سرچشمه‌های صدور فرمان «آتش به اختیار»

- جمهوری اسلامی دارای تنشی غیر قابل حل است و فرمان «آتش به اختیار» که رهبر انقلاب به افسران جنگ نرم صادر کرده بازتابی از آن است.
- کارکرد عملی آتش به اختیار فشار و مهار دولت حسن روحانی است.
- روحانی بعد انتخابات تهدید شد که اگر بخواهد آرای انتخاباتی‌اش را مبنای اقدام تقابلی خود با بقیه نظام قرار دهد به سرنوشت بنی صدر دچار می شود.

سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ برابر با ۲۰ ژوئن ۲۰۱۷


روشنک آسترکی – در نظام جمهوری اسلامی است که از مخالفان خواسته می‌شود در عین اینکه آنها حق کاندیدا شدن ندارند، در انتخابات شرکت کنند. 

در این نظام است که بعد از آنکه رای‌ها به صندوق انداخته شد، از جمله رای منتقدان و برخی مخالفان که  از آنها برای رای دادن دعوت شده بود، همه به معنی رای به مشروعیت نظام تفسیر می‌شود؛ و تنها در جمهوری اسلامی است که با وجود اینکه نامزد  منتخب، تایید شده شورای نگهبان توسط رهبری تنفیذ می‌شود، با وسواس و سوء ظن از او  خواسته می‌شود صرفا در ریلی حرکت کند که نظام  ترسیم کرده و نه مسیری که مردم  خواسته‌اند!

اینها بخشی از تناقضات آشکار در جمهوری اسلامی هستند. رئیس جمهور اگر هم بخواهد، نه تنها نمی‌تواند در مسیر اجابت خواسته‌های عمومی و کسانی که به او رای داده‌اند حرکت کند بلکه باید در ریل و چارچوبی از پیش  تعیین شده بماند و دست از پا خطا نکند؛ اینها همه برخاسته از التقاطی است که از به هم بافتن تئوری‌ها و تجربه‌های غربی و کاربست ناقص و علیل آنها به‌ صورت  یک نظام  اسلامی ساخته شده است.

در نگاه دقیق، جمهوری اسلامی دارای تنشی غیر قابل حل است و بهانه پرداختن به این تنش درونی فرمان آتش به اختیاری است که رهبر انقلاب اخیرا به افسران جنگ نرم صادر کرد. پرسش اصلی این است که فلسفه و منطق این فرمان و  فرمان‌هایی از این دست چیست؟

اگر چه می‌شود برای این پرسش پاسخی از درون رقابت‌های جناحی و تعادل نیروها پیدا کرد، که البته بخشی از پاسخ هم واقعا همان است، اما می‌شود با یک پاسخ بنیادی‌تر نیز تنش میان جناح های جمهوری اسلامی را توضیح داد.

نظام در سینه خود ادعای مشارکت مردم و انتخابات را دارد و آن را نیز به نمایش می‌گذارد اما این مشارکت به معنی نزدیک شدن و تبعیت از نظام‌های دموکراتیک نیست بلکه باید از ابتدا و بر پایه سنگ زیرین و اصلی نظام بنای آن را توضیح داد و معنی این مشارکت را دریافت.

