گفتگو با سپهر حداد نویسنده رمان «یکصد وعده‌ شیرین»

- «من کتابم را به این منظور نوشتم که برای فرزندانم و فرزندان آنها، مدرکی از دستاورد‌های طرف ایرانی اجدادشان در آموزش موسیقی در ایران، بجا بگذارم. ولی نخواستم به صورت یک زندگینامه‌ی خشک‌ و خالی باشد که شاید برای آنها مانند درس و مشق مدرسه به حساب بیاید. پس فکر کردم داستانی را تعریف کنم که برای آنها دلپذیر باشد و برای جلب نظر مردم عادی هم تصمیم گرفتم آن را در قالب یک رمان بنویسم.»
- «وقتی که رمان در ماه مارس منتشر شد، بسیاری از اهالی هالیوود به ما توجه کردند؛ برخی  از استودیوهای اروپایی ابراز علاقمندی به تولید یک سریال کوتاه یا فیلم سینمایی بر اساس این کتاب را نیز داشتند. دلیل دیگر برای انتخاب تیم، تصور سریال کوتاهی از نتفلیکس همچون «داونتون ابی» بود.»

جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ برابر با ۲۰ اوت ۲۰۲۱


فرد پروانه (کیهان لایف) – سپهر حداد موزیسین و یکی از دو مؤسس گروه موسیقی «شاهین و سپهر» به تازگی نخستین رمان خود به نام «یکصد وعده‌ شیرین» را منتشر کرده است. این رمان بر اساس داستان واقعی زندگی خانوادگی‌ اوست که مادربزرگش کمی قبل از انقلاب سال ۵۷ در ایران برای او گفته است.

داستان درباره‌ی پدربزرگ سپهر حداد، نصرالسلطان مین‌باشیان است که برای آموزش موسیقی به امپراتوری روسیه سفر کرد و به عنوان معلم پیانو خواهرزاده‌ی تزار مشغول کار شد. این رابطه در نهایت منجر به عشق نصرالسلطان مین‌باشیان به شاهزاده خانم روس شد. نصرالسلطان پس از بازگشت به ایران به عنوان مدیر هنرستان ایران (هنرستان موسیقی تهران) شروع به کار کرد.

سپهر حداد از خانواده‌‌ای آمده که موسیقیدانان بسیاری از آن برخاسته‌اند. پدر پدربزرگش سالار معزز غلامرضا مین‌باشیان اولین سرود ملی ایرانیان را در ژوییه‌ی ۱۹۰۹ میلادی به افتخار آزادی تهران از شرّ نیروهای نظامی کلنل لیاخوف  فرماندار نظامی روسی تهران ساخت.

کیهان لایف (کیهان لندن به زبان انگلیسی) با سپهر حداد گفتگو کرده است.

– آقای حداد، کتاب شما درباره‌ی چیست؟

– این کتاب داستان زندگی پدربزرگم است. نصرالسلطان مین‌باشیان که داستانش را بیش از چهل سال پیش مادربزرگم برای من تعریف کرد. قسمت اصلی داستان در سال ۱۹۱۳ میلادی و در آستانه‌ی آغاز جنگ جهانی اول رخ می‌دهد. نصرالسلطانِ آهنگساز از ایران به روسیه سفر می‌کند تا در هنرستان سن‌پترزبورگ از استادانی چون ریمسکی کورساکوف موسیقی کلاسیک بیاموزد. در آنجا عاشق یک شاهزاده از خاندان رومانوف می‌شود، ولی درباریان روسیه آن را یک عشق ممنوعه می‌دانند. رمان من بر اساس این داستان حقیقی است که در روزهای پایانی امپراتوری روسیه به‌ وقوع می‌پیوندد.

سپهر حداد نویسنده و موزیسین

– منظور از عنوان کتاب «یکصد وعده‌ی شیرین» چیست؟

– «وعده» یک پیمان است، بیان تعهدی که یک فرد کاری را انجام می‌دهد یا نمی‌دهد. معمولا عاشق و معشوق قول‌های وفاداری و سرسپردگی در هر شرایطی را به یکدیگر می‌دهند. در این رمان عاشقان شاید صدها وعده‌ی اینچنینی به همدیگر می‌دهند. این به عهده‌ی خواننده است که تصمیم بگیرد شخصیت‌های داستان به صدها وعده‌ی خود پایبند بوده‌اند یا نه؛ نام کتاب هم بر این اساس انتخاب شده است.

