میترا جشنی از اعضای فَرَشگرد: بنگاه‎های معاملاتی رژیم به دنبال هنرمندانی هستند که نرمش قهرمانانه می‎کنند

- حکومت به هنرمند تریبون می‎دهد و استقلال فکری و ذهنی او را می‌بلعد.
- از شاهنامه ترس دارند چون سرفرازی و استقلال ملت را به یادشان می‌آورد و درس مبارزه با سلطه‎گری می‌دهد.
- در شرایط سانسور هنرمندی که ذهن آگاه و آزاد دارد دنبال راه و روش جدید برای خلق و بیان هنری می‎رود.
- هیچ اثر ایدئولوژیک ماندگار از جامعه هنری حکومتی جمهوری اسلامی در سطح بین‎المللی نداریم.
- سلبریتی حکومتی بخشی از ماشین‌ پروپاگاندای آن هستند.
- فرشگرد می‎خواهد پژواک صدای مردم در خارج از مرزها باشد.

جمعه ۲۵ آبان ۱۳۹۷ برابر با ۱۶ نوامبر ۲۰۱۸


(+عکس، ویدئو) هنرمند در قبال شهرتی که دارد در جامعه مسئول است و وقتی همصدا با حکومت بازیگر فیلمنامه‎ای می‎شود کارگردان و تهیه‎کننده آن سیاست‎های آلوده‎ را رپرتاژ می‎کنند، با ذبح واقعیت همسفره‎ی مستبدین می‎شود و چوب حراج به اعتبارش ‎می‎زند.

میترا جشنی، هنرمند، نقاش و مترجم از اعضای شبکه «فرشگرد» در گفتگو با کیهان لندن دیدگاه خود در مورد رفتار سلبریتی‎های حکومتی را بیان کرده و می‎گوید آنها محصول یک جامعه تحت فشارند که هنرمندان و شهروندان آن دچار خودسانسوری و ترس و وحشت هستند.

میترا جشنی

-خانم جشنی، حتماً می‌دانید که گروهی از هنرمندان و چهره‎های ورزشی یا به قول معروف «سلبریتی‎های حکومتی» بر موج احساسات جامعه سوار شدند و با انتشار فیلمی از یک کودک رنجدیده مبتلا به سرطان حرفی با کُد «تحریم دارو» در عمل مجری سیاست‎ها و دروغ‎پردازی‎های نظام شدند. در این مورد چه فکر می‎کنید؟

-این اقدام، جوسازی هدفمند برای جریحه‎دار کردن احساسات شهروندان است. اینکه هنرمند همسو با جمهوری اسلامی با خواست درونی این کار را کرده و یا بنا به دلایل ناپیدا مجبور به انجام آن شده، در ماهیت عمل تغییری به وجود نمی‎آورد. وقتی از تصویر یک کودک بیمار به عنوان ابزاری جهت ایجاد ترحم و دلسوزی و بیان یک دروغ استفاده می‎کنیم عملاً اغتشاش و شک را در اذهان عمومی تزریق کرده‎ایم. به زبان ساده این یک ماشین تولید مزخرفات و پروپاگانداست که جامعه را به سمت انحطاط خبری می‌برد. یک نوع سوء استفاده از احساسات برانگیخته شده جامعه برای یک هدف سیاسی است. یک بازی عوامفریبانه که توسط رژیم طراحی شده و سلبریتی‌ها بازیگران آن هستند.

