(+ویدئو) جیوان گاسپاریان نوازنده سرشناس ارمنی ساز دودوک ششم ژوئن در ۹۲ سالگی در گذشت. از نوای موسیقی او در آثار سینمایی معروفی از جمله «گلادیاتور» و «آخرین وسوسهی مسیح» استفاده شده است. گاسپاریان با حسین علیزاده نیز همکاری نزدیکی داشت و همراه او در سال ۲۰۰۷ نامزد دریافت جایزه معتبر «گِرِمی» برای آلبوم «به تماشای آبها» شد. گاسپاریان نقش مهمیدر شناساندن این ساز به دنیا داشته است.
جیوان گاسپاریان که تلفظ ارمنی همان کلمه «جوان» فارسی است، به گفتهی تیگران آلکسانیان یکی از شاگردان او که در لندن اقامت دارد، مانند اسمش در دوران سالمندی نیز به راستی دلی جوان داشت.
تیگران آلکسانیان حدود بیست سال است که در لندن اقامت دارد. وی طی این سالها در کنسرتهای متعددی همراه با نوازندگان کشورهای مختلف همکاری داشته است. او نواختن دودک را تدریس نیز میکند. آلکسانیان علاوه بر جیوان گاسپاریان از محضر استادانی مانند ولادیمیرهاروتونیان، یقیشه مانوکیان و آراهاختیکیان نیز آموخته است. به گفته او هر استاد سبک و سلیقه خاص خود را دارد و نوازندهای که میخواهد راه خود را بیابد هرچند که باید از هرکدام از اساتید بیاموزد، ولی نهایتاً تمام این آموختهها را با هم ترکیب میکند تا به سبک و شیوه نوازندگی خاص خود دست یابد.
آلکسانیان میگوید شهرت جیوان گاسپاریان بیش از بیست سال پیش از مرزهای ارمنستان و کشورهای شوروی سابق پا فراتر گذاشت و با حضور نوای موسیقی او در موسیقی متن فیلمهایی نظیر «گلادیاتور» اثرهانس زیمر و «آخرین وسوسهی مسیح» اثر پیتر گابریل شهرت جهانی یافت. هرچند ایرانیان علاقمند به موسیقی فولکلوریک قفقازی و موسیقی فیلمها، اسم گاسپاریان را شنیدهاند ولی با آغازهمکاری این موسیقیدان با حسین علیزاده از حدود پانزده سال پیش (چه در کنسرتهایی در ایران و چه در کشورهای دیگر) جیوان گاسپاریان در میان ایرانیان نیز شهرت و محبوبیت یافت.
-آقای آلکسانیان، شما نقش جیوان گاسپاریان در شهرت ساز کوچک دودوک را چگونه توضیح میدهید؟ برخی میگویند این دودوک بود که گاسپاریان را به شهرت جهانی رساند…
-به نظر من هردو بطور مساوی صادق است و هر دو مکمل هم بودهاند. اگر جیوان گاسپاریان با عشق و علاقه خود را وقف این ساز نمیکرد و با حسی عمیق آن را نمینواخت و از سوی دیگر، اگر صدای خاص و دلنشین دودوک نبود، آهنگسازان برجسته بینالمللی در زمینههای مختلف فیلم، پاپ و کلاسیک از این نوازنده چیرهدست و نوای دلنشین سازش استفاده نمیکردند.
مهم آن است که موسیقیدان و نوازنده به درستی و با زیبایی و با استفاده از تمام امکانات ساز خود آن را بنوازد. در مورد دودوک، بدون شک نوازندگی جیوان گاسپاریان بود که باعث میشد مردم با موسیقی او زود ارتباط برقرار کنند.
-آیا جیوان گاسپاریان تغییرات و نوآوریهایی هم در ساختار دودوک داشت؟
-فکر نمیکنم. ساز دودوک به گفته کارشناسانی مانند او حدود ۳۰۰۰ سال سابقه تاریخی دارد ولی سیر تحول آن برای ما چندان شناختهشده نیست. کارشناسان معتقدند که این ساز در ابتدا از نی بوده ولی بعدها از چوب یکدست درخت زردآلو ساخته شده که نماد ارمنستان است. نوک دودوک مانند گذشته از نی است. به نظر میرسد در ابتدا دودوک را «شیپور زردآلو» مینامیدند.
