۳۷ روز از ۳۷ سال: تدارک استبداد دینی برای ایران در پاریس

- روزنامه کیهان در روز ۳۰ دی ۵۷ تیتر زد: «امام خمینی درخواست کارتر را رد کرد» ولی متن خبر در صفحه آخر به نقل از رویترز چنین بود: «آیت الله خمینی دیروز درخواست جیمی‌کارتر رئیس جمهور آمریکا را در مورد آرامش رد کرد!»
- برخی با سه کلمه «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که به تدریج به شعار اصلی اجتماعات و تظاهرات تبدیل شده بود، روی آزادی تاکید می‌ورزیدند و هشدار می‌دادند که تا آزادی نباشد از استقلال نیز خبری نخواهد بود. اما کسی خود را چندان به «جمهوری اسلامی» مشغول نمی‌کرد و اگر هم به آن می‌پرداخت، تلاش می‌نمود آن را به خیال خود «دمکراتیک» معرفی کند!

جمعه ۲۱ دی ۱۳۹۷ برابر با ۱۱ ژانویه ۲۰۱۹


بخش چهارم: تماس‌های پشت پرده خمینی با آمریکا

جواد طالعی – روز شنبه سی‌ام دیماه ۱۳۵۷ خورشیدی، دو هفته پس از آغاز ماموریت بختیار، در حالی که میانجی‌هایی می‌کوشیدند زمینه دیدار بختیار و خمینی و آشتی این دو را فراهم کنند، روزنامه‌ها صفحه نخست خود را با تیترهای بیش از حد درشت مربوط به تظاهرات میلیونی طرفداران خمینی در شهرهای مختلف آذین بستند.

کیهان؛ ۳۰ دی ۱۳۵۷

از اینجا دیگر روشن شد که شانس بختیار برای مهار شورش توده‌های شهری و روستایی رو به صفر نهاده است. شاید همین احساس بود که بختیار را واداشت بگوید: «با سقوط من ارتش کودتا می‌کند». این خبر در بالاترین نقطه صفحه نخست کیهان انتشار یافت.

چهار روز پس از خروج شاه از ایران، «امام خمینی درخواست کارتر را رد کرد» عنوان دیگری بود که در بالاترین قسمت سمت راست صفحه نخست این روزنامه جا گرفته بود، اما متن این خبر در صفحه آخر کیهان به نقل از رویترز چنین بود: «آیت الله خمینی دیروز درخواست جیمی‌کارتر رئیس جمهور آمریکا را در مورد آرامش رد کرد و گفت که قدرت‌های بزرگ باید از دخالت در امور ایران خودداری کنند». وی افزود: «در این صورت است که آرامش و ثبات در ایران برقرار خواهد شد».

خمینی و یارانش پیش از بازگردانده شدن به ایران زیر درخت سیب معروف در دهکده نوفل لوشاتو؛ حومه پاریس

در همان روز این روزنامه نوشت که رمزی کلارک وزیر دادگستری پیشین آمریکا قرار است فردا با خمینی دیدار کند. کیهان به نقل از کلارک نوشت: «۳ پیشنهاد در مورد ایران به کارتر داده شده است. نخست اینکه آمریکا دیگر نباید از بختیار پشتیبانی کند، پیشنهاد دوم اتخاذ روشی معتدل‌تر از سوی ارتش است و پیشنهاد سوم هم این است که رهبران آمریکا با آیت‌الله خمینی تماس بگیرند و با وی مذاکره کنند».

از کنار هم قرار دادن این خبرها به سادگی می‌شد نتیجه گرفت که میان اطرافیان نزدیک خمینی (همانها که بعدا در میان مردم به «مثلث بیق» مشهور شدند شامل ابوالحسن بنی‌صدر و ابراهیم یزدی و صادق قطب‌زاده) و آمریکا سازشی در کار است تا کار انتقال قدرت سیاسی از آخرین نخست وزیر شاه به خمینی و دولتی که قرار است او تشکیل دهد، به سرعت انجام شود. پس از خیانت آمریکا به شاه که بیمار بود و ایالات متحده حتی اجازه‌ی ماندن برای معالجه در آمریکا را به وی نداد، اکنون وقت خیانت آمریکایی‌ها به بختیار نیز می‌رسید.

