شیما بزرگی – «اپوزیسیون» که از واژه لاتین opposition به معنای «مخالف» آمده، در حقیقت میتواند هر آنکه را که مخالف نظام کنونی ایران است شامل شود، خواه گروههای پادشاهی و مشروطهخواه، یا چپگرایانٍ خواهان براندازی، احزاب کارگری خارج از کشور، مجاهدین خلق، گروههای جداییطلب، ایرانیان مبارز در داخل ایران، و هر آن شخص یا گروهی که در نهایت به دلایل میهنی و گروهی و شخصی خواهان عبور از جمهوری اسلامی است. بنابراین اختصاص واژه «اپوزیسیون» تنها به طرفداران پادشاهی، اشتباه برخی از ایرانیان است.
هر یک از این گروههای یادشده برای رسیدن به اهداف خود تلاشهایی میکنند، اما برخی بیشتر و بهتر از دیگری. در این میان آن گروههای خارج از کشور که خواهان بازگشت به شکوه گذشته هستند، و یا آرمان رسیدن به مدرنیته در زیر پرچم «پادشاهی مشروطه» را دارند، از نامنظم ترین تشکیلات برخوردارند و معمولا یا رقیب را دستکم میگیرند و یا در نهایت با تمسخر از کنار آنها به سادگی عبور میکنند.
نمونه اخیر این سادهاندیشی، در لایحه ۳۷۴ کنگره آمریکا دیده میشود که گروه مجاهدین خلق برای آن تلاش کرده است. اگرچه این لایحه در سال ۲۰۱۹ به وسیله نمایندگان آمریکا تنظیم شد اما بنا به دلایلی الان به وسیله این گروه دوباره تبلیغ شده و مورد تشویق نمایندگان کنگره قرار میگیرد.
شاید ملت ایران بخواهد یکبار برای همیشه به بیگانگان ثابت کند که نیازی به وجود آنها برای رسیدن به آزادی و برابری ندارد، اما با وجود سرکوب و کشتار فراوان، به ثمر نرسیدن جنبشهای دو سه سالِ اخیر، فقدان واکنش جهانی مناسب، کارشکنیهای رژیم، و هماهنگ نبودن بخشهای مختلف جامعه ایران با بخشهای دیگر، سبب میشود بیگانگان نیز به برنامهریزیهای خود برای آینده ایران ادامه دهند و در این میان به گروهی بیشتر نزدیک شوند که به نظر آنها هماهنگ عمل میکند و یا برای آنها منافع بیشتری به همراه دارد.
چرا نباید مجاهدین خلق را دستکم گرفت؟
۱. با وجود تمام حس انزجاری که جامعه ایران نسبت به این گروه به دلیل عملکردش، به ویژه قرار گرفتن آن طی جنگ ایران و عراق در کنار دشمن، میتواند داشته باشد این گروه در این مدت رهبری خود را حفظ کرده است. رهبری که زن است و بطور مداوم به ملاقات با مقامات خارجی میپردازد و تشکیلات او نیز در اروپا و آمریکا بطور منظم و هدفمند و منابع مالی که شفاف نیستند با مقامات و مسئولان سابق و کنونی جهان ملاقات میکند. همچنین برخلاف گذشته این گروه سعی در نمایان کردن چهرههای زنان بیحجاب در میان هوادارانش دارد.
۲. مبارزه با جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است. با سرکوب بیشتر مردم توسط حکومت در ایران و تخصیص بودجههای کلان به لابی رژیم در خارج از کشور، نیاز به منابع مالی برای مخالفان مدافع دموکراسی و حقوق بشر بیش از پیش احساس میشود. به همین جهت نیز گروه مجاهدین هیچ ابایی از گرفتن پول از دولتها و منابع مختلف ندارد و البته به نظر میرسد توانسته پولهایی را که پیش از این دولت صدام حسین به آنها میداده به خوبی در اروپا و آمریکا سرمایهگذاری کند. اما پول تنها عامل فعالیت منسجم نیست، چرا که ایرانیان مرفه و مخالف نظام در خارج از ایران که همراهی با مجاهدین خلق نیز ندارند، کم نیستند. بعلاوه اینکه سرمایهی اصلی مخالفت با جمهوری اسلامی، جمعیت میلیونی داخل ایران است که تشنهی رهایی و رهبری به سوی امنیت و آزادی است.