نظام یک جمهوری بر محور «جمهور» و شهروندان و منافع آنها نیست بلکه نظامیست مبتنی بر امت و جمعی بی شکل که همه باید «مقلد» بوده و از «امام» تبعیت کنند. برای توضیح بیشتر این گفته باید به نظر علی شریعتی پیرامون امت و امامت مراجعه کنیم. شریعتی می‌گفت: «رهبری امت (امامت) متعهد نیست که همچون  رئیس جمهور  آمریکا، یا مسئول برنامه «شما و رادیو»، مطابق ذوق و پسند و سلیقه مشتری‌ها عمل کند، و تعهد ندارد که تنها خوشی و شادی و برخورداری-در حد اعلا- به افراد جامعه‌اش ببخشد. بلکه می‌خواهد و متعهد است که در مستقیم‌ترین راه‌ها، با بیشترین سرعت و صحیح‌ترین حرکت، جامعه را به ‌سوی تکامل رهبری کند، حتی اگر این تکامل به قیمت رنج افراد باشد، البته رنجی که اکثریت، آگاهانه پذیرفته‌اند، نه که بر آنها تحمیل کرده باشند. بدین ترتیب، «امامت» عبارت می‌شود از رسالت سنگین رهبری و راندن جامعه و فرد از «آنچه هست»، به سوی «آنچه باید باشد»، به هر قیمت ممکن، اما نه به «خواست شخصی امام»، بلکه بر اساس ایدئولوژی ثابتی که امام نیز بیشتر از هر فردی، تابع آن است و در برابرش مسئول! و از همین‌جا است که امامت از دیکتاتوری جدا می‌شود و رهبری فکری انقلابی با رهبری فردی استبدادی تضاد می‌یابد.»

هیچ کس نمی‌تواند مانند این گفتار شریعتی، فلسفه نظام جمهوری اسلامی را توضیح دهد. نظامی که تلاش می‌کند تا بین خود و نظام‌های استبدادی، از راه انتخاباتی غیردمکراتیک و غیر آزاد، تمایز برقرار کند بدون آنکه بخواهد و یا قادر باشد  لباس  یک نظام کارآمد ملی را به معنی واقعی بر تن کند .

دلالی قدرت یا خرید قدرت و بهره‌مندی از امتیازات آن تنها هدف باقی‌مانده برای اعوان و انصار جمهوری اسلامی است

به ‌طور کلی جمهوری اسلامی بر بی‌بنیادی و بازی با کلمات تنظیم شده و فاقد فلسفه دقیق و اندیشیده شده است. اگر چه می‌توان در کلام از آن صورت و شمایلی پدید آورد اما در واقعیت به چیزی «نه این و نه آن» شبه است که حتی مواهب و مزایای «نه این» را دارد و «نه آن» را در حالی که معایب هر دو را دارد.

به این جهت است که «امامت» مدام نیازمند گرفتن تایید از مردم است و راه آن هم این است که مردم در «انتخابات» مشارکت کنند و به کسانی که از فیلتر ولی فقیه رد شده‌اند رای دهند و این رای و مشارکت، رای  به  نظام قلمداد شود. اما بعد از آنکه رئیس جمهور- این ابزار گرفتن تایید عمومی- انتخاب شد، صرفا باید در خدمت رهبری قرار بگیرد که جامعه را ولو با رنج به سمت یک هدف حرکت دهد. همان طور که شریعتی گفت، به خیال نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن و همچنین کسانی که به آن اعتقاد ایدیولوژیک دارند، این حرکت، مستقیم‌ترین و و صحیح‌ترین است. در واقع اینها انشاهایی است که گره‌ای از مشکلات جامعه باز نمی‌کند زیرا ربطی به زندگی واقعی مردم ندارد و نقطه عزیمت آن نیز جامعه ملی که یک جامعه متنوع و رنگارنگ است، نیست.

با این توضیح، رئیس جمهور در واقع کارگزار برنامه و اراده رهبر است و نه اینکه بخواهد تمایلات جامعه را دنبال کند؛ در اصل همین نکته تفاوت جوامع دموکراتیک با نظام جمهوری اسلامی بر بنیاد امامت و امت است و رهبر همین را از رئیس جمهور می‌خواهد و نظام هم همین را به عهده رئیس جمهور گذاشته و وظیفه‌اش فقط همین است و نباید پای خود را از گلیم اش بیشتر دراز کند.

در جمهوری اسلامی قرار نیست رئیس جمهور در بستری بیرون از نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرد و با معیارهای  نظام‌های دموکراتیک و عرف حاکم بر آنها فهمیده شود بلکه فهمیدن این نقش و این نهاد فقط در چهارچوب این نظام میسر است.

