بربط و هنگامه‌ی ریتم!

پنج شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ برابر با ۱۸ مه ۲۰۱۷


آوازه (+ویدیو) در شماری از عرصه‌های هنری فرایند آفرینش، نیاز به همکاری و همیاری گروهی دارد. یعنی تا وقتی که این همکاری و همیاری نباشد سخن گفتن از چیزی به نام هنر بیهوده است.

هنرهای دستی و تجسمی مثلا از این قاعده مستثنی هستند و یک‌تنه باید از عهده آن برآمد. تئاتر و موسیقی مثلا هنرهایی هستند که با همیاری گروهی پدید می‌آیند و هر کدام از اعضای گروه که لنگ بزند اخلال در کار آفرینش کرده‌ است. اعضای گروه‌های هنری در جریان فرایند مسئولیت مشترک دارند و از همین روی انتظار دارند که ازدستاوردهای آن نیز به هر شکل و شیوه‌ای بهره‌مند شوند.

در ایران و در سرزمین‌های سنتی این بهره‌وری همیشه ممکن نمی‌شود. در این سرزمین‌ها عوامل بیرونی بی‌شماری در تعیین حق و حقوق اعضای گروه‌های هنری مداخله دارند و با دخالت آنهاست که دستاورد و وظیفه اعضای گروه تعیین می‌شود. وضعیت موسیقی ایران آشکارترین بی‌عدالتی‌ها را در این مورد به تماشا می‌گذارد. در حوزه موسیقی سنتی و پاپ همه بهره‌‌ها را که از کنسرت به دست می‌آید به حساب خواننده می‌گذارند. دستمزد پرداختی به خوانندگان چند برابر دستمزد نوازندگان است. از آن وخیم‌تر موقعیت بهره‌گیری هنرمندانی است که پشت پرده کار می‌کنند. در پشت پرده‌اند ولی اگر هنر و قدرت آفرینش آنها نباشد اساسا جلوی پرده‌ای به وجود نخواهد آمد.

یک بی‌عدالتی دیگر نیز در این میان به وجود آمده است و آن بی اعتنایی ناقدان به نقش و تاثیر نوازندگان است.

واژه نقد در فرهنگ ایران مثل نقل و نبات از در و دیوار فرو می‌بارد ولی هنوز دو ناقد را پیدا نمی‌کنیم که تعریف یکسانی از نقد داشته باشند. در غالب تعریف‌ها وجه منفی غلبه دارد و معنای آن‌ را تا حد تقبیح و بدگویی پایین می‌آورند و وسیله‌ای می‌شود در دست حسودان و مغرضان برای کساد کردن کار رقیبان. نقد به طور کلی در ایران در چنین ورطه گمراه کننده‌ای افتاده است.

این نکته‌ها چند شب پیش هنگام تنفس در یک کنسرت سنتی خانگی سه نفره در شهر کلن آلمان پیش مد. انگیزه‌اش گلایه‌هایآمدآمد. انگیزه‌اش گلایه یکی از نوازندگان شهرت یافته از روش نقد ما ناقدان بود که در داوری‌های خود به خوانندگان پر بها می‌دهیم. هر جمله قشنگ و دل خوش‌کنکی که در چنته داریم نثار کار آنها می‌کنیم و حتی برای لحظه‌ای هم شده به کار و نقش نوازندگان همراهی‌کننده توجه نمی‌کنیم. نوازنده معترض که ایرادی هم ندارد نام‌ش را بیاوریم، حسین بهروزی‌نیا بربط‌نواز گروه‌های شجریان، علیزاده و متبسم، این بی توجهی را بی عدالتی نسبت به خود تلقی می‌کرد. او فکر می‌کرد که بی‌توجهی به نوازندگان سبب تضعیف گروه می‌شود و در ادامه کار آنها اخلال ایجاد می‌کند.