۳. تأسیس و تشکیل شبکهای با بیش از ۴۰ شعبه تحت عنوان «سازمان جوامع ایرانی آمریکاییها OIAC» که از سال ۱۹۹۷ فعال بوده از سال ۲۰۱۲ بطور رسمی و هماهنگ برای یک دستور کار مشخص هفتگی و ماهانه چندین برنامه و فعالیت دارند. OIAC آرم خود را طوری طراحی کرده و فعالیت میکند که در هیچ جای آن بطور مشخص نشانی از «مجاهدین خلق» دیده نمیشود و حتی با ورود به وبسیات آنها نیز بطور مستقیم نامیاز مریم رجوی دیده نمیشود و تنها چند اساسنامه و اهداف مشخص و کوتاه وجود دارد ولی در برخوردهای حضوری و همایشها برای وی و سازمانش تبلیغ میکنند.
۴. این گروه برای انجام فعالیتهای خود، در دوران همهگیری کرونا نیز از فعالیت خود باز ننشسته و مدام به برقراری تماس با مقامات آمریکایی ادامه میداده که نتیجهی آن برگزاری نشستهای آنلاین و اینترنتی با این مقامات با هدف برجستهتر شدن آنها با ادعای تنها گروه با ظرفیت مخالف رژیم ایران است. مقامات آمریکایی نیز یا از روی ناآگاهی و اطلاعات ناقص و یا منافع کوتاه و بلندمدت شخصی به پشتیبانی از آنها میپردازند.
۵. در لایحه تنظیم شده که مانند همه لوایح چندین مقدمهچینی و نتیجهگیری و همچنین قطعنامهای در پایان دارد، عنوان را «محکوم کردن رژیم حامی تروریست ایران و حمایت از درخواست مردم ایران برای نظام جمهوری غیرهستهای، آزادیخواه و غیرمذهبی» گذاشتهاند! اما در مقدمهچینیها فقط به تباهکاریهای جمهوری اسلامی علیه این گروه در زمان و مکانهای مختلف اشاره شده است!
اینهمه در حالیست که گروههای دیگر به اصطلاح «اپوزیسیون» مشغول دعوا و هشتگهای توییتری هستند و تهیه چنین لوایحی را ساده پنداشته و از کنار آن به آسانی رد میشوند.
سازمانهای «سیاسی» تازه تأسیس شده نیز نیامده به جان هم و دیگر گروهها افتاده و از دور خارج شدهاند و حتی نتوانسته یا نخواستهاند که برای چنین لوایحی به خود زحمت داده و با مراجعهی مداوم و سازمانیافته به نمایندگان کنگره و سیاستمداران آمریکا و اروپا برای رساندن صدای واقعی «مردم ایران» به گوش آنها تلاش کنند.
حالا با بدتر شدن شرایط در ایران، دیر یا زود شاهد بیشتر نمایان شدن گروه مجاهدین خواهیم بود که نطفهاش در «مبارزه مسلحانه» بسته شده و سابقهی در دست گرفتن اسلحه دارد، حمایت خارجی را نیز برای خود میخرد، نکات مشترک تاریخی و سیاسی- عقیدتی با جمهوری اسلامی دارد و رژیم ایران میتواند با مطرح کردن آن بیشترین بهرهی سیاسی و اجتماعی را هم با سوء استفاده از این گروه جهت حفظ خود و هم سرکوب مردم معترض که از هر رژیم مذهبی و ایدئولوژیک خسته شدهاند، ببرد. در شرایطی که با عدم انسجام اپوزیسیون مدافع دموکراسی و حقوق بشر روبرو هستیم، در نهایت با ایرانی روبرو خواهیم شد که به سمت نابودی و آشوب بیشتر خواهد رفت.
به نظر میرسد تنها راه بیرون رفتن از «بنبست کنونی» و خنثی کردن سوء استفادههای جمهوری اسلامی و گروههایی که عکسبرگردان آن هستند، اتحاد فراگیر مخالفان درون کشور با رهبری چهرههای توانایی است که در کنار دشمنان کشور قرار نگرفته باشند، ورای فضای مجازی فعالیت میکنند و با مردم بطور واقعی، مستقیم و مداوم با یک برنامه و استراتژی در ارتباط هستند.