باید توجه کنیم وجود کودکان مبتلا به سرطان و مشکلات آنها مانند بقیه مبتلایان سرطان مسئله جدیدی نیست. سال‎هاست موسسات و انجمن‎های زیادی در این حوزه فعالیت می‎کنند که اتفاقاً اکثر آنها از بخش خصوصی‌اند و همیشه از عدم حمایت دولت و مسئولان شکایت دارند! یا مشکلات مربوط به داروهای خاص اعم از کمبود و گرانی‏ آنها عمری به درازای جمهوری اسلامی دارد و دلیل آن مشخصاً فساد در سیستم مدیریتی پخش دارو در دولت‎های مختلف است. همه ما احتکارهای متعدد دارو توسط آقازاده‎ها را بارها در خبرها شنیده‏‌ایم؛ این‌ها با تحریم ارتباطی ندارند. مردم آگاه‌اند. تولید شایعه و دروغ بازی قدیمی و پوسیده‎ایست. منفعت‌طلبی و نان به نرخ روز خوردن در این چهار دهه به ویژه با ترویج بیش از حد فساد در ۱۰ سال اخیر توسط رژیم تقویت شده. فساد منتهی به مزدورپروری می‏‌شود. کدامیک از سلبریتی‎ها در مورد سناریوی مشکوک قتل فرشید هکی موضع‎ گرفتند؟ حتی جرات نکردند درباره‎ی آن صحبت کنند. حال آنکه هنرمند و سلبریتی در قبال شهرتی که دارد در جامعه مسئول است.

ویدئوی بالا مربوط به کیهان ملکی از هنرمندانی است که در داخل کشور با وجود فشارهای زیادی که روی او و دیگر هنرمندان مستقل وجود دارد همواره تلاش کرده همصدا با مردم باشد.

-نقش هنر در نظام‌های ایدئولوژیک همواره مورد مناقشه و ستیز است؛ طبیعی است این ستیز بر ذائقه‌ی جامعه نیز تاثیر می‌گذارد. این تاثیر در کجا بیشتر لطمه زده؟

-اصولاً وقتی درباره هنر در نظام‌های ایدئولوژیک صحبت می‎کنیم باید سه مقوله را در نظر بگیریم. سانسور، شستشوی مغزی، فشار و ارعاب بر هنرمند. در مورد شستشوی مغزی شاید به علت آن فرهنگ غالب ایرانی و روح مبارزی که در میان ایرانی‎ها هست تاثیر چندانی بر هنرمند ایرانی نداشته و ما زیاد هنرمند ایدئولوژیک نداریم. حتی آنها که بعد از انقلاب در کشور ماندند و جوانانی که بعدها وارد عرصه هنر شدند هنرمندان ایدئولوژیک در خدمت نظام نبودند.

مسئله دوم سانسور است. اصولاً ما بدترین شکل سانسور را در مورد هنرمندان و نویسندگان ایران در این چهل سال اخیر تجربه کرده‌ایم. اما پدیده اسفبارتری به نام خودسانسوری به‌خصوص از زمان صفار هرندی وزیر پیشین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نخست دولت محمود احمدی‎نژاد میان اهل هنر بیشتر رایج شد.

فعالیت‎های من در ایران از سال ۸۴ تا ۸۸ خورشیدی گسترده بود و در سال هشتاد و شش رسما مؤسسه فرهنگی و هنری تأسیس کردم که تا قبل از خروجم از کشور فعال بود و در کنار آن به عنوان هنرمند مستقل نیز فعالیت می‎کردم. به یاد دارم صفارهرندی بیانیه‎ای صادر کرد که هنرمندان و نویسندگان طوری باید مطلب را تنظیم کنند که نیاز به سانسور نداشته باشد!

از نقاشی‌های میترا جشنی

ببینید، این جنگ روانی و خودسانسوری وقتی برای یک هنرمند ایجاد می‎شود و تداوم می‌یابد، باعث نادیده گرفتن یک بخش از وجود خالق به صورت خودکار در پروسه خلق اثر هنری می‎شود. باید نادیده بگیری و کنار بگذاری و حتی در مواردی به فراموشی بسپاری. در عالم هنر بارها اتفاق افتاده به‌خصوص در هنر معاصر کشورهایی که تحت سلطه‎ی کمونیسم بودند. پس از مدتی روح هنر در آن جامعه تغییر می‎کند. حتی هنرمندان مبارزی که خیلی پُر توان شروع می‎کنند بعد از مدتی نوع و شکل گفتار آنها متفاوت می‎شود و بیانی طعنه‎آمیز و دوگانه پیدا می‎کند. این مسئله در مورد ژورنالیست‎ها، نویسندگان و شعرای داخل ایران نیز مشهود است.

