حنیف حیدرنژاد- دادگاه قانون اساسی آلمان، عالیترین مرجع قضائی در این کشور در حکمی در ارتباط با تغییر دین و اعلام مسیحیت به عنوان دلیلی برای پناهندگی از سوی یک پناهجوی ایرانی، فرجامخواهی او را رد کرد.
این ایرانی پناهجو در سال ۲۰۱۱ درخواست پناهندگی داده بود. پس از رد درخواست وی از سوی اداره فدرال در امور پناهندگی (بامف)، وی به دادگاه اداری شهر اشتوتگارت شکایت کرد که در آنجا پذیرفته شد اما در ارجاع پرونده از سوی اداره امور پناهندگی به دادگاه عالی ایالتی در ایالت «بادن وُرتِمبرگ»، این دادگاه علیه درخواست ایرانی پناهجو حکم داد. نهایتا، رسیدگی به شکایت این پناهجو به دادگاه قانون اساسی کشیده شد.
این حکم برای آندسته از پناهجویان ایرانی که تغییر دین و گرویدن به مسیحیت را به عنوان یک دلیل برای پناهندگی مطرح میکنند، بسیار اهمیت دارد زیرا میتواند مبنای صدور احکام پناهندگی قرار گیرد.
آیا تغییر دین در مراحل پناهندگی همچنان مسئلهای شخصی است؟
دادگاه قانون اساسی در حکم خود تاکید میکند که اداره «بامف» و دادگاههای آلمان یا نهادهای حکومتی اجازه ندارند در مورد باورمند بودن یا نبودن پناهجویی که ادعا میکند به مسیحیت گرویده است، ایماندار بودن او، تعلق او به یک کلیسا یا برگه غسل تعمید او را مورد سنجش قرار داده و آن را رد کنند. ایماندار بودن یا نبودن فردی که ادعا میکند مسیحی شده، موضوعی شخصی و تشخیص و پذیرفتن آن به عهده کلیسا است. اما وظیفه اداره «بامف» و دادگاههای آلمان این است که تغییر دین را از زاویه قوانین پناهندگی مورد بررسی قرار دهند که آیا تغییر دین موجب تحت تعقیب قرار گرفتن و خطر جانی برای آن فرد شده است یا نه و آیا در صورت برگرداندن به کشورش، میتواند موجب چنین خطری برای او بشود؟
پرسش مهمی که دادگاه قانون اساسی باید به آن پاسخ میداد این بود که اگر ایماندار بودن یک نوکیش مسیحی، موضوعی شخصی است و کلیسا باید در مورد آن اظهار نظر کند، پس آیا این درست است که اداره امور پناهندگی یا دادگاهها یک نوکیش مسیحی را در مورد باور و فعالیتهایش مورد پرسش قرار دهند؟ دادگاه قانون اساسی در این مورد تاکید میکند:
اگر باورمندی یک نوکیش مسیحی در زندگی خصوصی یا اجتماعی او به گونهای باشد که [موجب شناخته شدن او شده و از آن طریق] جان و امنیت و آزادی او را در خطر قرار دهد بطوری که مورد تعقیب قرار گرفته یا در معرض رفتارهای غیرانسانی و تحقیرآمیز قرار بگیرد، در این حالت به لحاظ قانون پناهندگی مهم است. حتی اگر فردی به اجبار، ناچار شده باشد که از اجرای آئینهای ایمانی خود صرف نظر کند، این میتواند همسطح تحت تعقیب بودن محسوب شود. برای تشخیص اینکه آیا چنین مواردی موجود بوده یا نه، طرح پرسش در مورد چگونگی تغییر دین، میزان ایماندار بودن، نوع زندگی روزمره با آئین جدید، ضروری است. اداره یا دادگاههای مرتبط با امور پناهندگی در بررسی این جزئیات باید به نتیجه برسند و نسبت به میزان جدیت و کیفیت باور جدید در زندگی یک نوکیش و اینکه تا کجا این تغییر درونی بوده و به جزئی از هویتِ شخصی او تبدیل شده، قانع شوند.
بطور خلاصه* دین و ایمان هر فرد مسئلهای شخصی است و تشخیص اینکه آیا کسی مؤمن مسیحی هست یا نه، موضوعی مربوط به کلیسا است. اما تشخیص اینکه این تغییر دین، موجبِ تحت تعقیب قرار گرفتن و ایجاد خطر جانی شده یا نه، وظیفه نهادهای مسئول پناهجویی است. بنابراین، طرح پرسش در مورد مؤمن بودن و جزئیات مرتبط با آن، لازم است.
دو کارشناس برجسته آلمانی در امور پناهندگی در مورد حکم دادگاه قانون اساسی این کشور اظهار نظر کردهاند.