شاید جوامعی که سالها مفهوم «کار گروهی» در آنها تمرین و درونی شده، نیاز به چنین رهبریهایی نداشته باشند. اما برای ایران که با رژیمی سرکوبگر و خونریز روبروست که با ایجاد ترس و وحشت در میان مردم به زندگی خود ادامه میدهد، همراه با گسست فرهنگی و اقتصادی و بیاعتمادی گسترده و ناامیدی جوانان و مترصد بودن بیگانگانی که نقشه نابودی کشور را در سر دارند، بیش از پیش نیاز تاریخی به نقش رهبری را برای ایران ایجاد کرده است. اولین عنصر رهبری نیز، خواست و ارادهی فرد در بر عهده گرفتن این مسئولیت خطیر و سپس اقبال و محبوبیت عمومی است.
نویسنده درآغاز نوشتارش به معنی واژهٔ « Opposition» اشاره کرده ومیگوید این واژه بمعنای مخالف « میتواند هر آنکه را که مخالف نظام کنونی ایران است شامل شود» ، ایشان یادش رفته که مخالفت سیاسی با مخالفت مسلحانه فرق دارد ؛ مخالفت مسلحانه نامش شورش ( Révolte) است.
«مجاهدین» خانوادهٔ رجوی هم مانند «انقلابیون» خمینی دریک دست گلهائی بنام استقلال و آزادی ورفاه عمومی نشان میدهند ودر دست دیگریک دیکتاتوری ایدئولوژیکی توتالیتربا توسل به «اسلحه» زور وخشونت ونتیجتأ رفاه یک طبقهٔ اقلیت «خودی» و فقر وفلاکت اکثریت مطیع را درآستین پنهان دارند.
وضع مجاهدین را کمنت نویس آگاه «هاج واج» در بند (۳) نوشتارش بخوبی خلاصه کرده است.
با سپاس از مقاله… بنظرم،
پرونده مجاهدین در میان مردم ایران بسته شده و هیچگاه مردم فراموش نخواهندکرد همدستی با دشمن بعثی و تعارض یه خاک مقدس ایران را که توسط این فرقه صورت گرفت.
در این زمان بسیار حساس و بسیار کوتاه برای دگرگونی در میهن، کوتاه ترین راه برای سازماندهی جنبش اعتراضی مردم، رهبریت کرزماتیک، مردمی و شناخته شده است. بدون رهبریت یگانه سازماندهی امکان پذیر نخواهد بود.
شوربختانه ایران از دیر زمان است که فاقد آزادی احزاب سیاسی بوده و چند حزبی که هنوز کم و بیش در سایه فعالیت دارند مانند حزب پان ایرانیست و حزب مشروطه ایران، مشکل خواهند داشت که در مدت کوتاه رای اعتماد مردم را بدست بیاورند.
بنظرم شاهزاده رضا پهلوی مشخصات یک رهبر را دارند و برای نجات ایران مسئول هستند که رهبریت جنبش اعتراضی مردم را بطور موقت، برای تغییر جمهوری اسلامی و دوران گذار، بپذیرند.
اگر ایشان هنوز شانه از این مسولیت تاریخی خالی کنند، آنوقت مردم باید این مسولیت را بطور موقت بدوش دو حزب نام برده قرار دهند تا رهبریت شورایی جنبش اعتراضی حق طلبانه مردم ایران را بر عهده بگیرند.
رای اعتماد مردم به رهبریت، می تواند تمام محاسبات کشورهای خارجی را بر هم زند.
بعد از ۴۱ سال زندگی بر محور دروغ، مردم در ایران آگاه هستند که شعار ” جاوید شاه” نمی تواند رهبری شاهزاده را گارانتی کند و همچنین این شعار یا اصل آزادی انتخاب مردم برای تعین نوع نظام آینده ایران در تناقض است. بنابراین، این شعار نوعی موج سواری بر انزجار مردم از جمهوری اسلامی و بی حرمتی و بی احترامی به رای آنها است.
زمان انتخاب فرا رسیده است. امیدوارم این انتخاب ، انتخاب مردم ایران باشد نه خارجی.
در ابتدای این نوشتار، معنی لغوی اپوزیسیون ارائه شده که برداشتی حداکثری و عام است و با اپوزیسیون سیاسی که یک اصطلاح خاص در علوم سیاسی است فرق دارد.
