرائیِ ایرانی می‌تواند در مبارزه با حکومت اسلامی حاکم، «بستر مناسب» برای همبستگی ملی و بسیج مردم بوده و می‌تواند «ابزار» موثری برای شکست دشمنان ایرانزمین و عبور از جمهوری اسلامی باشد. برای ساختن ایرانِ بعد از جمهوری اسلامی اما، ملی‌گرائی به تنهائی کافی نیست. در دنیای مدرنِ امروز، ارزش‌های اومانیستی (انسانگرا) و دموکراتیک هستند که می‌توانند متضمن یک جامعه پیشرفته باشند. ارزش‌هائی چون: حقوق بشر، سکورالیسم، حاکمیت قانون، رواداری، پولرالیسم‌، عدالت اجتماعی، برابرحقوقی همه شهروندان و عدم تبعیض، احترام به سبک زندگی شخصی افراد.

یک نظام ارزشی مدرن مجموعه‌ای از مفاهیم فلسفی، سیاسی و حقوقی است که می‌توان آن را بطور مختصر مانند آنچه در زیر آمده ست توضیح داد.

ارزش‌های دموکراتیک

ارزش‌هایی که اصول دموکراسی را تعریف می‌کنند، از جمله شامل موارد زیر هستند:
• حکومت اکثریت با احترام به حقوق اقلیت و دفاع از آن
• انتخابات آزاد و منصفانه
• آزادی بیان و مطبوعات
• تفکیک قوا و حاکمیت قانون
• مشارکت عمومی شهروندان در سیاست و تصمیم‌گیری‌ها
• مسئولیت‌پذیری، پاسخگویی و شفافیت دولت و همه نهادهای حکومتی

 ارزش‌های اومانیستی (انسان‌گرایانه)

اومانیسم یک نگرش فلسفی و اخلاقی است که ارزش و کرامت انسان را در مرکز قرار می‌دهد. مهم‌ترین ارزش‌های اومانیستی شامل موارد زیر است:
• اولویت دادن به اصالتِ ارزش و کرامت انسان، صرف‌ نظر از جنسیت، دین و قوم و عقیده
• عقلانیت و علم‌گرایی در درک جهان
• حقوق برابر و کرامت انسانی برای همه افراد
• همبستگی، صلح و کمک به بهبود زندگی بشر

ارزش‌های لیبرالی

لیبرالیسم بر آزادی‌های فردی، حقوق بشر و اقتصاد بازار آزاد تأکید دارد. ارزش‌های اصلی آن عبارتند از:
• آزادی‌های فردی (آزادی بیان، عقیده، مذهب، انتخاب و غیره)
• برابری در برابر قانون
• حق مالکیت خصوصی و اقتصاد آزاد
• حکومت محدود دوره‌ای و مبتنی بر قانون اساسی
• مُدارا و پذیرش تفاوت‌ها

ارزش‌های سکولار

سکولاریسم بر جدایی دین از حکومت و قوانین اجتماعی تأکید دارد. ارزش‌های سکولار شامل موارد زیر است:
• جدایی دین از حکومت و سیاست
• بی‌طرفی دولت در امور دینی
• آزادی عقیده و دین برای همه افراد
• قوانین مبتنی بر عقل و حقوق بشر، نه اصول مذهبی. منشا وضع قوانین خِرد جمعی است نه باورهای آسمانی.

– ارزش‌های حقوق بشری

این ارزش‌ها از اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بین‌المللی نشأت گرفته‌اند و از جمله شامل این موارد می‌شود:
• تاکید بر کرامت انسانی، حق زندگی، آزادی و امنیت فردی
• ممنوعیت شکنجه و رفتارهای غیرانسانی
• حق آزادی بیان، مذهب، و مشارکت سیاسی
• حق آموزش، کار، و تأمین اجتماعی
• عدم تبعیض بر اساس تعلق‌های قومی و جنسیتی و مذهبی و غیره

 ارزش‌های منطبق بر حقوق بین‌الملل

این ارزش‌ها برگرفته از معاهدات و قوانین بین‌المللی هستند که کشورها موظف به رعایت آنها هستند از جمله:
• احترام به حق حاکمیت کشورها و عدم مداخله
• رعایت حقوق بشر بر اساس کنوانسیون‌های بین‌المللی
• حمایت از قوانین جنگ و عدم ارتکاب جنایات جنگی
• همکاری‌های بین‌المللی در زمینه‌های اقتصادی، محیط ‌زیست و حقوق بشر

