«در هوس ساندویچ آندره…!»

شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶ برابر با ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۷


آوازه – دستاورد دیگری از عشق انتشار پیش روی ماست. فصلنامه «ره‌آورد» با انتشار شماره تابستان ۹۶، سی و پنجمین سالگرد بنیاد خود را جشن می گیرد.

ره‌آورد که یکی دو بار دیگر درباره‌اش صحبت کرده‌ایم یادگار نویسنده و مترجم معروف حسن شهباز است که متاسفانه در دیار غربت از دنیا رفت ولی ره‌آورد بی سرپرست نماند. همسر بنیانگذار، شعله شمس- شهباز مسئولیت ادامه انتشار آن را به عهده گرفت و تا این جای راه آن را به شماره ۱۱۹ رسانده است. در سرآغاز ره‌آورد تازه چند پیام از یاران شهبازها جلب نظر می کند. شهبانو فرح پهلوی در پیام خود می گوید که «ره‌آورد هویت حقیقی و اصالت فرهنگی- تاریخی ایران را حفظ می‌کند و ره‌آوردی است برای نسل‌های آینده.»

دکتر احسان یارشاطر بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا

احسان یار شاطر فرهنگ‌مرد نام‌آور، در پیام خود به ویژه استقامت و پایداری شعله شمس- شهباز را به تحسین می گیرد: «شعله ره‌آورد را روشن نگاه داشته است.»

احمد احرار، صدرالدین الهی و امیر طاهری روزنامه‌نگاران با سابقه نیز هر کدام برای ره‌آورد آرزوی دوام کرده‌اند.

چیزی که در وهله اول در ره‌آورد تازه جلب نظر می‌کند گفتگویی با مهشید امیرشاهی است که خیلی کم و به سختی تن به مصاحبه می‌دهد. این گفتگو هم سال‌ها پیش از یک برنامه رادیویی صدای آلمان و از سوی الهه خوشنام انتشار یافت. ولی حرف‌های دقیق و سنجیده امیرشاهی به همه این سختی‌ها می ارزد. روشن‌ترین تفسیرها را درباره انقلاب اسلامی و روشنفکرانی که به استقبال آن رفتند می‌توان در پاسخ‌های او پیدا کرد. شرح جان‌سوزی که مکرر درباره‌اش شنیده‌ایم اگرچه همچنان جگر آدمی را می‌سوزاند!

مهشید امیرشاهی

امیرشاهی در واقع در دو جبهه می‌جنگید: جبهه حکومت جور و جهل و فساد، و جبهه روشنفکران مجذوب خمینی که هزار بهانه در ذهن داشتند و دارند که قرار گرفتن در صف انقلابیون اسلامی را توجیه کنند. هیچ کس مثل امیرشاهی دست اینها را رو نکرد. نویسندگان توجیه‌گر بیش از دیگران هدف انتقادهای او بودند. امیرشاهی از کج‌اندیشی و توجیهات ساختگی اینان سخت ناراحت است،  و می‌گوید هر قدر هم اینان پَرِ پروازشان کوتاه باشد دست کم می‌توانند مختصری منعکس کننده فضای تازه باشند.

مهشید امیرشاهی در پاسخ این پرسش که پس از این غیبت دراز از ایران حسرت چه چیزی را می‌خورد که از دست داده است می‌گوید: «لیست‌اش خیلی دراز است ولی دلم می‌خواست می‌رفتم اغذیه‌فروشی آندره و از ساندویچ‌های درجه یک‌اش می‌خوردم!»

مهشید امیرضاهی

در ره‌آورد، مقاله‌ای تحلیلی از امان بیداربخت آمده است با عنوان بلند «فروپاشی جامعه رویایی جرج اورول در ایران»! نویسنده در این تحلیل جامعه اسلامی ایران را با «مزرعه حیوانات» جرج اورول مقایسه می‌کند و اینکه اطاعت محض پایه‌گذاری شده، به گفته نویسنده، به زودی فرو خواهد پاشید «در آینده خیلی نزدیک روزی خواهد رسید که جنبش‌های مردمی خودجوش برای رهایی از بردگی و اطاعت محض به هم می‌پیوندند و هیچ نیرویی جلودار این فروپاشی نخواهد شد…»

شعله خانم شمس- شهباز خود کتاب تازه‌ای از مسعود نقره‌کار زیر عنوان «زنگی‌های گود قدرت» را نقد کرده که به پژوهش در زندگی لات‌ها و جاهل‌ها پرداخته است. این حضرت نقره‌کار خوب می‌نویسد ولی خیلی پراکنده‌کاری می‌کند. انگشت‌اش را در هر لانه زنبوری فرو می‌کند تا مثلا نیش زنبورها را با هم مقایسه کند! کتاب لات‌ها و جاهل‌ها که در ۶۳۵ صفحه از سوی انتشارات فروغ در کلن آلمان منتشر شده اول ضرورت طرح موضوع را توضیح می‌دهد. بعد جاهلیسم و آخوندیسم را مقایسه می‌کند. جای شعبان بی مخ خالی است!

