حامد محمدی- پس از خروج آمریکا از برجام و آغاز تحریمها علیه جمهوری اسلامی، دولت ترامپ کارزار «فشار حداکثری» علیه رژیم ایران را با هدف قطع حمایتهای مالی از تروریسم و مقابله با موشکپرانیهای سپاه و در حمایت از جنبشهای اعتراضی در ایران آغاز کرد.
با وجود تمایل رهبران اروپایی برای حفظ برجام و ادامهی مماشات با جمهوری اسلامی تقریباً تمام شرکتها و موسسات مستقل در اروپا با تحریمهای آمریکا همسو شدند.
پیاده کردن سیاستهای واشنگتن در برابر رژیم ایران آنهم در اروپا که برخی رهبران آن فاتح قلههای فرصتطلبی شدهاند، کار فوقالعاده دشواری است که ریچارد گرنل سفیر ایالات متحده در آلمان فعلا از عهده آن برآمده است. او در عین حال تلاش کرده ارتباط خود با جامعه ایرانیان آلمان را نیز بیشتر کند تا بازتاب عملکردش را از زبان آنها بشنود. برگزاری مراسم نوروز ۹۸ در محل سفارت آمریکا در برلین یکی از برنامههایی بود که با هماهنگی وی برای نخستینبار در این سفارتخانه برگزار شد.
آرش سبحانی خواننده، نوازنده و از بنیانگذاران گروه «کیوسک» که علاوه بر حرفهی خود بیش از گذشته به فعالیتهای سیاسی پرداخته و تلاش میکند صدای مردم ایران رساتر به گوش رسانهها و سیاستمداران بینالمللی برسد یکی از مهمانان مراسم سفارت آمریکا در برلین بود. کیهان لندن با آرش سبحانی در مورد آنچه در این برنامه گذشت و مسائل مرتبط به ایران گفتگو کرده است.
-آقای سبحانی، در مراسم نوروز در سفارت آمریکا در برلین چه خبر بود؟ چه کسانی حضور داشتند و چه گذشت؟
-اولین بار بود که سفارت آمریکا در برلین چنین مراسمی را برگزار کرد. در شرایطی که رئیس جمهور این کشور چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب را به جمهوری اسلامی تبریک گفته و البته به شدت مورد انتقاد افکار عمومی نیز قرار گرفت، اینکه سفارت آمریکا در آلمان برای نوروز مراسم برگزار میکند پیام مشخص دارد و حرکت مثبتی است. باید توجه کرد سفارت آمریکا در آلمان به دلیل مناسبات سیاسی و اقتصادی دو طرف اهمیت فوقالعادهای دارد و سفیر آمریکا هم از میان دیپلماتهای قدیمی و بلندپایه انتخاب میشود. اتفاقا ریچارد گرنل در ماههای اخیر نقش پررنگتری نسبت به دیگر سفیران آمریکا در اتحادیه اروپا داشته است.
از بین آنهایی که دعوت شدند تعدادی از فعالین سیاسی جمله عبدالرضا احمدی، صبا فرزان و دامون گلریز از فرشگرد و… بودند، تعدادی از نمایندگان مجلس محلی آلمان که ایرانیتبارند، چند خبرنگار آلمانی که در مورد مناسبات آلمان و آمریکا و ایران مینویسند، یکی دونفر از اعضای سفارت آمریکا در برلین که پیگیر مسائل ایران هستند. من تصادفی در برلین بودم و به پیشنهاد یکی از دوستان در لیست مهمانان قرار گرفتم و دقیقاً هم نمیدانم مبنای انتخاب حاضران چه بود.
-ریچارد گرنل سفیر آمریکا در این مراسم در باره مسائل ایران صحبتهایی داشته؛ چه مضامینی گفته و شنیده شد؟
-سفیر با هر یک از افرادی که در مهمانی بودند دقایقی صحبت کرد. به نظر من آقای گرنل در موضعگیری خود در مورد ایران فوقالعاده روشن و واضح صحبت کرد. او دقیقاً به نکاتی اشاره کرد که باعث خوشحالی است بهخصوص در مورد تفاوت گذاشتن بین جمهوری اسلامی و مردم ایران. وی همچنین صحبتهایی در مورد تاریخ و فرهنگ ایران کرد. از وضعیت حقوق بشر ایران آگاهی کامل دارد و کمتر دیپلمات آمریکایی هست که به این دقت درباره این موارد صحبت کند. با با اغلب افرادی که صحبت کرد دنبال این بود که بازتاب سیاستهای آمریکا در برابر جمهوری اسلامی را از آنها بپرسد.
