فیروزه رمضان زاده- روز کریسمس برابر با ۴ دیماه و ۲۵ دسامبر به اعتقاد بیشتر مسیحیان روز میلاد مسیح محسوب میشود. در ایران با توجه به اینکه بیشتر مسیحیان ارتدوکس هستند کریسمس را در ژانویه جشن میگیرند. هرچند کریسمس یک جشن مذهبی است اما افراد غیرمذهبی هم سعی میکنند از زیباییها و تعطیلات این جشن لذت ببرند.
اما جشن سال نو میلادی کاملاً از شب کریسمس جداست و تا روز اول ژانویه یک هفته با آن فاصله دارد. در اروپا و آمریکا خانوادهها در هر کشوری مطابق آیینهای خود برای کریسمس دور هم جمع میشوند. خانوادههای مذهبی در ۲۴ دسامبر برای گرامیداشت «شب مقدس» به کلیسا میروند و در برخی کشورها همان شب و در برخی دیگر روز ۲۵ دسامبر کادوها را باز کرده و اعضای خانواده با غذاهای مخصوص این جشن ساعاتی را به خوشی در کنار هم میگذرانند.
در شب اول ژانویه که فردایش همه جا تعطیل است، مردم در میادین اصلی شهر جمع میشوند و با تماشای آتشبازی ثانیههای پایانی سال را با هم میشمارند. در برخی از کشورها خود مردم در محلهها به آتشبازی میپردازند.
جدا از ارامنه و مسیحیان آشوری در ایران، چند سالیست که بسیاری از شهروندان غیرمسیحی نیز به استقبال این جشن میروند و آن را به نوعی در خانههای خود برگزار میکنند. هرچند این مراسم مانند ولنتاین در ایران هنوز پر رنگ نشده اما نگاهی به وبسایتهای مختلف از حجم انبوه فروش درخت و تزیینات کریسمس خبر میدهد که نشانگر این است که کریسمس نیز کم کم در بین شهروندان غیرمسیحی ایران جدی گرفته میشود. در این روزها مغازههای مناطق شمالی تهران و محلههای مسیحینشین شهرهای مختلف ویترینهای خود را با درخت کریسمس و دیگر تزیینات مخصوص این جشن تزیین کردهاند.
در این میان، بسیاری از مردم در ایران تصور میکنند که کاج کریسمس مانند سفره هفتسین برای تحویل سال کاربرد دارد و کمتر از تفاوت سال نو میلادی و روز تولد عیسی مسیح مطلع هستند. نکته جالب اینکه در اپهای تقویمهایی که در گوشیهای تلفن شهروندان ایرانی نصب شده به هیچیک از این روزها اهمیتی داده نشده و آنها را مشخص نکردهاند!
کیهان لندن برای آشنایی بیشتر با حال و هوای مردم در روزهای کریسمس به سراغ تعدادی از شهروندان ایرانی رفته است.
به یک فروشنده عروسک و لوازم تزیینی در قشم تلفن میزنم :سلام، میبخشید شما درخت کریسمس دارید؟
میگوید: «بله خانم، از ۹۰ سانتی داریم تا دو متر و ۱۰، از۱۰۰ هزار داریم تا دومیلیون تومان.»
میپرسم آیا امکان ارسال درخت کریسمس از تهران به شهرستان هست؟
میگوید: «هر کسی یک دانه درخت را میتواند با خودش ببرد، اگر بشود دو تا، میشود کالای تجاری، هم گمرکی به آن میخورد، هم جریمه، یعنی با پست نمیتوانیم بفرستیم، نمیتوانیم سایت داشته باشیم حتی تلگرام یا اینستاگرام؛ حتی نمیتوانم به بندرعباس بفرستم که خیلی به ما نزدیک است.»
