الیکا آشوری، مریم کلارن – «در روز جهانی حقوق بشر، ما خواهان انسانیت و عدالت برای والدین خود و همه کسانی هستیم که از زندان های ناروا در رنج هستند.»
آدمی تنها زمانی در حسرت یک زندگی آرام و معمولی است که آن را از دست داده باشد.
من الیکا آشوری هستم و پدرم انوشه آشوری تاجر بازنشسته مهربان و خانوادهدوست، یک گروگان سیاسی در جمهوری اسلامی ایران است. پدرم در سال ۱۳۹۶ هنگامی که برای دیدار با مادر بیمار ۸۶ سالهاش که پس از جراحی نیاز به پرستاری و مراقبت داشت به ایران رفت، دستگیر شد. او ماهها در سلول انفرادی و بدون دسترسی به وکیل زندانی بود و پس از یک محاکمه غیرعلنی و نمایشی به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
من مریم کلارن هستم و داستان مشابهی در قالب متفاوت دارم. مادر آلمانی- ایرانی من ناهید تقوی، معمار بازنشسته و فعال حقوق زنان، در سال ۲۰۲۰ در سفر به تهران دستگیر شد. او برای مدت طولانی در سلول انفرادی زندانی بود و بیش از ۱۰۰۰ ساعت زیر بازجویی قرار گرفت و سپس بدون داشتن حق استفاده از وکیل محاکمه و به بیش از ۱۰ سال زندان محکوم شد.
به جرأت میتوان گفت که زندگی ما از لحظه بازداشت عزیزانمان به بعد زیر و رو شد. تصور اینکه یک حکومت شهروندان بیگناه و سالمند خود را برای منافع مالی و سیاسی به گروگان میگیرد، چیزی نیست که زندگی شما را برای آن آماده کرده باشد. ما با این اتفاق به اعماق سیاست جهانی پرتاب شدیم؛ با آگاهی ناچیز یا حتا بیاطلاعی از آن!
ما ناچار بودیم در زمانی بسیار کوتاه یاد بگیریم که در کمپینهای آگاهیرسانی، فعالیتهای سیاسی و تلاش برای اطلاعرسانی مهارت پیدا کنیم و همزمان در تمام این مدت تلاش میکردیم با آشفتگی عاطفی و روانی که زندانی شدن والدینمان در ایران به همراه داشت نیز مقابله کنیم.
عزیزان ما در سنین سالمندی در زندانهای یکی از بدنامترین نظامهای قضایی جهان بسر میبرند و ما به هیچ وجه نمیتوانیم برای دیدار یا کمک به آنها به ایران سفر کنیم. ما در گفتگو برای آزادی عزیزانمان که مهرههای بازی شطرنجی شدهاند که یک بازی بسیار بزرگتر از دایرهی آنهاست، با امکاناتی کم تابع ارادهی دیگر دولتها قرار گرفتهایم.
انوشه و ناهید هر دو در زندان اوین نگهداری میشوند؛ مکانی مخوف و بدنام که به خاطر تداوم اعدامهای گروهی و شکنجههای جسمی و روانی شهرت دارد.
با وجود اینکه این دو شهروند تابعیت بریتانیایی و آلمانی دارند اما از دسترسی به ارتباط کنسولی محروم شدهاند. جمهوری اسلامی در بازداشت و زندانی کردن افراد دوتابعیتی و استفاده از آنها به عنوان ابزار چانهزنی با دیگر کشورها سابقه طولانی دارد. این افراد و خانوادههایشان در میانه یک بازی سیاسی بین دولتها گرفتار شدهاند که به نظر میرسد انسانیت و عدالت در آن نقشی ندارند. آنها قربانیان جانبی این بازی هستند.
پرونده انوشه و ناهید تنها مورد در این زمینه نیست بلکه آنها فقط نوک کوه یخ در موج دستگیریهای ناعادلانه در ایران هستند. «روند» قضایی جمهوری اسلامی شبیه تفتیش عقاید قرون وسطایی اروپای قرن دوازدهم درباره حقیقت و عدالت است. در این نظام نقض سیستماتیک حقوق بشر امری عادی است. وکلا، روزنامهنگاران و اقلیتهای مذهبی با هر پیشینهای از سوی جمهوری اسلامی بطور خودسرانه دستگیر میشوند. «تبلیغ علیه نظام» یکی از شایعترین اتهامات در مورد متهمان سیاسی است. این اتهام درواقع به این معناست که «اندیشیدن ممنوع و بیان اندیشه جرم است».
دولتهای غربی چشم خود را میبندند و منافع اقتصادی و سیاسی خود را بالاتر از این نقض حقوق بشر قرار میدهند.
