فیروزه رمضانزاده- در پی سقوط کابل و تصرف افغانستان به دست طالبان، روند خروج اجباری و ترک خانه و دیار شهروندان این کشور به بیشترین میزان خود رسید. هزاران نفر از شهروندان افغانستانی به دنبال راهی برای رفتن از میهن خود هستند چرا که با روی کار آمدن طالبان از یکسو جان خود را در خطر میبینند و از سوی دیگر چشماندازی برای میهن خود، دستکم در کوتاهمدت، در برابر ندارند.
جدا از اینکه شماری از مردم افغانستان از طریق فرودگاه کابل و مرزهای هوایی از این کشور خارج شدهاند، بسیاری از آنان از طریق مرزهای پاکستان به این کشور گریختهاند. این عده هماکنون در برخی از شهرهای مرزی پاکستان بسر میبرند آنهم در حالی که بر اساس گزارشها نیروهای نظامی پاکستان محل استقرار نیروهای مقاومت در برابر طالبان را مورد حمله قرار دادهاند.
پناهجویانی که در ارتباط با وضعیت افغانستان با کیهان لندن گفتگو میکنند واهمه دارند که با تشکیل «امارت اسلامی» در میهنشان و توافق آنها با جمهوری اسلامی پاکستان، به افغانستان برگردانده شوند.
ناهید دختر ۲۳ ساله اهل غزنی که با برادرش مجیب ده روز پیش خود را از کابل به یک شهر مرزی در پاکستان رساندهاند به کیهان لندن میگوید: «آنزمان چون مرز تورخم بسته بود من و برادرم از مسیر کابل به غزنی و زابل و قندهار به مرز چمن رفتیم و خود را به پاکستان رساندیم؛ تعداد زیادی از مردم آمده بودند؛ روزانه حداقل دو تا سه هزار نفر به مرز پاکستان میرسیدند؛ من و برادرم و سه چهار نفر از دوستان جوان سه روز در مرز بودیم. متاسفانه فقط به کسانی که از قندهار و پشتون بودند اجازه میدادند که زودتر به طرف پاکستان بروند ولی به کسانی که مثل ما هزاره هستند اجازه عبور داده نمیشد. روزی که من رفتم به طرف مرز وقتی پاسپورت مرا دیدند پرسیدند هزاره هستی؟ گفتم بله و اجازه ندادند! تبعیض خیلی زیاد است؛ در مسیر مرز، سمتی که مربوط به افغانستان میشود نیروهای طالبان زیادند و خشن برخورد میکنند، شلاق در دست دارند و رفتارهای بسیار تندی با مردم، زنان، کودکان، پیرزنان و پیرمردان دارند. ولی آن روز هم از هر طایفه و قوم و قشر جامعه که فکرش را بکنید در حال فرار بودند.»
او در ارتباط با آنچه هنگام عبور از مرز چمن، که اتفاقا «دروازه دوستی» نام دارد، به چشم دیده اضافه میکند: «طالبان مخصوصاً مردها را بیشتر شلاق میزدند؛ به سر و بدن شان میزدند، صحنههای وحشتناکی بود، وقتی از طرف مرزی که مربوط به افغانستان بود رسیدیم به بخش مرزی که مربوط به پاکستان است در آنجا هم برخورد خوبی نداشتند؛ گرچه مسیری که آمدیم قانونی بود و مرزیست که رسماً از طرف دولت پاکستان برای رفت و آمد اجازه داده میشود، ولی آنها همکاری نداشتند. با اینهمه مردم پشتو بیشتر از بقیه شانس داشتند که از مرز عبور کنند. آنهم در حالی که با آمدن طالبان، پشتونها از نظر تهدیدات قومی مشکل ندارند و میتوانند در افغانستان زندگی کنند، چون طالب خودش از قوم پشتون است و برای آنها مشکل خلق نمیکنند؛ بیشترین مشکلی که خلق میکنند برای مردم هزاره و تاجیک و سایر اقوام است ولی در مرز پاکستان نیز شانس با آنها بود که راحتتر و بدون دردسر از افغانستان خارج شوند اما اقوام دیگر مثل هزاره تحقیر میشوند.»
