آیا زنگ‌های بیداری شنیده نمی‌شوند؟

یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۸ برابر با ۰۷ آپریل ۲۰۱۹


شهباز خراسانی – امروز همه فعالین سیاسی به کاری که به آن عادت دارند مشغولند: حرف زدن و نقد و بررسی گذشته و حال. آخر تا کی حرف زدن و ایراد همدیگر و رژیم گذشته را گرفتن؟ همه می‌‌خواهند دیگری صد درصد شرایط‌شان را بپذیرند تا همکاری ممکن گردد. آقای نوری علا می‌‌خواهد شاهزاده رضا پهلوی  تمام نصایح او را به گوش گیرد و از او حرف‌شنوی داشته باشد زیرا که تجربه و دانش‌اش راه صلاح را نشان می‌‌دهد وگرنه کنار می‌کشد تا با سرخوردن شاهزاده  به همه نشان بدهد پیش‌بینی‌اش صحیح بود. آقایان حسن شریعتمداری، طبرزدی و مخملباف به شاهزاده  می‌گویند دموکراسی و آزادیخواهی یکسانی و برابرحقوق بودن را طلب می‌کنند لذا ما حاضریم شما را در جمع خود بپذیریم اگر از شاهزاده بودن و سابقه‌ی خانوادگی و سیاسی‌تان بگذرید و هم‌شأن ما بشوید و مثل ما نه تنها در ایران آزاد بلکه در دوره گذار هم  فقط یک رای داشته باشید.

جواب شاهزاده هم از لابلای حرف‌هایش روشن است: اگر من فقط یکی از شما‌ها هستم چه لزومی‌ به بودن من در جمع شما هست؟ آدم‌های همسان کم نیستند از آنان دعوت کنید! من که مخالفتی با شماها ندارم و از تلاش‌های شما پشتیبانی می‌کنم. فکر کنید من وجود ندارم؛ کار خودتان را انجام دهید. اگر من راجع  به کارها و افکار شما نظری داشته باشم مطرح می‌کنم و با شما در میان می‌گذارم. اگر به دردتان خورد استفاده کنید وگرنه فراموش‌اش نمایید.

ما از بس راجع به دموکراسی و فعالیت‌های خودمان فکر می‌کنیم  که حقایق دیگر را که تعیین‌کننده هم می‌توانند باشند نمی‌‌بینیم. اگر در شراکتی انسان‌های متعدد سرمایه‌های مختلف در کاربیندازند لابد به همان اندازه سهم‌شان هم حق رای پیدا می‌کنند. در ارتش هم همینگونه است. دستور یک فرمانده هرگز مساوی نظر یک سرباز نیست و نباید باشد. دوران گذار، رهبر لازم دارد؛ شرایط‌اش با زمان آرامش دموکراتیک کاملاً فرق می‌کند. آیا هنوز فرق دوران گذار با دوران حاکمیت یک سیستم دموکراسی مدرن و واقعی روشن نیست؟

امروز تنها چیزی که نمی‌شود از آن گذشت و حتماً همه‌ی دست‌اندرکاران سیاست باید روی آن پا بفشارند موضوع اصول پنجگانه است:

آزادی
دموکراسی
سکولاریسم
حقوق بشر
تمامیت ارضی ایران

بقیه خواسته‌ها در زمان استقرار دموکراسی مدرن می‌توانند مطرح شوند. آنها مبارزات سیاسی لازم دارند. وقتی آنها برای مردم روشن شدند آنگاه و تنها در آن زمان می‌توانند به رای گذاشته شوند. هر قول و قراری خارج از اصول اساسی پنجگانه در دوران گذار فاقد اعتبار قانونی است زیرا به تصویب نمایندگان مردم  نرسیده است. بدون تأیید مردم آنها مشکل‌ساز بوده  و به احتمال قوی منجر به خُلف وعده خواهد گردید.

متاسفانه ایرانیان بعد از ۴۰ سال هنوز یاد نگرفته‌اند به توافق برسند. در تاریخ ایران همیشه یک فرمانده و یا یک رهبر بوده است. این البته مشکل‌ساز نیست اگر فقط برای دوران گذار به کار رود.  در فرهنگ ایران همیشه یک ابرمردی بوده که با قدرت جهت را نشان داده و هر کس ساز مخالف زده برکنار و یا حذف شده است. این در موفقیت تغییر و تحّول کار کرده و نتیجه داده است. امروز اگر تصمیم‌گیری از طریق مشورت  صورت بگیرد درخواست‌ها صد درصدی می‌شوند و نیش زدن و طعنه زدن به راه می‌افتد و از این رو همکاری غیرممکن می‌گردد. تقریباً همه نگران هستند که اگر درخواستی به آینده موکول شود دیگر هرگز به دست نخواهند آورد. لذا ندانسته و نخواسته حاضرند آخوندها باشند ولی آنان خواسته‌ای را به مبارزات آینده نگذارند. عجب حکایتی است.