 ارزش‌های ملی

این ارزش‌ها به هویت، فرهنگ و منافع ملی یک کشور مربوط می‌شوند. ممکن است در هر کشوری متفاوت باشند، اما معمولاً شامل این موارد می‌شود:
• حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور
• حفظ زبان، فرهنگ و سنت‌های ملی
• حمایت از منافع ملی در سیاست خارجی
• وحدت ملی و هویت مشترک همه شهروندان

با توجه به آنچه در بالا آمد، بخوبی می‌توان در صحنه سیاسی، هر نیروی افراطی را شناخت. هر نیروئی که به ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بشری که در بالا آمد پایبند نباشد و با شعار مرگ بر…  در تلاش باشد مخالفین و رقیبان سیاسی خود را حذف کند، همچنین هر نیروئی که در تلاش است به شخصیت‌پرستی دامن زده و هر نوع دگراندیشی را تاب نمی‌آورد و تلاش می‌کند با اتهام زدن و ترور شخصیت، مخالفین فکری- سیاسی خود را حذف کند، چنین نیروئی هرقدر هم ادعای ملی‌گرائی داشته باشد، یک نیروی افراطی بوده و تهدیدی برای همبستگی ملی به شمار می‌آید.

بسیاری از ایرانیان بعد از تجربه شکست خورده گروه «جرج تاون» در تقریبا دو سال و نیم پیش، مایوس و سرخورده شده، اعتراضات خیابانی فروکش کرد. اینک اما همه شواهد از ضعف بسیار جدی رژیم و امکان فروپاشی آن خبر می‌دهد. مردم در داخل کشور منتظر زمان مناسبی هستند که برای زدن آخرین ضربه به رژیم، به خیابان‌ها بریزند. شواهد نشان می‌دهد که شاید سال ۱۴۰۴، سال درگیری نهائی مردم با حکومت اسلامی حاکم بر کشور و سال «پس گرفتن» ایران باشد. در چنین شرایطی هر اقدام تفرقه‌افکنانه و هر نوع افراطی‌گری می‌تواند بر عُمر رژیم افزوده و پیروزی نهائی مردم را به عقب بیاندازد. هیچ فرد یا نیروی سیاسی اجازه ندارد اعتماد مردم را به بازی گرفته و با شعارها یا رفتارهای افراطی، همبستگی ملی را تضعیف یا تخریب کند. ارزش‌های دموکراتیک و انسانگرا که در بالا آورده شد، شاخص مناسبی برای سنجش نیروهای مختلف سیاسی هستند. جدا از حرف و شعار و ادعا، می‌توان هر فرد یا نیروی سیاسی را با این معیارها سنجید و زیر نظر گرفت و در صورت مشاهده هر نوع تخطی، آنان را به پاسخگوئی فراخواند.

با ترکیب ارزش‌های دموکراتیک- انسانگرایانه با ارزش‌های هویت‌خواهانه و ملی‌گرایانه، نه تنها می‌توان کم‌هزینه‌تر از جمهوری اسلامی عبور کرد، بلکه می‌توان آینده ایران را بهتر ساخت و از تکرار به قدرت رسیدن هر نیروی غیردموکراتیک جلوگیری به عمل آورد.

اهمیت نقش رضا پهلوی

می‌توان با رضا پهلوی موافق یا مخالف بود، اما با نگاهی دوراندیشانه و از زاویه «نجات ایران» و فارغ از خوشایندها و تمایلات شخصی، رضا پهلوی در حال حاضر تنها آلترناتیو دموکراتیک ممکن است. من ضمن حمایت از رضا پهلوی انتقادات خود را نیز پیوسته مطرح کرده‌ام.