پرفسور دکتر هاینس میشائیل هاینش یک قاضی کلیسا در شهر گوتینگن که در امور پناهندگی به صدور گواهی کارشناسی برای کلیسای پروتستان میپردازد، این حکم دادگاه قانون اساسی را درست میداند. اما او مشکل را در جای دیگر میبیند. او میگوید: «برخی از تصمیمگیرندگان در اداره فدرال امور پناهندگی و برخی از قضات در دادگاههای امور پناهندگی، در زمینه مسائل مذهبی آگاهی کافی ندارند و تصورات خیلی ماجراجویانهای از مسئله تغییر مذهب در سر دارند و بر همین اساس است که در این مورد پرسش کرده یا حکم صادر میکنند.»
دکتر راینهارد مارکس یک وکیل شناخته شدهی امور پناهندگی در فرانکفورت نیز در این مورد میگوید: «درباره برخی قضات از قبل میدانم که نباید تلاش کرد چرا که میزان قبولی پروندههایی که از زیر دست آنها بیرون میآید صفر درصد است.»
وبسایت تخصصی «اِل ت اُو LTU» که در امور احکام حقوقی فعال است، با تاکید بر اینکه حکم دادگاه قانون اساسی بسیار مفصل است، ابراز امیدواری میکند که دادگاههای آلمان از این پس در صدور حکمِ مربوط به تغییر مذهب به دلیل مسیحیت، دقت بیشتری به خرج دهند. در این وبسایت تاکید میشود که رسیدگی به چنین موضوعی صلاحیت بیشتری طلب کرده و لازمه آنهم این است که تصمیمگیرندگانِ اداره فدرال امور پناهندگی یا قضات دادگاهها، در این مورد آموزش ببینند.
اهمیت این حکم برای پناهجویان ایرانی
دادگاه قانون اساسی آلمان بالاترین مرجع قضائی در امور حقوقی در این کشور است. حکم این دادگاه در رد درخواست پناهندگی پناهجوی ایرانی به دلیل مسیحیت، دست اداره فدرال در امور پناهندگی و همچنین دست دادگاههای اداری و دادگاههای عالی در این کشور را برای رد درخواستهای مشابه باز میگذارد.
بخش بزرگی از پناهجویان ایرانی در آلمان در زمان ورود به آلمان و از همان ابتدا، گرویدن به مسیحیت را دلیل پناهندگی خود اعلام میکنند. بخش دیگری که در ابتدا دلایل دیگری را مطرح کرده بوده و دلیل آنها رد شده بوده است، در مراحل بعدی، یعنی در مرحله شکایت در دادگاه یا در درخواست مجدد پناهندگی، تغییر دین و گرویدن به مسیحیت را به عنوان یک دلیل جدید مطرح میکنند. در سالهای اخیر، هم اداره فدرال در امور پناهندگی و هم دادگاههای آلمان، با این درخواستها به دیدهی تردید نگاه کرده و حتی در احکامِ منفی خود، بطور آشکار تغییر مذهب و گرویدن به مسیحیت از سوی بسیاری از پناهجویان ایرانی را اقدامی «فرصتطلبانه» یا «تاکتیکی» برای گرفتن اجازهی اقامت در آلمان عنوان میکنند.
بر این اساس، میتوان انتظار داشت که از این پس، رسیدگی به درخواست پناهندگی ایرانیان پناهجو به دلیل تغییر دین و گرویدن به مسیحیت بسیار سختگیرانهتر خواهد شد. پرسش مهم در بررسی چنین درخواستی این خواهد بود که آیا تغییر دین، موجب خطر جانی برای فرد نوکیش شده است، چرا و چگونه؟
در این موضوع، طرح پرسشهای زیادی ضروی خواهد بود، از جمله تغییر دین ادعایی چگونه بوده است؟
پروسه باورمند شدنِ درونیِ آن در فرد چگونه انجام شده؟
تضادها و مسائل درونی و فکری و عاطفی که فرد در تغییر دین با آن درگیر بوده و تاثیر آن بر زندگی شخصی و خانوادگی و اجتماعیاش چه بوده است؟
فردِ نوکیش، با ایمانِ جدیدِ خود چگونه زندگی میکند؟
تا کجا این تغییر به بخشی از هویت فرد تبدیل شده و چگونه؟
چه کسانی و چگونه از این تغییر دین مطلع شده و چگونه؟ واکنش آنها چگونه بوده است؟
آیا نهادهای اطلاعاتی امنیتی حکومت از این موضوع باخبرند؟ چگونه؟
*مطلب مرتبط: پناهجویان کمتری به دلیل مسیحی شدن در آلمان قبولی پناهندگی میگیرند
دنیس گلادیاتور، کارشناس سیاست داخلی فراکسیون حزب دموکرات مسیحی آلمان در پارلمان هامبورگ گفت، فراکسیون حزبش در نشست بعدی پارلمان از دولت ایالتی تقاضا خواهد کرد، تمامی روابط رسمی خود با این نهاد اسلامی را قطع کند، به بررسی شرایط ممنوعیت آن بپردازد و از قرارداد همکاری و دادن بودجه ؟! با “شورای جوامع اسلامی هامبورگ” خارج شود.