تنگناهای سیستم و واقعیت‌ها و نیازها، کارگزاران نظام را که می بایست پاسخگوی مردم و جامعه باشند به سوی یک مسیر دیگر می‌راند؛ مسیری که از خواست‌ها و مطلوب‌های نظام فاصله می گیرد. به‌ ویژه وقتی سیستم فاقد کارآمدی‌  برای برآوردن حداقل نیازها باشد.

ولی چون رهبر خود را مسئول حرکت آرمانی یک امت تصور می‌کند و بنا به ماهیت نظام نیز باید چنین باشد در نتیجه می‌خواهد مسائل مربوط به فرهنگ و روحیات و معنویات جامعه را هم مورد نظر قرار دهد. در واقع جمهوری اسلامی به دنبال جوانانی است که از جنس جوانان دهه چهل باشند، جوانانی که در یک فضای روحی و عاطفی خاصی بالیده بودند و  مطلوب‌ها و نگاه‌های منحصر به فردی داشتند. در آن دوره همه چیز از واقعیات تبخیر می شد و حالت اثیری پیدا کرده بود. همه آن جوانان آرمانی به دنبال رویاهای اثیری بودند و برای رسیدن به  آنها، همه کاری می‌کردند، هر کاری که ایدئولوژی‌شان اجازه می‌داد.

اکنون با توجه به اینکه جامعه در مسیری مخالف با خواست نظام و مطلوب آن حرکت می‌کند و نهادهای رسمی قادر به خط دهی مطابق با خواست نظام نیستند، پس رهبر نظام دست به دامان  افسران جنگ نرم می شود و آنها را خطاب قرار می‌دهد. «افسران جنگ نرم» اصطلاحی است که در سال ۸۸ توسط علی خامنه ای رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی به کار رفت.

ما در شرایطی بسر می بریم که کارگزاران و نهادهای نظام در برابر مسیر جامعه دچار بی عملی شده‌اند. نظام معنای خود را  از دست داده و صرفا به ‌عنوان نظامی صوری و در کشاکش بین حفظ توازن و توزیع قدرت دیده می‌شود.

در داخل قدرت بودن و رقابت بر سر تصاحب بیشترین حد از قدرت هدف اصلی است؛  نه برنامه‌های آرمانی و اثیری نظام مورد نظر است و نه اصلاحی مطابق با نیازهای جامعه ایران. شاید بتوان گفت دلالی قدرت یا خرید قدرت و بهره‌مندی از امتیازات آن تنها هدف  باقی‌مانده در اعوان و انصار نظام است.

در چنین شرایطی علی خامنه ای از یک سو برای مدیریت روانیِ دست کم گروهی از طیف وفادار به خود و از سوی دیگر برای عمل به وظایف امامت، با همان تعریفی که علی شریعتی ارائه کرده بود، فرمانی به افسرانی داده است که اکنون و با این فرمان تبدیل به فرمانده شده‌اند.

او به ‌طور روشن و با صراحت کامل گفت که آنها اگر ارتباط با قرارگاه قطع شد و یا قرارگاه عیب پیدا کرد، آتش به اختیار هستند.

خامنه‌ای فرمان آتش به اختیار به دانشجویان انقلابی داد

با دقت در محتوای دستور خامنه ای مشخص می‌شود که او معتقد است قرارگاه دچار عیب و ایراد شده و اکنون زمان آتش به اختیار در حوزه فرهنگ است.  اما این مسئله در نبود یک ایدئولوگ و یا تئوریسین برای نظام بغرنج‌تر می‌شود؛ آتش به اختیار چگونه چیزی است و قرار است در عمل چگونه بروز پیدا کند؟

مطالعه رفتار انقلابیون روشن می کند که آنها به طور مشخص دچار سردرگمی هستند. در حالی که به ‌عنوان مثال برخی به دنبال جمع کردن امضا برای جلوگیری از ورود بانوان به استادیوم هستند و آن را آتش به اختیار  می‌دانند،  رجا نیوز، رسانه سپاه، علیه چنین کاری مطلب نوشته و آن را بازگشت به دوره‌ای می‌دانند که حزب‌اللهی بودن مترادف با خشونت بوده است.