کانون‎های فشار قوی عمل می‎کنند

ما در سال‎های اخیر به تعداد انگشتان دست به ویژه در بخش هنرهای تجسمی، هنرمندی که آثارش بیانگر مبارزه باشد، داشتیم و اغلب آ‎نها هم خارج از کشور بودند. مثل خانم شیرین نشاط. نویسندگانی و شاعرانی که به نوعی قلم‎شان در مسیر مبارزه با فساد حاکم در جمهوری اسلامی بوده مانند آقای محمدرضا عالی‎پیام، یا تهدید و زندانی شدند یا حذف شدند و یا مجبور شدند ایران را ترک کنند و در تبعید باشند.

مسئله سوم که فکر می‎کنم می‎تواند شامل سلبریتی‎ها هم باشد، مسئله فشار و ارعاب است. مخصوصاً در چند روز اخیر که شاهد آغاز نوعی فعالیت یکسان و تقلیدی در انتشار محتوای دروغ و استفاده ابزاری از یک کودک سرطانی بوده‎ایم. شما اگر به رسانه‎‎های آزاد دسترسی داشته باشید کاملاً متوجه می‎شوید که این افراد همگام و عیناً یکسان با سخنگویان رژیم، توهمات و شایعات را دامن می‌زنند و بخشی از ماشین‌ پروپاگاندا هستند. قبلاً هم در سال ۹۳ خورشیدی مجید مجیدی در مورد کمپین رخشان بنی‎اعتماد و سینماگران برای برجام رسماً اعلام کرد که پوستری از طریق وزارتخانه تهیه شده بود که باید سینماگران آن را تایید می‎کردند. جدا از تمام مسائلی که در ایران وجود دارد ما می‎دانیم که کانون‎های فشار و تولید ترور و وحشت خیلی قوی عمل می‎کنند. اینها آنقدر قوی هستند که گاهی به اصطلاح پَرشان هنرمندان و فعالین فرهنگی سیاسی خارج از کشور را نیز می‎گیرد. شخصاً دو بار مجبور به مهاجرت ناخواسته شدم وقتی از ایران به آمریکای جنوبی رفتم از آنجا هم مجبور به مهاجرت دوباره‌ به اروپا شدم.

مدتی پیش با فردی صحبت می‎کردم که در زمان وزارت صفارهرندی در حراست وزارت ارشاد مسئولیت داشت. او از ایران مهاجرت کرده. از مسائلی پرده برداشت که حراست وزارت ارشاد باید در رابطه با هنرمندان پیگیری می‎کرد و مستقیم در ارتباط با وزارت اطلاعات بود.

بیشتر افرادی که در حراست وزارت ارشاد فعالیت دارند اعضای پیشین سپاه هستند یا به نوعی سابقه عضویت در سپاه و بسیج در رده‌های بالا را دارند.

در وزارت ارشاد جمهوری اسلامی هنرمندان پرونده دارند که مسئولان حراست اطلاعات آنها را از تفتیش در زندگی خصوصی و خانوادگی و محیط کاری آنها جمع‌آوری و یا جعل کرده‌اند. این‎ اطلاعات برای کنترل هنرمندان و استفاده ابزاری از آنها در مواقع ضروری استفاده می‌شود.