او از مخالفتهای مأموران امنیتی و اماکن با فروش درخت کریسمس و لوازم جانبی آن در تهران و شهرستانها میگوید: «نیروهای اماکن، سپاه و گمرگ ما را اذیت میکنند، از یک طرف چون حجمدار است و در یک کارتن بزرگ است میفهمند درخت است، میگویند این درخت آنقدر حجم دارد، باید آنقدر گمرگی بدهی، نمیدانم شما گیر این آدمها افتادید یا نه! یکسری آدمهای تازه به دوران رسیده هستند که میخواهند عرض اندام کنند، میگویند گمرگی داری خب سه درصد باید بپردازی، الان درخت دو میلیون تومانی من در تهران ۵ میلیون تومان است، یا درخت ۵۰۰هزار تومانی من در تهران ۱ میلیون و ۵۰۰هزار تومان است، چون خودم مستقیم از چین خرید میکنم ولی در تهران نفر سوم و چهارم هستند و روی قیمت جنس میکشند.»
این فروشنده توضیح میدهد: «من مشتری دارم از قم، تا حالا من چهره این خانم را ندیدهام، ایشان با نقاب میآیند و عینک دودی تیره هم به چشم میزنند. هر سال میآیند بابانوئل میخرند، درخت میخرند، یک بار از او پرسیدم، گفت: «من دوست دارم برای بچههایم بخرم.» ایشان در قم زندگی میکند؛ میگفت فاصله خانه ما با حرم حضرت معصومه شاید یک خیابان است. خدا شاهد است من چهره ایشان را اصلاً ندیدهام، شاید چون نمیخواهند شناخته شوند، بعضی وقتها ایشان زنگ میزند میگوید من فلان ساعت پرواز دارم، خریدم را بیاور فرودگاه، بله ما چنین مشتریهایی داریم».
یکی دیگر از فروشندگان عروسک و لوازم تزیینی در تهران در این رابطه میگوید: «هر سال چند نفر از ماموارن اماکن میآیند با لباس شخصی میگویند تبلیغ دین مسیحیت میکنی! ما قبلاً فلکه دوم صادقیه مغازه داشتیم اماکن خیلی اذیت کرد، بعد رفتیم مجیدیه آنجا هم اذیت کرد، کاسبی هم نچرخید، بعد با یکی از دوستان رفتیم در بازار بزرگ تهران یک مغازه گرفتیم آنجا هم اذیتما کردند!»
او ادامه میدهد: «البته میدانم که خیلیها از اسلام برگشتهاند، طرف مسلمان است میگوید بچهام تمام زندگیم شده حضرت مسیح و صلیب ولی پنهانی زندگی میکنند. مشتری نوکیش مسیحی دارم از بجنورد، ماهی یکی دو بار به اصفهان و تهران میرود فقط برای اینکه به کلیسا برود.»
برای بررسی ریشههایی اجتماعی و روانی این موضوع با مهدی، دانشآموخته ارشد علوم اجتماعی صحبت میکنم. او درباره توجه ویژه برخی از شهروندان ایران به مراسم کریسمس بر موضوع جهانی شدن تاکید میکند و میگوید: «شاید کتاب داریوش شایگان را خوانده باشید با عنوان «هویتهای چهل تکه» که توضیح میدهد امروز یک فرد چینی، در عین حال هم چینی است هم آمریکایی، هم ژاپنیست هم هندی هم ایرانی است هم اروپایی، درواقع دارای هویتهای متفاوتی است یا هویتهای درهم تنیده است یا آنچیزی که شایگان آن را هویتهای چهل تکه نامیده.»
به گفته وی، در ۱۰ – ۱۵ سال اخیر به دلیل گسترش اینترنت در ایران و شبکههای اجتماعی، ماهواره و بطور کلی دسترسی جامعه ایران به رسانههای آزاد طبیعتا این مباحث خیلی داغتر شده و این جشنها نمود بیشتری پیدا کرده، یکی «شب ژانویه» است و دیگری «ولنتاین» که خیلی پر رنگتر است چون نفوذ بسیار بیشتری در لایههای پایین جامعه داشته، بنابراین شبکههای اجتماعی و اینترنت باعث شده افراد هویتهای متفاوتی پیدا بکنند، هویتهای درهم تنیده و در عین حال ضمن حفظ هویت خودشان به نوعی با هویتهای دیگر هم همراهی کرده و بخواهند از نمادهای آنها استفاده کنند.
