اگر فشار برای استقلال کاتالونیا به نتیجه برسد، منجر به ایجاد سومین کشوری خواهد شد که پس از فرانسه و بلژیک -و با فاصلهای زیاد از بریتانیا و آلمان- بیشترین درصد جمعیت مسلمان را در اروپای غربی خواهد داشت.
وبسایت موسسه مطالعات سیاسی «گیت استون» در مقالهای مینویسد کاتالونیای مستقلی که پایتختاش بارسلون خواهد بود، به بزرگترین محلِ تمرکز اسلامگرایان افراطی در اروپا تبدیل خواهد شد؛ در واقع یک منطقهی متمرکز سلفیگری- جهادیگری و یکی از بزرگترین مناطق تکثیر تروریسم اسلامی در غرب.
کاتالونیا بهطور تاریخی یکی از ثروتمندترین و از صنعتیترین مناطق اسپانیا است و از همان زمان که در قرون وسطا یک مرکزی تجاری در مدیترانه بود و پارلمان خودش را داشت، رگههایی قدرتمند برای استقلال از دولت مرکزی داشت. حالا بحران اقتصادی موجود در اسپانیا تقاضا برای جدا شدن کاتالونیا از اسپانیا و ایجاد دولتی مستقل را دو چندان کرده است.
سیاستمداران کاتالان، دولت مرکزی مادرید را به سبب مشکلات اقتصادی منطقه ملامت میکنند. آنها میگویند دولت هر ساله ۱۶ میلیارد یورو مالیات از کاتالونیا بیشتر از آن اندازهای اخذ میکند که در این منطقه هزینه میکند.
در روز بیستم سپتامبر، ماریانو راخوی نخست وزیر اسپانیا، تقاضای رییس دولت کاتالونیا، آرتور ماس را رد کرد؛ تقاضایی مبنی بر اینکه کاتالونیا اجازهی جمعآوری و هزینهی مالیاتهای خود را داشته باشد. این تقاضا برای «حق تعیین سرنوشت» فقط چند روز پس از تظاهرات عظیم طرفداران استقلال در بارسلونا در ۱۱ سپتامبر رخ داد که در آن بالغ بر ۱٫۵ میلیون کاتالان خواستار تشکیل یک دولت جدید اروپایی شدند.
ماس در بیست و پنجم سپتامبر برگزاری انتخاباتی زودهنگام در کاتالونیا را (که باید ۲۵ نوامبر برگزار میشد) اعلام کرد که نوعی همهپرسی برای ارزیابی حمایت مردمی از سخنرانیهایش پیرامون استقلال تعبیر شد. پارلمان کاتالونیا نیز قطعنامهای تصویب کرد تا پس از گزینش مجلس جدید همهپرسی غیرالزامآور در مورد جدایی برگزار شود.
احزاب حاکم در کاتالونیا همچنین دربارهی قانونی بودن جدایی از اسپانیا، از بروکسل (مقرّ اتحادیه اروپا) راهنمایی خواست و خواهان «نقشهی راه» عضویت در اتحادیه اروپا و استفاده از واحد پولی یورو به عنوان کشوری مستقل شد.
۷٫۵ میلیون نفر در کاتالونیا زندگی میکنند که تخمین میزنند ۴۵۰ هزار نفر آن مسلمان باشند که ۶درصد از کل جمعیت کاتالونیا را تشکیل میدهند. این رقم در برخی از شهرها و شهرکهای کاتالونیا به ۴۰درصد جمعیت نیز میرسد.
کاتالونیا در نتیجهی مهاجرت دستهجمعی از کشورهای مسلمان که از دههی ۸۰ میلادی آغاز شد، به «مرکز عمدهی اسلامگرایان افراطی در مدیترانه» تبدیل شد. طبق تلگرافهای دیپلماتیک آمریکاییها که ویکیلیکس آنها را به دست آورد و در روزنامهی الپائیس مادرید منتشر شد، آمریکا برای مقابله با تهدیدات فزایندهی اسلامگرایان در این منطقه، پیشنهاد تاسیس یک مرکز اطلاعاتی در کنسولگری آمریکا در بارسلون را داده بود.
