روشنک آسترکی – موج اخیر اعتراضات مردم ایران که از دیماه ۹۶ با تظاهرات سراسری در دهها شهر آغاز و سپس در اعتراضات گسترده صنفی، مدنی و حتی برافراشتن پلاکاردهای اعتراضی در میادین اصلی شهرها و شعارنویسی ادامه پیدا کرده، همچنان حیات خود را حفظ کرده است.
فساد گسترده در ارکان مختلف نظام و عملی نشدن وعدههای مسئولانی که با ترغیب مردم به شرکت در انتخابات به دولت و مجلس شورای اسلامی راه یافتند نیز موجی از ریزش در میان هواداران و امیدواران به نظام را به راه انداخته است.
در این میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی نیز که سالهاست به عنوان اپوزیسیون فعالیت کردهاند، تلاش دارند تا از مطالبات مردم حمایت کرده و مسیر گذار از جمهوری اسلامی را به سوی آیندهای مبتنی بر دمکراسی هموار کنند.
برای بسیاری از فعالان سیاسی و مردمی که چشم به ایران پس از جمهوری اسلامی دوختهاند چگونگی عبور از این نظام یکی از دغدغههای اصلی به شمار میرود. در چنین شرایطی حمایت و انتقاد از جریانهای مختلف سیاسی اپوزیسیون نیز برجستهتر از سالهای گذشته شده و جریانهای مختلف مورد نقد و بررسی بیشتری قرار میگیرند.
کیهان لندن در رابطه با این موضوعات با دکتر نادر زاهدی معاون دبیرکل حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) گفتگو کرده است.
-آقای زاهدی، از دی ماه ۹۶ تا کنون موج تازهای در ایران و از سوی مردم شکل گرفته که خواستار تغییرات اساسی در ساختار سیاسی کشور و تغییر حکومت است. شما این واقعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
-به نظرم موج جدید اعتراضات مردم ایران، ادامه و تکمیل خواستهها و مطالباتی است که در چهل سال گذشته به خاطر سرکوب شدید و خفقان خشن رژیم جمهوری اسلامی به صورتهای پراکنده و گذرا، ابراز میشدند و به تعبیر شما از دیماه ۹۶ به صورت جمعی و متشکلتر از قبل به میدان آمدهاند؛ فراموش نکنیم که محور اساسی این اعتراضات و مرکزیت مطالبات جدید مردم در ایران- با توجه به شعارهایی که در شهرهای مختلف داده میشد- طلب امنیت شخصی، رفاه اقتصادی و آزادیهای سیاسی است که با دعوت از شاهزاده رضا پهلوی برای رهبری آن و یادآوری فضای ملی و سازندهی دوران پهلوی به عرصه آمد و تا کنون حول همین محور و با گسترش مطالبات به مسائل صنفی و سیاسی در حال فشار بر نظام و زمامدارانش است.
– در ماههای اخیر مشروطهخواهی نیز بیش از گذشته مطرح شده. فکر میکنید چرا گفتمان مشروطه در ماههای اخیر گسترش یافته؟
-طبیعی است که قبل از رژیم جمهوری اسلامی، تنها سیستم اجرایی مدرن در ایران که توسط سلسله پهلوی مدیریت میشد، نظام پادشاهی مشروطه بود؛ درواقع مردم ایران نظام سیاسی مشروطیت را به محک آزمون و خطا گذاشته بودند و آن سیستم در کنار ضعفها و قوتهای اجرایی خود، توانسته بود کرامت انسانی، امنیت اقتصادی و رفاه نسبی جامعه را تحقق ببخشد. به همین دلیل در آن زمان، بدیل و آلترناتیو دیگری علیه آن وجود نداشت غیر از مشروعهخواهی یا «جمهوری اسلامی»! یعنی نظامی که هم در ماهیت و هم در فرم، عاری از معیارهای ملی و دمکراتیک است. طبیعی است که پس از تجربهی چهار دهه جمهوری اسلامی، گفتمان مشروطهخواهی در صدر مباحث مردمی و جامعه ایران قرار بگیرد. همچنین بسیاری از مردم ایران با آگاهی از ناکامی نظامهای سیاسی دیکتاتوری و غیردمکراتیک چپ که در کشورهای دیگر به بنبستهای جدی رسیده و بسیاری از آنها فرو پاشیدند، اهتمام خود را در برقراری یک نظام سیاسی مشروطه و ایجاد سیستم اجرایی دمکراتیک مشروطهی پادشاهی به کار میگیرند.
