ما برای بیان دردهایمان به واژگان جدید نیاز داریم!

چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰ برابر با ۱۴ آپریل ۲۰۲۱


دانیال د. – ویراستار محترم،  بگذار از همین ابتدا بگویم، من در بیان یک کلمه یا ترکیبی جدید در زبان فارسی مانده‌ام! می‌دانم ویراستاری کار چندان ساده‌ای نیست. شاید حتا گاهی شقاوت خاص خودش را بخواهد. تو هم باید با کلمه آشنا باشی و هم به تعهد حرفه‌ای خودت وفادار. ملاحظه‌کاری با حرفه تو میانه‌ای ندارد. قیچی را گاهی باید بگذاری در متن، از این سوی تا آنسوی، خط بکشی، بزرگ بنویسی; مطلب رسا نیست، اطاله کلام کرده‌اید، هرز رفته‌اید، مطلب سنخیت ندارد و از این دست حرف‌ها… که اینها تیر خلاصی است در دلِ نوشته یا در ذهن نگارنده‌ی آن.

تیغ ادیتورها خیلی تیز است، بدجوری می‌بُرد، مثل بارانِ شلاقی بهار که شکوفه‌ها را می‌ریزد، یا آن باد نابهنگام که درختان تکیده‌ی پاییزی را عریان می‌کند. اما با تمام این اوصاف من هنوز هم می‌نویسم. بگذار این کلمات فریادی باشند برای آنها که صدا ندارند، یا آنکه بین «گفتن یا نگفتن» هنوز تردید رهایش نکرده است.

همه‌ی اینها را گفتم که بدانی، من هم با کلمه بیگانه نیستم. آن کدام نویسنده‌ای است که تا حالا بر متنی نگریسته باشد؟! گاهی نیش یک قلم از نیشتر تمام عیاران روزگار ما تیزتر است. درد‌های آدم که یکی دو تا نیستند! تازه ما هنوز به بلوغ انسان نرسیده‌ایم، کماکان داریم در مورد «آدم» حرف می‌زنیم، حالا خیلی مانده تا به رنجِ دانایی «انسان» برسیم.

بگذار سخن کوتاه کنم، آن «کلمه» چیست که من نمی‌دانم؟

بر زبان فارسی ما، جور زمانه کم نرفته است، از آماج ترکیبات زبان عرب تا واژگانی که دردهای امروزی ما بدجوری دارد از آن می‌چکد. واژگانی که روایتگر انسانی است که در گور، در کارتن، در لوله‌های سیمانی و یا پشت‌بام‌ها می‌خوابند، که می‌شود ترکیبات کریه و بی‌منظری چون گورخواب، کارتن‌خواب، لوله‌خواب و پشت‌بام‌خواب.

این دردها که یکی دو تا نیستند؛ کولبر کُرد، سوخت‌بَر بلوچ، کودکِ کار پایتخت و از این دست واژگان ترکیبی زشت که از لابلای حروفش رنج و خونابه‌ی آدمی، چهل سال است که تراوش می‌کند.

و هر دم از این باغ بری می‌رسد…

حال من مانده‌ام که با قرارداد بیست و پنج ساله‌ با چینی‌ها، با مشایعت پنج هزار نیروی نظامی‌شان، که هیچکسی نه از میزان تجهیزات و نه از حیطه‌ی اختیارات آنها خبری دارد، کدام واژه‌ی ناسور جدید دیگری قرار است بر کالبد این جامعه زخم بیاندازد؟

به راستی سرانجام فوج فوج آدم‌هایی که برای قرن‌ها در کیش و قشم و جزایر جنوب سکنا داشته‌اند چه می‌شود؟! آیا ما اینبار باید برای ماهیگیر، صیاد، جاشو و تاجر دریای جنوب هم به دنبال خلق واژگان جدید، هم‌خانواده با کولبر یا سوخت‌بر باشیم؟ تو به من بگو نام آن واژه چیست که قرار است بر گرده‌ی مردمان جنوب تازیانه‌ی دیگری باشد.

تردید ندارم که تلفیق حکومت اسلامی شیعی و چینِ کمونیست که هر دو بسان سرکه و دوغِ ترش، طبعی تیز و اسیدی دارند، امتزاج ناسوری خواهد شد. همزیستی پلیدی که عایدی آن چیزی جز فلاکت بیشترِ برای مردمان این مرز و بوم نخواهد بود.

خلاصه سخن اینکه، این را خوب می‌دانم که ما برای آزادی، سال‌هاست که جنگیده‌ایم، اما بی‌شک نسل‌های آینده، هم برای آزادی باید جدال کنند و هم برای استقلال…

حال تو بگو، آیا ما برای دردهایمان به واژگانِ جدیدی نیاز نداریم؟!

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=237710