-آیا بعد از اینکه چوب درخت زردآلو جانشین نی شد، صدای این ساز تغییر کرد؟
-بله، بعد از آن صدای این ساز ثبات، غلظت و غنای بیشتری نسبت به صدای نی ارمنی پیدا کرده و جای نتها دقت بیشتری یافتند. من بر این عقیده هستم که این تغییر از آن جهت پیش آمد که دودوک از جنس چوب درخت زرد آلو به روحیه و روانشناسی ارامنه که همواره غم و حرمان در آن موج میزند، نزدیکتر است. ولی با وجود غنای بالای صدا، به نظر میرسد که صدای دودوک همواره از دور میآید.
قطعهای از نوازندگی تیگران آلکسانیان:
من در مصاحبههایی که در لندن داشتم همواره گفتهام که دودوک مظهر هویت و تاریخ خونبار ارامنه است. برای من که در ارمنستان به دنیا آمدهام و در محیطی که صدای موسیقی ارمنی و نوای دودوک در آن غالباً شنیده میشد پرورش یافتهام صدای آن به دنیای درونیام نزدیک است. من ابتدا از اینکه شنوندگان غیرارمنی از صدای دودوک تعجب میکنند، از تعجب آنان متعجب میشدم. طی بیست سالی که در بریتانیا زندگی کردهام، با ساز دودوک در کنسرتهای متعددی شرکت داشتهام. شنوندگان بسیاری پس از اجرا به پشت صحنه آمده و گفتهاند که با شنیدن صدای ساز شما نمیدانیم که چه چیزی در ما اتفاق افتاده که دنیای درونیمان زیر و رو شد.
من بعدها پاسخ این پرسش را که چرا نوای دودوک به دل ما و غیرارمنیان مینشیند یافتم زیرا صدای دودوک شبیه صدای درونی انسانهاست. همین باعث غلیان در دنیای درونی شنونده میشود.
-دودوک برخلاف سازهای پیشرفته موسیقی کلاسیک، ساختار پیچیدهای ندارد و با وجود این، امکانات زیادی برای برانگیختن احساسات شنونده دارد. شاید به همین دلیل ارتباط بین نوازنده و این ساز بسیار نزدیک است. آیا اینطور است؟
-بله؛ این ساز تنها ده سوراخ، یعنی هشت تا روی آن و دو سوراخ در زیر دارد. در مورد سازهای بادی دیگر هم آنچه شما گفتید تا حد زیادی صادق است ولی در مورد دودوک، جنبههای خاصی مانند دمیدن نفس در آن از درون بدن و در هماهنگی با آن حرکات لب، زبان و انگشتان برای نیمهباز گذاشتن و یا بستن کامل سوراخها، همگی باعث میشود که نوازنده برای بیان احساس با سازش، از روح و جان خود مایه گذارد. در حالی که صداهای تولید شده در سازهای موسیقی کلاسیک غربی بسیار مشخص هستند هرچند مسلماً شدت و ضعف ضربه روی کلید پیانو و شاسیهای سازهای بادی روی کیفیت صدا تاثیر دارد ولی این به پیچیدگی و ظرافت حرکات نوازنده در حین نواختن دودوک نیست. اگر این ظرایف نباشد، نوای دودوک زیبا به گوش نمیرسد. جیوان گاسپاریان به راستی تمام انرژی و احساس خود را با عشق در سازش دمید. به پاس تلاش پیگیر او بود که این ساز در دنیا شناخته شد و نوازندگان جوانی مانند من در مسیر هموارتری پیش رفتند. خودش میگفت که جاده را من آسفالت کردم و چراغهایی در مسیر جاده در دو طرف گذاشتهام، حال این جوانان میتوانند این جاده مسطح را با سرعت طی کنند و به مقصدهای دوردست برسند.
-هانس زیمر آهنگساز موسیقی فیلم «گلادیاتور» با ستایش از جیوان گاسپاریان صحبت میکند و همچنین پیتر گابریل و بریان می. ولی معروفیت گاسپاریان در میان ایرانیان نتیجه همکاری او و حسین علیزاده بوده که از حدود ۱۵ سال پیش آغاز شد. در این مورد چون شما با نوازندگان ایرانی و ترکی هم تجربههای مشترکی دارید، لطفاً بیشتر توضیح بدهید.
