مشکل دولت روحانی نه مجلس است و نه اصولگرایان و نه حتی رهبر بلکه ماریست که در أستین خود نظام پرورده شده است.
رهبر جمهوری اسلامی در هفته گذشته دیداری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی داشته و در آن به روی موضوعاتی همچون «اقتصاد مقاومتی، ولنگاری فرهنگی، مبارزه با قاچاق و قانونگذاری انقلابی» تاکید کرده است.
مجلسی که نخستین حکم حکومتی خود را از خامنهای درباره نادیده گرفتن آرای مینو خالقی نماینده اصفهان و تایید رد صلاحیت وی دریافت کرده، معلوم نیست تا کجا بتواند بین شعارهای دولت اعتدالگرای حسن روحانی و مواضع اصولگرای خامنهای مانور بدهد به شکلی هم درهای اقتصاد کشور را به روی جهان باز کند و هم به ساز رهبر و «اقتصاد مقاومتی»اش برقصد.
تبدیل بیکاران به بیکارانِ بدهکار
آنچه مشخص است برای سید علی خامنهای مساله اجرایی نشدن فرامین او در مورد اقتصاد مقاومتی که در اوج دوران تحریمهای بینالمللی صادر شد، مسالهای جدی است.
تاکید بر «تحقق بخشیدن به اقتصاد مقاوم با همه الزامات قطعی آن» در پیام افتتاحیه مجلس شورای اسلامی دور دهم و همچنین در سخنرانی خامنهای در برابر نمایندگان دیده میشود. ولی فقیه باز هم این موضوع را تکرار کرده که: «اقتصاد، مسئله اصلی در کشور است و باید آن را حل کنیم؛ باید دید هر حرکت دولت در زمینه اقتصادی، در کجای جدول اقتصاد مقاومتی قرار دارد؟»
خامنهای در بخشی دیگر از سخنان خود، تازه به یاد بیکاری جوانان در کشور افتاده و گفته است: «خجلت و شرمندگی نظام از بیکاری جوان، از خجلت خود آن جوان در داخل خانه بیشتر است؛ این را شما بدانید. بنده خودم وقتیکه به فکر این جوان بیکار میافتم… شرمندگی بندهی حقیر از ملاحظهی این آمار و مطالعهی این حقیقت، از شرمندگی آن جوانی که بیکار میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ این را باید برطرف بکنیم». راه تیره و تار و در عین حال مبهمی که وی برای «برطرف» کردن معضل بیکاری بر آن تأکید میکند، «اقتصاد مقاومتی» است.
اما گفتههای رهبر جمهوری اسلامی همزمان با آغاز به کار مجلس دهم و در آخرین سال کاری دولت یازدهم با توجه به آمارهای رسمی نشان میدهد این «خجالت» نمیتواند آینه تمامنمای واقعیت باشد.
بر اساس برنامه پنجم توسعه یکی از مهمترین اهداف نظام اسلامی «نرخ بیکاری هفت درصدی و رشد اشتغال چهار درصدی و ایجاد سالانه ۱/۱ میلیون شغل جدید در سالهای اجرای برنامه» بود. در این دوران و برای تحقق رشد ۴ درصدی اشتغال در کشور، نیاز به رشد ۸ درصدی اقتصاد منظور شده بود. این در حالی بود که در سال ۹۱ اقتصاد ایران رشد اقتصادی منفی ۵/۴ را تجربه کرد و اثرات تورمی اجرای ناقص طرح هدفمندی یارانهها همزمان با تشدید تحریمهای بینالمللی در سالهای گذشته خود را به اقتصاد ایران تحمیل کرده است. با این حساب نه تنها رشد اقتصادی ۸ درصد در این دوران حاصل نشد بلکه حتی با دست بردن در تعریف عمومی اشتغال، پایین آوردن میزان بیکاران نیز ممکن نشد.
در دورانی که قیمت نفت به بالاترین رقم خود رسیده و درآمدهای نفتی دولتهای نهم و دهم، که اتفاقا به شدت مورد پشتیبانی ولی فقیه قرار داشت، به اندازه کل تاریخ فروش نفت ایران رسید، رهبر جمهوری اسلامی هرگز از وضعیت نابسامان اقتصادی و بیکاری فزایندهی جوانان «شرمنده» نشد. اجرای طرح «بنگاههای زودبازده» که از سوی محمود احمدی نژاد اجرایی شد و مورد تایید خامنهای هم بود با وجود اینکه در سال اول اجرای خود ۱۸ هزار میلیارد تومان و در سال دوم ۳۰ هزار میلیارد تومان از منابع بانکی کشور را به خود اختصاص داد، ولی در ازای وعده ۳/۵ میلیون کار جدید تنها توانست نزدیک به ۱ میلیون کار ایجاد کند. این تنها یک نمونه از سیاستهای بسته و درونگرای اقتصاد جمهوری اسلامی است که نه تنها موفق به رسیدن به اهداف خود نشد بلکه بخش بزرگی از جامعه ایران را از جامعه «بیکار» به «بیکاران بدهکار» تبدیل کرد. این در حالیست که تاکید دولت یازدهم برای رسیدن به اشتغال پایدار و کاهش نرخ بیکاری، تمرکز بر سرمایهگذاری و جلب سرمایهی خارجی است، موضوعی که در سرشت خود با «اقتصاد مقاومتیِ خامنهای» در تضاد است: نمیتوان با «مقاومت» به جذب سرمایهگذاری خارجی پرداخت!
قاچاقچیان بزرگ زیر کدام عبا پنهان شدهاند؟!
