مهدی رفائی روزنامه‌نگار: روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در ایران نفس‌های آخر را می‌کشد

- کار به جایی رسیده که حتی روزنامه‌هایی که حامی‌ دولتی، اسپانسرهای بزرگ حزبی و سازمانی دارند هم از ۳۲ صفحه به ۱۶ صفحه رسیده‌اند. حتی نیمی‌از این ۱۶ صفحه سیاه و سفید چاپ می‌شود. روزنامه‌هایی هم هستند که  از ۳۲ صفحه به ۸ صفحه رسیده‌اند و با مشکلات و بدهی‌های بزرگ دست به گریبانند.
- اخراج‌های بسیاری در مطبوعات رخ داده و به معنای واقعی این هشدار به حقیقت پیوسته که روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در ایران  نفس‌های آخر را می‌کشد و چه بسا که نابود شده و دیگر قابل احیا نیست!
- هر سردبیری که می‌آید یک تیمی‌ از نزدیکان خودش را می‌آورد، بدون اینکه حرفه‌ای بودنشان را ملاک قرار دهد. بیشتر، اطاعت‌پذیری و همگن بودن را مد نظر قرار می‌دهند بطوری که مثلاً وقتی نشریات اصلاح‌طلب رشد می‌کنند خبرنگاران نشریه‌های اصولگرا بیکار می‌شوند و برعکس!
- حقوق ثابت خبرنگارهایی که سابقه و تجربه زیادی دارند و در تحریریه‌ها کار می‌کنند نهایتاً حقوق اداره کار است یعنی با حقوق یک کارگر برابری می‌کند و مدیران هم می‌گویند بیشتر از این توان پرداخت نداریم. واقعاً چه انتظاری داریم از خبرنگاری که حقوقش در حد حقوق یک کارگر است بنشیند و آثار فاخر تولید کند؟ بدون دغدغه نان شب کار کند؟ بدون بیمه، بدون امنیت شغلی.
- روزنامه‌ها و مطبوعات، مطالب تولیدی بسیار کمی‌ دارند، بعضی روزها سه یا چهار روزنامه حتی تیترهای تکراری دارند که در مطبوعات دنیا این نوبر و بی‌مانند است! تازه همان تیتر تکراری را هم از فلان خبرگزاری عاریت گرفته‌اند و یا می‌آیند مطالبی که مثلا یک سال پیش در جایی منتشر شده را تجدید چاپ می‌کنند! یا غلط‌های املایی در تیترها و صفحات به چشم می‌خورد. نیروهای حرفه‌ای از مطبوعات رفته‌اند. به عکاس خبری دیگر بهایی نمی‌دهند و از گزارش‌های تصویری خبرگزاری‌ها استفاده می‌کنند. چیزی به نام ویراستار و حروفچین دیگر اهمیتی ندارد، مبانی حرفه‌ای کنار گذاشته شده و تحریریه‌ها بجای افراد حرفه‌ای به دست معدود افرادی افتاده که حقوق کمتری می‌گیرند و کارشان ضعیف است.

یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸ برابر با ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹


فیروزه رمضان‌زاده – این روزها مطبوعات ایران حال و روز چندان خوشی ندارد. بحران کاغذ، کاهش تیراژ و کم شدن تعداد صفحات روزنامه‌ها و در پیامد آن، پرداخت‌های ناچیز،  اخراج‌های گسترده، تعطیلی نشریات و واحدهای صنعت چاپ، عملاً بدنه مطبوعات ایران را در کنار فشار همیشگی سانسور نحیف‌تر از همیشه کرده و آینده روزنامه‌نگاری در کشور را در خطر انقراض قرار داده است.

بعضی روزها سه یا چهار روزنامه حتی تیترهای تکراری دارند که در مطبوعات دنیا این نوبر و بی‌مانند است!

حسین عبداللهی مدیر مسئول روزنامه «آرمان» ماه گذشته به خبرگزاری ایسنا گفته بود: «اکنون مطبوعات در اغما هستند و نفس‌هایشان به شماره افتاده است. اکسیژن که همان کاغذ است در حال تمام شدن است و با تمام شدن آن فاجعه رسانه‌ای رخ خواهد داد. جدای از تبعات سیاسی، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بابت این موضوع بیکار می‌شوند و شغل خود را از دست می‌دهند.»