دغدغه‎های معیشتی و هنرفروشی

بخشی از این سلبریتی‎ها مجبور به همصدایی با حکومت‌اند، بخشی از آنها با حکومت هم‌عقیده هستند و برخی منافع و انگیزه‎های مالی و دغدغه‎های معیشتی‎شان آنها را وادار به هنرفروشی و پیروی از الگوهای طراحی‌شده می‎کند. این سلبریتی‎های حکومتی محصول یک جامعه تحت فشارند که هنرمند و شهروندان آن دچار خودسانسوری و ترس و وحشت هستند و نمی‎توانند حرف خود را در داخل و حتی خارج از کشور به راحتی بیان کنند. جامعه باید یاد بگیرد بازیچه دست حکومت نباشد چون آنها از هر ابزاری استفاده می‎کنند.

-در جوامع دموکرات محبوبیت هنرمندان ممکن است در انساندوستانه استفاده شود. هنرمندان زیادی از این محبوبیت در حوزه سیاسی استفاده می‌کنند. اما آیا افرادی مثل فرج‎الله سلحشور کارگردان یا داریوش ارجمند بازیگر و دیگران که در کنار حکومت علیه بخش معترض جامعه هستند هنرمندان ایدئولوژیک نیستند؟

-مسئله مهمی باید توضیح داده شود. افرادی ممکن است به جمهوری اسلامی باور داشته باشند. اگر بخواهیم واژه هنرمند را به شخصی اطلاق کنیم که به اصالت و شرف هنر و استقلال آن باور دارد این واژه شامل آن‎ کسی که هنر را به عنوان ابزاری برای خدمت به ایدئولوژی ظلم و فساد و سانسور استفاده می‎کند، نمی‌شود. برای خود من هنر می‌تواند وسیله‌ای برای گفتمان‌سازی و بیانگری باشد مادامی که اصالت مستقل خود را حفظ کند. با هنر قدرت بیانگری چند برابر می‎شود. هنرمند ایدئولوژیک این را می‎داند و همزمان زیر چتر حکومت آثارش را خلق می‎کند. یکی از شاخص‎های یک اثر هنری این است که به مرور زمان نه تنها از بین نمی‌رود بلکه تازه‎تر و زنده‎تر می‎شود.

ما باید ببینیم آثاری که هنرمندان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در جهت اهداف رژیم و برای استفاده ابزاری در این ژانر خلق می‎کنند مثل بسیاری از فیلم‎ها و سریال‎های پرهزینه که در یک مقطع زمانی ابزاری برای تبلیغات آرمان‎های حکومتی با الگوی مشخص بوده‌اند، چقدر ماندگارند؟ این آثار تا چه اندازه قدرت بیان در سطح بین‎المللی و بازتاب فرهنگی هنری دارند؟ ما نمی‎توانیم بگوییم آثار ایدئولوژیک هنری در سطح جهانی مطرح نمی‎شود. در حوزه سینما بسیاری از فیلم‏‌ها را داریم که صرفاً روی مسائل دینی و ایدئولوژیک ساخته شده و آثار جاودانی هستند، اما خروجی سینما و تلویزیون ایران چه بوده که قدرت بیانگری داشته و ماندگار باشد؟ تقریباً هیچ. در جامعه بین‎المللی هنر، اثر ایدئولوژیک ماندگار از جامعه هنری حکومتی جمهوری اسلامی نداشته‎ایم.

اما هنرمندی که به اصالت هنر پایبند باشد مثل فریدون فرخزاد وضعیت متفاوتی دارد. آثار فریدون فرخزاد در ردیف ۱۰ شاعر و نویسنده‌ی سال چاپ شد. «فصل دیگر»، در ردیف آثار گوته و شیللر قرار گرفت. شعر فرخزاد که درباره‌ی برلین بود نیز جایزه‌ی ادبیات برلین را گرفت.

