داغ زن بودن (نیکا نیکزاد)

سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴ برابر با ۰۷ ژوئیه ۲۰۱۵


دلم گرفته است!/
هر بامدادان با صدای ضجه‌های دختری بر می‌خیزم/
که دیوانه‌وار بر نعش خویش نعره می‌زند،/
و میان ده‌ها قطعه‌ی شکسته‌ی خود/
زندگی را می‌جوید!/زنبی محابا بر شکسته‌هایش بند می‌زند،
قد راست می‌کند،
به پیش می‌رود،
و باز 
هر شامگاهان 
شکسته از 
هزار کژی ریز و درشت
لنگان لنگان
باز گشته است.
دلم گرفته است
از کابوس چشمان دریده‌ای که 
بر اندام او خیره می‌شوند
از کابوس
دهان‌های دریده‌ای
که زن بودنش را دستمایه‌ی فحاشی کرده‌اند.
از خشونتی که او را هرزه می‌نامد،
از شریعتی که ازو جنس دوم می‌سازد،
از بلاهتی که بین ۱۲۰۰۰ صندلی، 
یکی را نصیبش نمی‌کند!
دلم گرفته است!
از داغ اُبژگی،
از زیر دست نامردان فرسودن!
از روزی هزار بار شکستن و برخاستن،
دلم گرفته است، 
از ستمی به وسعت یک تاریخ!
از کوله‌باری به سنگینیِ غم‌های یک زن!

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=17592