بیش از ۷ ماه از مطرح شدن طرح مدیریت گذار توسط آقای حسن شریعتمداری گذشته و خبری از آن نشده است(۱). این نشان می‌دهد که همان «بده بستان سیاسی» در بین فعالین نتوانسته صورت بگیرد. آیا این غم‌انگیز نیست؟ چرا ما دائم از آخوندها که بیگانه بودنشان با توده‌های مردم روشن شده گله و شکایت می‌کنیم. باید از خود انتقاد کنیم که در طی ۴۰ سال هنوز بلد نیستیم با هم به توافق برسیم و قصد یادگیری هم نداریم. وقتی هم از عدم موفقیت خود دلّه می‌شویم می‌گوییم شاه مقصر است که باعث شد این آخوندها بر ایرانزمین مسلط شوند. چه طرز تفکر عالمانه و خردمندانه‌ای!

آری ما هیچ خطایی نداشتیم. آزادی می‌خواستیم شاه آزادی نمی‌داد. یادمان می‌رود که مجذوب و مفتون شوروی، چین و حتی آلبانی بودیم. یادمان می‌رود که اگر مذهبی بودیم از یک سیستم خیالی و روتوش شده‌ای  به نام «عدل علی» مسحور شده بودیم. فراموش می‌کنیم هر جا که حکومت مرکزی ضعفی نشان داد اقدامات تجزیه‌طلبانه  کردستان (به پایتختی مهاباد)،  آذربایجان (دموکرات‌های کمونیستی)، خوزستان، بلوچستان و کودتاهایی نظیر کودتای نافرجام تیمور بختیار رخ می‌داد. بجای اینکه از مجراهایی که رژیم شاه باز گذاشته بود به تدریج به دموکراسی سکولار برسیم از راه سرنگون کردن شاه آنهم با دادن سکان کشتی انقلاب به دست نادان‌ترین، بی‌رحم‌ترین و خونخوارترین  قشر جامعه یعنی آخوندها استقبال کردیم. ما هشدارهای تاریخی تمام متفکرین قدیم و جدید راجع به دیکتاتوری مخوف نعلین را به دور انداختیم. ما اخطار شاه را در مورد «وحشت بزرگ» نشنیده گرفتیم. آری، ما خطا نداشتیم. شاه مقصر بود!

وقتی چریک‌های فدایی خلق به منظور آزادی همرزمشان به ژاندارمری سیاهکل حمله کردند و موفق نشدند و فقط تعدادی کشته از آنان و سربازان وظیفه پیش آمد که بعد به اعدام ۱۱ چریک منجر شد، چند نفر از نامداران هنر و موسیقی مثل ایرج جنتی عطائی، اسفندیار منفردزاده، شهیار قنبری، فرهاد (با ترانه‌ی جمعه)، داریوش (با ترانه‌ی بوی  گندم، جنگل) و حتی شجریان با ترانه شب نور (برادر بیقراره) در مرثیه‌ی این واقعه شعرها و ترانه‌ها سرودند و خواندند. آنان جوّی ایجاد کردند که انگار شاه ایرانی نیست و ایران و ایرانیان را دوست ندارد. در ایران فقط سرکوب حاکم است و مردم در رفاه نیستند، زنان آزاد نشده‌اند، کارگران در سود کارخانه‌ها سهیم نگشته‌اند، جوانان آینده ندارند و تلاشی در جهت با سواد کردن مردم حتی روستائیان برای آمادگی ورود به دموکراسی صورت نمی‌گیرد، ایران شاهنشاهی  با همسایگانش ۳۷ سال در صلح نیست و مردم هم اصلاً عید نوروز را با دل‌های شاد جشن نمی‌گیرند و آشنایی‌ها و دوستی‌ها را تجدید نمی‌کنند و…