-ببینید، به هر حال موسیقی ملل همجوار نزدیکی بیشتری به همدیگر دارد. مثلاٌ آهنگ معروف فولکوریک «ساری گَلین» به ترکی آذری و «دختر کوهسار» به ارمنی، که محتوای ترانه در هر دو زبان بهم نزدیک است ولی در نسخههای فارسی، کردی و ترکیهای اینطور نیست؛ به دل مردم کشورهای قفقاز جنوبی، ایران و شرق ترکیه (آناتولی) مینشیند. بهخصوص این آهنگ در میان آذربایجانیها و ارمنیها عمیقاً ریشه دوانده.
به دلیل همین نزدیکیهاست که در کنسرت ۲۰۱۳ حسین علیزاده این آهنگ به ترکی آذری، ارمنی و فارسی اجرا شد و گاسپاریان در آن کنسرت آن را خواند.
موسیقی این آهنگ بسیار قوی و دلنشین است زیرا در «دستگاه شور» ساخته شده که در میان هفت دستگاه موسیقی ایرانی بسیار دلنشین است. حال معلوم نیست که آیا ابتدا این آهنگ در میان ارامنه ساخته شده و یا در میان آذربایجانیها. به هر حال به روحیه این ملل همجوار بسیار نزدیک است.
-اساساً هنرمندان و آثارشان با وجود رقابتها و دشمنیهای ریشهدار بین برخی مردم ارامنه و جمهوری آذربایجان میراث فرهنگی مشترک آنها شمرده میشوند. آثار این هنرمندان و ترانهای مانند «ساری گلین» تجسم دوستی و آرزوی حسن همجواری بین ملل قفقاز است که اندیشههای افراطی ناسیونالیستی و شوونیستی نتوانسته آنها را نابود کند.
-جیوان گاسپاریان همواره به ما میگفت که دین و مذهب بد وجود ندارد. انسانهای بد و خوب وجود دارند. انسانهایی که از شرارت و حسد لبریز هستند و در حق انسانهای دیگر بدی میکنند. درنقطه مقابل آنها، انسانهای خوشطینت هم هستند که نسبت به دیگران نظر خوب دارند و با نگاهی مثبت به دیگران در فکر سازندگی و خلاقیت هستند .او به حزب و این قبیل چیزها هم معتقد نبود.
-علاوه بر یادگیری موسیقی از گاسپاریان چه خاطراتی از وی دارید؟
-من هر سال که به ارمنستان سفر میکردم حتما به دیدار گاسپاریان میرفتم و او هم با گشادهرویی و مهربانی پذیرای من بود. گاسپاریان آدم بسیار خاکیای بود و زندگی سادهای داشت. اصلاً و ابداً با وجود شهرت جهانی، تکبر و خودشیفتگی نداشت. همواره میگفت که ستارگانِ خواننده و هنرپیشه وجود ندارند. او میگفت: چه ستارهای؟! ستارهها فقط در آسمانها هستند. ما فرهنگ و هنر خود را ارائه دادهایم و مردم پسندیدهاند و شهرت پیدا کردهایم. همین و بس! ما شهروندان معمولی مانند دیگران هستیم.»
گاسپاریان با تمام وجود مردم را دوست داشت و محبوبیت زیادی در بین آنان داشت. او میگفت کار من نواختن دودوک در حد عالی است تا در دل مردم خودم و نیز جهانیان جا باز کند. گاسپاریان چه در جمهوری سوسیالیستی ارمنستان و چه در جمهوری ارمنستان مفتخر به دریافت نشان مهم «هنرمند شایسته» شد. وقتی در خیابان راه میرفت بسیاری با او سلام و خوش و بش میکردند و او با گشادهرویی جواب میداد. او با مردم و در دل مردم میزیست.
ناگفته نگذارم با فیلمی که در یک شبکه تلویزیونی کردی در مورد موسیقی ارمنستان ساخته شده که در آن با گاسپاریان هم مصاحبه شده است، او در میان کردان نیز ناشناخته نیست.
یادش گرامی!
یادش همواره گرامی باد