این روزها بازار کمپین و نامه سرگشاده و پیام به این و آن در موافقت یا مخالفت با توافق هستهای رژیم ایران با کشورهای قدرتمند جهان و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا گرم است.
کیهان لندن نیز تلاش کرده و میکند تا مواضع متفاوت و استدلالهای مختلف را در موافقت و مخالفت با این توافق به اشکال گوناگون بازتاب دهد. با موافقان و مخالفان گفتگو کرده است؛ دیدگاههای متفاوت را منتشر کرده و نظر تحلیلگران و کارشناسان را از رسانههای معتبر جهان و هم چنین نهادهای بینالمللی که به طور تخصصی «توافق وین» را مورد بررسی نظامی و سیاسی و زیستمحیطی قرار میدهند ترجمه نموده و در اختیار خوانندگان قرار میدهد. «پرونده هستهای» که کیهان لندن تشکیل داده نیز بسیار سنگین و فراگیر است.
آنچه اما در این میان جلب توجه میکند عدم حضور «ملت» و «مردم ایران» در میان مخاطبان این کمپینها و نامههای سرگشاده و پیامها و تحلیلهاست. این در حالیست که اغلب موافقان و مخالفان، استدلال و اقدام خود را با تکیه بر «منافع ملی» و خواستههای «مردم ایران» عنوان میکنند.
اینان مستقیم و غیر مستقیم از سوی «مردم» سخن میگویند و دست به اقدام میزنند اما تا کنون دیده نشده، یا ما ندیدیم، که این «مردم» خطاب قرار داده شوند و نامهای به آنها نیز نوشته شود و کمپینی نه از سو و به نمایندگی از آنان بلکه برای فراخوان به آنها جهت «مشارکت فعال» در تعیین
سرنوشت «توافق اتمی» تشکیل شود؛ درست همان گونه که برای جلب نظر مثلا نمایندگان کنگره آمریکا و یا افکار عمومی جوامع غربی به آنها نامههای سرگشاده نوشته شده که توافق اتمی را تایید یا رد بکنند.
آیا این بدین معنی است که موضوع از سوی «مردم ایران» حل شده است؟ یا از این روست که اساسا جامعه سیاسی ایران، اعم از حکومت و منتقدان و مخالفان آن، عادت کردهاند همواره از جانب مردم سخن بگوید بدون آنکه نیازی ببیند آنها را مخاطب قرار دهند و یا از آنها بخواهند که مخالفت یا
موافقت خود را در مواردی که ظاهرا به سرنوشت آنها مربوط میشود اعلام کنند؛ مگر هنگامی که همه طرفین به این مردم به چشم ماشین رأیدهی و یا صندوق رأیگیری نگاه میکنند و از آنها میخواهند که رأی بدهند یا ندهند! که البته در آن هم سرنوشت اصلی را رأی آنها رقم نمیزند (دست کم تا کنون) اگرچه تلاش میشود چنین وانمود شود.