منتقدان این قرارداد معتقدند که بخشی از فعالیتهای مرکز اسلامی هامبورگ با قانون اساسی آلمان در تضاد است. در این راستا، اتهام حمایت از «گروه تروریستی حزبالله لبنان» مطرح شده است.
مرکز اسلامی هامبورگ که یکی از برنامهریزان راهپیماییهای روز قدس در آلمان بهشمار میرود، مدتهاست که از سوی اداره امنیت داخلی هامبورگ رصد میشود.
مغایرت با ارزشهای دموکراتیک
دنیس گلادیاتور نامهای به پارلمان ایالتی هامبورگ نوشته و در آن از جمله تاکید کرده است که مرکز اسلامی هامبورگ از ارزشهایی دفاع میکند که با ارزشهای آزادیخواهانه و دموکراتیک جامعه آلمان مغایرت دارد.
او از اداره امنیت داخلی هامبورگ نقل قول کرده است که مرکز اسلامی هامبورگ در سراسر آلمان شبکههایی ایجاد کرده است و از طریق آنها مساجد شیعی این کشور را تحت تاثیر قرار میدهد و برخی از انها را به طور کامل کنترل میکند.
او تصریح میکند که این مرکز بهویژه با بیت خامنه ای در تماس است و آنها سرپرست این مرکز را تعیین میکنند!
جناب لاساروس بسیاری از آلمانیهای مسیحی هم هیچگونه شناختی از انجیل ندارند چون پدر و مادرشان دین ترسایی دارند به این خاطر آنها نیز این آئین را بر گزیده اند. اینکه به کسانیکه می آیند و خود را مسلمان مسیحی شده جا می زنند, اقامت (ماندن) نمی دهند, علت (انگیزه) دیگری دارد. آلمان می داند که آنها دروغ می گویند چون اوضاع (رخداد های) نا بسامان اقتصاد (بازرگانی) ایران را می دانند و اینکه آنها از این شرایط (چگونگی) گریخته اند. دیگر اینکه عده ایی (گروهی) به آلمان آمده و داستان برای خود ساخته اند که جانشان در خطر (مرگ آور) است ولی پس از گرفتن پاسپورت آبی پناهندگی به ایران رفته و دوباره بر گشته اند. آلمانیها دوبار دنیا را به آتش کشیدند [دو جنگ جهانی] و یک بسیجی که به گفته شما اینجا می آید و در ماه محرم به عنوان (فرنامه) نمونه در سوئد سوگ خیابانی برای امام خود را می اندازد هرگز جانش در خطر نیست و مسیحی شدن هم دروج است. حافظ می گوید: گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود//
تا ریا ورزدو سالوس مسلمان نشود || در اینجا باید گفت بسیجی مسیحی نشود!
اکثریت متولدین در زمان رژیم جهوری سرخ وسیاه نطفه اموزشی و تربیتی شان ، با دروغ و تزویر و ریا بسته شده ، تقصیری هم ندارند ، بجز این قواعد هوای دیگری را تنفس نکرده اند .
از اینروها وقتی پایشان به اروپا میرسد ، برای درخواست پناهندگی ، سریع به کلیسا های منطقه میروند و باخواندن ، انجیل و حفظ کردن ایات ان ، خود را باورمندان به مسحیت جا میزنند ، در حالی که ااینگونه اعمال و رفتار ، جز ساده نگری و بازی با کتاب و کلیسا چیزی دیگری نیست .
این جماعت فکر میکنند ، مسیحی شدن ، مثل مسلمان شدن است ، فقط کافیه ، شهادتین را بگوئی ومسلمان به حساب بیائی .
در حالی که ، انهم در المان قضیه خیلی پیچده تر از این حرفهاست .
اینجا سرزمین ، مارتین لوتر و شیلر و گوته ، اگوستین ، رودولف اشتاینر و و و صدها فیلسوف و تئولوگ برجسته دنیای مسیحیت میباشد .
هر بچه بسیجی دیروز ، یا دانشجو و دکتر کیلوئی دانشگاه ازاد رفسنجانی نشان که نمیتونه با حفظ کرن چند خط از انجیل ، متی ، یا انجیل یوحنا ، خودش رو به اسم مسحیی قالب بکنه .
یک مسیحی مورد قبول اروپا باید ، تورات را بخوبی بشناسد . برای اثبات ایه های انجیل ، باید چندین فاکتورهای از عهد عتیق در تائید ان ایه در عهد جدید مثال بیاورد و درک و فهمش را بیان کند و درعمل روزمره زندگی اعمال رسولان را مطالعه و پیروی بکند . و و و دهها فاکتور دیگر .