امیر امیری – سخنرانی دیروز رهبر فرقه تبهکار چندمین موضعگیری او در ده روز گذشته از آغاز انقلاب ایران است. همین سخنرانیهای پیاپی نشان از آشفته بازار سیاست حکومت اسلامی و پریشانی دستگاه حاکمیت دارد. انقباض قدرت در حکومت هر روز بیشتر میشود و انبساط همبستگیها هر لحظه افزایش مییابد. سیلی محکمی که گوش ناشنوای قصابان فرومایه و رهبر حقیر را سرخ کرد اکنون آنها را به هذیانگویی و تهدید معترضان کشانده است.
این دست و پا زدنها و رجزخوانیها پیشپرده سقوط یک نظام نابهنگام و از علایم تند شدن شیب سرنگونی است. این هرج و مرج آخرین بازی پیش ازخلاصی از شرّ است و باید هوشیار بود. ما با گروهی از بیماران روانپریش و متوهم روبرو هستیم که مسخ ذهنی برایشان حکم واقعیت دارد. یکی از مبتلایان پارانویا اعتراضات مردمی را با شکست عملیات کربلای چهار مقایسه میکند و پادزهر آن را عملیات «مرصاد دو» میداند؛ پارانویای دیگری از میدان جنگ جهانی سخن میگوید؛ رئیس فرقه تبهکار با زبان میدان بارفروشان معترضان را با «عددی نبودن» تقلیل میدهد؛ و روانپریش اعظم آنان را «اشرار» مینامد. و اکنون متوهم ذهنی دیگری در نقش علامه علوم قرآنی کشته شدن معترضان را لازم ولی ناکافی میداند و به استناد آیات قرآن خواستار قطع کردن دست و پا و زجرکش کردن آنان پیش از اعدام شده است. او حتی با هرگونه آزادی بازداشتشدگان اعتراضات سراسری در ایران مخالف است.
مخالفان را نباید کُشت، باید زجرکُش کرد!
یک استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران از صدا و سیمای جمهوری اسلام شیوه کشتن معترضان را با تفسیر قرآن شرح میدهد. او معتقد است مخالفان را نباید کشت بلکه باید زجرکش کرد، به دار آویخت و دست راست و پای چپشان را قطعهقطعه کرد.#اعتراضات_سراسری pic.twitter.com/tkLat6TCan— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 27, 2019
این سقوط فاجعهبار معیارهای انسانی از آسمان نازل نشده است، بلکه حاصل چهل سال حکومت فرومایگان و تحصیلکردگان درجه دو و سه و مالهکشان ذلیل است که آبشخورش به قرنها پیش بر میگردد. نمونههای این زوال و انحطاط ارزشهای انسانی را میتوان در موجوداتی در لندن و تورنتو و آمریکا باز یافت که از مشابهان خود در تهران فراتر رفتهاند.
مدل دشمنمحور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تمایز میان دوست و دشمن اکنون تبدیل به سیاست داخلی آن برای جلوگیری از شکاف و ریزش بیشتر و یکدست نشان دادن رژیم شده است؛ فراتر از خودی و غیرخودی. خبر اعدام تنی چند از معترضان به سبک صادق خلخالى در اهواز و چند شهر دیگر استان خوزستان پس از محاکمات صحرایى را اگر در کنار سخنان دیروز رهبر حقیر، حسن روحانی و کارشناس علوم قرآنی قرار دهیم، به عمق فاجعه بیشتر پی میبریم. حافظهی قبلی خویش را باید فعال کرد و آگاه بود تا فردا یکدیگر را سرزنش نکنیم که کسی یادآوری نکرد.
رهبر حکومت اشرار، سیدعلی خامنهای، دیروز در سخنانی در جمع بسیجیان، جنبش سراسری آبان ماه را «توطئهی عمیق، وسیع و بسیار خطرناک» خواند و به بسیجیان توصیه کرد که آماده هرگونه مقابله از نوع «سخت، نیمهسخت و نرم» در تمامی میدانها باشند. به گفته او بسیجیان باید در همه محلات کشور برای مقابله با حوادث گوناگون و «تهدیدهای زیاد» آینده آماده و «راهبرد و تاکتیک» داشته باشند و «عکسالعملی رفتار نکنند» و با انسجام در مقابل معترضان خود را «اسیر پابندهای اداری» نکنند و «چابک باشند».
