حنیف حیدرنژاد – مطابق خبری که رادیو زمانه منتشر کرده است، نمایندگان مجلس ملی فرانسه به اتفاق آرا تصویب کردند که لغت «نژاد» از قانون اساسی این کشور حذف شود. قانونگذاران فرانسوی اعتقاد دارند که لغت «نژاد» کهنه شده و لغتی نیست که بتوان در روزگار ما آن را به کار برد.
این خبر ادامه میدهد که در اصل یکم قانون اساسی فرانسه آمده است: «فرانسه یک جمهوری غیرقابل تجزیه، غیر مذهبی، دمکراتیک و اجتماعی است. دولت، اصل برابری در مقابل قانون را برای همه شهروندان خود بدون در نظر گرفتن نژاد و مذهب تضمین مینماید و به تمام اعتقادات احترام میگذارد.» نمایندگان مجلس ملی فرانسه پنجشنبه ۱۲ ژوئیه به اتفاق آرا تصویب کردند که لغت «نژاد» از این جملات حذف شود. بر اساس این مصوبه اصل یک قانون اساسی فرانسه به این شکل تغییر کرد: «دولت، اصل برابری در مقابل قانون را برای همه شهروندان خود بدون در نظر گرفتن مذهب تضمین مینماید و به تمام اعتقادات احترام میگذارد.»
اینک سالهاست که محافل علمی و حقوق بشری و تخصصی، دیگر واژهی «نژاد» را کنار گذاشته یا آن را داخل «گیومه» استفاده میکنند. در ماه ژوئن سال ۱۹۹۵ یک کارگروه پژوهشی، متشکل از دانشمندان رشتههای مختلف در یک کنفرانس بینالمللی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در اتریش با عنوان «علیه نژادپرستی، خشونت و تبعیض»، نتیجه تحقیقات خود در مورد اینکه مفهوم «نژاد» تا کجا مبنای علمی دارد را در بیانیهای به اطلاع افکار عمومی جهان رساندند. آنها با استناد به آخرین دستاوردهای علمی در زیستشناسی و بیولوژی بر این موضوع تاکید کردند که چیزی به نام «نژاد» وجود ندارد. آنچه هست تنوع انسانهاست که این نیز ربطی به تفاوتهای تعیینکنندهی ژنتیک ندارد.
در واقع واژه «نژاد»، بیشتر مفهومی است که در سیاست و فرهنگ به کار گرفته می شود، اما مبنای علمی* نداشته و هیچ گروهی از انسانها نمیتواند با ادعای داشتن یک «ژنِ» خاص، خود را برتر از دیگر انسانها بداند. استفاده از واژه «نژاد» در سیاست و فرهنگ نیز ریشه در توجیه برتریطلبی یک گروه از انسانها و یا تحقیر گروه دیگری از انسانها دارد. حزب ناسیونال سوسیالیست در آلمان (حزب نازیها) در جنگ جهانی دوم تلاش کرد تا موضوع برتری نژادی را به لحاظ علمی نیز تئوریزه کند. در جهان امروز نیز برخی از احزاب و گروهها و یا حتی دولتها به تئوری برتری نژدی باور داشته و مستقیم یا غیرمستقیم به آن دامن زده و به دنبال آنند تا با تحریک جامعه، احساسات ناسیونالیستی و ملی را بطور اغراقآمیزی دامن زده تا از آن طریق اهداف سیاسی خود را دنبال کنند. در موارد بسیاری این برتریطلبی ملی هر جا که لازم باشد با برتریطلبی مذهبی نیز درهم آمیخته شده و یا حتی به آن اولویت داده میشود (برتری قوم یهود به عنوان مردم برگزیده خدا، برتری اسلام به عنوان دین آخرین خدا، برتری شیعیان بر دیگر مسلمانان آنگونه که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده، برتری ذوبشدگان در ولایت فقیه و خودی و غیرخودی کردن حتی شیعیان در ایران و…)
در ایران نوعی از ناسیونالیسم افراطی و ملیگرایی افراطی (شوینیسم) در بطن جامعه جریان دارد که بر برتری ایرانیانان و برتری «نژاد» آریایی باور داشته و بر همین مبنا با ملتهای دیگر به ویژه اعراب، افغانها و «آفریقاییها» به نحو بسیار تحقیرآمیزی رفتار میشود. گروههای مختلف سیاسی و حتی حکومتهای مختلف در ایران به دلیل منافع سیاسی به این موضوع دامن زده و این توهم را در بسیاری از مردمان به یک باور و امری «بدیهی و مسلم» تبدیل کردهاند. به نحوی که بجای احترام و تفاهم و رواداری به افراد و ملیتهای مختلف که از شاخصهای تمدن و فرهنگ مدرن در زمانهی ما است، تنفر و تمسخر و تحقیرِ ملل دیگر عمومیت پیدا کرده و به آن دامن زده شده است. رد پای این موضوع در زندگی روزمره را میتوان در جوکها و یا ضربالمثلها دید. اطلاق شهرستانی، دهاتی، استفاده از پسوندهایی که بعد از بردن نام مردمان مختلف آورده میشود نمونهای از همین دست است که متاسفانه موضوع تفریح و خنده جمعی در بسیاری از محفلهاست.