وی به نکتهای نیز اشاره کرد که خیلی مهم است و فعالین سیاسی در آمریکا و اروپا میبایست آن را در نظر بگیرند و آن اینکه تمرکز نیروهای سیاسی ایران هنوز به جایی نرسیده که بتوانند روی سیاستمداران و مقامات اروپایی در مورد روابطشان با جمهوری اسلامی تاثیرگذار باشند. میدانیم آلمان با جمهوری اسلامی روابط گرمی دارد و بسیاری مواقع به کمک آنها میشتابد. سفیر آمریکا انتظار داشت مردم ایران که توقع دارند آمریکا به جمهوری اسلامی فشار بیاورد تا شرایط عوض شود باید از اروپاییها نیز همین را بخواهند. باید مردم ایران به گوش اروپاییها برسانند که از وضعیت موجود خسته شدهاند و این حمایتی که اروپا از جمهوری اسلامی میکند به ضرر مردم است و نهایتاً نیز به ضرر خود اروپاییها خواهد بود.
– به نظر میرسد فعالان اپوزیسیون تمرکز خود را روی جلب پشتیبانی آمریکا و تا حدودی کانادا گذاشتهاند و گویا لزوم تغییر رویکرد سیاستهای اروپا را در محاسبات خود منظور نمیکنند؛ شاید هم تلاش برای تغییر مواضع آنها را بینتیجه میدانند. اما دستکم در ماههای اخیر دیدم در برخی موارد فشار اروپاییها علیه جمهوری اسلامی سختتر میشود. مثلاً موضوع مهار موشکی، لزوم پایان دادن به تهدید علیه اسرائیل و فشار برای تصویب لوایح پالرمو و CFT یا تحریم شرکت ماهان و وزارت اطلاعات… در چنین شرایطی میتوانیم بگوییم ضعف و کمکاری از اپوزیسیون بوده که نتوانسته بیش از اینها روی سیاستهای اروپا در برابر جمهوری اسلامی تاثیر بگذارد.
-به نکته خوبی اشاره کردید؛ در مورد شرکت هواپیمایی ماهانایر خود آقای ریچارد گرنل فشار آورد تا پروازهای آن به آلمان متوقف شد در غیر اینصورت آنها این کار را نمیکردند. یعنی اطلاعاتی بود که ایشان داد و فشاری بود که آمریکا توسط او به سیاستمداران آلمانی آورد. استنباط من این است که اروپاییها به شدت از موج جدید مهاجرت میترسند و فکر میکنند تغییر در ایران به بیثباتی میانجامد و باید با موج جدید مهاجرتی دست و پنجه نرم کنند. این اشتباه محض است. اتفاقاً جمهوری اسلامی عامل بیثباتی است و درصد قابل توجهی از مهاجرینی که از ایران به اروپا آمدند به خاطر سیاستهای رژیم ایران است. حتی میتوان سیاستهای مداخلهجویانه ایران را در مهاجرت سوریها و عراقیها نیز به اروپا دخیل دانست. تا زمانی که جمهوری اسلامی هست بیثباتی نیز هست. ایران با ثبات یعنی خاورمیانه با ثبات! اروپاییها این را تا الان متوجه نشدهاند اما انتخاباتی که اتحادیه اروپا پیش رو دارد شرایط را کمی تغییر میدهد و حضور فردی مثل گرنل در آلمان سبب افزایش فشار به اروپاییها خواهد شد. اگر فشار افکار عمومی نمیبود اروپاییها دست به این اقدامات نمیزدند.
نفوذ جامعه ایرانی آمریکا روی سیاستمداران خیلی بیشتر از نفوذ ایرانیها بر سیاستمداران اروپایی است. در انگلیس که گویی اصلاً چنین فشاری وجود ندارد و نهادهای حکومتی و فرهنگی و هنری بریتانیا اغلب با عوامل نظام در ارتباط هستند! وضعیت بیبیسی فارسی گویاست. یا در فرانسه به نظرم از بین گروههای اپوزیسیون مجاهدین خلق هستند که روی سیاستمداران این کشور بیشتر از سایر گروهها نفوذ دارند. ایرانیهای فعال در آلمان هم نفوذ زیادی روی سیاستمداران این کشور ندارند اما برای تغییر باید لابی قویتری داشت. از طرفی جمهوری اسلامی برای تاثیرگذاری در اروپا هزینههای مالی زیادی کرده و با امکانات فعلی اپوزیسون نمیشود قدمهای خیلی بزرگی برداشت. اما همان گروههای فعال اگر تمرکز خود را روی افراد دلسوز بگذارند تاثیر خواهد داشت. سفیر آمریکا در آلمان نیز به این موضوع اشاره کرد و میخواست که جامعه ایرانی اروپا فعالتر باشد.