همزمان با انتشار این خبرها، صفحات کیهان همچنان لبریز بود از خبرهای مربوط به آزادی زندانیان سیاسی، تحرکات نظامی در مرزهای کشور، خطر هجوم اتباع افغانستان برای غارت مرزنشینان ایران و حوادث ریز و درشتی که نشان از ناامنی اوضاع کشور داشتند. اما در میان همین خبرها محمدرضاشاه پهلوی در «اسوان» در مصاحبه با یک روزنامه‌نگار آمریکایی گفت: «اوضاع ایران رو به بهبود است». بدین ترتیب پادشاه نشان می‌داد که هنوز از موفقیت نخست وزیری که سکان کشتی توفانزده کشور را به دست او سپرده ناامید نیست.

گپ و گفت ابراهیم یزدی و احمد خمینی در پاریس و پیش از بازگرداندن خمینی به ایران

چند روزی بود که روزنامه کیهان صفحه مقالات خود را به روی چهره‌هایی گشوده بود که تا پیش از این کمتر در صفحات و ستون‌های آن آفتابی می‌شدند. فریدون تنکابنی، شیخ مصطفی رهنما، باقر پرهام، حسن صدر، مهدی پرهام، علی اصغر حاج سید جوادی، ناصر قشقائی، هدایت‌الله متین دفتری، ابوالحسن بنی صدر، غلامحسین ساعدی،‌هانیبال الخاص، مجتهد شبستری، حسن پستا، مهدی بازرگان و حتی ناصر مکارم شیرازی در شمار کسانی بودند که از آغاز نخست وزیری بختیار تا ورود خمینی به تهران در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ برای کیهان مقاله می‌نوشتند.

مقاله‌های نویسندگان غیرمذهبی نشانگر نگرانی عمومی‌از تبدیل استبداد سلطنتی به استبداد دینی بود. هنگامی‌ که انتقادها از فشار بر مطبوعات و انحصارطلبی روحانیون اوج گرفت،  ناصر مکارم شیرازی که امروز یکی از مرتجع‌ترین چهره‌های جمهوری اسلامی است، در مقاله‌ای برای کیهان از حق مشارکت مردم و استفاده از صاحب‌نظران دفاع کرد ولی همزمان «نظارت فقیه» را بر امور کشور ضروری دانست.

روز ۱۱ بهمن، در مقاله‌ای از مهدی بازرگان، که هنوز کسی نمی‌دانست وی قرار است نخست وزیر خمینی در «دولت موقت» شود، می‌خوانیم: «انتقاد از مقامات از واجبات است». او نوشته بود: «در اسلام تفتیش عقاید و تحمیل عقیده وجود ندارد و تشیع خواهان انتخاب رهبران جامعه است»! می‌دانیم که بازرگان پس از نخست وزیری هم در برخی موارد تسلیم نظرات خمینی نشد و به همین دلیل پیش از پایان دوران «دولت موقت» استعفا داد. روز ۲۲ بهمن ۵۷، هنگامی‌که بختیار توانست مخفیانه ایران را ترک کند، این جمله به کنایه بر سر زبان‌ها افتاد که «بختیار از مرز بازرگان گذشت» و با بازی با «مرز بازرگان» در غرب کشور (ترکیه) و نام «مهدی بازرگان» حاکی از این بود که گویا وی به شاپور بختیار برای خروج از ایران یاری رسانده است.

سخنرانی بهشتی در تحریریه روزنامه کیهان؛ ۲۴ ژانویه ۱۹۷۹

در این میان البته سر و کله ترجمه مقاله‌های فردهالیدی نویسنده ایرلندی نیز در کیهان پیدا شد که در آنها می‌کوشید تا حد امکان تصویری سیاه از دوران سلطنت محمدرضاشاه به دست بدهد و انقلاب ایران را انقلابی کم‌نظیر معرفی کند که البته در «کم‌نظیر» بودن این انقلاب تردیدی نیست اما در مسیری ویرانگر! کیهان از جمله برای مقاله‌ای از او که روز ۱۱ بهمن، یعنی یک روز پیش از ورود خمینی به تهران، با ترجمه ناصر زرافشان منتشر کرد، این عنوان را برگزید: «پول نفت ایران صرف ایجاد ماشین‌های نظامی می‌شد» چیزی که البته برای همگان عیان بود، اما نویسنده مایل نبود بنویسد که به شکرانه همین دلارهای نفتی، پیشرفت‌های قابل بحثی هم در ایران حاصل شده بود. از جمله اینکه هر کودک ایرانی بدون پرداخت دیناری هزینه می‌توانست تا سطح دکترا دانش بیاموزد و حتی در دوران دانشگاه از کمک هزینه تحصیلی و امکانات رایگان و یا با هزینه‌ی بسیار کم نیز برخوردار شود. بعدها نیز خمینی با همان «ماشین‌های نظامی» جنگ با عراق را که می‌توانست دو ساله تمام شود، شش سال دیگر ادامه داد تا به «کربلا» و «قدس» دست یابد!