– ولی چه چیزی شما را ترغیب کرد که بر اساس آن داستان یک کتاب بنویسید؟

– مادربزرگم این راز زندگی پدربزرگم را در سال ۱۹۷۸ میلادی (۱۳۵۶ خورشیدی) برایم فاش کرد، درست قبل از وقوع انقلاب در ایران. اندکی پس از آن برای تحصیل به کالیفرنیا رفتم و داستان مادربزرگم را فراموش کردم.

سی‌ و پنج سال بعد در سال ۲۰۱۰ تصمیم گرفتم که همسر آمریکایی و پسرانم را برای سفر به ایران ببرم. از جلوی ساختمان آپارتمان مادربزرگم در میدان فردوسی که رد شدیم، ناگهان به ‌یاد آوردم که او چه برای من تعریف کرده بود. وقتی داستان را برای همسرم تعریف کردم، پیشنهاد کرد که درباره‌اش کتابی بنویسم.

– کتاب شما به پسران آمریکایی- ایرانی‌‌تان تقدیم شده. چه واکنشی داشته‌اند و آیا به فرهنگ ایرانی و سابقه‌ خانوادگی شما علاقمند شده‌اند؟

– من کتابم را به این منظور نوشتم که برای فرزندانم و فرزندان آنها، مدرکی از دستاورد‌های طرف ایرانی اجدادشان در آموزش موسیقی در ایران، بجا بگذارم. ولی نخواستم به صورت یک زندگینامه‌ی خشک‌ و خالی باشد که شاید برای آنها مانند درس و مشق مدرسه به حساب بیاید. پس فکر کردم داستانی را تعریف کنم که برای آنها دلپذیر باشد و برای جلب نظر مردم عادی هم تصمیم گرفتم آن را در قالب یک رمان بنویسم. همچنین کوشیدم در بیان وقایع تاریخی زندگی اجدادم، تاریخ، اشعار و افسانه‌های ایرانی را نیز  بگنجانم.

هر دو پسرم، کیان و رایان، علاقه‌ی بسیار زیادی به موسیقی دارند و با هم شعر می‌سرایند. می‌خواستم بدانند که جدشان، سالار معزز مین‌باشیان، اولین سرود ملی ایران را در سال ۱۹۰۹ میلادی سروده؛ همچنین چطور پدر پدربزرگشان، نصرالسلطان مین‌باشیان با استادان موسیقی کلاسیک در روسیه آموزش دید و سپس مدیر هنرستان ایران (هنرستان موسیقی تهران) شد.

وقتی در سال ۲۰۱۰ میلادی آنها را برای دیدن زیبایی کشور، فرهنگ، مکان‌های تاریخی، خوراک و مردم ایران به آنجا بردم، همانطور که فکر می‌کردم برایشان بسیار جذاب و لذت‌بخش بود. می‌خواستم درک‌شان از این فرهنگ غنی، دست ‌اول باشد و نه از رسانه‌ها، که اغلب بیانگر شکوه و زیبایی واقعی ایران نیست.

– شما خودتان کجا به دنیا آمدید، بزرگ شدید و تحصیل کردید؟

– من در سال ۱۹۵۷ میلادی در واشنگتن دی‌سی که پدرم در آنجا تحصیل می‌کرد و شاغل بود، به دنیا آمدم. در سال ۱۹۶۵ میلادی به ایران بازگشتیم، و من در دبستان «دوشیزه ماری» (بهار نو)، سپس «ایرانزمین» (مدرسه بین‌المللی تهران) تحصیل کردم و پس از پایان تحصیلاتم در سال ۱۹۷۵ میلادی به کالجی در ایالات متحده آمدم. نهایتا در دانشگاه کالیفرنیا در دیویس، با کسب مدرک کارشناسی ارشد در رشته‌ی توسعه‌ی کشاورزی بین‌المللی فارغ‌التحصیل شدم.