البته ایرادی به آنان نیست. آنان نیت‌شان بد نبود. فقط سیاهی‌ها را می‌دیدند. از ابعاد پیچیده‌ی سیاست چه می‌دانستند؟ بسیار کم و آن هم یکجانبه. امّا همگی خود را دانای کامل و برحق می‌دیدند. می‌گویند کم‌دانی از نادانی خطرناک‌تر است. اینها عارضه‌های جنبی فضای بسته‌ی سیاسی است. به خاطر بی‌سوادی، خرافاتی و افواهی  بودن اکثر مردم از یکطرف و اشتهای  شوروی برای بلعیدن ایران از طرف دیگر، اگر کنترل سیاسی را برای حفظ ایران ناگزیر می‌کرد ولی ضایعاتی هم در بر داشت. آنتی بیوتیک هم هرچند برای جسم انسان ضروری است ولی عوارض جنبی هم دارد. آنچه الان مهم است اینست که اینان عزیزان ما هستند. ما باید  مهر و محبت این هنرمندان و فرزندان ایران را از دل بیرون نکنیم زیرا از ما بودند و هستند. فقط از آنان انتظار می‌رود که در انتساب گناه به شاه و طرفدارنش کمی‌ محتاط باشند و اشتباهات خودشان را هم ببینند.

این حرف‌ها البته دردی را دوا نمی‌کند؛ بهتر است که این بحث‌ها را به دانشگاه‌های ایران فردا بگذاریم. ما احتیاج به زن و یا مردی داریم که قادر باشد دردها را درک کند و راه چاره  را نشان بدهد، حرف‌های مفت و بی‌مورد را از مرکز توجهات دور نماید و بتواند ایرانیان را متحد کند. آیا در جمع ایرانیان «کاوه آهنگر»ی یا «شاپور بختیار»ی پیدا خواهد شد که توجه همه را به خود جلب کند و نیروها را متحد کند؟ با احتمال قوی اگر بختیار امروز زنده می‌بود توان متحد کردن می‌داشت. در ایام زندگی او هنوز‌هاله‌ی تقدّس کاذب از دور سر آخوندهای مزّور دور نشده بود. در مورد شاهزاده رضا پهلوی به نظر می‌رسد که شرایط کلی ایران و ایرانیان  نقش فریدون اسطوره‌ای را می‌خواهد به او بدهد. آیا فرهنگ آخوندزده ، فعالین به اصطلاح «روشنفکر» که عقده‌های ناگشوده دارند و میزان استقبال مردم ایران این امکان را به ایشان خواهند داد سوالی است که آینده به آن پاسخ خواهد داد.

در این راه واقعاً کاوه آهنگری لازم است. او کیست که رگ خواب فعالین سیاسی و مردم ایران را بشناسد؟ من هر که را می‌بینم که بالقوه چنین استعدادی را دارد یا ایزوله‌اش کرده‌اند مثل آقای آهی و یا مثل اکثری از فرهیختگان مشغول بحث‌های وقت‌کش هست. صحبت از سیل و بی‌لیاقتی مسئولین امور هرچند لازم است که مردم بدانند که تا زمانی که این بیگانگان از خدا بی‌خبر و از انسانیت به دور حاکم‌اند، ایران ویران شده و ویران‌تر هم خواهد شد، مردم بدبخت شده و بدبخت‌تر هم خواهند شد. اما در کنار این حرف‌ها و مهمتر و اساسی‌تر ازآنها تشکیل رهبری و تبلیغ راجع به آن و رفتن به میان مردم و ایرانیان برون‌مرز و جلب حمایت آنانست. اگر ایرانیان برون‌مرز که در آزادی بسر می‌برند دور هم جمع شوند به تدریج ایرانیان داخل هم از رهبری آزادیخواهان حمایت خواهند کرد. تنها در آن صورت است که رهبران میدانی خود را نشان خواهند داد.

چیزی که افراد موثر سیاسی یعنی افراد شناخته شده و مورد اعتماد و احترام ایرانی باید مورد توجه قرار بدهند این است که مطرح کردن خود در رسانه‌های مجازی لازم است ولی کافی نیست. باید سمپات‌ها و یا طرفدارانی را به دست آورند و آنان را  به خانه‌ها و مغازه‌های ایرانی بفرستند تا همراهی و همکاری آنان را  به دست آورند. این کار مهّم  برنامه‌ریزی حساب شده و استفاده از تمام وسایل ارتباط جمعی را لازم دارد. بی‌گدار نباید به آب زد. من در عجبم که چرا این بزرگواران از دانشمندان روانشناس، جامعه‌شناس، علوم سیاسی و ارتباطات راهنمایی نمی‌گیرند.