–شما معتقدید ایرانیهای اروپا ضعیفتر از جامعه ایرانیهای آمریکا عمل میکنند. ولی چرا در جریان جنبش سبز در سال ۸۸ تا این حد اروپاییها نسبت به اعتراضات حساستر عمل کرده و از حقوق معترضان حمایت کردند، اما در جریان اعتراضات سال ۹۶ این حمایت دیده نشد؟ حتی اخبار و گزارشهای مربوط به تحولات داخل ایران در بسیاری از رسانههای آنها نادیده گرفته شده و میشود! چه چیز جنبش سبز برای اروپاییها جذابتر از جنبش اجتماعی ۹۶ و اعتراضات کنونی است؟
-دقیقاً نمیدانم از کدام منظر به این قضیه اشاره میکنید…
-…مثلا در سال ۸۸ در بعضی شهرهای ایتالیا از ساختمان شهرداریها پرچم سبز آویزان شده بود، برخی سیاستمداران اروپایی در حمایت از اعتراضات پرچم سبز حمل میکردند، از همه مهمتر رسانهها اخبار و گزارشهای وقایع را بطور وسیع پوشش میدادند مثلاً بیبیسی فارسی از کمیاب شدن ماژیک سبز به منظور شعارنویسی گزارش داد، سفارتخانههای آنها در ایران به جمهوری اسلامی فشار میآوردند، سفارت انگلیس در تهران به همین منظور بسته شد…
-درست است؛ فکر میکنم از سال ۸۸ که موج مهاجرت نیز در پی داشت، در اروپا با توجه به مسافت آن با ایران صدای مردم بیشتر بازتاب یافت. همین موج سبب شد در آمریکا نیز نیروهای سیاسی فعالتر شوند مثل گروههایی که در این چند سال فعال شدند که از اهداف مهمشان فشار آوردن به جمهوری اسلامی است. بهخصوص در دولت باراک اوباما که سیاستهایش اساسا با دولت ترامپ متفاوت بود. البته باید در نظر گرفت در سال ۸۸ مسئله این بود که تقلب شده و همه اعتراضات یکسو داشت. اما امروز با گروههایی روبرو هستیم که خود را مخالف جمهوری اسلامی میدانند اما در عمل به سود و یا برای نظام کار میکنند. اینها به اروپاییها اطلاعات غلط میدهند و سیاستمداران اروپا هم در مقایسه با آن دوران، امروز از جنس دیگری هستند. اما بطور کلی در این سالها بازی عوض شده و از مفهومی به نام «اصلاحطلبی» عبور شده است.
-پیشبینی شما از روند تحولات سیاسی آینده چیست؟ منتظر چه اتفاقاتی هستید؟
-پیشبینی که خیلی سخت است چون فاکتورهای مختلف دائم در حال تغییرند و خیلی عوامل در وضعیت ایران مستقیم و غیرمستقیم نقش بازی میکنند. مثلاً در سیاست خارجی آنقدر فاکتورهای متعدد زیاد شده که یک سر ماجرا به سوریه کشیده و یک سر دیگرش به اسرائیل. در مسائل داخلی معاش مردم یک قضیه است، همین بلایای طبیعی فاکتور تازهای شده که در افکار عمومی تاثیر گذاشته و نقش بازی میکند و به نارضایتی دامن میزند. بیمدیریتی مشهود شده، میبینیم سیل آمده اما استاندار به خارج از کشور رفته، اصلاً مدیریتی وجود ندارد. زیرساختهای برجای مانده از زمان شاه مستهلک شده، جایگزین هم نشده، اینها همه نقش دارد. ولی فکر میکنم دو سه ماه آینده تا خرداد یک صفآرایی جدید و جدی شکل میگیرد و خیلی چیزها عوض میشود.