به نظر می‌رسد این فرمان آتش به اختیار نیز مانند اغلب اصطلاحاتی که در داخل نظام تولید می‌شود دچار سرگشتگی معناست و بعید است در آینده نزدیک کسی بتواند معنای روشنی برای آن بیابد و یا بر سر  مصداق‌های عملی آن توافق کند.

شاید تنها کارکرد عملی «آتش به اختیار» فشار و مهار دولت حسن روحانی باشد و چه بسا مقصود خامنه ای نیز فقط همین بوده؛ کابینه ی امنیتی‌های سابق  در مداری ناخوشایند برای رهبر نظام قرار گرفته‌. این مدار اگر چه در معنای واقعی به دنبال اصلاحات نیست و ربطی به آن ندارد اما اتصال به بدنه‌ای از آمریکاست برای معاملاتی جهت بقا و افزایش قدرت شبکه خود در داخل، این سبک اتصال نه تنها برای بقای نظام و حتی حفظ ظاهر انقلابی آن ناخوشایند به نظر می رسد بلکه دارای عوارض ضد امنیتی شدیدی نیز هست.

در حالی که حسن روحانی در برابر علی خامنه ای و جهت اعطای امید به هواداران و طیف خود، روند پاسخ پینگ پنگی به سخنان رهبر نظام را انتخاب کرده و از سوی دیگر به ‌شدت دنبال اتصال به اروپا و بدنه‌ای از قدرت در آمریکا بود، که برجام با همه ناکامی‌هایش بخشی از این سودای خام  به‌ حساب  می‌آید، واکنش خامنه‌ای را باید در همین فرمان  «آتش به اختیار» و مقایسه شرایط امروز با سال ۵۹ و ریاست جمهوری بنی صدر توسط وی دید.

روحانی بعد انتخابات تهدید شد که اگر بخواهد آرای انتخاباتی‌اش را مبنای اقدام تقابلی خود با بقیه نظام قرار دهد به سرنوشت بنی صدر دچار خواهد شد

اگر حسن روحانی نمی‌تواند و بنا ندارد زبان خود را کنترل کند باید آماده فرمان‌های جدید باشد که فقط یکی از آنها «آتش به اختیار» بوده است. به ویژه آنکه مشخص است برخی از رسانه‌های قدرتمند فارسی زبان، در داخل و خارج، ماموریت دارند سیاست را به الفاظ و سخنرانی‌ها تقلیل دهند و بیش از هر چیزی روی الفاظ مانور داشته باشند تا روند واقعی حرکت سیاست در جامعه.

در حالی که اکنون حسن روحانی بیش از هر چیزی به اثر و کارکرد لفظ و سخن متمرکز است  اما قبل و بعد از انتخابات کوشید رای به خودش را نوعی تفسیر کند که از آن نوعی تقابل حاصل شود. هر چند حسن روحانی  قبل از انتخابات خارج از تاریخ نظام ایستاد و کلیت آن را  زیر  سوال برد، ولی تحمل شد، اما بعد انتخابات به صراحت تهدید شد که اگر بخواهد آرا را فارغ از رای به نظام، تنها رای برای خود ارزیابی کند و آن را مبنای عمل و اقدام  تقابلی خود با بقیه نظام قرار دهد به سرنوشت بنی صدر دچار خواهد شد.

شاید بهترین حالت برای تفسیر این فرمان‌ها را بتوان بازگشت به موازنه قوا در داخل حکومت ارزیابی کرد؛ موازنه‌ای که باید بر حول رهبری شکل بگیرد و نه در تقابل با آن. اما در عمل  دهه‌هاست که هم توازن قوا و قدرت و هم جامعه، راه های خود را می روند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=79364