بررسی بحران کاغذ و کاهش تیراژ روزنامه‌ها، اخراج کارکنان و دیگر مشکلات صنفی روزنامه‌نگاران از جمله موضوعاتی هستند که کیهان لندن در گفتگو با مهدی رفائی روزنامه‌نگار ساکن ایران در میان گذاشته است.

مهدی رفائی

-آقای رفائی، اگر بخواهیم مسائل عمده مطبوعات و رسانه‌های ایران را تقسیم‌بندی کنیم به نظر شما چه مشکلاتی در مطبوعات ایران الان بیشترین اهمیت را دارند؟

-یکی از مشکلات عمده مطبوعات و رسانه‌های ایران از دیرباز و سال‌های بعد از انقلاب وجود مدیران، صاحب‌امتیازان و سردبیران حکومتی و دولتی بوده؛  یک رسانه قطعاً به سرمایه‌گذاری و پول نیاز دارد، با توجه به شرایط موجود بیشتر مطبوعات این وسع مالی را ندارند، از همین رو بیش از ۸۰ درصد از مدیران مسئول و سردبیران رسانه‌های ایران را افراد دولتی، حکومتی و یا حداقل افراد سیاسی سرمایه‌دار و سرمایه‌گذار تشکیل می‌دهند که استخوان خرد کرده مطبوعات نیستند و تجربه‌ای در این کار ندارند. بسیاری از آنها حتی قبل از گرفتن مجوز، اثری در مطبوعات ایران نداشته و در نهایت یا یک کارمند بازنشسته بوده‌اند یا به سبب مشاغل حکومتی  و به واسطه آشنایی با برخی از ارگان‌ها و مناصبی که داشته‌اند توانسته‌اند برای دوران بازنشستگی‌شان یک مجوز روزنامه بگیرند! یا تعداد زیادی از آنها نماینده مجلس هستند یا صاحب منصبان قبلی و آنها قطعاً درد مطبوعات و خبرنگار را درک نمی‌کنند و به مطبوعات به عنوان یک ابزار و محلی برای کسب درآمد نگاه می‌کنند تا از محل روابطی که دارند بتوانند آگهی‌های سازمان‌ها و محافل دولتی را بگیرند.

-این نگاه ابزاری چه تاثیری بر بدنه مطبوعات گذاشته است؟

-علاوه بر مدیران نقدگریز، خود روابط عمومی‌ها هم  نقدگریز هستند و نقد را نشانه اصلاح و مثبتی نمی‌دانند و همواره از نقد فرار می‌کنند. ما الان شاهد وجود چند دسته عمده مطبوعات در ایران هستیم یک دسته مطبوعات و رسانه‌هایی که دولتی هستند یعنی به وسیله سازمان‌های دولتی ایجاد شده‌اند یا توسط یک حزب یا ارگان سیاسی حمایت می‌شوند و تعداد کمی‌ هم در بخش خصوصی هستند و به دلیل اینکه بنیه مالی قوی ندارند مجبورند به یک سمتی گرایش پیدا کنند، اسپانسرهایی بگیرند که ناخواسته از استقلال بیرون بیایند و مجبور شوند تبلیغات و رپرتاژهای آنها را کار کنند، این خاصیت باعث می‌شود که در داخل مطبوعات هم نیروهای مستقل و روزنامه‌نگاران مستقل و حرفه‌ای رشد نکنند و عملاً در داخل نشریات و روزنامه‌ها هم یک حالت باندبازی به وجود آید. هر سردبیری که می‌آید یک تیمی‌ از نزدیکان خودش را می‌آورد، بدون اینکه حرفه‌ای بودنشان را ملاک قرار دهد. بیشتر، اطاعت‌پذیری و همگن بودن را مد نظر قرار می‌دهند بطوری که مثلاً وقتی نشریات اصلاح‌طلب رشد می‌کنند خبرنگاران نشریه‌های اصولگرا بیکار می‌شوند و برعکس!