-این روزها وقتی در مورد نوع برخورد مردم با ناکارآمدی مدیران و دزدیها و اختلاسها و بطور کلی شرایط بد ایران صحبت میکنیم، عدهای از خود همین مردم که با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند یکدیگر را متهم میکنند که ساکتاند و «عین خیالشان هم نیست»؛ وقتی میپرسی همه به این وضعیت اعتراض دارند پس چرا نشستهاند جوابشان این است: «برو بابا دلت خوشه»؛ مواردی شنیدم که میگویند مردم را مسخ کردهاند یا مردم به اضمحلال رفتهاند. اما برخی هم میگویند زور مردم در این مقطع به حکومت نمیرسد و لازم است که مؤلفههای بیرونی فشار بیاورند تا تناسبی بین قدرت مردم و حکومت برقرار شود. شما چه فکر میکنید؟ مردم اراده حرکت ندارند یا زورشان نمیرسد؟
-فکر میکنم تعریف گروههای سیاسی از «مردم» با هم فرق دارد. مثلاً اصلاحطلبها وقتی میگویند «مردم» منظورشان گروه خاصی از خودیهاست. واقعیت اما اعداد و ارقامی است که میبینیم. نظر واقعی مردم را از همانهایی باید شنید که زیر خط فقر زندگی میکنند. آنها به خیابان میآیند. آنها که چیزی برای از دست دادن ندارند و آخرین خویشتنداریها را نشان میدهند. البته نقش کشورهای خارجی مهم است ولی نتیجه نهایی را امیدوارم مردم ایران رقم بزنند. فراموش نکنیم رفتارهای رژیم ایران کشورهای دیگر را هم عاصی کرده. این از یک طرف خوب است چون میدانند مشکل جمهوری اسلامی است و میتوانند به مردم کمک کنند و از یک طرف بد است چون به قول معروف اگر کشورهای خارجی زودتر از مردم ایران به نقطه انفجار برسند و دست به اقدام بزنند امکان دارد برخورد نظامی پیش بیاید. در این شرایط بار اصلی به روی دوش رسانههاست. باید اطلاعرسانی کنند. سلبریتیها، هنرمندان باید تلاش کنند به مردم بگویند که یکبار برای همیشه باید از دست جمهوری اسلامی خلاص شد.
چیزی که مرا نگران میکند، طولانی و فرسایشی شدن این روند است. البته شرایط با شتاب عجیبی به سمت نقطه بیبازگشت میرود. به این فکر میکنم چطور میشود امید را به جامعه برگرداند. اخلاق را در جامعه نابود کردهاند، فرهنگ را به جایی رساندهاند که چیزی از آن نمانده. ذخیره فرهنگی ما خرج شده و این نگرانی وجود دارد که مبادا برای تغییر دیر شود و این پنجرهای که امروز به روی ما باز است محدود یا بسته است. همه نیروها باید کمک کنند تا ایران از این شرایط نجات پیدا کند. هربار از خود میپرسم من چقدر به درد این جنبش میخورم؛ فکر میکنم همه کم مایه گذاشته و میگذاریم وگرنه اوضاع اینطور نمیبود. رسانهی فراگیر نداریم که صدای اعتراض مردم را منعکس کند. اما مطمئنم که تغییر ناشدنی نیست و اگر تا کنون روی نداده به خاطر این بوده که ما از خود خیلی کم مایه گذاشتیم.
خوب است که هموطنان در هر جای دنیا به هر طریقی می توانند مراتب تشکر و حمایت خود را از این سفیر شجاع اعلام کنند. در ضمن، خواستم پاسخی به شخصی که خود را ضد انقلاب معرفی می کند بدهم که شعر گذاشته که: “یک مشت گدا زاده از راه رسیدند” . ضد انقلاب محترم، این جمله شما بوی تعفن می دهد. گویا شما هنوز خواب گذشته ها را می بینی و حاضر نیستی زیر پایت را نگاه کنی. گدازاده هم می تواند کسانی را که از دماغ فیل افتاده اند را مدیریت کند چنانچه عاقل تر باشد
جناب سفیر به خاطر حمایت از مردم ایران سپاسگزارم.
فرزندان موسلینی و هیتلر یادشان رفته که ارتش آمریکا در همه جای اروپا مستقر است و خروج بریتانیا باید زنگ خطری برای اینها باشد چون اگر باز اینها بفکر آشوب و جنگ و ویرانی و نسل کشی باشند آمریکا و روسیه و چین اروپا را را بین خود تقسیم خواهند کرد و دیگر اروپایی نخواهیم داشت
ببخشید؛ من نمیفهمم، یا اینکه واقعاً در این دیدار پرچم ایران در سفارت ایالات متحده که در بهترین ناحیهٔ برلن قرار گرفته، وجود نداشت؟ پرچم آمریکا و دیپلماسی این کشور با متن آبی تیره دیده میشد, اما پرچم باستانی کشورمان دیده نمیشد – گویا نخواستند دوستان چپ رو با پرچم شیروخورشید آزار دهند.چطوره چپهای آمریکای لاتین – چاوز، آلنده و حتی تروریست های فارک کلمبیا – با پرچم کشورهای خود مشکلی ندارند, اما نزد استالینیستی های ایرانی حتی سخنی از پرچم شیروخورشید نشان زده شود، ترش میکنند؟
آرش سبحانى از آن دسته افرادى است که من دوستشان دارم.