آثار نقاشی میترا جشنی از صفحه اینستاگرام این هنرمند

-سوژه برخی آثار شما زنان و همچنین نوجوانان فاقد جنسیت هستند. در این نقاشی‎ها به دنبال بیان چه مفهومی هستید؟

-این آثار را من در دو مقطع زمانی بین سال‎های ۸۳ تا ۸۸ خورشیدی در ایران و بین سال‎های ۸۸ تا ۹۳ در آمریکای جنوبی خلق کردم. تلاش من این است که به صورت رمزگونه گذشته خودم را با روابط اجتماعی حاضر در قالب تصویر پیگیری کنم. ایمان دارم آثار یک هنرمند زمانی می‌تواند شاخص و منحصر به فرد باشد که اول، از درون و گذشته و زندگی شخصی خودش بیرون آید و دوم، دیکته شده و تقلیدی نباشد. دغدغه‎ای که در مسیر خلق آثارم دارم فراتر از موضوعات جنسیتی است اما به دلیل زن بودنم به‌خصوص زمانی که در ایران بودم، گاه خطوطی متفاوت و حتی مخالف با جامعه مردسالار خویش را دنبال کردم. تبعیض و جداسازی فضاهای زنانه و مردانه باعث شد من راهم را مخالف با جامعه مردسالار اسلامی که در ایران وجود دارد دنبال کنم. شخصیت‎های نوجوان چشم‎اندازی بودند که مرا به گذشته آشفته‎ی خودم وصل می‎کرد. آنها در جستجوی حفاظت و به دنبال یک کلّیت از دست رفته بودند.

-شما مطالعاتی هم در شاهنامه داشتید، جمهوری اسلامی به شاهنامه روی خوش نشان نمی‎دهد. چرا؟

-من شاهنامه را بطور مفصل و تحلیلی برای دوره کارشناسی ارشدم که تحلیل و نقدی بر تصاویر شاهنامه است مطالعه کردم. اثر ویژه‌ای است در نگارگری ایران که تصاویرش قدرت بیانگری دارند و اکسپرسیون هستند. این مطالعات باعث شد علاوه بر داستان‎ها و اشعاری که از شاهنامه خوانده می‎شود و یادگار دوران کودکی است، نگاهی متفاوت به شاهنامه داشته باشم. روح حماسی شاهنامه و نبرد میان خیر و شرّ و خوان‎هایی که رستم طی می‏‌کند تا در خوان هفتم دیو سپید را مغلوب ‎کند و… همه اینها باعث تداعی شدن روح مبارز و آزادیخواه مستتر در هر ایرانی است که برای ظالم گران تمام خواهد شد.

شاهنامه در زمان خود ویژگی شاخصی دارد که هنوز در میان سطرهای منظوم‌اش قابل دسترسی است. داستان جنگ ایرانیان و تورانیان، این قصه‌ها زمانی در شاهنامه جمع‎آوری و پرداخته شد که ایران تحت سلطه حکومت‎های تُرک‌نژاد بود. روح شاهنامه برای مبارزه با سلطه‌گری و پیشبرد فرهنگ غالب ایرانی ساخته شده است. آنچه برای جمهوری اسلامی از شاهنامه نگران کننده است، درس ایستادگی و سرفرازی ایرانیان است که در در شاهنامه بارها به آن پرداخته و تاکید می‌شود.

تدوین این اثر در یکپارچه کردن تیره‌های مختلف ایران و تشکیل حکومت و تدارک استقلال نام ایران بسیار تاثیرگذار است. شما در شاهنامه با این قضیه روبرو می‎شوید که نژادهای مختلف ایرانی در کنار هم با مذاهب مختلف، با قومیت‎ها و خاستگاه‎های مختلف جغرافیایی گرد هم می‎آیند و حکومت واحد ایران را تشکیل می‎دهند. حکومت جمهوری اسلامی از این ترس دارد که ملت سرفرازی خود را به یاد بیاورد. شاهنامه این درس را می‎دهد که از دست دادن آنچه داشتیم، یک فاجعه‌ی غیرقابل جبران نیست بلکه میتوان دستاوردها را بازسازی کرد.

ویدئوی بالا از ارژنک امیرفضلی است که نشان می‌دهد هستند بازیگرانی که از هنر خود برای بازگو کردن مشکلات و دغدغه‎های جامعه استفاده می‎کنند.