الان متاسفانه مطبوعاتی که توان مالی دارند عمدتاً یا روزنامه‌های دولتی هستند مثل «جام جم»، «همشهری» یا «ایران» و یا نشریات حزبی مثل نشریات اصلاح‌طلب که کم و بیش از طرف احزاب تقویت می‌شوند یا روزنامه‌های دولتی و وابسته مثل «جمهوری اسلامی»، «کیهان» یا «اطلاعات» و خبرگزاری‌هایی که ۹۰ درصد آنها دولتی و وابسته به احزاب، گروه‌ها و جمعیت‌ها هستند، از داخل این آش شله قلمکار به هیچ وجه مطبوعات مستقل و منتقدی که بخواهند اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را توسعه دهند  بیرون نمی‌آید.

-به نظر شما حذف هزینه‌‌های فرهنگی و کاهش خرید روزنامه از سوی مردم تا چه‌اندازه در افزایش این نابسامانی موثر بوده؟

-بارها سوال می‌شود که چرا مردم ایران روزنامه‌خوان نیستند یا مطبوعات ایران مشتری ندارد. در مقابل، این نکته را مطرح می‌کنیم که مردم ما شاید روزنامه‌خوان باشند ولی روزنامه‌ها خوراک خوبی برای ذائقه آنها نتوانسته‌اند تهیه کنند! متاسفانه به خاطر وجود همان مدیران کارنابلدی که به واسطه رانت و پارتی عموماً صاحب نشریات شدند و نمی‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند برای خبرنگارهای خوب، محتوای کیفی مطبوعات از بین رفته، از دیرباز بجز در مدت کوتاهی در عصر اصلاحات، مطبوعات ایران عمدتا از محتوا تهی بوده. مطالب ۸۰- ۹۰ درصد روزنامه‌ها شامل کپی پیست از خبرگزاری‌هاست و اخبار خیلی خنثی و گاه زرد و تکراری هستند. خبرگزاری‌ها هم یک سری اخبار تولید می‌کنند که کمتر در آنها نقد و تفسیر دیده می‌شود. اکثر این روزنامه‌ها هم مجوزی گرفته‌اند و می‌خواهند روزنامه چاپ شود با حداقل صفحه که بتوانند آگهی‌های دولتی‌شان را بزنند، محتوا و کیفیت نوشتن خبرنگار برایشان مهم نیست، البته استثناهایی هم وجود دارد به هر حال ما در روزنامه‌های اصلی کشور، شاید گزارش‌ها و یادداشت‌های دست اول و خوبی داشته باشیم ولی کافی نیستند.

در سال‌های اخیر مدیران مسئول مطبوعات بجز برای تحریریه ثابت‌شان حاضر نیستند پولی بابت تولید آثار فاخر پرداخت کنند. با توجه به مشکلات اقتصادی آگهی بخش خصوصی در مطبوعات بسیار کم شده، اگر آگهی‌های دولتی هم هست پرداخت‌هایش چندین ماه طول می‌کشد. یارانه پرداختی به مطبوعات غیردولتی هم بسیار ناچیز است، شاید یکی دو ماه بیشتر کفاف چاپ‌شان را نمی‌دهد، به ماهنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها هم که تعلق نمی‌گیرد و آگهی‌های دولتی‌شان هم بسیار کم است. در سال‌های اخیر شاهد افول بسیار زیاد هفته‌نامه‌ها، ماهنامه‌ها و فصلنامه‌های مستقل بودیم. اگر معدود ماهنامه‌هایی پا به عرصه مطبوعات می‌گذارند چند ماهی چاپ می‌شوند با پشتوانه حزبی جناحی یا یک سری پروژه‌های سیاسی بعد از چند شماره متوقف می‌شوند. متاسفانه درد بیشتر مطبوعات ایران همین ضعف محتوایی ست که علتش را گفتم و وقتی ضعف محتوا دارند نمی‌توانیم از مردم انتظار داشته باشیم پولی بابت این روزنامه‌ها پرداخت کنند.