این دانشآموخته ارشد علوم اجتماعی بر مقاومت مدنی در مقابل ایدئولوژی حاکم نیز تاکید میکند: «به هر حال جامعه ایران در حال نوعی مقاومت است در مقابل ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی توتالیتاریستی که سیستم حاکم به جامعه تزریق کرده و میکند و آن یکدست ساختن و یکسانسازی جامعه است. جامعه هم به نوعی مقاومت میکند و هرقدر که سطح تحصیلات افراد بیشتر و طبقات اجتماعی بالاتر برود این مقاومت را میبینید. نمادهای خاص این مراسم، چراغها یا درخت کریسمس یا سانتاکلاوس یا نمادهای به نوعی در مقابل نمادهای ایدئولوژی حاکم قرار گرفتهاند که سیاه و نوحهخوانی و عزاداریست! درواقع تقابل است با این ایدئولوژی. خصوصاً در سالهای اخیر در مورد ولنتاین از سوی حکومت برخوردهای زیادی صورت گرفته. دیدهایم که بسیاری از مغازهها و فروشگاهها حق فروش نمادهای ولنتاین را ندارند. چون هر ایدئولوژی توتالیتری این تفاوتها را بر نمیتابد.»
به اعتقاد مهدی، گرایش اغلب ایرانیها به برگزاری مراسم کریسمس مسئلهای کاملا غیرمذهبی است: «به جرأت میتوانم بگویم که ۹۵ درصد از آدمهایی که این نمادهای کریسمس را میچینند و مهمانی میدهند، کادو میدهند، درخت کریسمس میگذارند سانتاکلاوس یا بابانوئل میگذارند و… اطلاعاتی در ارتباط با جنبههای مذهبی کریسمس ندارند. اساساً جامعه امروز ایران به ویژه طبقه متوسط به بالا بطور کلی ذهنیت غیرمذهبی دارند و قصدشان رفتن به سمت یکسری رویکردهای مذهبی متفاوت نیست. یعنی بطور کلی ذهنیتشان در مورد مذاهب بهم ریخته، کاملا عرفی و غیرمذهبی است. اصلاً نمیتوانیم روی آوردن به جشنهای کریسمس را با گرایش به دیانت مسیحی یکی کنیم و بگوییم یکسری افراد به دلیل اینکه گرایشهایی به مسیحیت پیدا کردهاند یا باوری به مسیحیت دارند رفتهاند دنبال این مراسم. همانطور که گفتم، جامعه ایران بهخصوص طبقات متوسط و رو به بالا که به دنبال برگزاری کریسمس هستند و نمادهای آن را در خانههای خود میچینند رویکرد مذهبی ندارند.»
یک دانشجوی علوم ارتباطات هم معتقد است: «جامعه امروز ما بطور کلی غمزده است، چندوقت پیش یک آماری منتشر شده بود شاید خود شما هم دیده باشید گفته بود که جامعه ایران بعد از عراق دومین جامعه غمگین است، به هر حال وقتی شما در دومین جامعه غمگین زندگی کنید بهانههایی هرچند کوچک را برای شاد بودن پاس میدارید و دنبالش هستید، بهانههایی برای رنگ متفاوت، برای هدیه دادن، یا شاد بودن. در این جامعه غمگین، آدمها سعی میکنند که دریچههای نفوذ پیدا بکنند به خاطر اینکه شب ژانویه و کریسمس عناصر شادی دارد بخشی از جامعه هم میرود به سمت این مراسم به خاطر اینکه یک مقدار شادتر باشد.»
او در ادامه میخندد و میگوید: «یک ضربالمثلی داریم شاید شنیده باشید که این «از حُبّ علی نیست از بغض معاویه است» یعنی به معنای پیوستن به مذهب خاصی یا ارادت به یک کیش دیگر نیست، درواقع دهانکجی به کل ساختار و ایدئولوژی حاکم است که از بالا به جامعه تزریق میشود و میخواهد جامعه را به صورت یکدست اداره کند و به نوعی غم و اندوه و گرفتاری را هم به آن تزریق میکند.»