در سال ۱۹۸۸ میلادی از کالیفرنیا به واشنگتن دی‌سی نقل‌ مکان کردم و در «آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده» (یو.‌اس.ای.پی.اِی) مشغول به کار شدم. در آن زمان بخت یاری کرد تا با همکلاسی قدیمی خود در ایران، شاهین شهیدا که گیتاریست با استعدادی بود ارتباط برقرار کنم و با هم گروه «شاهین و سپهر» را تشکیل دهیم.

هر شش آلبوم ما با ورجین/ ای.ام.آی به جدول «۲۰ آلبوم برتر بیلبورد» راه یافتند. اولین آلبوم ما به نام «هزار و یکشب» به شماره‌ ۶ بیلبورد رسید، و آلبوم دوم به نام «ای» کاندیدای «بهترین عصر جدید» در سال ۱۹۹۵ میلادی شد.

– نوشتن این کتاب چقدر تحقیقات نیاز داشت و چه مدت طول کشید تا آن را به پایان برسانید؟

– من در سال ۲۰۱۵ میلادی از ای‌پی‌اِی بازنشسته شدم و شش سال به پژوهش و نگارش پرداختم تا کتاب در مارس ۲۰۲۱ منتشر شد. قسمت پژوهش سرگرم‌کننده‌ترین و در عین حال سخت‌ترین بخش کار بود چون با توجه به دورانی که در مورد ایران و روسیه در اوایل قرن بیستم می‌نوشتم، می‌خواستم از نظر تاریخی بسیار دقیق باشم.

– نوشتن کدام بخش کتاب برای شما از همه سخت‌تر بود؟ کدام قسمت لذت‌بخش‌تر بود؟

– برای من به عنوان یک رمان‌نویس تازه‌کار، مشکل‌ترین قسمت خلقِ گفتگوهای تخیلی بین شخصیت‌های رمان بود، خصوصا که ادبیات ویژه‌ آن زمان به ‌صورت رسمی صحبت می‌شد. با این حال همانطور که نوشتن کتاب پیشرفت می‌کرد، این مورد نیز برایم راحت‌تر می‌شد.

لذت‌بخش‌ترین قسمت نگارش در خصوص شکوفایی داستان عاشقانه بین پدربزرگم و شاهزاده‌ خانم رومانوف بود، همواره به این فکر می‌کردم که مادربزرگم چگونه آن را برایم تعریف کرده بود.

– با کدام شخصیت کتاب بیشتر ارتباط برقرار کردید و چرا؟

– با دو شخصیت بیشتر ارتباط برقرار کردم که درواقع از نظر تاریخی، تخیلی بودند؛ به این معنی که اصلا در زندگی واقعی وجود نداشتند، ولی از پدید آوردن آنها و مکالماتشان بسیار لذت بردم. یکی از آنها بهترین دوست نصرالسلطان، رستم سُمخیشویلی، یک مرد متشخص گرجستانی- ارمنستانی بود. دومی گریگوریان، نگهبان گورستان پانتئون خوجیوانک در تفلیس گرجستان. جمله‌ای که خیلی از آن لذت بردم، از رستم به دوست جوانش نصرالسلطان است که می‌گوید: «مشیت الهی هیچ تعهدی برای مهربانی با همه‌ی ما ندارد.»

شخصیت دیگر گریگوریان، مرد جوان پریشان و گوشه‌گیری، است با تجربه‌ای بد از عشق ورزیدن به زنی که او را به‌ خاطر مرد دیگری ترک کرده بود. او هنگام ملاقات با قهرمان داستان چیزی به وی می‌گوید که بعدا در کتاب، ذهن نصرالسلطان را درگیر می‌کند.

video
play-rounded-fill

– اگر می‌توانستید با شخصیت‌های داستانتان ملاقات کنید، به آنها چه می‌گفتید؟

-دوست داشتم این داستان را از زبان آن شاهزاده بشنوم تا ببینم مادربزرگم چه مقدار در شرح وقایع دقیق بوده. همچنین اگر امکان صحبت با پدربزرگم (که هرگز او را ندیدم) را می‌داشتم، از او می‌پرسیدم که معشوق واقعی‌اش در زندگی، مادربزرگم بوده یا آن شاهزاده؟