نقره‌کار می‌گوید تا به حال ۲۷ کتاب در چهار عرصه انتشار داده است که گویا عرصه چهارم جای همان لات‌ها و جاهل‌هاست که لابد این روزها ما به شناخت آن نیاز داریم. خداوند انشاء‌الله صبر و حوصله بیشتری به نویسنده بدهد!

شاعر اسب و انار

جالب‌ترین مطلب این شماره ره‌آورد شرحی است درباره ناصر اویسی، نقاش، شاعر و شاعر اسب‌های شکوهمند تاریخی! این دومین کتابی است که پس از انقلاب درباره اویسی انتشار پیدا می‌کند. کتاب آخر همین گزیده آثار ناصر اویسی است که به کوشش شهریار غریبی منتشر شده است.

از ناصر اویسی

در این گزیده تازه نوشته‌ای را که نادر نادرپور سال‌ها پیش برای اویسی نوشته بود باز چاپ کرده‌اند. نادرپور از خویشان اویسی است و در دوران تحصیل در رم ایتالیا با او همخانه شده است. اردشیر لطفعلیان یکی دیگر از  دوستان قدیم و ندیم اویسی در پژوهش خود از جمله می‌نویسد که اویسی به نقاش اسب و انار و دختران چشم بادامی معروف شده است ولی کار او هرگز به این چند چیز منحصر نمی‌شود… او در زندگی هنری آرام و پیوسته خود دست در کار خلق چهره‌های تازه بوده است و به گفته اردشیر برای درک درست معنای کارهای اویسی باید دست به دامان حافظ شد:

«آن کس است اهل بشارت، که اشارت داند/ نکته‌ها هست ولی محرم اسرار کجاست؟»

گفتنی است که ره‌آورد یکی از تابلوهای اسب و انار اویسی را زینت‌بخش پشت جلد خود نموده است.

جلال اخباری موسیقیدان مقیم پاریس نیز مطلبی دارد درباره منع موسیقی در جمهوری اسلامی. او گویا یک بار در محفلی حضور داشته که هنرمندان نظر رهبر انقلاب اسلامی را درباره موسیقی پرسیده‌اند و او نیز گویا بی پروا گفته است که موسیقی مغز آدم را خراب می‌کند. یکی در این میان از او پرسیده است آیا مغز بتهوون و ویوالدی هم خراب بوده است؟ پاسخ داده است معنی این چیزها را نمی فهمم فقط می‌دانم که موسیقی مغز را خراب می‌کند. معلوم نیست مغز خود او که موسیقی را هم نمی‌شناخت چرا خراب شده است؟!

حجت‌الاسلام کتک می زند!

صدرالدین الهی روزنامه‌نگار سرشناس بحثی را درباره مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان پیش کشیده و شعری را که درباره حجت‌الاسلام‌های مشروعه‌خواه سروده شده، می‌آورد:

حجت الاسلام کتک می‌زند
بر سر و مغزت دگنک می‌زند
گر برسد به دگنک دست او
دست به نعلین و چُسک می‌زند
این دو سه گر هیچکدامش نشد
با حَنَک و تحت حنک می‌زند
دستش اگر بر فکلی‌ها رسد
گوزِ یکایک به الک می زند

دکتر صدرالدین الهی

در بخش دیگری از ره‌آورد با سفرنامه کوتاه خانم مینو وزیری نویسنده و مترجم روبرو می‌شویم. سفری از آمریکا به «مونته» در سوئیس و از مونته به لندن. در لندن ابتدا دیداری با لعبت والا، متین‌ترین شاعره ایرانی در زمان ما دارد. لعبت میل می‌کند مزه فسنجان دست‌پخت خود را به آنها بچشاند و بعد فرصتی دست می‌دهد و راهی دیدار از اسماعیل خوئی می‌شود و در حضور او در بحثی همه جانبه به همه شاعران از مهدی حمیدی شیرازی تا شاملو اذن دخول می‌دهند. به هر حال سفرنامه خانم وزیری شرح احوالی سخت خواندنی است. ره‌آورد برای آنکه از دیگر رسانه‌ها عقب نمانده باشد پرونده فروغ و گلستان را نیز از نو گشوده است که گمان می‌کنیم دیگر جایی برای اظهار نظر ما نداشته باشد.

آنچه ما از ره‌آورد تازه برگزیدیم بیشتر مطالب فرهنگی و هنری آن بود وگرنه این شماره نیز از بحث‌های سیاسی- اقتصادی خالی نیست. فقط خدا باید فرصتی دراز به آدم بدهد که بتواند مجله- کتابی چهار صد و چهل صفحه‌ای را بخواند و از زندگی روزمره عقب نیفتد!

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=81891