ولی فقیه در دیدار خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی همچنین پدیده قاچاق را «خنجری به پشت نظام» تعبیر کرد و گفت که «مقابله با آن هم آسان نیست». وی ماه گذشته در دیدار با جمعی از کارگران کشور با عوامفریبی تاکید کرده بود که «منظور از مبارزه با قاچاق کالا، مقابله با کولهبرهای ضعیفی که در برخی مناطق اجناس کوچک را وارد میکنند، نیست؛ بلکه منظور قاچاقچیان بزرگی است که با دهها و صدها کانتینر، اجناس قاچاق، وارد کشور میکنند».
ولی این «قاچاقچیان بزرگ» کجا هستند و چه امکاناتی دارند که در امن و امان به گفتهی خود خامنهای میتوانند «با دهها و صدها کانتینر، اجناس قاچاق وارد کشور» کنند و سپس آنها را توزیع کرده و به فروش برسانند؟!
این در حالیست که حسن روحانی سال گذشته در مورد مشکل برخورد با موضوع قاچاق در ایران گفته بود: «وقتی میخواهید تولید کنید، یک دستگاه فاسدی که نمیخواهم نام ببرم که چگونه میتواند کالای قاچاق وارد کند، نمی گذارد کشور رشد کند. باید جلوی این فسادها را بگیریم». با اینکه حسن روحانی نامی از سپاه پاسداران نبرد اما بنا به گزارش منابع غیر دولتی و حتی گزارشی که مجلس ششم از اسکلههای غیرمجاز در کشور که راههای اصلی ورود کالاهای قاچاق به کشور محسوب میشوند از نقش سپاه پاسداران سخن گفتند. در هیچ کشوری نمیتواند این همه قاچاق در ابعاد گسترده و عظیم صورت گیرد و دست نهادهای امنیتی و انتظامی حکومت در کار نباشد.
با این حساب باید گفت رهبر جمهوری اسلامی اگر واقعا نگران آن خنجریست که به پشت نظام فرو رفته، میبایست روی خود را بر گرداند تا دستگاه عظیم سپاه را ببیند که بر اقتصاد قاچاق و غیرقاچاق کشور حکمرانی میکند. سپاهی که دستش با دست بیت رهبری و خانوادههای مافیایی رژیم هنوز در یک کاسه است.
اقتصاد فاسد با شعارهای انقلابی
ولی فقیه در بخشی دیگر از سخنان داهیانهی خود به نمایندگان، بر «انقلابی بودن، انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن» تاکید کرد. اگر صحبتهای عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران مبنی بر اینکه «متاسفانه دولت از پیشنهادات و اقدامات بسیج برای اقتصاد مقاومتی استقبالی نکرده است و امیدواریم دولت از توان موفق بسیج و سپاه و ظرفیت عظیم مردم در این عرصه ها استفاده کند» را چراغ سبزی برای باز گذاشتن دست سپاه در اجرای منویات «انقلابی» رهبر جمهوری اسلامی بدانیم، قطعا تعریف اقتصاد مقاومتی دقیقتر میشود.
بعد از آنکه حسن روحانی گفت «اگر اطلاعات، تفنگ، پول، روزنامه، خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم باشد، فاسد میشود» مطلبی در «خبرآنلاین» با عنوان «رمزگشایی از فساد ابوذر و سلمان در کلام رئیس جمهور» منتشر شد. در این مطلب با اشاره به گستردگی نقش مخرب سپاه پاسداران در اقتصاد ایران هشدار داده شده بود که «با این روند ممکن است در آینده کشورمان، نظامیان نسل جدید، آنهائی که احیانا خاطرات جنگ و دفاع مقدس را فقط در صفحه لپ تابهایشان دیدهاند، همان نقشی را که نظامیان در مصر و سوریه و پاکستان و عراق (قبل از اشغال امریکا) و ترکیه (قبل از اردوغان) داشته و دارند پیدا کنند».
این سخنان در کنار صحبتهای چندی پیش محسن رضایی فرماندهی به سپاه بازگشته مبنی بر اینکه «اگر لیبرالها اجازه میدادند نیروهای انقلاب اسلامی و سیاستهای رهبری وارد اقتصاد شود، اکنون یک نفر بیکار هم در ایران وجود نداشت» مشخص میکند که سودای سپاه برای آیندهی نه چندان دور که مرگ خامنهای میتواند در آن نقش کلیدی بازی کند، بسی فراتر از اکتفا به داشتن سهمی در اقتصاد قاچاق و غیرقاچاق و داشتن نقش نظامی و امنیتی است. سپاه در سودای ریاست و رهبری کشور است.
این است که اشک تمساح رهبر جمهوری اسلامی و شرمندگی وی از بیکاری جوانان، وقتی به تأکید و تحمیل «اقتصاد مقاومتی» میانجامد، بیشتر به «دوستی خاله خرسه» شبیه است که در تمام سالهای گذشته، راه تسلط مرگبار یک نهاد نظامی و امنیتی را بر اقتصاد کشور گشوده است تا دیر یا زود جاهطلبی خود را با قدرت سیاسی کامل و قدرت اقتصادی خود را برای سالها تضمین کند.
کارزار عظیم دولت حجتالاسلام حسن روحانی، اگر میخواهد به شعارهای انتخاباتی خود عمل کند، اگر میخواهد برجام را به فرجام برساند، و اگر میخواهد راه سرمایهگذاری خارجی را به ایران باز کند، نه مجلس گوش به فرمان رهبر و نهادهای انتصابی، و نه حتی خود رهبر، بلکه ماریست که در آستین خود نظام اسلامی پرورده شده است. این مار به آسانی اجازه نخواهد داد آب خوش از گلوی هیچ دولتی پایین برود مگر دولت خودش!