– برخی معتقدند با تکیه بر امکانات نظری و سنت مشروطه میتوان عبور از نظام دینی را با چشماندازی بهتر و روشهایی سازندهتر پیش برد؛ ولی برخی نیز معتقدند مشروطهخواهی نوعی بازگشت به گذشته و نادرست است. شما مشروطهخواهی امروز را با گذشت بیش از یک قرن از انقلاب مشروطه چگونه ارزیابی میکنید؟
-زندهیاد داریوش همایون، آموزگار لیبرال دمکراسی ایران بر این نظر بود که «مشروطیت، انقلاب ناتمام ایران است.» درواقع همینطور است. اشاره من به سخن زندهیاد همایون از این جهت است که مشروطیت و پروسه سیاسی- فرهنگی و اقتصادی که برای ایرانزمین به ارمغان آورده، فقط مربوط به گذشته نیست و اکنون با اقتدار فاشیسم مذهبی و پروژهی گذار از آن نیز مشروطخواهی کارآیی لازم را دارد؛ خصوصا که ایدههای مشروطهخواهی اینک در میان بخش عمدهای از روشنفکران، مردم عادی و کنشگران سیاسی همراه با ملیگرایی و آزادیخواهی مطرح است و باز به تعبیر داریوش همایون، ما در شرایط فعلی نگاهبان و هوادار «مشروطه نوین» هستیم. مشروطیتی که مقتضیات زمانه را فهمیده و ایدهها و رفتارهای بنیانگذاران مشروطیت را با پاسخ به نیازهای زمانه هماهنگ کرده است.
– چه بسا با گسترش و جدی شدن جریان مشروطهخواه، احزاب و سازمانهای متنوع قدیمی و کلاسیک توان لازم برای پاسخ به نیازهای جدید و نمایندگی این سلیقه سیاسی را نداشته باشند؛ به نظر شما زمان شکل دادن به یک سازمان چابک و دارای تشکیلات منسجم فرا نرسیده؟
-همانطور که در پاسخ به پرسشهای قبلی گفتم، و البته در مقالات و یادداشتهایی نیز نوشتهام، حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) با پشتوانههای تئوریک و نظری و سابقه تاریخی که در مشروطهخواهی نوین دارد، توان پاسخگویی به گفتمان مشروطیت در گذار از جمهوری اسلامی را دارد. با اینکه چند تشکل و گروه مشروطهخواه سلطنتطلب هم امروزه و متأثر از متانت و خردمندی شاهزاده رضا پهلوی و درخواستهای همگانی شهروندان ایران به وجود آمدهاند، ولی ایجاد یک سازمان دیگر با ایدهها و آرمانهای مشروطهخواهی به نظرم اتلاف وقت و سرمایه است. در شرایط فعلی تا جایی که به حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) مربوط میشود، این حزب توانسته همراه و همگام با اعتراضات داخلی و هماهنگ با تشکلها و گروهها و شخصیتهای سیاسی، از طریق آکسیونهای متعدد خارجی اعم از برپایی تجمعات و برگزاری کنفرانسها و اطلاعرسانی و فعالیت رسانهای، صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
– برخی شرط گذار از جمهوری اسلامی را اتحاد «همه» میدانند؛ چرا چنین اتحادی شکل نمیگیرد؟ آیا اصلا چنین چیزی ممکن است؟
-اصل «اتحاد» هم لازم است و هم عملی. اما اینکه چرا تا کنون اتحادی همهجانبه و کافی برای گذار از جمهوری اسلامی و ایجاد یک ایران دمکراتیک و مبتنی بر آرمانهای مشروطه به وقوع نپیوسته، چندین دلیل میتواند داشته باشد که من تا حد امکان به برخی از آنها اشاره میکنم:
شاید نخستین علت عدم اتحاد، سیطره اسطورههای سیاسی است که بر ذهن و عمل بخشی از فعالان سیاسی و گروههای فعال در سیاست ایران مستولی است و آنها را در گذشتهی سیاسی و فکری نگه داشته است. درواقع بیاطلاعی از دگرگونی زمانه اعم از روشهای مبارزاتی و ایدههای فکری و سیاسی، از موانع اصلی دستیابی به اتحاد مخالفان و اپوزیسیون شده است.
همچنین هیجانهای روزمره که متأسفانه در میان عدهای از گروهها و شخصیتها فرصت بروز یافته، میتواند یکی از علل عدم اتحاد سیاسی برای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی باشد. مثلا میتوان از دوگانه مبارزه با امپریالیسم/جنبش خلقی که بخشی از اپوزیسیون را گرفتار خود کرده و راه را بر نوجویی آنان بسته است، نام برد که مانع عمدهای برای متحد شدن نیروهای سیاسی با گرایشهای متفاوت شده است.
