امیر امیری – با فرا رسیدن سالگرد نکبتبار انقلاب اسلامی بازار تحلیلهای شگفتانگیز از سفیهانهترین انقلاب تاریخ جهان گرم است و دوباره واپسماندگی درمانناپذیر سیاسی و فرهنگی فرقه سبز و طایفه سرخ ارتجاع معروف به نمایش گذاشته شده است. گویا برای مسکینان نام و نان هر یاوهای باید به عنوان عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک انقلاب ویرانگر شناخته شود و با وارونه نشان دادن رخدادها و شخصیتهای مؤثر در آن، و از یک فرض شبهعلمی و ایدئولوژیک به یک توهم پوچ و بیپایه رسیدن شرط حضور در رسانههای مالهکش لندنی است.
برای این کسان نه پیامد و فرایند فلاکتآمیز «انقلاب شکوهمند» مطرح است و نه عملکرد منحوس انقلابیون اثری بر روانهای منجمدشان دارد، نه اعتراف نویسنده «آسیا در برابر غرب» که با صدای بلند فریاد میزد که «ما گند زدیم!» پژواک سخت مغزی آنها را به صدا در میآورد، و نه اقرار آن پژوهشگر محترم تاریخ مشروطیت و دوران قاجار که با برافکندن تاجداران و نشاندن دستاربندان در حال تناول قاشق قاشق از «گوه»ی که به مملکت زده بود، طنینی در گوشهای سنگین عربدهکشان «انقلاب شکوهمند» ایجاد کرد.
سطح تحلیلهای سیاسی به اندازهای پایین است که فقر اندیشه را نمیشود در لابلای واژهها مستور کرد. برای درماندگان انقلابی هنوز همان گفتمان مبتذل پنجاه و هفت اعتبار دارد و آنهم همچنان همان پهلویستیزی است. استدلالها همان استدلالهای سست و حقیرانهای است که بجای تفکر منطقی به نمایش گذاشته میشود.
با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب شوم اسلامی و همراه شدن با جمهوری اسلامی و تقلیل یافتن در حد شعبه برونمرزی روابط عمومی استمرارطلبان و شرکت فعال و مشارکت در انتخابات و صف کشیدن مقابل سفارتخانههای رژیم در پایتختهای کشورهای غربی و به رخ کشیدن انگشتان رنگی، انقلابیون حقیر هنوز هیچ برنامه موشکافانهای برای پیشرفت و آبادانی و آزادی ایران ندارند، چنانکه پیش از انقلاب هم بجز کلیگویی و مخالفت با هر کس و هر چیز نداشتند. حتی خیزشهای مردمی اخیر هم آنان را نه در کنار مردم که نزدیکتر به جمهوری آخوندی کرده است که دوباره سهمی در پهلویستیزی داشته باشند.
فصل یاوهسرایی و سر هم کردن مهملات و موضوعات بیربط بسر آمده است. پنهان شدن پشت فکر ابلهانه دزدیده شدن انقلاب و فرار رو به جلو برای نپذیرفتن شکست تاریخی، چیزی از اشتباه بودن انقلاب اسلامی کم نخواهد کرد. گویا حضرات یکی از شعارهای معترضین اخیر در ایران را نشنیدهاند که فریاد میزدند «چه اشتباه کردیم که انقلاب کردیم». اعتقاد به منحرف شدن انقلاب از مسیرش و همزمان از جمهوری منحوس اسلامی دفاع کردن و در حد تحلیلگران دونپایه اصلاحات حکومتی تنزل یافتن، تغییری در درماندگی سیاسی و واپسماندگی و ابتذال پهلویستیزان نخواهد داشت. دیدگاههای دیروزی و امروزی مخالفان شاه فقید و نظام پادشاهی نه ارتباطی به آزادی و عدالت اجتماعی داشت و دارد و نه سازگار با مبانی دمکراسی و اصول حقوق بشر است.
این آروغهای روشنفکرانه را ملت ایران یکبار نظارهگر بود هنگامی که سهامداران انقلاب در پی مخالفت با اصلاحات ارضی و از در مخالفت با اعطای حق رأی به زنان و سهیم شدن کارگران در سود کارخانهها بر آمدند و به زیر عبای مرتجعترین آخوند خزیدند.