بر این اساس، اپوزیسیون سیاسی عبارت است از حزب یا گروه یا سازمان سیاسی که بر اساس یک ایدئولوژی با حکومت مستقر در یککشور مخالف است و با کنش سیاسی در تلاش برای سرنگون کردن آن و تشکیل حکومت جدید است.
با تعریف حداکثری واژه اپوزیسیون، اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران مخالف خلافت شیعه هستند و بنظر می رسد، میزان مخالفت آنان بسیار بیش از برون مرز نشینان است.
برون مرز نشینان، اغلب دچار احساسات نوستالژیک و گرفتار برخی توهمات ملی گرایانه و یا ایدئولوژیک هستند که ممکن است رابطه عاطفی، مالی و خانوادگی و نسبی با حکومت را نیز کماکان حفظ کرده باشند.
وضعیت چنان وخیم است که بسیاری درون مرزنشینان خواهان مداخله مستقیم و نظامی آمریکا برای سرنگونی رژیم هستند.
آیا قابل تصور است که یک درون مرز نشین که تازه کلیه خود را حداکثر به مبلغ ۵۰۰ دلار فروخته حاضر نباشد ارتش آمریکا رژیم را کن فیکون کند و کل ایران را به اشغال در آورد؟
در حالیکه، به اصطلاح اپوزیسیون های برون مرزی تلویحا اعلام می کنند که در صورت درگیری نظامی، لباس رزم پوشیده، سلاح بدست در کنار پاسداران و سرداران عزیز، پوزه متجاوزان را به خاک خواهند مالید.
با تعبیر حداقلی وسیاسی واژه اپوزیسیون، البته خلافت شیعه اپوزیسیونی ندارد، اکثریت این گروهکها یا شارلاتان هستند، یا متوهم یا فرتوت و منجمد الفکر و یا سرگشته یا عافیت طلب و یا مصلحت اندیش و یا همه با هم!!!
تا زمانیکه، این برون مرزنشینان، شجاعت این را نداشته باشند که رسما و علنا از کشورهای غربی و بویژه آمریکا برای سرنگونی رژیم دعوت کنند، باید در نیت آنها شک کرد.
ضمنا، فرهنگ غالب ایران بر مبنای قبیله گرایی و پیوندهای عشیره ایی شکل گرفته است و بعید است همین گروهکهای بی مصرف نیز با یکدیگر متحد شوند.
مهمترین و تاثیر گذارترین اپوزیسیون برون مرزی متشکل است از آقایان ترامپ، ناتانیاهو، پامپئو و بن سلمان و امثالهم.
با همه این تفاصیل، نیازی به اپوزیسیون واپوزیسیون بازی و شارلاتانیسم وانواع شامورتی بازیهای وقیحانه و تهوع آور وجود ندارد. مردم ایران سر انجام تصمیم نهایی را خواهند گرفت و سرنوشت خویش را تعیین خواهند کرد.
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم
۱- چندی پیش مایک پمپئو وزیرر امور خارجه آمریکا طی ابلاغیه ای کلیه سفارت خانه ها، کنسولگریها و مقامات را از دیدار و جلسه با سازمان مجاهدین, اهوازیها و………..بر حذر داشت. این نشاندهنده کم اهمیت بودن این سازمانها و احزاب از نظر آینده ایران در دید دولت عمو ترامپ می باشد.
۲- چهل دو سال پیش با عجله این سازمانها و احزاب فاجعه ای ویران کننده بار آمد پس اجازه بدهید این بار مردم داخل کشور یک بار برای همیشه تکلیف خود را با نوع حکومت طی یک رفراندم زیر نظر سازمان ملل و یا اتحادیه اروپا و آمریکا روشن کنند.
۳- سازمان مجاهدین خلق را با هیچ شیرینی نمیتوان بخورد این مردم داد اگر باور نمی کنید بروید از مردم داخل سوال کنید. پس داشتن تشکیلات بسیار منظم و دارای بودجه فراوان ولی از نوع فرقه ای وقت بدرد رهبر فرقه میخورد (اینجا برادر مسعود رجوی است نه همسر رئیس جمهور سازمان).
اگر ما ملت ایران تصمیم نگیریم، بیگانگان برایمان تصمیم خواهند گرفت.
تشکل و سازماندهی، سازماندهی، سازماندهی!