میتوان از دیوارهای ایدئولوژیک نیز نام برد که میان بخشی از کوشندگان سیاسی کشیده شده و عدهای از مبارزین به هیچ وجه حاضر به برقراری دیالوگ و برگزاری جلسات همفکری و مشاوره و گفتگو با هم نیستند.
غیر از این موارد، مسائلی چون نفوذ عوامل رژیم میان مخالفین و ایجاد اپوزیسیون دستساز و بدلی، تلاش برای دادن آدرسهای انحرافی در مبارزات اجتماعی و سیاسی و عدم شناخت مطالبات واقعی شهروندان ایران از سوی برخی گروهها و شخصیتهای سیاسی را میتوان از عوامل بازدارنده اتحاد سیاسی و مبارزاتی دانست.
به نظرم با طرح و حل این مسائل میتوان به یک اتحاد همهجانبه برای گذار از جمهوری اسلامی دست یافت و این شرط لازم و حیاتی یعنی اتحاد همهجانبه مبارزاتی و سیاسی را به تجربهای موفق تبدیل کرد.
گفتنی ها را کمنت نویس «از سیاستمداران انتظار نمیرود» گفته:
«من از این سیاسیون مى ترسم و آنان را گرگى در لباس میش مى بینم.
من شاهى قدرتمند براى دفاع از آزادى هاى اجتماعى مى خواهم.
التماس من از شاهزاده اداره کشور نیست ولى چنان قدرتى است که جلوى تهدید آزادى هاى اجتماعى را سد کند. این یعنى سطحى از قدرت شاهانه و این شدنى است»
وبه این آرزوها باید اضافه شود:
من شاهی میخواهم که حافظ فرهنگ اصیل ، هویت تاریخی ، هنرهای بومی ، زبان پارسی ، نمادهای ملی (جشنها وپرچم شیروخورشید) وآثارباستانی این کشورباشد وآموزش وپرورش را ازهرگونه تأثیر ایدئولوژیهای مذهبی وسیاسی مصون دارد ، جامعه را به برابری کامل حقوق زن و مرد برساند.
در جوامع دموکراتیک و ملتهائی که کم و بیش به دموکراسی رسیدن ، اموزش و انظباط و تحمل در دهه ها از مهدک و دبستان و ادارات و اجتماعات و احزاب پایه گذاری شده و همه در مقابل قانون مسول میباشند . ایران عزیز در زمان شاه فقید قدمهای زیر بنائی را برای این مهم برداشته و پایه گذاری کرده بود ، اما متاسفانه مردم ما چه از قشر روشنفکر و تحصیل کرده و یا عوام بدونه انجام رنسانس مذهبی در ایران نمیتوانستند انچه در ۱۴۰۰ سال بر انان رفته و انان را در جهل و خرافات دست بسته نگاه داشته ، در مقابل تجدد و مدرن کردن جامع به سوی دموکراسی توسط خاندان پهلوی را درک کنند .
وقتی میگیم ایرانی جماعت موجی و سایکوپات تشریف داره بعضیا ناراحت میشن!مگه نمیگید ایرانیان از مشروطه پهلوی بریده بودند و دل در گروی مشروعه ولایت وقیح بسته بودند؟!خب پس چرا امروز همین مردم عمده درگیریشون با رژیم مستقر در حد اختلاط محرم و نامحرم و شرب خمر و دانسینگ و بیکینی پوشیدن لب دریا و خلاصه تمام آیتم هایی که دقیقا در تضاد با احکام شرعیست خلاصه میشه؟؟!!؟؟این اگه نماد کامل بلاتکلیفی و حزب باد بودن ایرانی جماعت نیست پس چیه؟؟؟
خواست دختران آبی حضور نمایشی محدودی خانمهای مقامات دولتی در چند بازی ملی نیست .
آنها خواسته آزادی حضور در تمام بازی ها منجمله لیگ سراسری را دارند.
ظاهرا ریس فدراسیون جهانی را هم نمک گیر کرده اند.
نه مشروطه، نه مشروعه و نه هر تعریف و پسوند دیگری. یک کلام دمکراسی حالا چه پادشاهی و چه جمهوری. مشکل ما نه پادشاهی است و نه جمهوری، بلکه فقدان فرهنگ و نظامی دمکراتیک است. قبل از انقلاب دمکراسی نداشتیم ولی آزادیهای فردی وجود داشت. وضعیت اقتصادی قابل مقایسه با الان نبود. با جمهوری اسلامی آزادیهای فردی را هم از دست دادیم و از نظر اقتصادی به فلاکت افتادیم.