در ۴-۵ سال اخیر گزارش‌های برگشتی روزنامه‌های ایران بسیار اسفبار بوده، زمانی که بررسی می‌کنیم تیراژ روزنامه‌ها را با تعداد برگشتی‌هایی که فروش نمی‌روند و برمی‌گردند و بازیافت یا خمیر می‌شوند این اعداد و ارقام بسیار اسفبارند. تیراژ روزنامه‌ها به صورت پلکانی کاهش پیدا کرده، تیراژ روزنامه‌های شاخصی که مردم می‌خوانند و می‌شود گفت عام هستند مثل «جام جم» یا «همشهری» مثلاً از ۴۰۰ هزار نسخه در سال‌های اوج به چیزی حول و حوش ۱۰۰ هزار نسخه و این اواخر حتی به نصف این رقم رسیده. تعداد برگشتی‌ها هم بسیار زیاد است در مورد روزنامه‌های شهرستان‌ها و روزنامه‌های غیراصلی بجز ۱۲ روزنامه اصلی که همیشه پرداختی دارند باید گفت این روزنامه‌ها ۸۰ یا ۹۰ درصدشان برگشتی هستند. میزان برگشتی همان روزنامه‌های پرتیراژ که با یارانه‌ها و حمایت‌های دولتی چاپ می‌شوند به ۷۰- ۶۰ درصد رسیده. یکی از دلایل اصلی این موضوع هم البته تغییر ذائقه مخاطب است. مردم در سال‌های اخیر اخبار و اطلاعات را بیشتر از طریق شبکه‌های مجازی مثل کانال‌های تلگرامی‌دریافت می‌کنند، زمانی که روزنامه‌ها مطالب دست اول، تحلیل‌ها و تفسیرهای خوب نداشته باشند  مردم هم ترجیح می‌دهند با گوشی موبایل یا لپ‌تاپ شخصی‌شان اخبار را بخوانند و هزینه‌ای بابت خرید روزنامه پرداخت نکنند.

-این شرایط در وضعیت صنفی روزنامه‌نگاران چه تاثیراتی داشته؟

-روزنامه‌نگاری که سال‌ها مو در تحریریه‌ها سفید کرده و گرد کاغذ خورده،  پس از سال‌ها بیمه‌ای ندارد، با وجود کارهایی که در دولت‌های اخیر از زمان اصلاحات تا کنون انجام شده مثل ایجاد سامانه خبرنگاران ولی تسهیلات خاصی تعلق نمی‌گیرد حتی ما قانون حقوقی منظمی‌ برای خبرنگاران در ایران نداریم، مشخص نیست حقوق یک خبرنگار چقدر باید باشد؟ مبالغی که در تحریریه‌ها به‌خصوص در شهرستان‌ها به خبرنگارها می‌دهند واقعا اسفناک و گریه‌آور است.یک خانم خبرنگار در یک شهرستان ۸ تا ۱۰ ساعت باید بدود این طرف آن طرف، گزارشی تهیه کند، بابت تهیه یک گزارش ۲۵ ، ۳۰ یا ۱۵ هزارتومان به او می‌دهند و در نهایت درآمد این خانم زیر یک میلیون تومان است.

حقوق ثابت خبرنگارهایی که سابقه و تجربه زیادی دارند و در تحریریه‌ها کار می‌کنند نهایتاً حقوق اداره کار است یعنی با حقوق یک کارگر برابری می‌کند و مدیران هم می‌گویند بیشتر از این توان پرداخت نداریم. واقعاً چه انتظاری داریم از خبرنگاری که حقوقش در حد حقوق یک کارگر است بنشیند و آثار فاخر تولید کند؟ بدون دغدغه نان شب کار کند؟ بدون بیمه، بدون امنیت شغلی. فردا اگر این روزنامه توقیف و او بیکار شود هیچ حمایتی از جای خاصی صورت نمی‌گیرد.  خیلی از دولت‌ها هم آمده‌اند شعار داده‌اند، ولی این وضعیت به سامانی نرسیده و بیشتر سعی کرده‌اند روزنامه‌نگار و مطبوعات را حکومتی و دولتی بکنند. انجمن‌هایی مثلا خانه مطبوعات را آوردند مقابل انجمن روزنامه‌نگاران ایران تا آن را از استقلال خارج کنند.