-در سه چهار دهه‎ی گذشته کمتر هنرمند شاخصی در جامعه ایرانی داشتیم که در میدان سیاست هم شاخص عمل کند. در خارج سرکوب می‌شوند و در خارج هم افرادی چون فریدون فرخزاد و پرویز صیاد زیاد نیستند. آیا فکر می‌کنید جمهوری اسلامی توانسته هنر و هنرمند را در داخل و خارج کشور مرعوب کند؟ یا اینکه مشکل از خود هنرمندان است؟!

-ایجاد ترور و وحشت مسئله بزرگی است و نمی‌شود نادیده گرفت. از طرفی مردم در تمام دورانی که جمهوری اسلامی حکومت کرده همیشه مشکل معیشتی داشتند. وقتی در باره‎ی مردم صحبت می‎کنیم نمی‎توانیم از قشر بخصوصی که در حقیقت خودی‌های حکومت هستند حرف بزنیم. ریزش طبقه متوسط بسیار زیاد است. هنرمندان حتی در طبقه متوسط هم قرار نمی‎گیرند. هنرمند واقعی همیشه دغدغه هنر دارد و آثار اصیل در سایه‌ی فرقه تبهکار حاکم بر ایران اجازه بیان ندارند. ما نمی‎توانیم بگوییم تمام هنرمندان مزدوران حکومت‌اند و یا بی‎رمق شده و سکوت کرده‌اند. هنرمندان زیادی داریم که در داخل ایران در حال مبارزه هستند چه در کنج استودیوها و چه در کارگاه‌های شخصی‎؛ اما تریبونی برای معرفی آنها وجود ندارد و این تریبونی که در اختیار حکومت است به خودی و ناخودی قسمت شده و استقلال فکری و ذهنی هنرمندان را می‌بلعد.

در سال‎های اخیر با موج جوانی از هنرمندان روبرو هستیم که آثارشان قدرت بیان بالایی دارد اما اجازه دیده شدن ندارند. صدای آنها نه تنها به جوامع بین‎المللی بلکه حتی به گوش مردم ایران هم نمی‎رسد. هنرمندانی که روی مسائل اجتماعی مثلاً خشونت و اسیدپاشی زحمت کشیده‌اند. فرخزاد یک پدیده متفاوت بود. او شایستگی قهرمان شدن را دارد. فردی که تحصیلات سیاسی داشت. در کنار دانش سیاسی، هنرمندی بود شاغل در رشته‌ی خود و شجاع. فرخزاد تمام ویژگی‌هایی را که یک هنرمند اصیل برای ابراز وجود هنری‎اش نیازمند است دارا بود. او بیانگری هنر را با قدرت تمام در راه مبارزات آزادیخواهانه به کار گرفت.

-اینکه یک زن در جامعه‎ مردسالار راه ترقی را طی کند بسیار دشوار است. اما واقعیت ایران نشان می‌دهد که زنان چطور ایستادگی می‌کنند. آیا این یک شکست برای حکومت نیست؟

-فرهنگ ایرانی بین ما حفظ شده است بخصوص فرهنگی که از انقلاب سپید تا پیروزی جمهوری اسلامی در ایران شکل گرفت و به صورت گسترده و همگانی به خانواده‎ها آموزش داده شد. جوانانی که از داخل مدارس جمهوری اسلامی بیرون می‎آیند قشر آگاهی هستند. آگاهی و رشد اجتماعی آنها گاهی بیشتر از جوانان ایرانی هم‌سن و سال خودشان در خارج از ایران است. آنها زاده‎ی درد و فرهنگ بسته‎ی جمهوری اسلامی هستند. درست است که فشارها و ایجاد وحشت در مواقعی باعث سانسور یا انحراف جنبش‌ها و حرکت‎های هنری می‌‏شود اما از سوی دیگر برای یک ذهن آگاه و آزاده به شریان خلق آثاری از نوع دیگر تبدیل می‌شود. همین فشار سبب می‎شود هنرمند و هنرجو دنبال راه و روش جدید برای خلق و بیان هنری باشند.