این شهروند افغانستانی ادامه میدهد «وقتی از مرز بیرون میشدیم تا وقتی که به پاکستان برسیم دو ساعت طول کشید اما در طول این مسیر، هفت هشت بار از ما میپرسیدند که هزاره هستید و بعد میگفتند باید برگردید؛ ولی به هر صورت بعد از سه شبانهروز توانستیم به پاکستان و این شهر مرزی برسیم. اما در پاکستان هم امنیت نداریم!»
مجیب ۲۵ ساله برادر ناهید به گفتگوی ما میپیوندد و میگوید: «قبلا نمیدانستیم ولی وقتی به اینجا آمدیم خبردار شدیم در این شهری که هستیم تعداد مهاجران خیلی زیاد شده و اغلب در مساجد ساکن هستند. تقریباً در هر مسجد بین پانصد تا هزار نفر ساکن هستند. دفتر سازمان ملل هم در این مورد با پاکستان هیچ همکاری نکرده، این در حالیست که آی اس آی دولت پاکستان در حال بررسی تمام مساجد این کشور است برای شناسایی و دستگیری کسانی که برخلاف طالبان صحبت میکنند! احساس میکنم اینجا حتا بیشتر از کابل در خطر هستیم!»
او اضافه میکند: «ما در حال حاضر ساکن یک اتاق در این شهر واقع در بلوچستان پاکستان هستیم؛ همراه با خواهرم و دو نفر دیگر، با اینهمه نرخهای کرایه خانه و مواد خوراکی بالا رفته و مهاجران نمیتوانند پرداخت کنند.»
مجیب هم مثل خواهرش نگران است که با همکاری دولت پاکستان و طالبان آنها به افغانستان بازگردانده شوند: «اخیراً خبرهایی شنیدهایم که دولت پاکستان گفته کسانی که در مساجد هستند باید یا به افغانستان انتقال داده شوند، یا خانه پیدا کنند. اگر نتوانیم اجاره این اتاق را بپردازیم شاید مجبور شویم به مساجد پناه ببریم.»
در ادامه ضحا یکی دیگر از مهاجران که با مجیب و ناهید هماتاق است میگوید: «من به همراه مجیب و ناهید فعلاً برای کارت مهاجرت درخواست دادهایم تا در مدتی که در پاکستان هستیم بتوانیم بیرون برویم. گفتهاند طی کردن این مراحل طولانیست. ولی از هر لحاظ فکر میکنیم پاکستان جای مناسبی برای ما نیست، امنیتاش بیشتر از افغانستان نیست بهخصوص برای هزارهها. به دنبال خروج قانونی از پاکستان هستیم.»
او ادامه میدهد: «تا وقتی کارت مهاجرت نداشته باشیم نمیتوانیم از این اتاق بیرون برویم؛ شب و روز در خانه هستیم و زیاد بیرون نمیرویم چون پلیس ممکن است ما را به دلیل نداشتن کارت هویت و کارت مهاجرت بگیرد.»
ناهید در ادامه میگوید: «پدر مادر و فامیل ما در ولایت غزنی هستند و من و برادرم از چهار سال پیش در کابل بودیم، درس خواندیم و کار کردیم، من بعد از گرفتن لیسانس یک فروشگاه صنایع دستی در کابل داشتم و اجناس خود را به خارج کشور مثل استرالیا و نیوزلند میفروختم، در کنارش هم فعالیتهای مدنی و اجتماعی میکردم. اگر شرایط سخت نمیشد مجبور نمیبودیم از افغانستان خارج شویم.»
او توضیح میدهد «ما اولین کسانی بودیم که بعد از تصرف کابل به دست طالبان تظاهرات کردیم. بعد از آنروزها از شمارههای مختلف تماس دریافت میکردم و تهدید به بازداشت و زندان میشدم، به همین دلیل از روی جبر به پاکستان آمدیم. من از مرگ هیچوقت نمیترسم از اینکه طالبان مرا بکشند هراس ندارم. اما از اینکه به من تجاوز کنند خیلی میترسم.»
