بهار… (نیکا نیکزاد)

دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ برابر با ۱۶ مارس ۲۰۱۵


دیگر از غم 

نخواهم سرود!

می‌خواهم کوله‌بارم را ببندم

سایه‌ام را بردارم

بروم به دورترها

تنهای تنها

خلوت کنم 

با نی‌لبکی

که این بار

به جای غم

از لبخند بگوید

از خاموشیِ

-رنج گشنگان

-درد عاشقان

-گریۀ مادران

 

از پایان شرمندگی دست‌های خالی یک پدر

از شرم سیاسیون

 

از گم شدن تمام گلوله‌های دنیا

از مهربانی گزمه‌ها

 از رسیدن انگورها

 حلال شدن شراب‌ها

 

از آزادی فریادهای در گلومانده 

از بهبودی زخم‌های دستان  آن بازیار خمیده

از  خداحافظی اشرار

از آزادی دربندان

و از حرمت بازگشتۀ هر زن.

 

کاش نی‌لبک

از پایان غم‌های فائز بگوید

و از صلح

و این بار بهار 

واقعا بیاید

عشق شکوفه کند

و قلبی در آن دوردست‌ها

مرا به یاد آرد!

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=7106