مشروطه مالزی است ، مشروعه عربستان است ، این ملاها فقاهت بعثی روسی هستند .
نه شاهنشاه اریامهر بزرگ ارتشتاران مشروطه بود ، نه مارکسیست های اسلامی روسی متحد کیانوری طبری و الان فدائیان سیاه کلیست و ملی مذهبی ها ، مشروعه بودند .
شاهنشاه مدرن بود و میهن پرست اما دموکراسی و ازادی و سکولاریسم به معنی جدایی دین و مارکسیسم از سیاست را گسترش نداد ، ان دو متحد شدند و او را که متح امریکا بود بردند تا روسیه ارباب شود و شد .
ایران در زمان پهلوی دوم تا نخست وزیری مصدق مشروطه کامل بود. اکثر احزاب مختلف حتی چپ مثل حزب توده ازادنه فعالیت میکردند. متاسفانه مصدق با زیاده روی و در ناهیت با انحلال مجلس و عدم تمکین از فرمان پادشاه کشور را به سمت شوری سوق داد و ۲۸ مرداد معروف رقم خورد.
همه جمهورى ها نگبت بار خواهد بود، چرا که فقط بار سیاسى دارد و از بطن جامعه اقتصادى و اجتماعى بیرون نمى آید.
در شرایط فعلى جامعه از نظر اجتماعى بیمار و از نظر اقتصادى فاسد و ویرانگر است.
تا این دو پایه دموکراسى ساخته نشود، ساختار دموکراسى کتابى فقط محلل دیکتاتورى هاى پنهان و آشکار خواهد بود و جامعه از درون خواهد پوسید.
آزموده را آزمودن خطاست.
دموکرات هاى کنابى از مشروطه دنبال ساختارى صرفاً سیاسى بودند و نتیجه آن چیزى بهتر از جمهورى اسلامى نبود و در آینده نیز مشابه آن خواهد بود.
اگر جمنورى دموکراتیک و یا حتى شاهنشاهى دموکراتیک شدنى بود، بدانید که شاهنشاهان پهلوى هم علاقمند و هم توانمند به اجراى آن بودند.
من این مرگ را بر آن اندیشه اى مى فرستم که اینک نیز قصد نابودى ایران را با درخواست دموکراسى کتابى دارند.
از درون دانشگاه سیاستمدار خوب در نمى آید.
دزد و فاسد و کثیف مانند لاریجانى و ظریف در مى آید.
جمهوری اسلامی به زبان ساده :
۱٫هسته ی تروریستی ، ادمکش ، جنایتکار : دیوانگانی که از کشتن و زجر انسان ها لذت می برند و پر از عقده های شدید روحی و روانی هستند ، هسته ی اصلی بیت رهبری ،سران اصلی سپاه و اطلاعات و مراجع حکومتی
۲٫لایه ی دزدها ؛ زرنگ ها ، بی ناموس ها ، قواد ها ، خودفروش ها ، بازجو ها ، بی شرف ها : این جماعت فدائیان رهبری هستند
۳٫ماله کشان داخلی ، این گروه وظیفه ی ماله کشی در داخل را دارند و از محافظه کار (برادران لاریجانی )تا اصلاح طلب تشکلیل شده اند. این گروه هم دزد و بی ناموس تشریف دارند اما نه به حد گروه دوم
۴٫ماله کشان خارجی :ظریف و روحانی و خانواده ی خرازی و آصفی و … این جماعت ماله کشان تروریست ها در خارج هستند و نیششان در مقابل نخست وزیر های خارجی باز است.
۵٫نان به نرخ روز خورها ، متخصصان و سلبریتی ها و ماله کشان و رانت خوارهاهی کوچک .قشر فاسد طبقه ی متوسط که گاهی در دزدی ها رکورد می زنند و در می روند یا توله هایشان را در کانادا به دنیا می آورند .نوکران وزرات اطلاعات و نهاد های اطلاعاتی .
تمامی ۴ لایه در خدمت هسته ی تروریست هستند تا این هسته ی تروریستی که اول در بیت خمینی (ضحاکِ اول) بودند و حالا در بیت خامنه ای (ضحاک ِ چلاق) هستند مردم ایران و خاورمیانه را بکشند و زندانی کنند و به بدبختی بکشند و لذت ببرند .
واقعا نمیتوان دوران پهلوی ها را مشروطه دانست ولی با همان تجربه می شود گفت که سلطنت غیر مشروطه هم میتواند بسیار کارآمد و آبادگر باشد. وقوع انقلاب چیزی نبود جز جبر زمانه و بازی دو قطب جهانی. تجربه اولین جمهوری در ایران فقط نکبت و قهقرا بدنبال داشته.
