وجود کتاب جیبی «نبردِ من» نوشته آدولف هیتلر در بسیاری از کشورها از جمله در ایران موضوعی نبود که توجه کسی را جلب کند. اصولا حساسیتی که خود آلمانیها نسبت به آن دوران و نمادها و ادبیاتاش دارند، اهالی کشورهای دیگر ندارند. چنان که هر بار ایرانیها مثلا اگر قرار باشد مسابقهای بین تیم ایران و آلمان برگزار شود، ممکن است مزههایی با «سلام هیتلری» و یا برخی دیگر از نمادهای آن رژیم بپرانند که برای آلمانیها به شدت زشت و اهانتآمیز است.
اخیرا کتاب «نبرد من» در آلمان منتشر شد بدون آنکه داشتن و یا خرید این کتاب در این کشور ممنوع باشد. تنها دلیل عدم انتشار آن مشکل کپی رایت بود که در اختیار ادارهی دارایی ایالت بایرن قرار داشت و حالا پس از گذشت هفتاد سال از مرگ هیتلر طبق قانون منتفی شده است. بگذریم از اینکه رعایت «کپی رایتِ» هیتلر بیشتر شوخی به نظر میرسد!
وقتی موسسه پژوهشهای تاریخ معاصر مستقر در مونیخ اعلام کرد این کتاب را با ۳۵۰۰ مورد توضیح و حاشیهنویسی در حداکثر ۴۰۰۰ نسخه منتشر خواهد کرد، ۱۵هزار تقاضای پیشفروش دریافت نمود.
به هر روی، «نبرد من» به واقع نبرد هیتلر بود. او این نبرد را با سرسختی و جان به در بردن از چندین سوءقصد پیش برد. سرانجام نیز نه تنها شکست خورد بلکه سبب گسستی عمیق در سرزمین و مردمانی شد که آنان را برتر و یکپارچهتر از هر ملت و کشوری میدانست. ممنوعیت انتشار کتاب او اما نشانگر نیاموختن از تجربه است آن هم در جهانی که یافتن هویت فردی و اجتماعی برای برخی، درست مانند هیتلر، به معنی نفی و حتی نابودی هویت دیگران است. «نبرد من» پر از سخنان نژادپرستانه، نفرتپراکنی و تحقیر دیگران است. این کتاب که در سال ۱۹۲۶ منتشر و در سالهای بعد چندین بار تجدید چاپ شد، جزو پرفروشترینها بود. این بدین معنی است که عدهی زیادی آن را خوانده بودند. پس نمیتوانستند بعدا بگویند ما نمیدانستیم هیتلر به دنبال چه بود. به این ترتیب یا آن را نفهمیده بودند یا اگر هم فهمیدند، یا با او همراهی کردند یا سکوت!
این پدیده برای ایرانیها آشناست. گاه گفته میشود اگر کتاب «حکومت اسلامی» خمینی ممنوع نمیبود و آزادانه در ایران منتشر میشد، مردم میخواندند و می فهمیدند که او به دنبال چه بود و چه بسا به دنبال او نمیرفتند. پرفروش بودن «نبرد من» در زمان انتشار و آنچه بر سر آلمانیها رفت اما نشان میدهد که موضوع بر سر ممنوعیت یا آزادی این افکار نیست بلکه بر سر زمینههای رشد آنها در جامعه است. چه بسا «حکومت اسلامی» نیز در صورت انتشار در ایران پرفروش میشد!
این مقایسه تطبیقی نشان میدهد که نخواندن یک کتاب سبب نمیشود که جامعهای افراد و رژیمی خطرناک، دیکتاتور و خونریز را به روی کار نیاورد. همان طور که خواندنش مانع چنین چیزی نشد!