– شما یک صداپیشه‌ی سبک شکسپیر بریتانیایی را برای روایت کتاب‌ صوتی رمان خود انتخاب کردید. چرا او را انتخاب کردید؟

– تیم فیرتون صداپیشه‌ی بریتانیایی که به او اشاره کردید، واقعا بی‌نظیر است. می‌توانید نمونه‌ای از روایت وی را در این آدرس بشنوید:  bit.ly/-shab

با اینکه خیلی‌ها نظر دادند که بهتر بود خودم کتاب را روخوانی می‌کردم، اما خوشحالم که تیم این روایت را انجام داد. همانطور که اشاره کردید، به عنوان یک صداپیشه‌ی سبک شکسپیر، اجرای بسیار قاطع و پرشوری ارائه داد.

وقتی که رمان در ماه مارس منتشر شد، بسیاری از اهالی هالیوود به ما توجه کردند؛ برخی  از استودیوهای اروپایی ابراز علاقمندی به تولید یک سریال کوتاه یا فیلم سینمایی بر اساس این کتاب را نیز داشتند. دلیل دیگر برای انتخاب تیم، تصور سریال کوتاهی از نتفلیکس همچون «داونتون ابی» بود.

– آیا نویسنده‌های دیگری هم در خانواده‌ی خود دارید؟

– بله، آلکساندرا منیر دخترِ برادرم هرمز صالح نویسنده مشهور و موفقی است. تا کنون هفت رمان جوان‌پسند از او منتشر شده که نخستین آنها «تایملس» پرفروش‌ترین کتاب بین‌المللی بود. من خیلی به دستاوردهای او افتخار می‌کنم. او خواننده‌ شناخته ‌شده‌ای هم است.

*منبع: کیهان لایف
*نویسنده: فرد پروانه
*ترجمه: کیهان لندن 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳ / معدل امتیاز: ۳٫۷

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=252951

یک دیدگاه

  1. رضا شاه روحت شاد ..

    با ابراز خوشوقتی از اشنایی با جناب ، سپهر حداد نویسنده و موزیسین , از طریق کیهان لندن ..

    اصولا اهالی هالیود یا ( خالی بود ) و همچنین مثلا اهالی هنر اروپا در مورد داستانهایی علاقه ، یا – اینترسه – نشان میدهند ,, که رنگ و بوی برکشیدن سیاه بازی و فریبکاری ( رومیان باستان ) یا مثلا اروپایی داشته باشد .

    چرا هالیودی ها و سینماگران و تهیه کنندگان سریالها که در مورد جنگها و و گلادیاتورها و اسپارتاکوس ها و
    ,, به صلیب کشیدن دشمنان , توسط ارتش رومیان ,,
    و زامبی ها ، وسترن و کابوی و سریالهای اکشن ونیمه اروتیک فیلم مسازنند ..
    اما ، هیچ علاقه ای برای بزرگترین و زیباترین داستان و خلاقیت بشریت ،،
    ( شاهنامه فردوسی بزرگ ) و داستانهای زیبای ان ،، یا علاقه ای برای تهیه سریال و فیلم از این دادستانهای
    بی نظیر نشان نمیدهند ؟؟
    اما داستان – هری پوتر – و – اقای رینگ یا حلقه – را فیلم و سریال پخش جهانی میسازند ؟

    چرا از , زندگی کورش کبیر ، فیلمی نمیسازند ،،
    ولی فیلم سینمایی محمد رسوالله را ,, با بازیگری انتونی کویین و , ایرنا پاپاسی میسازند ؟؟

    بهرحال با امید به روزی که ما ایرانیان فرزندان کورش کبیر ,, مانند اصحاب کهف پس از ۱۴۰۰ سال خواب غفلت جهل و خرافات و تزریق مرفین سیاسی ارتجاع سرخ و سفید انگلیسی ,, فاحشه بابلیون لندن نشین ، از
    بیهوشی برخزیم و بیدار شویم ..
    تا از بزرگان و دلاوران و هنرمندان ایرانی خودمان ,, فیلم و سریال بسازیم ..
    رضا شاه روحت شاد ..

Comments are closed.