آرش اگر آن اشتباه را در صداى آمریکا نمى کرد و مرا آزرده نمى ساخت، بیشتر برایم محبوب بود.
آزادى با آنارشیگرى فقط یک فرق اساسى دارد و آن توجه به همسایگى است.
آنارشیگرى همان آزادى بى نهایت من و گور پدر همسایه است و از این زاویه با دیکتاتورى هم خانه است.
از آرش خوش فکر بعید بود.
این مصاحبه و سخنان آرش عالیست.
سپاس از خبرنگار، سپاس از آرش و سپاس از کیهان.
فسیل ها در تو هم با آمریکائی های متوهم قادر به مبارزه با افکار قرون وسطائی نیستند.
همین کشورهای اروپایی بهترین رابطه تجاری را درگذشه با رژیم سکولار شاهنشاهی ایران داشتند . چه شده که چهل سال از رژیم ارتجاعی داعشی اخوندی حامی شماره یک تروریست جهانی حمایت میکنند . نگاهی به تاریخ پولشویی دربانکهای اروپا نشان میدهد که حتی یک مورد درزمان شاه فقید وجود ندارد در حالیکه با همین بانکها بیش از ده ها موردپولشویی های چندین ملیارد دلاری باحکومت داعشی جمهوری اخوندی ایران انجام شده.
» بار اصلی به روی دوش رسانههاست «
البته که سخن درستی است و بار مضاعفی بر دوش کیهانیان عزیز لندن .
اروپا و بخصوس انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان از انفجار در خاور میانه (سوریه و عراق و…) نگرانی شدیدی دارند نه تنها بخاطر هجوم پناهند ها بلکه نگران واردات انرژی باتوجه به در گیری موجود با روسیه در باره اوکراین هم هستند. بار مضاعف بر دوش کیهان لندن در کنار فشار آوردن به اپوزیسیون دموکرات سکولار ملی ، یکی هم می تواند مصاحبه کردن با مسئولین سیاسی اقتصادی پارلمان اروپا، وزرای خارجه آلمان، فرانسه و…باشد، همان کاری که خبرنگاران اروپایی برای کشورشان می کنند!
کوته نظران قاصد دوران توحش / بر سقف جهان تار خرافات تنیدند
جز مفت خوری ، مرده خوری ، نوحه سرایی / مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند !
جز مفت خوری ! مرده خوری ، نوحه سرایی /
پس از تحمل چهل سال درماندگی و اوارگی و سختی ، اکنون مردم ایران از این قوم عرب زده :
جنایت و غارت و نامردمی و بی مروتی و دروغگویی و چپاول را هم از این جماعت بی وطن مشاهده کرده و با پوست و گوشتشان انها را لمس نموده اند /!!!
انگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ / هر جمعه چنان گله بزغاله چریدند
با چرک و شیش لشگر جرار گدایان / از سامره و کوفه و بیروت رسیدند
روزی که جوانان وطن در صف پیکار / لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند
امروز سر افراشته در عین وقاحت / این مرده خوران مدعی خون شیهدند
اینک همه با غارت این مردم بدبخت / گویی شرف گمشده را باز خریدند
با زور و ریاکاری و دزدی و تقلب / بر قامت دین جامه تزویر بریدند
موسیقی اشان شیون مرگ است و گدایی / این کور دلان دشمن شادی و امیدند
هر چه میکشیم بیشترش زیر سر این اروپای مارتوله لعنتی بخصوص انگلیس و فرانسه و اتریش است !
شرح حال امروز ایران و بلای خانمانسوز ولایت وقیح را میتوان کاملا در شعر بسیار پر مغز و واقعی ( زنده یاد بانو سیمن دانشور ) پیدا نمود :
توجه کنید .
یک مشت گدا زاده از راه رسیدند / در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روضه و با روزه در این باغ پر از گل / چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
با چوب و چماق و قمه و چاقو / سر ها بشکستند و شکمها بدریدند
گفتند که این منطق اسلام عزیز است / اینان که سیه کارتر از شمر و یزیدند
بستند زنفرت در دانشکده ها را / استاد و مبارز همه در بند کشیدند