همه شواهد نشان میدهد که اگر گروههای چریکی و تودهای و مارکسیست- لنینیستهای گوناگون به قدرت میرسیدند کارنامهای به مراتب سیاهتر و خونینتر از رژیم اسلامی از خود بر جای میگذاشتند و سیاستی کم و بیش- چه بسا بدتر- همانند امروز را دنبال میکردند و وضعیتی وخیمتر و ورشکستهتر از امروز جمهوری اسلامی بر سرزمینمان حاکم میبود.
پای ثابت فشار برای همه اعدامها و تیربارانهای سران حکومت پیشین در اوایل «انقلاب شکوهمند» این گروههای چپگرا و تروریست بودند، بسیاری از بازجوبان و شکنجهگران چند سال اول انقلاب، تودهایها و چریکهای اکثریتی بودند، حمله به سفارت آمریکا بار نخست از سوی چپهای بیخرد صورت گرفت و در کنار آن شعار مرگ بر آمریکا سر داده شد، که همین امر جزیی از سیاست رسمی آینده رژیم اسلامی شد، سیاستهای کوپنی از روی بولتنهای سیاسی حزب توده و با اقتباس از سیاستهای اقتصاد دولتی اتحاد جماهیر شوروی کپیبرداری شده بود. این حضرات باید شکرگزار باشند که به قدرت نرسیدند وگرنه تاریخنویسان از این دوران به نام «خمرهای سرخ» ایران یاد میکردند.
انقلاب اسلامی ایران نه انقلابی آزادیخواهانه و رهاییبخش بود و نه عناصر شرکتکننده در آن آزادیخواه و دمکرات بودند. هماکنون هم نیستند و دمکرات بودن را تنها در داد و ستد مبتذل سیاسی با جمهوری آخوندی و شرکت در انتخابات بد و بدتر محدود میکنند و آزادیخواهی را در دفاع از مردم فلسطین میدانند. برخلاف همه هیاهوها و تبلیغات نسل بیاعتبار پنجاه و هفت، انقلاب اسلامی، انقلاب اراذل و اوباش از هر نظر بود. رذالت سیاسی گروههای شرکتکننده در انقلاب و فقر غیرقابل انکار اندیشه سیاسی آنان در همه این سالها در همه جا نمایان است. از همه مهمتر آشفتگیهای فکری و بیثباتیهای ذهنی و عملی زندگی سیاسی انقلابیون را که ناشی از فقدان یک تفکر فلسفی سیاسی منسجم است آشکار کرد.
انقلاب اسلامی در یک کلام از هر نظر شکست و زوال و انحطاط بود: انحطاط جامعه شهری و مدنی و ظهور جامعهای با ذهنیت و تفکر عشیرهای، زوال دولت ملی و بروز تغییرات گسترده اجتماعی، و شکست و نابودی روند صنعتی شدن کشور و انباشت ثروت و گرفتار شدن در چنبرهی رانت و فساد و چپاول بود. انقلاب اسلامی فروپاشی دولت- ملت و برپایی نکبت- امت بود.
نظام پادشاهی پهلوی و عصر محمدرضاشاهی با وجود برخی کاستیها، که در همه جوامع و نظامهای سیاسی طبیعی است و شاه فقید و دولتش از سالها پیش در صدد رفع آن بر آمدند، ایران را از همه حکومتها و دولتهای پیش و پس از خودش بهتر اداره کرد و کشور را در مسیر پیشرفت و آبادانی و صلح قرار داد. ایران نه تنها از همه همسایگانش پیشرفتهتر بود، نه فقط از تمام آسیای جنوب شرقی آن زمان توسعهیافتهتر بود، بلکه از بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین، هم جلوتر و هم مترقیتر بود.
انقلاب اسلامی، انقلاب فرومایگان بود. به قدرت رسیدن عقبماندهترین و مرتجعترین قشر جامعه با کمک حقیرترین عناصر در یکی از پیشروترین کشورهای جهان آن روز. انقلابی که بنیادش بر دروغ استوار بود و کماکان هست و هدفش اضمحلال جامعهی ایرانی و نابودی تمدن ایران بود و هست. دروغ اساسیترین ابزار برای منحرف کردن افکار عمومی در هنگامه انقلاب برای به دست گرقتن قدرت بود و هماکنون اصلیترین وسیله برای بیراهه بردن مبارزات مردمی و ادامه حکومت اجامر است. انقلابیون حقیر چون توانایی فروش کالای بنجل انقلابی خود را در میدان مبارزه نداشتند، زیرا خریداری نداشت، به دروغپردازی علیه نظام پادشاهی و شخص شاه فقید پرداختند.