به هر روی، در این دوران مقاله‌ها بیشتر راه پند و اندرز به مردم را در پیش گرفته بودند؛ به آنها توصیه می‌شد وحدت خود را حفظ کنند، مراقب فتنه‌انگیزی‌های دشمنان داخلی و خارجی انقلاب باشند و صفوف خود را فشرده‌تر نمایند. برخی نیز با سه کلمه «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که به تدریج به شعار اصلی اجتماعات و تظاهرات تبدیل شده بود، روی آزادی تاکید می‌ورزیدند و هشدار می‌دادند که تا آزادی نباشد از استقلال نیز خبری نخواهد بود. اما کسی خود را چندان به «جمهوری اسلامی» مشغول نمی‌کرد و اگر هم به آن می‌پرداخت، تلاش می‌نمود آن را به خیال خود «دمکراتیک» معرفی کند!

سخنان کریم سنجابی؛ روزنامه کیهان؛ ۱۳ فوریه ۱۹۷۹

در این مقاله‌ها، به ندرت جزییاتی پیرامون شکل حکومت آینده، حقوق اساسی مردم، استقلال سه قوه و ترکیب حاکمیت و مجلس موسسان آینده مطرح می‌شد. چنین بود که خمینی در پاریس اعلام کرد وقتی به ایران برگشت رفراندومی‌برگزار می‌کند که در آن مردم باید میان نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی یکی را انتخاب کنند.

روزنامه آیندگان؛ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷

در این میان، شاپور بختیار که هنگام پذیرش نخست وزیری شاه تصور می‌کرد دست کم از پشتیبانی روشنفکران، دانش‌آموختگان و ترقی‌خواهان ایرانی برخوردار خواهد شد، روز به روز بیشتر تنها می‌ماند. تا آنجا که وقتی گروهی از مدافعان او فراخوان به تظاهرات دادند، تنها بین سی تا ۵۰ هزار تن در حوالی مجلس شورای ملی به راهپیمایی پرداختند. اما همین راهپیمایی را نیز روزنامه‌ها بسیار کوچکتر و کم‌اهمیت‌تر از آنچه بود جلوه دادند. طرفداران پر و پا قرص خمینی حتی برچسب ساواکی و بیگانه به تظاهرکنندگان زدند.

جبهه ملی نیز، که بیشتر رهبران آن تا دو روز مانده به بازگشت خمینی در پاریس به دستبوس او رفته بودند، از حمله به بختیار کوتاهی نمی‌کردند. در بیانیه‌ای که  روز ۱۱ بهمن ۱۳۵۷ در کیهان منتشر شد آمده بود: «بختیار با تقدیم لوایح انحلال ساواک و تعقیب و مجازات خطاکاران سعی می‌کند که روی جنایات سرپوش بگذارد و مردم را سرگرم و اغفال کند».

ظاهرا رهبران جبهه ملی در این برهه از زمان کاملا فراموش کرده بودند که انحلال ساواک، تغقیب خطاکاران و کفایت شاه به سلطنت بجای حکومت، تنها خواست‌های خودشان بود که حالا همگی به دست بختیار تحقق می‌یافت.

باید تأکید کرد که هیچیک از رهبران جبهه ملی، تا پیش از خروج شاه از ایران خواستار سرنگونی شاه نشده بود. اما حالا همه بدون آنکه اراده‌ای از خود داشته باشند به گروه کُر خمینی تبدیل شده بودند که بی‌وقفه فریاد می‌کشید: «شاه باید برود» و منظورش سقوط نظام سلطنت و پادشاهی بود.
[دنباله دارد]

*جواد طالعی در آن دوران عضو هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات و همچنین از اعضای هیئت تحریریه کیهان بوده است.
*عکس‌ها و کلیشه‌های روزنامه‌ای این گزارش از «انقلاب اسلامی به روایت تصویر» در وبسایت الف‌ب/ژورنالیست برداشته شده است.

[بخش نخست: تنها در برابر توفان بزرگ؛ از آغاز مأموریت بختیار تا خروج خاندان سلطنتی از ایران]
[بخش دوم: روزی که شاه رفت؛ چگونه «آخوند سرخ» را «امام» کردند؟]
[بخش سوم: وعده‌های خدعه‌آمیز؛ واشنگتن و مسکو نگران ثبات ایران]
[بخش چهارم: تدارک استبداد دینی در پاریس برای ایران؛ تماس‌های پشت پرده خمینی با آمریکا]
[بخش پنجم و پایانی: هشداری که شنیده نشد!آمدن خمینی و رفتن بختیار]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=142444

7 دیدگاه‌

  1. فرشته

    نکته ایکه باید از مخالفان رژیم پهلوی پرسید این است که اگر وجه ی اجتماعی داشتید چرا پشت خمینی پنهان شدید؟ پس آن چیزی را که هنوز ادعا می‌کنید نداشتید. هنوز هم ندارید.

