امیرعباس کلهر – «با دو میلیون و هشتصد و نود هزار تومان به سرزمین رویاها سفر کنید.» این یکی از صدها پیام تبلیغاتی بود که در هفتههای گذشته توسط آژانسهای مسافری به خطوط تلفنهمراه خیلی از مردم ایران فرستاده شد.
در شبکههای اجتماعی چون اینستاگرام و پیامرسان تلگرام هم وضع به همین شکل بود؛ انتشار عکسها و فیلمهایی از ساحل زیبا و جذاب آنتالیا، کشتیسواری و جشن رنگ و کف و… باعث شده بود که در این اوضاع اقتصادی و قیمت گران تورهای خارجی، جوانانی که از قشر متوسط جامعه بودند، با دیدن این تصاویر و قیمت آن مجاب شوند که برای این سفر ثبت نام کنند. بعد از پرداخت هزینه تور حالا نوبت به پرداخت هزینهای برای بیمه بود. بیمهای که به گفته مسئولین جشنوراه «دریملند» غیرضروری بوده اما مدیران آژانسهای ایرانی پرداخت آن را ضرروی توصیف کرده بودند و معتقد بودند که باید برای هر مسافر ۱۸۰ هزار تومان پرداخت شود. البته این عدد در بین افرادی که به این تور رفته بودند متغیر بوده است، برای مثال از یک نفر ۱۵۰ هزار تومان و از نفر دیگری ۱۸۰ هزار تومان دریافت شد.
در هفتههای گذشته هشتگ «دریملند» و آنتالیا دو هشتگی بودند که در شبکه اجتماعی اینستاگرام و توییتر توسط کاربران مورد استفاده قرار گرفت و درباره ماجراهای اتفاق افتاده در این تور نوشتند. خیلیها از تحقیر ایرانیان نوشتند، عدهای از بیمسئولیتی سازمان گردشگری ایران نوشتند و بعضیها هم از تغییر شرایط حاکم بر ایران نوشتند که باعث نشود ایرانیها به خاطر آزادی پوشش و دسترسی آزاد به نوشیدنیهای الکلی به ترکیه سفر کنند. اما در این میان بودند افرادی که تمایل داشتند آنچه بر آنها و دیگر همسفرانشان در این سفر کذایی گذشت را رسانهای کنند. در این گزارش روایتی از آنچه بر ایرانیهای سفر کرده به فستیوال «دریملند»- سرزمین رویا»- رفت را میخوانید؛ فستیوالی که شروع نشده تمام شد.
مازیار یکی از مسافران این تور درباره چگونگی این سفر میگوید که «قرار بود با اتوبوس تختخوابشو به این سفر برویم. اما وقتی روبروی هتل لاله تهران سوار اتوبوس شدیم، همه تصوارتمان از سفر زمینی به ترکیه بهم خورد. اتوبوس به شدت معمولی بود و تنها مزیتی که داشت سیستم صوتی آن بود. چیزی که اصلا برای مسافران این راه طولانی اهمیتی نداشت.»
آنطور که مسافران این تور در این گفتگو مطرح کردهاند، هزینه یک وعده شام و نهار در راه به عهده مسافر بوده و بقیه هزینههای روزهای اقامات از قبیل صبحانه، نهار و شام و ۴ شات نوشیدنی در روز به عهده برگزارکننده این فستیوال بوده است. همچنین کشتیسواری، رفتینگ، سافاری و موارد تفریحی دیگر بر عهده آژانس مسافری بوده است. ویژگیهایی که آژانسهای مسافری در ایران به خوبی روی آن مانور دادند و باعث شدند که متقاضیان زیادی به خاطر هزینه مقرون به صرفه آن و امکاناتی که قرار است در اختیارشان گذاشته شود به این سفر بروند اما زهی خیال باطل!
مسافران خسته که قرار بوده سفرشان یک و نیم روز باشد و حالا دو روز در اتوبوس مانده بودند به محل کمپ میرسند اما با صف طولانی و اوضاع بهم ریختهای مواجه میشوند. البته برخی از مسافران در روایتهای خودشان میگویند که با دیدن این صف و آشوبی که در ورودی این فستیوال بوده، حدس میزدند چه چیزی در انتظارشان است اما به خودشان امیدواری میدادند که شاید همه چیز درست شود. مسافران بعد از ایستادن در صف ورودی، گذشتن از گیت و بازرسی وارد محل سرزمین رویایی، محل برگزاری فستیوال که یک پارک جنگلی در اطراف آنتالیا بوده، میشوند؛ سرزمینی که چند ساعت بعد برایشان تبدیل به جهنم میشود.