رذیلانهترین دروغگویی، فاجعه به آتش کشیدن سینما رکس آبادان بود که انقلابیون آن را به ساواک و حکومت وقت نسبت دادند. انحطاط و زبونی هر ملتی تنها با از دست دادن قشر خردمند و افراد کارشناس و کاردان و به تبع آن خالی شدن میدان برای مالهکشان نورسیده میسر میگردد.
تسلط مالهکشان فرومایه، که واژگونی مبانی اجتماعی و رفتن به سوی قهقرا و انحطاط را به همراه دارد، خود بلایی بزرگتر از انقلاب فرومایگان است چرا که این مردم بی سر و پا، با کنار گذاردن فرزانگان و بر کشیدن جاهلان، خود راهبر و رهنمای دستا بندان در غارتگری و قتل و کشتار و چپاول شدند.
سپردن زمام امور به ناکسان و پستفطرتان که تهی از هرگونه آموزش و صفات اخلاقی پسندیده هستند به رواج انواع مفاسد از دروغ و دزدی و ارتشاء و بیاعتنایی به فضایل اخلاقی و انسانی و ملی دامن زده است که نتیجه جبری چنین وضعی است که اکنون گرفتار آن هستیم.
جنبش انقلابی آبانماه از بسیاری از جریانهای ایرانستیز عبور کرده و این خیزش نه تنها ادامه دارد که به زودی شتاب خواهد گرفت. مرزبندیهای سیاسی تازهای که از دیماه ۹۶ شفافتر و از آبانماه ۹۸ مشخصتر شده است تمام خطکشیهای دروغین پیشین را برملا کرده و اکنون به صفآرایی براندازان در مقابل فرومایگان حفظ وضع موجود انجامیده است.
از همرکابی و نزدیکی مجدد پهلویستیزان و ایرانستیزان ارتجاع بیاعتبار سرخ و سیاه باید استقبال کرد. جمهوری اسلامی تنها به زبالهدان تاریخ انداخته نخواهد شد. چپگرایان اسلامگرا و ایرانستیز نیز آن را همراهی خواهند کرد.
این تلویزیون عقب مانده مجاهدین ضد خلق اسلام پناه لچک بسر هنوز هم از فاجعه عنقلاب شوم ایران بربادده ۵۷ به همراه تلویزیون آخوندها به نیکی یاد میکند انگار نه انگار که پیامدهای وحشتناک آن شامل ۱۰۰ ها هزار کشته میلیونها زخمی ۱۰۰ ها هزار زندانی سیاسی که اعدام و به شدت شکنجه شدند نابودی زندگی و جوانی سه نسل از ایرانیان خروج ۷ میلیون ایرانی از کشور۸۵ میلیون ایرانی افسرده مضطرب بی آینده فقیر بی پول روانپریش. ایرانی که میرفت به همت پهلوی ایرانساز و شادی آفرین به آبادترین و مرفه ترین و شادترین در خاورمیانه تبدیل شود به همت عنقلابیون به سیاهی و تباهی کشیده شده لعنت و نفرین بر شما باد.
آدم واقعا هاج و واج از دست این نیروهای تهوع آور چپ و دیگران میماند. اینها حداقل به کشورهای امپریالیستی که توش لمیدن نگاه کنند. بابا یاد بگیرید “وقتی سیاستمدارانی مثلا دیوید کامرون و یا نیکلا سارکوزی سیاستش شکست میخوره از سیاست غیبشان میزنه” سردمداران نیروهای تهوع آور و کسانی مانند بنی صدر نه فقط کنار نمیرن و یا مانند اردشیر زاهدی اعتراف به اشتباه و مسئولیت پذیر نمی کنند بلکه طلبکارن. چرا؟ چون اینان بیماران روانی هستند و نام بیماریشان “خود مطرحی” است. به هر قیمتی باید مطرح شوند. ملت به چه زبانی به اینان حالیی کنند که شما بانیی اصلی روی کار آوردن فاجعه حکومت اسلامی هستید پس برید خجالت بکشید.
جالب است که این چپگرایان اسلامیست پس از چهل سال پشتیبانی بدون خجالت از حکومت جهل و کشتار جمهوری اسلامی حالا به این به اصطلاح تحلیل روی آورده اند که مشکل ایران نیو لیبرالیسم است. این متخصصین علوم اجتماعی بدون دانستن تعریف این واژه و عامدا آدرس غلط میدهند تا مجبور نباشند از جمهوری اسلامی انتقاد کنند