رضا پهلوی نه تنها بهترین گزینه دموکراتیک ممکن برای رهبری دوره گذار، بلکه بهترین گزینه برای دوره پس از آن تا استقرار حکومت دموکراتیک بعدی است. می‌توان تصور کرد که در دوره گذار از جمهوی اسلامی، به ویژه از زمانی که فروپاشی یا درهم شکستن رژیم شروع می‌شود تا زمان انتخاب یک دولت دموکراتیک توسط مردم که ممکن است چندین ماه طول بکشد، خشم و نفرت مردم از رژیم فعلی و از مسئولین و کارگزاران آن، ممکن است به تنفرِ شدید و انتقامجوئی‌های شخصی راه ببرد. در آن شرایط و برای جلوگیری از خونریزی و هرج و مرج و ویرانی، به فردی نیاز است که مردم برایش احترام قائل بوده و حرفش نفوذ داشته باشد. چنین فردی در بُعد ملی- سراسری رضا پهلوی است.

آن بخش از نیروهای «ملی‌گرای پادشاهی‌خواه و پهلوی‌طلب» که افراطی هستند نیز فقط با رضا پهلوی قابل کنترل می‌شوند. اگرچه تجربه کنونی در خارج کشور نشان داده که این نیروها ساز خودشان را زده و اعتبار زیادی برای حرف رضا پهلوی نیز قائل نیستند، اما می‌توان امیدوار بود که وی بتواند به تدریج نفوذ بیشتری بر این گروه‌ها پیدا کند.

افراطی‌گری سیاسی، تهدید بزرگ ایرانِ فردایِ بعد از جمهوری اسلامی خواهد بود. این می‌تواند از همه سو باشد: از سوی نیروهای پادشاهی‌خواه یا گروه‌های چپ، از سوی جریان‌های تجزیه‌طلب در بینِ طیف نیروهای قومی (اتنیک)، از سوی سازمان مجاهدین خلق که ممکن است حتی به اقدامات خشونت‌آمیز و مسلحانه متوسل شود، همچنین تلاش برای ناآرامی‌ از سوی برخی قدرت‌ها و کشورهای خارجی. اینها سناریوهای واقعی هستند که ایران آزادِ فردا کم و بیش با آن درگیر خواهد بود. در چنین وضعیتی، آن رهبری که مورد اعتماد و مورد احترام بخش بزرگی از مردم بوده و سخنانش بیشترین نفوذ را داشته باشد، می‌تواند دعوت به همبستگی و آرامش کند.

برخلاف ارزش‌هائی که جمهوری اسلامی نهادینه کرده، یعنی بجای سرکوب و انحصارطلبی و تعصب و خرافه و دروغ و مرگ و اعدام و شکنجه و عزا و…  ایرانِ آینده باید مُنادی کثرت‌گرائی و مُدارا و احترام به یکدیگر باشد. مردم ایران شایسته آن هستند که پس از ۱۴۰۰ سال نفوذ مذهب بر حکومت و زندگی شخصی آنان، آزاد زندگی کرده و بدون هراس از هر عقیده و گرایش سیاسی، بتوانند با اتکا بر حکومت قانون، نهادهای حکومتی را حامی‌ کرامت انسانی و آزادی‌های شخصی- اجتماعی – عقیدتی و سیاسی خود ببینند. بی‌تردید فرهنگ غنی ایرانی می‌تواند در این راه به یاری ما بیاید و بی‌تردید می‌توان با دوری گرفتن از هر نوع تعصب، راه رسیدن به ایرانِ آزاد، ایرانِ دموکراتیک و شکوفا را هموار کرد.

مردم ایران در تقریبا نیم قرن گذشته بسیار خون داده و رنج کشیده‌اند. امروز ایران در آستانه ویرانی قرار دارد. افراطی‌گری کمکی به نجات ایران نمی‌کند. رفتار خردمندانه و دوراندیشانه با در نظر گرفتن منافع ملی ایران و با تکیه بر تاریخ و فرهنگ ایران از یکسو و یاری گرفتن از دستاوردهای علمی‌ و نظریه‌های انسانگرایانه- دموکراتیک می‌تواند پایان این رنج را رقم زده و دروازه‌های امنیت، صلح، رفا، پیشرفت و توسعه، عدالت اجتماعی، برابرحقوقی همه شهروندان و یک زندگی همراه با کرامت انسانی را مُیسر سازد. به امید آن روز. پاینده ایران!

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳ / معدل امتیاز: ۳٫۷

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=373377