ما بیشتر از اینکه به دلسوزی دولتی نیاز داشته باشیم به انجمن‌های صنفی پویا، مستقل و حامی‌ خبرنگاران نیاز داریم که روزنامه‌نگاران آزاده و شجاع در داخل هیات مدیره این انجمن‌ها بتوانند واحدهای حقوقی داشته باشند، حمایت و کارآفرینی کنند، فرصت‌های شغلی را تقسیم کنند و در این موقعیت از حق و حقوق خبرنگار دفاع کنند که متاسفانه این شرایط وجود ندارد. در این شرایط یک سری از نیروهای خبره مطبوعات به دلیل حقوق و مزایای پایین و برخی کم‌لطفی‌ها ناچار شدند که استقلال و آرمان‌های روزنامه‌نگاری‌شان را تا حدی فراموش کنند و بروند جذب روابط عمومی‌ها به صورت قراردادی در واحدهای خبری ادارات و سازمان‌ها مشغول شوند یا به کارهای جانبی در کنار خبرنگاری روی آورده‌اند که این مسئله کیفیت و شرافت خبرنگاری را در ایران زیر سوال می‌برد. بسیاری از روزنامه‌نگارها به مشاغل جانبی فرهنگی روی آورده‌اند، بسیاری دیگر در انزوا هستند، برخی کوچ کرده‌اند و متاسفانه این درد اصلاً به بدنه مسئولان فرهنگی و تصمیم گیران وزارت ارشاد رخنه نکرده انگار نه انگار که این مصیبت بزرگ بر سر مطبوعات ایران آمده.

– کمبود و گرانی کاغذ تا چه‌اندازه در تشدید این بحران نقش داشته؟

-در سال‌های گذشته، ارز دولتی داده شده به شرکت‌های معلوم‌الحال و وابسته به نزدیکان حکومتی و دولتی، اینها بجای وارد کردن خمیر کاغذ یا کاغذ رول یا مثلا کاغذ ۷۰ درصد یا ۵۰ در ۷۰ بندی آمده‌اند به اسم واردات کاغذ کاغذهای دیگری مثل کاغذ دیواری، کاغذهای مخصوص پشم و شیشه عایق وارد کرده‌اند و به بحران کاغذ دامن زده‌اند. کارخانه‌هایی هم که در داخل هستند به صورت انحصاری فقط برای چند روزنامه دولتی کاغذ تولید می‌کنند و برای مطبوعات و بقیه مشتریان کاغذ عرضه نمی‌کنند. این بحران سبب شد که قیمت کاغذ در دو سال اخیر ۸ برابر شود. مثلا یک بند کاغذ ۷۰ گرم در اسفند ۱۳۹۶ اگر حدود ۷۰ – ۸۰ هزارتومان بود در اسفند سال ۹۷ به صورت تصاعدی به بندی ۴۵۰ هزارتومان رسیده و تا این لحظه به حدود بندی ۶۰۰ هزارتومان برای یک بند کاغذ مثلا اندونزی رسیده که عبارت است از ۵۰۰ برگ کاغذ حدوداً ۷۰ در ۱۰۰ سانتی متر و یکسری چاپخانه‌های چاپ رول در ایران هم  به خاطر همین مشکل و چاپ نشدن در آستانه ورشکستگی هستند.

تعداد زیادی از روزنامه‌های شهرستان‌ها و تعداد زیادی هم در مرکز، چاپ‌شان متوقف شده یا فقط هفته‌ای یکی دو شماره منتشر می‌کنند.کار به جایی رسیده که حتی روزنامه‌هایی که حامی‌ دولتی، اسپانسرهای بزرگ حزبی و سازمانی دارند هم از ۳۲ صفحه به ۱۶ صفحه رسیده‌اند. حتی نیمی‌از این ۱۶ صفحه سیاه و سفید چاپ می‌شود. حتی روزنامه‌هایی هستند که الان از ۳۲ صفحه به ۸ صفحه رسیده‌اند و با مشکلات و بدهی‌های بزرگ دست به گریبانند. اخراج‌های زیادی در مطبوعات رخ داده و به معنای واقعی این هشدار به حقیقت پیوسته که روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در ایران نفس‌های آخر را می‌کشد و چه بسا که روزها از نابودی آن گذشته و روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در مطبوعات ایران دیگر قابل احیا نیست.