البته اولین سوالی که به ذهن ایرانیان خواهد رسید این خواهد بود که اگر شما لالایی بلدید چرا خودتان خوابتان نمی‌برد؟ وقتی صحبت از اتحاد می‌کنید چرا خودتان قادر به اتحاد با همدیگر نیستید؟ ما باید اول از خود شروع کنیم و انعطاف‌پذیری و تمیز دادن مهّم و اهّم را اهمیت دهیم، اصول پنجگانه‌ای که همین الان حتماً باید مورد توافق قرار گیرند و شعار اصلی را تعیین کنیم و اصولی که بعداً در فضای آزاد سیاسی باید مطرح شوند صریحاً در دستور کار در ایران آزاد قرار دهیم. شاخص سلامت و بلوغ سیاسی قدرت اتحاد سریع حول اصول پنجگانه‌ای است که در بالا یاد شد.

تنها اگر چنین کنیم پیش‌بینی نیشدار ولی شاید واقع‌بینانه‌ی عطاالله مهاجرانی غلط از آب در خواهد آمد که در آخر مناظره‌ای با حسن شریعتمداری در شبکه‌ی خبری  بی‌بی‌سی فارسی بر زبان آورد: «اگر ۱۰ سال دیگر من و آقای  شریعتمداری  در برنامه شما شرکت بکنیم خواهیم دید که نظام جمهوری اسلامی‌ همچنان هست و آرزومندان هم همچنان آرزومندند»(۲) و آقای شریعتمداری گفت که «بادی چرخ به من و شما نشان می‌دهد (خواهد داد) که کدام درسته.»  هر چند آقای شریعتمداری در این مناظره تأکید کردند که همه‌ی شاخص‌های علمی‌ نشان می‌دهند که ادامه ی این حکومت اگر محال نباشد بسیار دشوار است، اما من فکر می‌کنم که ایرانیان که به حرف زدن، نق زدن و پخش کردن جوک‌های ضد حکومتی در فضاهای مجازی بسنده می‌کنند قادر نخواهند بود که حکومت در حال احتضار آخوندی را جاروب کنند مگر اینکه رفتار خود را عوض کنند و رهبری کاردان و قابل اعتماد را انتخاب و حمایت نمایند.

معروف است که راهروی از لقمان پرسید از اینجا تا فلان شهر چقدر طول می‌کشد؛ لقمان گفت راه برو. راهرو گفت پرسیدم که من چقدر در راه خواهم بود؛ لقمان باز هم گفت راه برو. راهرو فکر کرد لقمان پیرمرد خرفتی است و راهش را کشید و رفت. چند قدمی‌ برنداشته بود که لقمان از پشت سر داد زد: ۲ ساعت طول می‌کشد. راهرو گفت چرا از همان اول نگفتی؟ لقمان گفت نحوه‌ی راه رفتنت را ندیده بودم! متاسفانه نحوه‌ی کار سیاسی امروز ایرانیان در جهت تأئید پیش‌بینی آقای مهاجرانی  قرار دارد. من چیز دیگری نمی‌‌بینم مگر تحولی در رفتار ایرانیان صورت گیرد. حالا اگر ما ایرانیان از حرف به عمل نیاییم و رهبری متعهد و مورد اعتماد درست نکنیم باید نیشخند زهرآگین عطاالله مهاجرانی را باز هم تحمل کنیم.

باید دانست که در بین فعالان سیاسی افرادی هستند که ماموریت دارند مانع اتحاد ایرانیان بشوند. افرادی هم وجود دارند که آنقدر از خود و افکارشان راضی هستند که نمی‌توانند با دگراندیشی در اصول متحد شوند. منتظر اینان نباید شد. انبوه ایرانیان همه درد مشترک داریم و همه در اصول متحد هستیم فقط باید مدیر و یا رهبر را پیدا کنیم. راهش هم اینست که رادمرد و یا رادزنی پیدا شود که توجه‌ها را به سوی خود بکشد و اکثریت ایرانیان را از صداقت و لیاقت خود در جهت اصول پنجگانه مطمئن سازد. دانایان و خردمندان می‌توانند و باید با فروتنی و قبول رهبری او نقش حیاتی مشاورین او را ایفا کنند. آنگاه صدای کسانی که در جهت خلاف وحدت ایرانیان حرف می‌زنند با بی‌توجهی مردم روبرو خواهد شد.

امیدوارم ایرانیانی که با فرهیختگانی تماس دارند که در کنفرانس مدیریت گذار(۳)  و یا در ششمین کنگره سکولار دموکرات‌ها(۴) شرکت داشتند، توجه آن بزرگواران را به نکاتی که در این مقاله مطرح شد جلب کنند. گویا تماس ناشناسان با این گرامیان بسیار دشوار است. ما ایرانیان به هوش خود اغلب می‌‌بالیم. امید است که ایرانیان از همین هوش خود استفاده کرده و از حرف به عمل سازنده و متحدکننده برسند تا به امید خداوند جان و خرد سال دیگر با آقای مهاجرانی در ایران آزاد گفت و شنودی صورت دهیم و افتخار ما این باشد که حتی سرسپردگان آخوندها هم در ایران دموکرات سکولارمبتنی بر حقوق بشر حق آزادی بیان دارند.