    من ابله تر، بیشعور تر، احمق تر از کنشگران دهه ۴۰ و ۵۰ ندیده‌ام

  2. آرتا

    چرا پس از این همه سال هنوز هیچ کسی نمی پرسد که چرا بختیار گذاشت خمینی به ایران برگردد؟
    و چرا در ساواک را بست؟ آیا براستی می خواست دل شورشیان را بدست آورد؟
    چرا با رفتن شاهنشاه کنار آمد در حالی که یار و هم رزمش، دکتر صدیقی، آنرا نپذیرفت؟
    چرا آمریکا و انگلیس به روی کار آمدن بختیار روی خوش نشان دادند ولی به دکتر صدیقی نه؟

  3. ناشناس

    یعنی در این صد سال اخیر احمق تر از سنجابی و بازرگان و یزدی و قطب زاده نداریم. البته ظریف را هم اضافه کنید

  4. عسگرآقا

    مثلث بیق بی شرم ( بنی صدر، یزدی ، قطب زاده)

    تتمه این مثلث شوم و خبیث، سید ابوالحسن بنی صدر فراری بدون سبیل مردانگی!، مشهور به ابولی است که در سن ۹۰ سالگی آرزو می کند با ” عنقلاب اسلامی ” به تهران مهاجرت ودوباره عنقلاب در اسلام براه بیاندازد این بار اما بنام » ولایت جمهور مردم! « و بعد ش هم ریق رحمت، ایشالا! یکی از افتخارات این ابولی اولین ” رئیس جمهور! ” خمینی و شابد هم دنیا آنست که قانون اجباری حجاب را برای کارمندان دولت امضا ء کرده است. پاسخ ابولی به زنان ایرانی چیست؟ ( روزنامه انقلاب اسلامی شماره۲۹۵ و…)!

  5. ناشناس

    عن قلاب ایران در دنیا واقعا بی نظیر بوده و هست زیرا تنها عن قلابی بود که نه برای نان بلکه از سر شکم سیری بود و هر لمپنی که به دانشگاه وارد شده بود البته با تمایلات شدید امام حسینی یادم است که یک سبیل استالین میگذاشتند و خودشان را آنتوان چخوف تصور میکردند و در محیط دانشگاه هم به دانشجویانی که به آنها محل نمیگذاشتند خرده بورژوا می گفتند! از فلسفه و مارکس هم فقط چند کلمه حفظ کرده بودند مثل خلقها ، امپریالیسم ، بورژوا، ارتجاع و…. خدا را هم بنده نبودند و امروز اکثر همانها ولایتمدار و اسهال طلب گردیده اند !

  6. ناشناس

    مصیبت عنقلاب کذایی ۵۷ یکی دوتا نیست!خمینی ملعون و اعوان و انصارش نه مسلمون بودن که دلشون برای اسلام بتپه نه ایرانی بودن که عرق ملی داشته باشن.اینا از قماش جادوگران و رمالان هندی زاده ای بودند که روی احساسات پاک دینی مردم ناشی از حکومت صالحانه اعلیحضرت شاهنشاه و تربیت نسلی متدین،موج سواری کردند و از این نمد برای خودشون کلاه شاهانه ای ساختند! آمار وحشتتاک بی نمازی جوانان و بی بند و باری جنسی و سست شدن اعتقادات مردم همه گواه کافر بودن خمینی و جانشین ضحاک سیرت اوست!

  7. شاهد زنده ان دوران

    سواد این جماعت مخالفین پادشاه میهن دوست را باید در اعلامیه های آنها دید . کسانی که آنروزها فریاد میکردند بختیار بختیار نوکر بی اختیار و امروزه پشت نام بختیار سنگر میگیرند .تک تک اعضای جبهه ملی پشت به ایشان کردند به امید کسب قدرت و پول و گول ان آخوند بیسواد و لومپن که جز تاریکی حجره چیزی از جهان را ندیده بود خوردند . این اعلامیه ها را به دقت و تک تک بخوانید و ببیند از جبهه ملی گرفته تا مجاهدین و چپیها و در راس ان حزب همیشه خائن توده چگونه مجیز این پیرمرد بیسواد لومپن را میگفتند و بختیار را میکوبیدند .

Comments are closed.