از حدود ۴ هزار و ۱۰۰ عنوان مجوزی که وزارت ارشاد ادعا می‌کند برای مطبوعات و رسانه‌های مکتوب صادر کرده که ۳۰۰تای  اینها روزنامه هستند الان بیش از حدود ۵۰ عنوان روزنامه به صورت منظم در ایران منتشر نمی‌شود و بقیه یکی دو شماره در هفته منتشر می‌شوند و بعضی‌ها چاپ‌شان متوقف شده و به صورت مجازی عرضه می‌شود. از حدود ۳ هزار واندی نشریات مکتوب به جرات می‌توانم بگویم که در حال حاضر حدود ۷۰ درصد از آنها چاپ نمی‌شوند و فقط به چند شماره در سال بسنده می‌کنند برای عدم ابطال مجوزشان.

-با این شرایط، کیفیت تولید محتوا در مطبوعات را چطور ارزیابی می‌کنید؟

-روزنامه‌ها و مطبوعات، مطالب تولیدی بسیار کمی‌ دارند، بعضی روزها سه یا چهار روزنامه حتی تیترهای تکراری دارند که در مطبوعات دنیا این نوبر و بی‌مانند است! تازه همان تیتر تکراری را هم از فلان خبرگزاری عاریت گرفته‌اند و یا می‌آیند مطالبی که مثلا یک سال پیش در جایی منتشر شده را تجدید چاپ می‌کنند! یا غلط‌های املایی در تیترها و صفحات به چشم می‌خورد. نیروهای حرفه‌ای از مطبوعات رفته‌اند. به عکاس خبری دیگر بهایی نمی‌دهند و از گزارش‌های تصویری خبرگزاری‌ها استفاده می‌کنند. چیزی به نام ویراستار و حروفچین دیگر اهمیتی ندارد، مبانی حرفه‌ای کنار گذاشته شده و تحریریه‌ها بجای افراد حرفه‌ای به دست معدود افرادی افتاده که حقوق کمتری می‌گیرند و کارشان ضعیف است.

از طرفی همه سازمان‌ها برای خودشان رسانه ای دارند؛ از قوه قضاییه و «هلال احمر» گرفته تا شهرداری‌ها و استانداری‌ها!  در کدام کشور این رفتار حرفه‌ایست؟! ارگان‌ها و احزاب باید «رسانه‌یاری» کنند و نه «رسانه‌داری»! این روند از استقلال مطبوعات می‌کاهد، هر انتقادی که از آنها می‌شود در ارگان خودشان جواب می‌دهند و بودجه‌های هنگفتی که باید به عنوان آگهی رپرتاژ در مطبوعات مستقل خرج کنند را می‌آیند با درصد بالایی اختلاس، صرف نشریات بی‌کیفیتی می‌کنند که به شهرداری‌نامه‌ها، اداره‌نامه‌ها و بولتن‌های اداری بسیار نازل ختم می‌شود که هیچ جایگاهی برای توسعه و آگاهی و بیداری مردم ندارند. استاندارها و فرمانداران بازنشسته مجوز مطبوعات گرفته و به واسطه‌ی روابط شان آگهی می‌گیرند، طراح و صفحه‌بند استخدام می‌کنند، از خبرگزاری‌ها اخبار را کپی می‌کنند و نشریه‌ای در پشت یک میز با دو سه نیرو می‌بندند و از محل آن، کسب درآمد می‌کنند و به این صورت مطبوعات حرفه‌ای را به مسلخ می‌برند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=161209

یک دیدگاه

  1. ناشناس

    اینها همان درد مشترک این روزنامه نگاران در کشورهای مدعی ، سوسالیست و کمونیست و اسلامیست می باشد . مطبوعات و رسانه فقط طبل و شیپور , اینگونه سیستم های حکومتی در جهان می باشند . چین کمونیست سرمایه داری . کوبا سوسیالیستی . و کل تاریخ پیدایش و عملکردشان را نگاه کنید ، بجز این نبوده . ( امنیت ، ازادی ، ابادی ، حق مسلم ماست … شاه باید برگردد ، شاه باید برگردد . )
    رضا شاه روحت شاد .

Comments are closed.