در همین زمینه، یک تلگراف پنج صفحهای در تاریخ دوم اکتبر ۲۰۰۷ به شرح ارتباط بین مهاجرت جمعی به کاتالونیا و افزایش اسلامگرایی افراطی در منطقه پرداخته است.
در این سند که جزو اسناد «محرمانه» طبقهبندی شده و ظاهراً ادواردو آگویره، سفیر وقت آن را نوشته، آمده: «مهاجرتهای گسترده– قانونی و غیرقانونی- از شمال آفریقا (مراکش، تونس و الجزایر) و جنوب شرقی آسیا (پاکستان و بنگلادش)، کاتالونیا را به مرکز سربازگیری تروریستها بدل کرده است… پلیس ملّی اسپانیا تخمین میزند که احتمالاً بیش از ۶۰ هزار پاکستانی در بارسلونا و مناطق اطراف آن زندگی میکنند. اکثریت قریب به اتفاق آنها مرد، مجرد یا بدون همراه و بدون مدارک قانونی هستند.»
این تلگراف ادامه میدهد، «مهاجرانی که از شمال آفریقا میآیند از این هم بیشتر هستند… آنها بر لبهی تیغ جامعهی اسپانیا زندگی میکنند، به زبان اسپانیایی حرف نمیزنند، اغلب بیکار هستند و اماکن بسیار اندکی دارند که مناسک دینی خود را به شایستگی بهجا آورند. این شرایط بستر مناسبی برای سربازگیری تروریستها فراهم میکند؛ اینها را کنار هم بگذارید تا تهدید بیشتر آشکار شود».
در این تلگراف همچنین آمده: «شکی نیست که منطقه خودمختار کاتالونیا به پایگاه اصلی عملیاتی برای فعالیتهای تروریستی تبدیل شده است. مقامات اسپانیا به ما میگویند که از تهدیدات مهاجران انباشتهشده از مشکلات که به افراطیگری تمایل دارند، میترسند. آنها اطلاعات بسیار کمی دارند و توانایی نفوذ به این گروهها را ندارند».
طبق گزارش مرکز ملی اطلاعات اسپانیا (CNI)، کاتالونیا خانهی صدها و شاید هزاران تن از اسلامگرایان سلفی است، که بنا به گفتهی CNI بیشترین تهدید را برای امنیت اسپانیا ایجاد میکنند.
سلفیسم شاخهای از اسلام رادیکال است که به دنبال برقراری امپراتوری اسلامی (خلافت اسلامی) در خاورمیانه و شمال آفریقا و اسپانیاست. سلفیسم این نواحی را مناطقی مسلمان میداند که باید به اسلام بازگردانده شوند.
بسیاری از اسپانیاییها بین سالهای ۷۱۱ تا ۱۴۹۲ تحت حکومت فاتحان مسلمان بودند و سلفیها بر این باورند که سرزمینهایی که مسلمانان طی جنبش استرداد اسپانیا از دست دادند همچنان متعلق به آنان است و آنها حق دارند به آنجا بازگردند و حکومت خود را در آنجا پایهگذاری کنند.
طنز تاریخی این است که برخلاف بقیهی اسپانیا، کاتالونیا زمانی کوتاه جزو آندولس بود. آندلس نام عربیای است که در زمان تسلط مسلمانان به سرزمینهای اسپانیایی داده بودند. به عنوان مثال بارسلونا در سال ۸۰۱، تنها ۹۰ سال پس از حملهی امویان در سال ۷۱۱، از سلطهی مسلمانان بازپس گرفته شد. کاتالونیا را سالها به عنوان کشور حائل (مارکا هیسپانیکا) میشناختند که مانع گسترش اسلام از مناطق شمالی به مناطق جنوبی فرانسه میشد. کاتالونیا به سبب آزادی نسبی خود از اشغال مسلمانان، برخلاف سایر نقاط اسپانیا، میراث فرهنگی اسلامی (به ویژه معماری اسلامی) ندارد.
با وجود این امروز کاتالونیا بالاترین جمعیت مسلمان در اسپانیا را دارد و یکی از اسلامگرایانهترین مناطق این کشور به شمار میرود.