آنچه امروز در ایران می‎گذرد تاثیرات وارونه‎ای است که فشارهای ایدئولوژیک نظام به جامعه وارد کرده است. البته نمی‎توانیم نقش رسانه‎های اجتماعی را نادیده بگیریم. شبکه‎های اجتماعی ابزاری شد که مردم داخل ایران صدای خود را بیش از قبل به بیرون برسانند و فرصت داده هنرمندان جوان ایرانی خودشان را ابراز کنند. از یک طرف نشان می‎دهد اساتیدی که در جامعه هنری ایران مشغول فعالیت‎اند همه تحت فرمان حکومت نیستند و زیر بار ایدئولوژی رژیم نرفته‎اند. کم هنرمندانی نداریم که در خفقان هم حرف خودشان را می‎زنند. هنرمندانی هم بوده‎اند که در همین چند دهه اخیر استعداد و توان هنری‌شان را در بیان تازه‎ای از مفاهیم ملی و وطن‌دوستانه به کار گرفته‎اند. افرادی مثل ژازه طباطبایی (نقاش و مجسمه‎ساز)، عربعلی شروه (نقاش، سفالگر و مجسمه‌ساز) که از نگاه بصری روی داستان‎های شاهنامه کار کردند. در بخش موسیقی هم هنرمندان خلاقی داشته‎ایم.

فرشگرد، پژواک صدای مردم؟

-شما به عنوان یک هنرمند در شبکه «فرشگرد» چه دیدید که به آن ملحق شدید؟

-بیانیه و مانیفست فرشگرد چیز جدیدی که یک مرتبه از آسمان فرود آمده نیست. در حقیقت به وجود آمدن فرشگرد همدلی، همسویی و همصدایی نیروهای آن بود که در نقاط مختلف دنیا به عنوان تبعیدی پراکنده بودند و خواست و نگاه یکسان داشتند و به دنبال هدف مشترک بودند. در حقیقت ما امضاکننده بیانیه‌ای بودیم که فریاد آزادیخواهانه مردم ایران است و ما هم بخشی از آن هستیم. فرشگرد این اصول را از خودش ابداع نکرده، اصولی که سال‎هاست مبارزین آزادیخواه ایران در داخل و خارج از کشور فریاد زدند اما از دی‎ماه سال ۱۳۹۶ در خیابان‎ها فریاد کشیده شد و آن سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و براندازی این فرقه تبهکار است. ما از این صدا حمایت کردیم و رسماً گفتیم که در کنار مردم ایران برای رسیدن به خواست مشترک که گذار از نظام جمهوری اسلامی است، ایستاده‎ایم.

فرشگرد می‎خواهد پژواک صدای مردم در خارج از مرزهای ایران باشد. ایجاد همدلی و تزریق امید و شجاعت با همیاری جوانان داخل ایران تا شکل گرفتن میدان میلیونی که لحظه‌ی سقوط فرقه تبهکارحاکم بر ایران را رقم می‌زند. به همین دلیل شعار شبکه فرشگرد هست که «ایران را پس می‌گیریم و دوباره می‌سازیم.»

-بخشی از مبارزه برای آزادی ممکن است به دلیل اختلاف عقیده به موانعی برخورد کند که مسیر افراد نیز از یکدیگر جدا ‎شود؛ آیا شما چنین تجربه‌‌ای دارید؟

-من بر باورم پافشاری می‎کنم و این به قیمت از دست دادن گروهی از دوستانم تمام شده. دوستانی داشتم که در تمام این سال‎ها می‎دانستند خواست و نظر من چیست اما به محض اینکه آن را علنی کردم با من قطع رابطه کردند. مبارزه هزینه دارد.