زیرنویس‌ها:
۱-سخنرانی آقای حسن شریعتمداری در ششمین کنگره‌ سکولاردموکرات‌ها
۲-مناظره شریعتمداری و مهاجرانی درباره‌ی آینده ایران قسمت دوم
۳-به عنوان مثال ر. ک. پرسش و پاسخ در کنفرانس مدیریت گذار از جمهوری اسلامی‌
۴-به عنوان مثال ر. ک. بخش پایانی ششمین کنگره سکولار دموکرات‌ها / ابراز نظرها 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=152357

7 دیدگاه‌

  1. شهباز

    ممنون از لطف شماها و نظراتتان. شاد و سربلند باشید و در راه اتحاد ایرانیان موفق و پیروز

  2. پويا

    ۵-
    من محمد رضا شاه ستا و طرفدار شاهزاده اگر جمهورى اسلامى آزادى هاى اقتصادى و احتماعى را به من بدهد، من دعوایى با این نظام ندارم و البته دلخور هستم و فقط در این حد. البته به یقین این نظام قادر نیست این دو وجه را تحقق بخشد.
    من طرفدار شاهزاده هستم، چون معتقدم او در راس با وفاترین و تواناترین جریان براى آغاز و اجراى چنین نظامى است.

  3. پويا

    ۴-
    اگر نظامى سمت گیرى درست نداشته باشد، در شرایط بحران که تحولات انقلابى نیز از آن جمله است ممکن است مسیر غلطى را انتخاب کند. انقلاب اسلامى یکى از این موارد است، انقلابى براى آزادى سیاسى علیه آزادى هاى اقتصادى و اجتماعى.
    سیاسیون در این موارد که مستقیماً با زندگى مردم مربوط است صحبت نمى کنند و موارد صحبت آنان فقط در مورد حقوق خاص خودشان یعنى آزادى هاى سیاسى است. مردم با سیاست کارى ندارند. مردم مى خواهند زندگى کنند. هر که مى خواهد بالاى سرشان باشد برایشان مهم نیست، این سیاست است که با زندگى مردم کار دارد.

  4. پويا

    ٣-
    بنظرم سیاسیون براى جلب توده هاى مردم و اطمینان از آینده رهبرى خود باید در بستر درخواست هاى واکنشى و نه کنشى متحد شوند.
    این در خواست ها عبارتند از:
    ١- دفاع از اقتصاد آزاد یعنى سالم سازى اقتصاد و ایجاد کار و درآمد براى مردم.
    ٢- دفاع از آزادى هاى اجتماعى یعنى عدم دخالت دولت در زندگى مردم و ایجاد بستر مناسب براى بهتر زندگى کردن همه مردم.
    ٣- دفاع از آزادى هاى سیاسى براى صیانت از آزادى هاى اقتصادى و اجتماعى.
    بنظرم لازم نیست از آزادى هاى سیاسى براى نابود کردن آزادى هاى اجتماعى و اقتصادى دفاع کنیم.
    این موارد یعنى سمت گیرى نظام آینده.

  5. پويا

    ٢-
    سخنى از آقاى دکتر لاهیجى معروف شنیدم که مرا سخت متاثر کرد. او گفت: بیشتر فعالان معروف سیاسى و گردانندگان احزاب و گروه هاى مختلف در فکر جایگاه مدیریتى خود و پست خود در آینده ایران هستند.
    اما نظر من با شما کمى در مورد اهداف اتحاد تفاوت دارد.
    البته از زاویه اى که شما نگاه کرده اید کاملاً درست است.
    من از زاویه دیگر الزام را مى بینم. زاویه مردم نه سیاستمداران.

  6. پويا

    ١-
    مقاله بسیار عالى است. روش مقاله نویسى عالى است. پیوستگى ذهن نویسنده عالى است و دانش نویسنده در حدودى که من درک مى کنم عالیست.
    این مقاله در محدوه هدفى که براى خود تعریف کرده عالیست.
    درود و سپاس بر نویسده گرامى.
    لطفاً بیشتر بنویسد و مطمئن هستم با دانشى که دارید بهتر خواهید نوشت.
    مهربانى شما ستودنى است.
    آن فریدون که شما هم بنظرم مى دانید، هست.

  7. ارشک

    تحلیل بسیار مفید ،هوشمندانه و کاربردی

Comments are closed.