مستندی درباره اسلامیزه کردن کاتالونیا:
شهر سالت را در نظر بگیرید، شهری که نزدیک بارسلون است و اکنون ۴۰ درصد از جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدهند. مسلمانان سلفی، سالت را به جایی بدل کردهاند که «مکهی جدید مکتب اسلامگرایی افراطی» نامیده میشود. سلفیها در میان پروژههای دیگر در تلاش هستند که با تامین مالی کشور عربستان، مسجد بزرگی در شهر دائر کنند. ۱۲ هزار نفر از ساکنان ۳۰ هزارنفری سالت را مهاجران مسلمان تشکیل دادهاند. این ساختمان با چهار طبقهی هزار مترمربعی (۱۱هزار فوت مربع) همراه با منارههایی بلند، بزرگترین مسجد سلفی در اروپا خواهد بود.
علاوه بر سالت، سایر شهرها در کاتالونیا نیز مرکز اسلام سلفی در اسپانیا هستند. جنبش آنها در شهر کاتالونیایی تارگونا واقع شده، اما اسلام سلفی در شهرهای بدالونو، کالافل، کونیت، الوندلر، گرونا، لریدا، ماترو، ریوس، رودا دارا، روبی، سانتا کالما د گرمانت نیز حضوری پررنگ دارد و اینها به غیر از بارسلون هستند که میزبان پنج مسجد سلفی است.
واعظان سلفی در کاتالونیا آموزش میدهند که قانون شریعت اسلامی بالاتر از قانون مدنی اسپانیا است. آنها برپایی جامعه موازی مسلمانان در کاتالونیا را رواج میدهند. واعظان سلفی دادگاههای شریعت را برای قضاوت در مورد رفتارهای مسلمانان متشرع و غیرمتشرع راه انداختهاند و کسانی را که اطاعت نکنند مجازات میکنند.
در لریدا ۲۰ درصد از کل جمعیت آن مسلمانان هستند. ساکنان محلی آن از مهاجران مسلمان به سبب مسموم کردن دهها سگ در شهر شکایت کردهاند چرا که بر اساس آموزههای اسلامی سگ حیوان «نجسی» است.
در ریوس ۹ اسلامگرا زنی را ربودند و او را بر اساس قانون شریعت به جرم زنا محاکمه و به مرگ محکوم کردند. زن که به ادارهی پلیس محلی گریخته بود به مشقت توانست از حکم اعدام خود فرار کند.
در تارانگوا، یک واعظ سلفی زن ۳۱ سالهی مراکشی را مجبور به پوشیدن حجاب اسلامی کرد. او همچنین تهدید کرد که خانه زن را به آتش میکشد؛ به نظر او اگر آن زن در خارج از منزل کار کند و اتوموبیل براند و دوستان غیرمسلمان داشته باشد «کافر» است. دادستان محلی از قاضی خواست که آن واعظ و سه نفر دیگر را به جرم آزار و اذیت به زندان بندازد. اما پس از آنکه شهردار سوسیالیست شهر گفت که خواهان جلوگیری از «درگیری اجتماعی» است، آن مرد از همهی اتهامات مبرا شد.
در تراسا، یکی دیگر از شهرهای صنعتی بارسلونا نیز، واعظ مراکشی که در مسجدی بزرگ در مرکز شهر سخنرانی میکند، با آموزش «نحوهی زدن زن با یک چوب یا مشت یا دست، به گونهای که استخوانی نشکند و خون نیاید»، خشونت علیه زنان را به مخاطبانش میآموخت و ترویج میکرد. هنگامی که پلیس از او بازجویی کرد، او حاضر به ارائهی شواهد نشد و گفت که مشروعیت دولت اسپانیا را به رسمیت نمیشناسد.
در گرونا، دختر مراکشی هشتسالهای به دلیل این که نپذیرفت حجاباش را سر کلاس بردارد، از مدرسهای دولتی اخراج شد. دولت کاتالان در مسئله مداخله کرد و به مسوولان مدرسه دستور داد که به دختر اجازه دهند حجاب بگذارد، چرا که اگر این کار را نکنند تبعیض قائل شدهاند.
در بارسلونا، یک واعظ مراکشی گفته ضروری است که ارزشهای اسلامی را مانند ارزشهای اروپایی بپذیریم و از این به بعد اروپاییها در هنگام شرح تمدن غربی باید اصطلاح «اسلامی- مسیحی» را جایگزین «یهودی- مسیحی» کنند.
