نیکروز اعظمی – نظام دینی ایران بر لبه پرتگاه فروپاشیست. از نظر وابستگان این نظام، هفتاد درصد از مردم ایران جمهوری اسلامی را نمیخواهند و از نظر اپوزیسیون سکولار ایران این درصد فراتر بوده و به مرز نود درصد میرسد. اگر میان آن و این درصد، بر سر هشتاد و پنج درصد که جمهوری اسلامی را نمیخواهند صحه نهیم رأی براندازان را حدوداً معلوم کردهایم.
هیچیک از پایههای ستون این نظام نمیتواند از پوسیدگی و فرتوت شدن مرمت شود تا بتواند نظام را یکپایی بایستاند اگر خوشخیال باشیم و فکر کنیم با یک پایه به جای چهارپایه میتوان بنیادی را ایستاند. نه اصولگرایش و نه اعتدالگرا و اصلاحطلباش هیچیک، چه به لحاظ اعتقادی و چه به لحاظ برنامه و مدیرت سیاسی و اقتصادی دارای آن امکاناتی نیستند که بخواهند با تن دادن به مطالبات مردم نظام را نجات دهند. به باورم در چنین وضعیتی، خطر میتواند کل ایران را تهدید کند آنگاه که غیبت اپوزیسیون سکولار مسالمتجو و مقاومت این نظام به حدی باشد تا کل ایران به سپر بلایش تبدیل گردد. رفع این خطر تنها با یک نیروی بزرگ سکولار که مبتنی بر همبستگی ملی و متعهد به اعلامیه جهانی حقوق بشر و همه مواد آن باشد، امکانپذیر است.
به نظرم تلاشهای اپوزیسیون ایرانی در این چهار دهه همواره بر فرقهگرایی مبتنی بوده و هر کس در خواب خرگوشی فرقه خود چمباتمه میزند. تلاشهایی هم که در راستای اتحاد اپوزیسیون صورت گرفته باز هم از لولیدگی در خود و خطای فرقهگرایی در امان نبوده؛ نمونهاش از یکسو تلاشهای شهریار آهی و دوستانش و اسماعیل نوری اعلا و حسن اعتمادی از سوی دیگر است؛ هر دو جریان مدعی منافع و مصالح ملی ایرانیان هستند اما قادر نیستند تا در کنار هم اتحادی با مضمون همبستگی ملی در مقابل حکومت دینی تشکیل دهند. و نیز نمونهای چند دیگر از این دست گروههای سیاسی که در چنین وضعیت رقتانگیزی قرار دارند. به باور من پانزده امضاکننده بیانیه رفراندوم نیز بایست راهکاری بیابند تا خود را از فرقهگرایی مصون داشته و شخصیتهای سیاسی شناخته شده بیشتری را جذب کنند تا امکان یک مجمع ملی سکولار یا هر نام دیگر با مضمون دفاع از منافع و مصالح ملی ایرانیان فراهم شود.
وضعیت در طیف جمهوریخواهان نیز کم و بیش به همین صورت است. آرزوی شکل بخشیدن به بلوک و طیف گسترده جمهوریخواهی از طرف جمهوریخواهان ایران به چه منظور است؟ آیا غیر از این است که جمهوریخواهان سکولار به جایگزینی میاندیشند؟ هواداران جمهوریخواهان و مشروطهخواهان هر دو آرزوی جایگزینی در سر دارند اما هیچکدام به تنهایی نمیتوانند در روند و پیامد فروپاشی نظام اثرگذار باشند. با اتحاد این دو طیف در یک تفاهم ملی، آن نیروی اجتماعیای را میتوان بسیج کرد که آگاهانه سدی شود در مقابل خطر احتمالی برای کشور ایران. تاریخ رویدادهای دور و نزدیک ایران گواه بر این است که روند فروپاشی یک نظام بدون حضور یک آلترناتیو جایگزین، خطر حداقلیاش این است که نوع نظامی که ساقط شده احیا گردد.
نفی آگاهانه نظام اسلامی/دینی ایران یعنی قبول ارزشهای سکولار در جامعه و نظام سیاسی آن. ما چنین ارزشهایی را در حکومت رضاشاه و محمدرضا شاه داشتیم با همه معایب آنها خصوصاً در زمینه مشارکت سیاسی. اما امروز، ما از هر نظر در شرایط نوین قرار داریم و اگر بتوانیم در ساخت مجمع ملی ایرانیان در مقابل این نظام دینی همت گماریم بیتردید با این وفاق ملی، مدنیت دمکرات خود را به نمایش در آوردهایم و این آن نکتهای ست که میتواند آینده آزادی و دموکراسی ایران را تضمین کند. واقعیت این است که چهل سال همه جناح حکومت اسلامی بر طبل ضدیت با سکولاریسم را کوبیده و میکوبند و در این راستا تلاش بیامان و بیوقفه در اتهامزنی به خاندان پهلوی ابایی نکرده و رضا پهلوی را در حیطه چنین جو مسمومی معرفی کرده و متأسفانه برخی از شخصیتهای اپوزیسیون نیز در دام این جوّ قرار گرفتند و این یک دلیلی شده برای همکاری نکردن با ایشان. اما به باور من در همکاری با رضا پهلوی به عنوان یکی از مدیران گذار و بهتر شناخته شده نسبت به سایر شخصیتهای سیاسی در مجمعی ملی، میتوان خطر بقایای هر نوع رهبری ناجی و کاریزما که رو به سوی ایجاد دیکتاتوری داشته باشد را خنثی کرد. رضا پهلوی را به عنوان یکی از شخصیت های سیاسی که به لحاظ آزادمنشی، دمکرات و سکولار بودن هیچ کم و کسری نسبت به دیگران ندارد بپذیریم و گره این معضل را در ایجاد اتحاد بزرگ اپوزیسیون سکولار به عنوان آلترناتیو نظام دینی، بگشاییم. شرایط وقوع چنین امری میتواند از گره خوردن روند فروپاشی نظام دینی و کشور ایران به هم، سد ایجاد کند و ایران را از شّر این نظامی شیعی که جامعه ما را به شبهجامعه تبدیل کرده، رهانید.
مردم ایران به تنگنا رسیدهاند یا باید مرگ تدریجی را بپذیرند یا سر به شورش زنند. اگر وضعیت اقتصادی به همین صورت پیش رود و روند بیارزشی پول ملی ایران ادامه یابد قطعاً مردم در مقابل مرگ تدریجی، شورش را بر میگزینند حالا میخواهد در شکل انقلاب باشد یا قیام اما حتما چنین قیام یا انقلابی که از سر فقر و گرسنگی باشد با عصبانیت مردم همراه خواهد بود در این صورت تنها گزینه بر محوریت شخص کاریزما یا رهبر ناجی خواهد بود در حالی که رهبری و مدیریت جمعی گذار، در مخالفت با هر نوع نظام تئوکراتیک و ایدئولوژیک و متعهد به منافع و مصالح ملی ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر، میتواند بر هر نوع رگهای از نمود دیکتاتوری پس از فروپاشی نظام دینیِ جمهوری اسلامی، فائق آید.