او با بغض ادامه میدهد: «این اواخر وضعیت برای ما بسیار دشوار بود؛ در کابل با چشم خود دیدیم که طالبان بسیار خشن برخورد میکردند، شلاق در دست داشتند و بعضیها را به حدی میزدند تا به حالت مرگ میرسیدند. آنها با چهرههای وحشتناک برخوردهای وحشیانه هم داشتند؛ اگر یک ذره مطابق میلشان رفتار نمیشد شرع میکردند به شلاق زدن! برخی از دوستان ما که از کابل به پاکستان آمدند آنها هم بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. از این طرف وقتی به نزدیک مرز پاکستان رسیدیم پلیسهای پاکستانی از طالبان فقط کمی بهتر بودند و آنها هم خشن برخورد میکنند.»
به گفته این شهروند افغانستانی آنها فعلًا کارت مهاجرت ندارند و فقط از طریق تماس با دفتر سازمان ملل میتوانند برای گرفتن این کارت ثبت نام کنند؛ بعد باید منتظر باشند تا به آنان نوبت بدهند که معمولاً یک تا دو ماه وقت میگیرد. ناهید همچنین میگوید در شهری که هستند محلهای با ساکنان هزاره وجود دارد و «ما یک اتاق خانه دوستی را که در این محله زندگی میکند اجاره کردیم و در حال حاضر من و سه نفر دیگر در این اتاق زندگی میکنیم.»
از او میپرسم چرا به ترکیه نرفتهاند؟ میگوید: «ترکیه برای ما سختتر بود. اگر قاچاقی به ترکیه میرفتیم اول باید به ایران میرفتیم بعد از ایران به ترکیه میرفتیم، مسیرش طولانیتر و مشکلتر است و بعد در ترکیه هم شرایط زندگی شاید از پاکستان برای افغانها بدتر باشد! پاکستان برای ما گزینه بهتریست!»
ضحا در ادامه صحبتهای ناهید میگوید: «مشکل عمده زنان و دختران در پاکستان بجز مسائل اقتصادی، برخورد مردم پاکستان است؛ طرز پوشش دختران و زنان در کابل و بطور کلی افغانستان با این مردم خیلی تفاوت دارد. لباسهای مردم این شهری که ما هستیم کمتر از طالبان نیست، لباسهایشان بلند است؛ هر وقت با ما برخورد میکنند میگویند دختران کابل بیحجاب هستند! چرا اینجا آمدید! آنها میگویند اینجا تاثیر منفی روی دختران ما میگذارید!»
همسر ضحا هم در ادامه صحبتهای وی اضافه میکند: «در پاکستان هیچ افغانستانی خصوصاً از قوم هزاره نمیتواند در دولت کار کند؛ اینجا هم که ما هستیم شهریست که پیشرفت نکرده؛ زنانی که اینجا متولد شدهاند عمدتا شاغل نیستند و آنهایی هم که کار میکنند بیشتر در آرایشگاههاست و دو سه نفر هم در بخش فروش لوازم بهداشتی و آرایشی کار میکنند.»
هزاران تن از شهروندان افغانستان که بسیاری از آنها در طول بیست سال گذشته در آنجا مانده و برای ساختن کشورشان زحمت کشیده بودند و یا مهاجرانی که پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ به وطن خود برگشته بودند حالا دوباره مجبور به ترک میهنشان شدهاند. در میان آنها همچنین شهروندانی به چشم میخورند که به امید یک زندگی بهتر از افغانستان خارج میشوند. در حالی که سه کشور ترکیه و پاکستان و ایران که برای پناهجویی در دسترس آنهاست با آنها رفتاری غیرانسانی دارند و هدف دورتر برخی از آنها، اروپا، نیز هیچ تمایلی ندارد که بار دیگر موج عظیم پناهجویان افغانستانی به سوی مرزهای آن هجوم بیاورند.
وای بر دنیا که یار از یار میترسد!
.
.
.
بازا تا کاروان رفته باز اید!
کاکل افشانم نگار دلنواز اید!
بازا تا بر دری ها قصه اندازیم!
گل بیفشانیم و می در ساقر اندازیم !
به امید روزها ی بهتر برای مردم منطقه!