در جای دیگری در کاتالونیا، مهاجران مسلمان در مدارس دولتی قانون شریعت را اعمال میکنند، در حالی که کودکان غیرمسلمان به سبب اینکه برای ناهار ساندویچ گوشت خوک به مدرسه می آورند مرتب مورد اذیت و آزار قرار میگیرند (به این ویدئو مراجعه کنید).
بسیاری از مشکلات کنونی کاتالونیا با جهادگرایی سلفی را، کاتالانها خودشان بر سر خود آوردهاند. احزاب طرفدار استقلال کاتالونیا در تلاش برای رواج ناسیونالیسم کاتالان و زبان کاتالان، مهاجرت از کشورهای مسلمان عربزبان را به مدت سه دهه ترویج کردند، با این باور که این مهاجران (برخلاف کسانی که از آمریکای لاتین میآیند) به جای اسپانیایی زبان کاتالان را یاد خواهند گرفت.
اگرچه برخی کاتالانها در مورد حکمت ترویج مهاجرت جمعی مسلمانان به عنوان استراتژی رسیدن به استقلال، اندیشههای دیگری دارند، ولی تخمین زده میشود که تا ۱۰ هزار کاتالانی که با جنبشهای جداییطلب در پیوند بودهاند در سالهای اخیر به اسلام گرویدهاند. به عنوان مثال، اعتقاد بر این است که دو نفر از هر ده فرد رادیکال کاتالانی که متعلق به حزب سیاسی چپ رادیکال، حزب جمهوریخواه کاتالونیا هستند، به اسلام گرویدهاند.
طبق گزارش یکی از روزنامهها، «نوکیشان حاضر به مشاهدهی مراسم کریسمس، خوردن سوسیس (خوک)، نوشیدن شامپاین یا رقص ساردانا [رقص حلقهای کاتالان] نیستند، اما غذاهای خود را با گوشت حلال آماده میکنند، و به ویژه در حالی که در میان ملیگرایان رادیکال کاتالان آنها را تماشا میکنند، قرآن را به زبان کاتالان میخوانند. یکی از نوکیشان مسلمان میگوید: «من دارم عربی یاد میگیرم، اما ترجیح میدهم که قرآن را به زبان کاتالان بخوانم. خداوند را به زبان کاتالان ستایش میکنم. این زبانی است که من با آن احساس راحتی میکنم».
چندفرهنگیگرایان کاتالان نیز فعالانه برای مهاجران مسلمان تبلیغ میکنند و به دنبال این هستند که آنها را به دین ناسیونالیسم کاتالانی گرایش دهند. مثلا در ماه ژوییه، فعالان استقلال کاتالان که به دنبال جذب آرای مسلمانان بودند در مقابل مساجد اطراف کاتالونیا تبلیغاتی نصب میکردند که در آنها آمده بود: «حاکمیت کاتالان به مهاجرت مسلمانان کمک خواهد کرد».
واعظان سلفی که به دموکراسی اعتقاد ندارند– چرا که دموکراسی شکل حکومتی است که انسان آن را ساخته و نه خداوند– اکنون از مسلمانانی که واجد شرایط رای دادن هستند میخواهند که از احزاب جداییطلب کاتالان به عنوان وسیلهای برای ایجاد اسلامگرایی در کاتالونیا حمایت کنند.
به عنوان مثال، عبدالوهاب حوسی، به عنوان مثال یک سخنگوی جهادی سلفی در لریادا که به فرقه اسلامی رادیکال وهابی تعلق دارد، اخیرا گفته: «مسلمانان باید به احزاب طرفدار استقلال رای بدهند؛ زیرا آنها نیاز به رای ما دارند، اما آنچه که آنها نمیدانند این است که وقتی آنها اجازه میدهند که ما رای بدهیم، همه ما به احزاب اسلامی رای میدهیم زیرا ما به چپ و راست اعتقاد نداریم. این امر موجب میشود که ما شوراهای محلی را در دست بگیریم و وقتی در منطقهی خودمختار کاتالان قدرت به دست آوریم، قوانین اسلام را اجرا خواهیم کرد».