مواجهه با ضربه روحی ناشی از دستگیری و رفتار وحشتناک با والدین ما، ما را به عنوان دو زن معمولی که در روال روزمره زندگی بودیم، به فعالان حقوق بشر تبدیل کرده است. تجربه به ما آموخته است که سخن گفتن علیه بیعدالتی و افزایش آگاهی نسبت به وحشت های رایج در ایران تنها راه مقابله با این ظلم است. ما همچنین آموختهایم که اعمال و حفظ فشار بر دولتهایمان برای باز نگه داشتن و پیگیری پروندههای والدین ما و اجازه ندادن به فراموشی و کنار گذاشته شدن آنها امری کلیدی است.
دستگیری والدین ما چشمانمان را به مجموعهای از دستگیریهای ناعادلانه دیگر که در حال حاضر در ایران اتفاق میافتد باز کرد. از آنجا که اکثر دستگیرشدگان تحصیلکرده هستند، زندانیان به زندان اوین «دانشگاه اوین» میگویند*، افراد روشنفکری مانند وکلا، شاعران، فیلمسازان، فعالان محیط زیست و فعالان حقوق بشر که جرأت بیان حقایق را داشتهاند، در مقابل بیعدالتی میایستند و یا حتا اگر به عنوان یک شهروند صرفاً نظری داشته باشید که عملکرد مقامات جمهوری اسلامی را به چالش بکشد، در این دانشگاه خواهید بود. ما معتقدیم این افراد سزاوار جوایز هستند، نه میلههای زندان و احساس میکنیم که اکنون وظیفه ماست که با اعلام همبستگی مداوم به آنها اطمینان حاصل کنیم که هیچیک از آنها فراموش نمیشود.
یکی از مهمترین مواردی که ما در تلاشهای مداوم خود آموختهایم، این است که فشار بر دولتهای ما [بریتانیا و آلمان] از جانب مردم است. افرادی که طومارهای ما را امضا میکنند، نسبت به این بیعدالتی و همچنین نقش کلیدی رسانهها در پوشش وضعیت اسفناک ما انتقاد و اعتراض میکنند.
به همین دلیل ما برای اطلاعرسانی در مورد پروندههای انوشه و ناهید، همکاری با سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بینالملل را آغاز کردیم. ما با تیمهای حقوقی مختلف برای آزادی آنها مشاوره کردیم و با صدای وجدان برجستهای مانند جودی ویلیامز برنده جایزه صلح نوبل، گلوریا استاینم پیشگام حقوق زنان، آریل دورفمان نویسنده و نمایشنامهنویس مشهور و بیش از ۳۰۰۰ امضاکننده در درخواست اضطراری برای آزادی زندانیان سیاسی ایران، استراتژی فشار برای آزاد کردن آنها را پیش بردیم.
مبارزه مشترک ما، دو دختر که برای آزادی عزیزانشان میجنگند، ما را بهم نزدیک کرده است. ما در این مسیر یک پیوند نادر و یک دوستی غیرمنتظره یافتیم که به ما قدرت مبارزه و امکان میدهد در مورد رویدادی صحبت کنیم که درک آن برای کسی که مصیبت مشابهی را تجربه نکرده بسیار دشوار است.
امروز دهم دسامبر، روز جهانی حقوق بشر است. ما دو نفر به تنهایی نمیتوانیم والدین خود را آزاد و یا تغییری آنقدر بزرگ ایجاد کنیم تا دیگر در دنیا چنین جنایاتی رخ ندهد، اما این روز را جشن میگیریم تا مطمئن شویم که عزیزان ما و صدها زندانی سیاسی دیگر فراموش نمیشوند و همه را تشویق میکنیم تا همصدا با ما مبارزه کنند. تغییر تنها زمانی اتفاق میافتد که افراد زیادی در برابر بیعدالتی اجتماعی بایستند؛ برای انوشه، برای ناهید، و برای همه کسانی که به ناحق در جمهوری اسلامی ایران زندانی هستند: #FreeThemAll!
*الیکا آشوری دختر انوشه آشوری است. او شیرینیپز و طراح کیک است که در بازار گرینویچ لندن کار میکند.
*مریم کلارن دختر ناهید تقوی است. او کارشناس بازاریابی است و در شهر کلن آلمان زندگی میکند.
کمپینهای آنها برای آزادی والدینشان را میتوانید در توییتر پیدا کنید: @FreeAnoosheh و @mariam_claren
*منبع: کیهان لایف
*نویسندگان: الیکا آشوری و مریم کلارن
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
*توضیح کیهان لندن: جمهوری اسلامی زندان اوین را به دلیل اینکه فکر میکند در آنجا زندانیان را «بازپروری» میکند و آموزش میدهد و از آنها پشیمان و «تواب» میسازد، این زندان را «دانشگاه» مینامد!
این جمله برایم پر معنا بود:
«آدمی تنها زمانی در حسرت یک زندگی آرام و معمولی است که آن را از دست داده باشد.»
و ما زندگی آرام را از دست دادیم.
با آرزوی پیروزی شما و محو بدکاران.