دستاوردهای مدرن جهان امروز ما فقط تلفنهای هموشمند آخرین مدل، انواع اتومبیل یا ابزار کار و وسایل آرایش و لباسهای مارکدار مختلفی که به سرعت در جامعه ایران وارد بازار مصرف میشوند، نیست. تفکرِ دنیای مدرن و ارزشهای بر آمده از آن است که قبل از هرچیز این دنیای «مدرن» را نمایندگی میکند. تفکری که بیش از هرچیز بر اساس حقوق بشر، احترام به کرامت انسان، برابری انسانها، رواداری و احترام به تفکر و عقاید مختلف، تفکرِ پرسشگر و نقاد، رابطهی درست با محیط زیست، عدالت اجتماعی، احترام به حکومت قانون و… استوار است.
جامعه ایران نه تنها باید از سیستم سیاسی حکومت اسلامی عبور کند، بلکه لازمهی ساخته شدن یک ایران مدرن و پیشرفته و مرفه، تغییر بنیادین ارزشها در فکر و باور انسانهاست. ایرانی که در آن انسانها با هم برابرند و کسی بر کس دیگری از نظر حقوقی و در برابر قانون به هیچ دلیلی برتری ندارد و حقوق شهروندی مبتنی بر حقوق بشر و کنوانسیونهای بینالمللی است که مناسبات اجتماعی را بین افراد جامعه و با حاکمیت تعریف و تنظیم میکند.
http://www.hanifhidarnejad.com
*توضیحات دکتر حسام نوذری دانشمند زیستشناس ایرانی در مورد مفهوم «نژاد» به لحاظ علمی، از دقیقه ۱۷ به بعد
با درود، ضمن تاییدپیام انسانی نویسنده و پاراگراف انتهایی متن باید عرض کنم که نژاد یک چیز است و نژاد پرستی چیز دیگر. نمی توان به خاطر پرهیز از نژاد پرستی مفهوم نژاد را که به همان تنوع موجود میان گروه های انسانی اشاره دارد از اساس انکار کرد. مانند این است که برای پرهیز از تبعیض بین زن و مرد جنسیت افراد را انکار کنیم. نژاد واژه ای قدیمی است که هیچ ربطی به واژه “ژن” ندارد و به تیره های انسانها مربوط می شود. تصور کنید پلیس به دنبال مجرمی می گردد و از روی احتیاط به هیچ نشانه ای که دال بر نژاد فرد باشد اشاره ای نمی کند. تفاوت های ظاهری بین ژاپنی ها و هندی ها و آفریقایی ها را که نمی توان انکار کرد. همین تفاوت در چهره و قامت را نژاد می نامند.
قرن بیستم میلادی قرن کشت وکشتاردر اروپا بنام «نژاد» ونژاد پرستی بود ، قرن بیست ویکم با کشتارهای «مذهبی» آغاز گردیده و هنوز پایانی برای آن دیده نمیشود. ویژگی کشتارهای مذهبی قرن بیست ویکم درانحصاری بودن آنها در دنیای «اسلام» وتوسط مسلمانان ، غالبأ کشتار های کور کورانهٔ «انتحاری» عده ای از مردم سادهٔ بیگناه در کوچه وبازارشهرهای پر جمعیت کشورهای اسلامی است. این پدیدهٔ جنائی که «تروریسم اسلامی» نامیده میشود در اواخر قرن بیستم در ایران توسط یک عده «روحانی شیعهٔ» تبهکار با آتش زدن سینما رکس آبادان وکشتن بیش از ۴۰۰ نفر انسان بیگناه افتتاح شد وپس از آن به شکل های مختلف دیگر درهمهٔ کشورهای اسلامی رواج یافت