مریم ۳۳ ساله مادر دو فرزند است که برادرش در جنگ ایران و عراق شهید شده است. میگوید چند سالیست که خود و همسرش به مسیحیت گرویدهاند، آنها در این روزها درخت کاج کریسمس خود را در اتاق پذیرایی خانهشان میگذارند.
او به کیهان لندن میگوید: «دوست دارم بچه ۵ سالهام با تمامیادیان و آیینهای کشورهای دیگر آشنا شود، چون بچه من در کارتونهای مختلف درخت کریسمس را زیاد میبیند برای من خیلی مهم است که بچهام با این درخت آشنایی بیشتری داشته باشد و چون زرق و برق دارد برای بچهها جذابیت زیادی دارد.»
مریم ادامه میدهد: «نمیخواهم فقط مسائل اسلامی را به بچهام یاد بدهم؛ میخواهم با همه ادیان آشنا شود تا خودش انتخاب کند. از اسلام به حد کافی در مدرسه و مهد کودک میگویند و گوش بچهها از این مسائل پر است و جذابیتی هم ندارند.»
به گفته وی، بچهها در فیلمها و کارتونها درخت کریسمس را میبینند، ولی هفتسین در کارتونها نیست اگر هم باشد در کارتونهای ایرانی است که آنهم اصلاً جذابیتی برای بچهها ندارد و زیاد هم به آن پرداخته نمیشود ولی در کارتونها مدام درخت کریسمس را میبیند. البته شب یلدا را به خاطر دورهمیها و خوراکیها و هدیه دادنهایش دوست دارند.
مریم با اشاره به اینکه «خانوادههای ما از تغییر دین ما اطلاع ندارند» اضافه میکند: «بیشتر کسانی که مثل ما تغییر دین دادهاند به صورت شخصی و نه خانوادگی این تصمیم را گرفتهاند؛ برخی از افراد که به صورت شخصی تغییر دین دادهاند به خاطر اعتقادات خانوادههایشان نمیتوانند در خانواده خود درخت کریسمس داشته باشند یا جشن بگیرند اما مردم عادی مثلا در شهرهای بزرگ مثل تهران از قشرهای پولدار هستند که اغلب معنا و تفاوت مسیحیت، کریسمس و تولد مسیح را نمیدانند، برگزاری این مراسم یک نوع چشم و همچشمی شده برایشان؛ اینکه چه کسی درخت کریسمس بزرگتری داشته باشد، چه کسی هدیه بیشتر یا گرانتری به خانواده و دوستانش میدهد! برگزاری این مراسم بین مسیحیان ارمنی ایران مهم است ولی برای نوکیشها اگر خانواده باشند حتما جشن میگیرند به شکلی که کسی پی نبرد تا بعداً تحت تعقیب قرار نگیرند.»
عرفان که خواننده و گیتاریست است و در کانادا زندگی میکند معتقد است: «در بعضی از اجراهای کافهای که یک مقدار در ایران راحتتر شده میبینم آنقدری که برای کریسمس و هالوین یقه پاره میکنند برای مراسم خودمان اصلا کاری نمیکنند.»
او اضافه میکند: «همیشه گفتهام آنقدری که جمهوری اسلامی آمد تا مردم ایران را عاشق آمریکا کند خود آمریکا نتوانست! از طرفی مردم هم نگاه میکنند در جامعهای زندگی میکنند که همه چیز ممنوع است! دقیقا میروند به سراغ همان ممنوعیتها تا با آن بیشتر آشنا شوند. به نظر من فرهنگسازی باید انجام شود؛ بچههایی که بابانوئل دوست دارند آیا میدانند عمو نوروز چیست؟ این خودباختگی مردم باید از بین برود. مگر ما اینهمه جشن باستانی نداریم؟ در ایران باستان هر ماه یک جشن داشتیم! اگر از این افراد بپرسیم چرا جشنهای باستانی ایرانی را زنده نمیکنید یا اگر معیار شما جشن است چرا دیوالی هندیها یا فستیوال چینیها را جشن نمیگیرید، سریع میزنند به صحرای کربلا که: در گذشته روا مدار حال را بنگریم!»