ویدئوی بالا درباره زنده‎یاد محمدعلی فردین است. در واپسین سال‎های زندگی وی فیلمی کوتاه از یک محفل خصوصی منتشر شد که وی در آن گلایه می‌کرد و از اوضاع روزگار می‎گفت «ما به خاطر یک روز زندگی، هر روز می‎میریم».

-گاهی باورهای درونی انسان درباره برخی چهره‌ها فرو می‎پاشد. چه بسا برخی که به آنها علاقمند بودیم معلوم شود آنطور که نمایش می‎‏دادند اهل آزادی نیستند. برای شما این تجربه پیش آمده؟

-بله، متاسفانه روی یکی از هنرمندان داخل ایران خیلی حساب باز کرده بودم، بهتر است اسم او را نگویم، اما از همین سلبریتی‌هایی هستند که همیشه فکر می‎کردم حکومتی نیست چون با مردم بود. اما خیلی راحت تریبون را به دست گرفت و همصدا با حکومت شد. اما چهره‌هایی داریم که هنوز کنار مردم ایستاده‎اند مثلا پرویز صیاد واقعاً یک هنرمند مبارز است و تاوان آن‎ را نیز داده.

برای خریدار یافتن، هنرمند کافیست از خودش نرمش قهرمانانه نشان دهد حتی در خارج از کشور، آنوقت است که بنگاه‎های معاملاتی رژیم به سمت وی سرازیر می‏‌شوند. تجربه شخصی هم داشتم. سال گذشته درگیر برگزاری سمپوزیسیوم نقاشی بودم که یک نفر با من تماس گرفت و رقم بالایی پیشنهاد داد و گفت اگر برگزاری فستیوالی را با محتوای دفاع مقدس در هلند‎ برنامه‌‏ریزی کنید و بتوانید از موقعیتی که دارید استفاده کنید ما این رقم را برای بودجه و کار واریز می‎کنیم. رقم وسوسه انگیزی بود. ولی در کار هنر نگه داشتن شرافت و اصالت هنر کار سختی است و تاوان دارد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=136423

5 دیدگاه‌

  1. ریرا

    چرا بیانیه شاهزاده رو منتشر نمیکنین؟ در مورد هفت تپه. یعنی حرفای میترا جشنی مهمتره؟ عجیبه ها

    https://www.youtube.com/watch?v=tU9sSUjWRkA

  2. ناشناس

    کل مطلب برای من جالب بود. بخشی از سخنان خانم جشنی برای من خیلی جالب تر بود: “ایجاد ترور و وحشت مسئله بزرگی است و نمی‌شود نادیده گرفت”. شرایط را برای هر شخص مورد نظرشان بر حسب خصلت های روانی و اجتماعی او چنان می سازند که بالاخره واژگون شود. آقای نیما راشدان در برنامه چشم انداز ایران اینترناشنال راجع به پرونده باز شده بعد از فروپاشی آلمان شرقی باز کردند و گفتند که چگونه مأموران اطلاعاتی آلمان شرقی ۱۵ تا ۱۷ هزار نفر را به چه مسیر های ناخوشایند مثل طلاق، جدل افراد خانواده و حتی خودکشی رانده اند.

  3. pedram

    اصلا به این جریان و اعضای فرشگرد اعتماد ندارم.(البته غیر از شاهزاده).بعضی از انها سابقه همکاری با جمهوری اسلامی را در کارنامه خود دارند.اینها فضولات صادراتی جمهوری اسلامی هستند که کارشان به بیراهه کشیدن و بی اعتبار کردن جریان های مخالف هست.

  4. لایدا

    ببخشید بنظر میاد که آثار نقاشی ها، چهره خود خانم میترا جشنی باشد!! آهنگ ای کاروان را اولین بار زنده یاد کورس سرهنگ زاده خوانده است و بعد …نگاه کنید. اما پرسش من از میترا خانم این است که کار پروژه “میدان ــ میلیونی ” به کجا رسیده است؟ مرسی باکو…
    https://www.youtube.com/watch?v=yW0TegTFDaw

Comments are closed.