محمد یکی از افراد جوانی که در این تور بوده میگوید «وقتی وارد کمپ شدم با جمعیت زیادی مواجه شدم که فریادشان رو به آسمان رفته بود.» او میگوید «این فریاد نه از روی شادی بلکه در اعتراض به وضعیت اسفناکی بوده که آنها در کمپ داشتهاند.» این گردشگر ایرانی که قبل از اینهم تورهای زیادی به خارج از کشور رفته بوده و حالا برای تجربهی کمپ زدن در کشور ترکیه و فستیوال موزیک همراه این تور شده بود، تعریف میکند که خیلی از مسافرانی که صبح زودتر به این کمپ رسیده بودند هیچگونه دسترسی به غذا نداشتند. او میگوید که با وجود اینکه روز اول فستیوال بوده اما غرفههای توزیع آب و غذا هنوز راهاندازی نشده بود و از غذای رایگان وعده داده شده در تبلیغات تور هم خبری نبود.
چند دقیقهای از ورود گردشگرانی که در این گزارش از آنها روایتهایی آمده به درون کمپ میگذرد که جمعیت زیادی در اعتراض به نحوه رسیدگی و برگزاری تور مقابل ورودی محل اقامت تجمع میکنند. آنها روی زمین مینشینند و میگویند تا زمانی که به وضعیت آنها رسیدگی نشود از جایشان بلند نمیشوند. شعارهایی چون «ایرانی با غیرت، حمایت حمایت» و «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» از جمله شعارهایی بوده که مسافران معترض به وضعیتشان در کمپ سر میدادهاند. در چنین شرایطی پای نیروهای پلیس ترکیه، یگان ویژه و بعد هم ارتش به محل کمپ باز میشود. حالا یک طرف گردشگران معترض هستند که روی زمین نشستهاند و طرف دیگر نیروهای پلیس که سپر و باتوم به دست ایستادهاند؛ در طرف دیگر هم ماشینهای پلیس ردیف شدهاند.
«ما گیج شده بودیم و نمیدانستیم باید چکار کنیم» این روایت آتنا در آن لحظه است. او و خواهرش به تنهایی به این سفر رفته بودند و آنطور که تعریف میکند تمام آن ساعات خواهر کوچکترش دچار شوک عصبی بود. آتنا تعریف میکند «در همان دقیقههای اول که وارد محل کمپ شدیم میخواستیم آنجا را ترک کنیم اما هیچ خبری از لیدر و دیگر اعضای توری که با آنها به این سفر آمده بودیم نبود.» با وجود اینکه در سفرهای خارجی باید تور لیدرها مجهز به سیمکارت بینالمللی باشند و با شرایط محیطی که به آنجا سفر میکنند آشنا و پیگیر وضعیت مسافران باشند، اما گویا در این سفر جنجالی خبری از این چیزها نبوده و وظیفه آژانسها و تورلیدرهای آنها فقط رساندن مسافران به محل ورودی کمپ بوده است. آتنا میگوید که تورلیدر آنها در طول سفر یا خواب بود و یا در حال رقص وسط اتوبوس! او به پدیدهای اشاره دارد که چند سالیست در ایران باب شده. پدیدهای که آژانسها اتوبوس تورهای گردشگری را تبدیل به دیسکوهای سیار میکنند و با استفاده از سیستم صوتی خاص و در بعضی از موارد هم رقص نور، تا زمانی که به مقصد برسند موزیک پخش میکنند و مسافران وسط اتوبوس در حال حرکت میرقصند! در حالی که اتوبوسها باید مجهز به کمربند ایمنی باشند و مسافران باید کمربند ایمنی ببندند!
آتنا تعریف میکند که تورلیدر آنها نه تنها سیمکارت بینالمللی نداشت بلکه در آن شرایط بحرانی هم حاضر نبود سیمکارت خود را به خاطر هزینههایش رومینگ کند تا بتواند با ایران و مسئولین آژانس تماس بگیرد و آنها را در جریان اتفاق قرار دهد. در این مورد روایتهای زیادی وجود دارد چرا که یکی دیگر از اعضای این تور میگوید «لیدر در آن شرایط اصلا در دسترس نبود. در صورتی که او باید بعد از اینکه به محل کمپ رسیدیم در کنار مسافران میماند و همه را یکجا نگه میداشت اما همین که رسیدیم او غیبش زد و تا آخر شب چند دقیقهای پیداش شد و گفت که در حال پیگیری است اما پیگیریها راست یا دروغ به نتیجه نمیرسد و خیلی از ایرانیان کمپ را فردا صبح ترک میکنند.»
مسافران زیادی وقتی وارد کمپ شدند متوجه میشوند که جمعیت از محیط کمپ بیشتر است و خبری از وعدههای داده شده نیست. حتی یکی از مسافران تعریف میکند که آنجا بیشتر شبیه به پارک جنگی چیتگر بوده چون از بس تعداد ایرانیها زیاد بوده و در میان درختهای کاج!. در حالی که آژانسهای گردشگری در ایران برای بازاریابی به مشتریان گفته بودند از تمام ملیتهای دنیا به این تور سفر میکنند!