حسین بهروزی‌نیا

در کنسرت خانگی در شهر کلن (تریو) یعنی سه‌گانه تازه‌بنیاد بدون حضور سرپرستان برگزار می‌شد و این فضا از نظر روانی زمینه را برای بداهه‌نوازی اعضای تریو فراهم می‌کرد. این کنسرت یک بار دیگر ما را با این حقیقت روبرو ساخت که موسیقی سنتی ایران گنجینه‌ای است نامکشوف که هر سویش را که می‌شکافی دُر و گوهری از آن بیرون می‌زند. در این حقیقت شیرین به یک واقعیت تلخ رسیدیم. بیش از صد سال است که در این گورستان ردیف چمباتمه زده‌ایم و کنار مزار آقا حسینقلی و میرزا عبدالله زنجه موره می‌کنیم و موسیقی سنتی را به عنوان میراث فرهنگی ملتی هفت هزار ساله بر سکوی افتخارات نشانده‌ایم.

موسیقی تریویی که بهروزی‌نیا به راه انداخته بود مجال تنفس نمی‌داد. ریتم پشت ریتم درهم تنیده و لغزان و لغزنده و استوار انگار که در کوچه‌های هارلم روبروی گیتار ری چارلز نشسته‌ای.هر چند که نمی‌توانی نشست، ریتم ها اجازه نشستن نمی‌دهند. غوغایی در درون‌ات برپاست. نفس‌هایت تند شده و قلب می‌خواهد سینه را بشکافد و رها شود از این قفس استخوانی.

بهروزی‌نیا هر بار که از ریتما ریتم‌اش می‌گذرد نگاهی به سوی من می‌اندازد، گویی می‌خواهد مرا خجالت‌زده کند. چطور ممکن است آدمی این گنجینه ریتم و ملودی را در چهار قدمی خود داشته باشد و نبیند و نشنود. سهل‌انگاری از این بیشتر نمی‌شود.

حق با بهروزی‌نیا است. ما با رهبران و سرکردگان آشنا شده‌ایم ولی در چند قدمی خود نوازندگان و آهنگسازان برجسته را ندیده‌ایم.

در فرصت بعدی پس از خروج از «کنسرت‌خانه» کوچک شهر کلن دست نوازندگان تریو (حسین بهروزی‌نیا نوازنده بربط، داوود ورزیده نوازنده نی و بهنام سامانی نوازنده تنبک) را می‌فشاریم و یادآور می‌شویم که ساز قدیمی بربط اینک باید دور سوم شکوه و غنای خود را پیش رو داشته باشد. اولین شکوفایی در دوره ساسانیان پیش آمد و افول فرهنگ ساسانی در ساختار و بافتار بربط تاثیر گذاشت و بربط از صحنه‌ها حذف شد. اگر چه خلفای عرب همین ساز را با تغییراتی در ساختمان آن در بارگاه‌ها و دربارهای خود به کار می‌گرفتند. ولی آنچه به گوش می‌رسید از نظر لهجه و لحن بسیار با صدای ایرانی آن تفاوت داشت. در سال های مشروطیت بربط از نو ولی با همان لباس تازه عود مورد توجه قرار گرفت و تمایل نوازندگان آن بود که لحن و لهجه اولیه را به آن بازگردانند. نتیجه کوشش آنان در دوره پهلوی دوم به دست آمد. در این دوره بربط ایرانی از نو به جای عود عربی نشست و هنرمندانی برجسته در صدر آنها عبدالوهاب شهیدی کوشیدند صدای قدیمی بربط را احیا کنند. اینک تریوی بهروزی‌نیا در واقع پیگیر همان کوشش‌های دوره پهلوی است و چه بسا به زودی مکتب تازه‌ای برای موسیقی بربط فراهم شود.

بهروزی‌نیا در حال حاضر در کانادا زندگی می‌کند و علاوه بر کنسرت‌های گروه خود، با گروه‌های معروف دیگر در ایران همکاری دارد.

از گنجینه بزرگ موسیقی سنتی نی نیز به راه شکوفایی می‌رود. در تریوی بهروزی‌نیا با نی‌نوازی نرم و ظریف داوود ورزیده آشنا شدیم. ضربه‌های مستی‌آور تنبک بهنام سامانی را نیز بار دیگر تجربه کردیم. خدا کند که این هر سه قدر همکاری با یکدیگر را بدانند و تریوی نوبنیاد خود را حفظ کنند. برای علاقمندان به موسیقی سنتی و سازهای قدیم ایران یادآور می‌شویم که تازه‌ترین سی‌دی بهروزی‌نیا با عنوان «در سرای تنهایی» به بازار آمده است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=75458