چیست این ابر سفید سر کوه…

یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ برابر با ۱۰ دسامبر ۲۰۱۷


چیست این بوی گلاب، عطر هل؟
بوی شیرینی‌ست یا شیرین است
جان فرهاد به لب آورده

چیست این سرخی گلرنگ شراب؟
نقش لب‌های بتی بر لب جام
جان خیام به لب آورده

چیست این ناله‌ی ساز؟
سخن باربد است؟
سخن از رفتن شبدیز مگر می‌گوید
جان پرویز به لب آورده

چیست این بی سر و سامانی ما
جان ما را چه به لب آورده؟

  • چی
  • مجموعه شعر؛ ۹۰ صفحه
  • منیژه باقری
  • نشر کتاب ارزان؛ استکهلم؛ سوئد؛ اکتبر ۲۰۱۷

در این آشوبکده‌ی امروزی دنیا، جان مارا شیوع بیماری خرافات  و زوال معیارهای اخلاقی در منطقه به همراه جنگ از یک سو و پیشرفت سریع تکنولوژی از سوی دیگر به لب آورده. اینها هر کدام به نوعی هر روز خرواری خاک برروی سنت‌ها، باورها و اخلاقیات مردم دنیا می‌ریزند .یکی معیارهای درستی و نادرستی را به هم ریخته و آن دیگری زمانی برای تفحص در خویش که هیچ، حتی برای بازنگری  امروز و دیروزمان نیز باقی نمی‌گذارد و در این میان ما همه با هم هرروز تنهاتر از پیش می‌شویم.

آرزو داشتم
به جای این همه وسائل ارتباط جمعی
جمعی با هم در ارتباط بودند
بی هیچ وسیله‌ای

هم‌چنان که دوران انکیزاسیون یک روزه به وجود نیامد، رنسانس نیز یک روزه  پیروز نشد. در این میان دوران برزخی بود که می‌توان شرایط امروز را به آن شبیه دانست. حال در این تکرار تاریخ، و برای گذار از این برزخ  و حفظ آرامش،  باید تنها چنگ زد به ریسمان داشته‌های تاریخی و ارزش‌های معنوی، چیزی که درون‌مایه‌ی اصلی کتاب «چی» است.

در این راه به عنوان وارثان یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های بشری، شاید بتوانیم بخشی از دستاوردهای پیشینیان و غرور و هویتی را که بر اثر پراکندگی در این سال‌ها از دست داده‌ایم دوباره  بازسازی کنیم و به نسل‌های آینده که بعد از خروج از این برزخ سخت به آن محتاجند، بسپاریم.

شاید این ساخته‌ی ذهن من است
شاید این قافیه‌ایست
که برای غزل زندگی روحانی ساخته‌ام
که، مکافاتی هست بهر پنداری بد
که، مکافاتی هست بهر کرداری بد
که، مکافاتی هست بهر گفتاری بد
که خیانت ، حتی در فکر هم تاوان دارد
که تنفر، حتی در فکر
از سبکباری و آرامش ما می‌کاهد
که غم تنهایی، از بی‌عشقی‌ست
که مجازات نبخشیدن‌هامان
پای در گرداب انتقامی دائم
از همه خلق جهان داشتن است
که فقط شعر و عشق و بخشش
چاره‌ی درد من است

باید امشب من و وجدان و خدا
با دو سه جام
خلوتی آسمانی بکنیم.

یکی از این داشته‌های تاریخی، زبان پارسی است که در طی قرون و اعصار، همراه با تغییراتی، همواره همین بوده که هست، روان، پربار وشیرین. بخشی از شیرینی این زبان نیز به استفاده‌ی بجا از استعارات و تمثیلات آن است که در عین نشان دادن وابستگی ما به فرهنگ، تاریخ و اسطوره‌هایمان باعث می‌شوند تا از زیاده‌گویی پرهیزکرده و گاه کار نیم‌صفحه را به چند کلمه  واگذاریم.

گفت: با بینا چشم
روزگاری شاید، چشم در چشم شدیم
چشم، خود گویای صدهزاران راز است
لیکن امروز، یکی گوش بس است
چون اگر دوتا شد، دومی دروازه است

من مجال سخنی می‌خواهم
نکته‌دانی صابر
بی‌طرف، رازنگهدار کسی می‌خواهم.

مجموعه اشعار«چی» شامل ۵۰ شعر که اولین کتاب از سروده‌های منیژه باقری است،  همگی به زبانی ساده و بی‌پیرایه ولی پر معنا، از وابستگی  به فرهنگ اصیل ایرانی، و از احساسات  گوناگونی چون ناامیدی از اینکه  شاید جای خدا هم کس دیگری نشسته است که دشمن ماست می‌گویند و برای بیان دلتنگی در شعری دیگر از بغضی که در پای کوه‌های آلپ راه گلو را می‌بندد و در آخر نیز امید را این چنین نوید می‌دهد:

چیست این ابر سفید سر کوه
شاید این بار دگر
خبر از بارش باران دارد
خبر از بارش مهر، خبر آمدن زال از کوه
خبر صاعقه و رعد و خروش کاوه
خبر از آمدن طاهره و رابعه همراه فروغ
به کتاب تاریخ
خبر از رفتن دیو

شاید این بار خبر
خبر بارش باران باشد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=97924