مسافران در به در دنبال چادر تا خودشان بعد از یک سفر خستهکننده آنها را برپا کنند ولی نه میله چادرها وجود داشت و نه قفل و بست مناسبی داشتند. تنها دو کیسه چسبیده شده بهم بودند که باید با چوپ و نخ آنها را سر هم میکردند. مرتضی میگوید «وقتی وارد کمپ شدم دیدم بعضی از نقاط پارک چادر برپا شده اما آن چادرها برای افرادی بوده که صبح زود به محل کمپ رسیده بودند.» او تعریف میکند که بلیت VIP خریده بود و مسئول آژانس مسافرتی گفته بود که برای این بلیتها چادرهای بهتری در نظر گرفته شده! اما چادرها همه یکسان و سیاه بودند و با آن چیزی که به مسافران VIP وعده داده شده بوده، فرسنگها فاصله داشت. مرتضی همچنین تعریف میکند که آدمهای زیادی روی زمین و بین درختها دنبال چوب بودند تا چادرهایشان را که به سختی و با کلی التماس گرفته بودند برپا کنند. این در حالیست که طبق تبلیغات انجام شده قرار بوده در این کمپ اقامت افراد در چادرهای ۲ – ۴ – ۶ و ۸ نفره باشد.
امین، یکی دیگر از مسافران، تعریف میکند که در این کمپ از پتو و بالش خبری نبوده، چه برسد به کیسهخواب. او میگوید که برای چند دقیقه وسایلش را در چادر میگذارد و در آن را با نخ میبندد و به دستشویی میرود وقتی بر میگردد متوجه میشود وسایلش دزدیده شده. این اتفاق نه تنها برای امین بلکه برای خیلیهای دیگر در مدت زمانی که در محل کمپ بودهاند روی داده و حتی یکی از مسافران این گروه تعریف میکند که پاسپورت و پولهای یک گردشگر را دزدیده بودند.
در نهایت مسافران این تعطیلات رویایی وقتی میبییند خبری از لیدرتور نیست و وعدههایی چون «چادر مجهز در راه است» و «غذا به زودی توزیع میشود» پوچ هستند در همان شب یا روز بعد کمپ را ترک میکنند. ولی اتوبوسی که مسافران را به این محل آورده بوده از بردن آنها به شهر آنتالیا امتناع میکند و برای همین با وجود هزینهی بالای تاکسی در ترکیه مجبور به گرفتن تاکسی میشوند تا به آنتالیا بروند.
در هر حال، تور سرزمین رویا شروع نشده تمام شد اما برای گردشگران ایرانی تبدیل به جهنمی شد که پولهایشان را در این تور از دست دادند و خستگی سفر زمینی به تنشان ماند و حالا چند روزی است که خبرهایی از درگیری یا تجمع در آژانسهای مسافری در سراسر کشور میرسد، چرا که مسافران هرطور بوده به شهرشان رسیدهاند و حالا پیگیر حق و حقوق از دست رفتهشان هستند.
نکتهای که در این قضیه بیشتر از همیشه به چشم میآید و جای تاسف دارد، این است که این روزها عدهای در تلاش هستند تا هرطوری که هست سر هموطنانشان را کلاه بگذارند، یکی با فروختن ماشین و یکی با وعده تحویل ویلا و زمین در شمال کشور و در جدیدترین مدل آن با فروختن یک تور کذایی با قیمتی نسبتا مناسب که همه این اتفاقات در نبود نظارت کافی روی فعالیت آژانسهای گردشگری از سوی سازمان گردشگری اتفاق میافتد. از طرفی ایران کشوری با پتانسیلهای گردشگری فراوان است که متاسفانه به خاطر اعمال سلیقه و سیاستهای سختگیرانه حکومت از آنها هیچ استفادهای نمیشود. پتانسیلهایی که کشورهای همسایه از طریق آن در صنعت توریسم به دستاوردهای زیادی رسیدهاند و روزانه مبالغ قابل توجهی ارز وارد کشورشان میشود، در حالی که ایران با داشتن شــرایط بهتر آب و هوا و نقاط گردشگری بکر و جذاب در شهرهای مختلف از درآمدزایی محروم است.
خوب است بدانید که طبق آمارهای اعلام شــده در سال گذشــته بیش از ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از مرزهای کشور خارج شدند و کشورهای ترکیه، عربستان، گرجستان، ارمنستان و آذربایجان بیشترین پذیرش مسافران ایرانی را داشتهاند و تمام این سفرها هم نه به خاطر جاذبههای تاریخی این مقصدهای توریستی بلکه به خاطر تجربه آزادی و احترام به سلایق مختلف بوده است. موردی که مسئولین ایرانی میتوانند با تغییر نگرش در سیاستهایشان نسبت به صنعت توریسم از آن استفاده کنند تا هم پذیرای گردشگر بینالمللی باشند و هم از تحقیر شدن ایرانیانی که به این کشورها سفر میکنند جلوگیری کنند.