از این افراد مدعى و نادان انتظار نمى رود که درک درستى از سطوح مختلف آزادى ارائه کنند و اینکه درک کنند که چگونه همه آزادى هاى اولیه یعنى آزادى هاى متعلق به مردم عادى اعمم از پوشش و خوردن و نوشیدن و موسیقى و … را فداى جاه طلبى هاى سیاسى خود کرده اند.
یادمان نمى رود که این مدعیان درس آزادى را به شاه فقید مى دادند و دردمندى باید این سوال را مطرح مى کرد که او چگونه مى توانست یک دیکتاتور باشد؟
آنان هنوز نمى دانند قرار است آزادى هاى سیاسى، آزادى اجتماعى ببار بیاورد و نه این که این آزادى ها را فداى خود کند. آنان هنوز نمى دانند تنها محک راه درست آزادى هاى سیاسى، دنبال کردن آزادى هاى اجتماعى است.
من از دموکرات هاى کتابى متنفرم. آنان حتى اگر مخالف انقلاب بودند و باشند، یک مشت ابله هستند که اگر حتى دکتراى خود را از سوربن شریعتى ها و یا از برکلى لاریجانى ها گرفته باشند از حماقتشان نخواهند کاست بلکه با تکیه بر این مدارک احمقانه تر خواهند گفت و نوشت.
تنها مسیر یگانگى در ساختار فعالیت هاى مشترک سیاسى، فعالیت هاى اجتماعى است. معلوم است که چپ ها، جبهه ملى ها و مذهبیون سیاسى در این زمینه دشمن مردمتد.
من سیاسى نیستم و این نه افتخار من و نه ضعف من است. این کار من است.
سیاست با من به دلیل تجاوز جمهورى اسلامى و همدستان به ظاهر مشروطه و لیبرال و روشنفکر آن به حقوق اولیه من گره خورده است.
من شاهى مى خواهم که از این حقوق اولیه من در مقابل حتى و تاکید مى کنم حتى امثال نادر زاهدى ها حمایت کند.
من از این سیاسیون مى ترسم و آنان را گرگى در لباس میش مى بینم.
من شاهى قدرتمند براى دفاع از آزادى هاى اجتماعى مى خواهم.
این التماس من از شاهزاده است.
آزادى هاى معمولى ما در تهدید حتى حتى امثال زاهدى هاست.
شاهد مدعاى من انقلاب ۵٧ و چگونگى رفتار این مدعیان آزادى هاى سیاسى قبل از انقلاب و نقد کنونى آنان از شاه فقید است.
التماس من از شاهزاده اداره کشور نیست ولى چنان قدرتى است که جلوى تهدید آزادى هاى اجتماعى را سد کند. این یعنى سطحى از قدرت شاهانه و این شدنى است.
من محمد رضا شاه زمان خویش مى خواهم.
خطاب به ” بنده نام ندارم… ”
حکومت پهلوی قطعاً از نظر سیاسی ایرادات جدی داشت. ولی می شد اصلاحش کرد چون که ایدئولوژیک نبود. پس میتونیم بهش مشروطه بگیم.
مثال های زیادی هم در طول تاریخ داریم از این شکل حکومت ها که اصلاح شدن مثل مشروطه بریتانیا، مشروطه اسپانیا، مشروطه ژاپن و … که همگی در ابتدای دوران مشروطه خود، دیکتاتوری وحشتناکی بودن که قابل مقایسه با حکومت پهلوی نبودن ولی اصلاح شدن تا امروزه واقعاً میتونیم به اونها دموکراتیک بگیم.
پیشنهاد برای اتحاد :
نظر و عقیده در ( جنبش اتحاد ایران بزرگ ) همگرایی و آشتی مابین سلطنت طلبان و جمهوری خواهان برای برپایی حکومت مشروطه پادشاهی برابر خواسته ۱۲۰ سال قبل مردم در قیام مشروطیت میباشد .
نظام سلطنتی پارلمانی ( پادشاهی تشریفاتی ) همانند پادشاهی درکشور نروژ در اروپا و کشور ژاپن در آسیا میباشد .
توصیه میکنیم گروه شما هم از این جنبش نوظهور ایجاد شده در داخل کشور حمایت و به ان بپیوندید .
مطالعه اصول چهارگانه این جنبش میتواند راهگشا باشد .
زنده باد ایران بزرگ .
پهلوی, مشروطه بود؟… عجب…