دوست عزیز ، نفهمیدم ایراد شما به نوشتهٔ من که آنرا «سطحی نگری» مینامید چیست ؟ مگر« کتاب مقدس» مسیحیت همان «انجیل قدیم » یهودیت نیست ؟ یا مگر به تاریخ نویسان مسیحی هم ایراد «سطحی نگری» میگیرید که مسیحیت اولیه را یکی از فرقه های یهودیت میدانند ، یا معنای چهار حرف « IRNI » را که روی صلیب نقش بسته وحروف اول جملهٔ لاتین « Iesvs Nazarenvs, Rex Ivdæorvm » بمعنی « ِژزوکریست ازنازارِت ، شاه یهودی ها» ایراد دارید.
در ضمن اگربتاریخ اروپا نگاهی بکنید خواهید خواند که اولین نشان ازکاج کریسمس در ناحیهٔ آلزاس ، یک ناحیهٔ «ژِرمنی» ، در قرن دوازده میلادی دیده شده.
من نو کیش مسیحی هستم و کریسمس را به عنوان یک روز مذهبی جشن نمیگیرم بخاطر اینکه تولد عیسی مسیح اصلا در این روز نیست و کاج و تزئینات کریسمس ریشه در فرهنگهای pagan اروپایی و غیرمسیحی دارد. ولی در عین حال به هرکس که به دلیل مذهبی نیز آنرا جشن میگیرد احترام میگذارم. امروزه در فرهنگ غربی جنبه مذهبی کریسمس کم رنگ شده و فقط مناسبتی شده برای چیدن درخت و هدیه دادن. ایرانیها هم عموما بخاطر این جنبه آن علاقه پیدا کردهاند. به هرحال هرمناسبتی که مردم را خوشحال کند مورد استقبال قرار میگیرد.
دوست عزیزی هم که میگوید تمام ادیان ابراهیمی فرقی باهم ندارند یک نگاه کاملا سطحی به مقوله دین دارد. بقول معروف هرجاش خوبه بخاطر اینه که ما خوبیم و هرجاش هم خرابه بخاطر اینه که همه خراب هستند! برای من اگر فرقی نداشت خودم را از یک چاله به چاه دیگر نمیانداختم.
دراساس سه «دین» ابراهیمی فرقی باهم ندارند وهرکدام جامه ای «محلی» پوشیده است ؛ آن یکی بنام مسیحیت جامهٔ اروپائی پوشیده ودیگری ، «اسلام» ، جامهٔ عربی به تن کرده ولی پایهٔ اصلی هردوی اینها یهودیت است با «خدائی» دارای همهٔ صفات واحساسات یک «فرعون» زمینی قهاری که برای رعایایش « احکام شرعی » وطرززندگی تعیین کرده و برای انتقام گیری ازآنهائیکه ازاین دستورات سرپیچی نمایند «جهنم»ی ساخته که درآن تا ابد به «عذاب» گرفتار خواهند شد. اروپائیان این «خدا» ی ظالم وکینه توز را به سه قسمت تقسیم کردند ویک «پسرخدا» ، مسیح ، به آن دادند که پیش «خدا » «ضامن» رهائی رعایا ازانتقام اوباشد.
درخت کاج وآداب وآوازهای «کریسمس» ازساخته های اروپائیان شمالی ، اقوام (ژرمن) است.
پاگذاشتن به درون زندگى مردم یک نیاز ناشى از ذات یک سیستم است یا یک عادت نادرست؟
نظام هاى کمونیستى در این شیوه موفق نبودند و جمهورى اسلامى نیز حتى در درون خود از این زاویه کاملاً شکست خورده است.
پیوند این شیوه عملکرد با کلیت نظام جمهورى اسلامى باتلاقى ساخته است که این نظام هر چه بیشتر در آن فرو میرود.
آیا راهى براى برون رفت از این شیوه است؟
آیا پاک کردن این خط فرضى رسم شده بین شیفتگان نظام و دیگران به درهم فرو رفتن این دو بخش و ناپایدارى نظام میانجامد؟
بیشک تصمیم با رهبران نظام است ولى این راه تا کنون جواب نداده است.