مفهوم و محتوای این سخنان یعنی کشتار مردم بیدفاع و خشونتپرهیز، بدون «پابندی اداری» و سرکوب خونین اعتراضات مسالمتآمیزشان به دور از «عکسالعملی رفتار» کردن، به عبارتی: فقط بکش و گوش نده معترضان چه میکنند و میگویند ( قابل توجه گاندیها و ماندلاهای وطنی).
همزمان و هماهنگ با رهبر رژیم اسلامی، حسن روحانی در سفری به استان آذربایجان شرقی ضمن سازمانیافته و مسلح بودن معترضان و نسبت دادن آنان به صهیونیستها و آمریکاییها از وزارت اطلاعات، کشور و قوه قضاییه خواست تا درباره افرادی که «در خانه سلاح داشتند و تیمی کار میکردند» به مردم توضیح بدهند.
این سخنان را اگر در کنار مخالفت با هرگونه آزادی بازداشتشدگان اعتراضات سراسری، محارب خواندن و اعدام خشونتبار معترضان همراه با بریدن دست و پا و زجرکش کردن آنها از سوی استاد دانشگاهی علوم قرآنی در شبکه اول صداوسیمای جمهوری اسلامی قرار دهیم شاید ابعاد فاجعهای که «میتواند» رخ دهد بیشتر نمایان شود. از همه وحشتناکتر، گفته این بیمار روانی است که «همین جوانان، در چند روز گذشته اگر پیروز میشدند ما را میکشتند» و «این درست نیست که میگویند معترضان یک عده جوان هستند، احساساتی شدند، مرخصشان کنیم» و ادامه میدهد: «آنها اگر احساساتی شدند چرا به نفع نظام احساساتی نشدند.» این گفتهها قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و سوالهایی که «هیأت مرگ» با عضویت سیدابراهیم رئیسی رئیس کنونی قوه قضاییه از آنها مى پرسیدند که «آیا مسلمانی؟ قرآن میخوانی؟ هنوز سر موضعات هستی؟» را زنده میکند.
باید در نظر داشت که هماینک حدود هفت هزار بازداشتی از «همین جوانان» که به گفته کارشناس علوم قرآنی «نباید فقط کشته شوند بلکه باید زجرکش شوند» در اسارت بیماران روانی رژیم اسلامی هستند و وظیفه تک تک ماست که صدای آنها باشیم تا گورهای دستهجمعی و یک خاوران دیگر تکرار نشود (تعداد بازداشتیها بسیار بیشتر از رقم اعلام شده است).
حکومت دیوانگان بهتر است که دچار خطای محاسبه نگردد و شرایط امروز را با سال ۶۷ و «دوران طلایی امام» یکی نپندارد. نه رژیم اسلامی در موقعیت آن سال قرار دارد و نه مردم همان ملت خسته از جنگ بیحاصل هستند. برای رفع هرگونه سوء تفاهمی، اگر روانپریشان اسلامی با ترجیعبند همیشگی دست از پا خطا کنند میتواند به سلسله واکنشهای زنجیرهای در داخل و خارج کشور منجر شود که به سود هیچکس نیست و بیشتر از آن به زیان حکومت اسلامی و مالهکشان و وابستگانش خواهد بود. در خارج کشور واکنشها تنها متوجه سفارتخانهها و کنسولگریهای رژیم نخواهد بود بلکه دامن فرزندان و بستگان مقامهای ایران در آمریکا و اروپا را خواهد گرفت.
سقوط هر لحظه نزدیکتر میشود؛ گلوله برفی سقوط که در دیماه ۹۶ آغاز به غلتیدن کرد لحظه به لحظه بزرگتر می شود و سرعتش افزون میگردد. بجای تهدید و ترساندن مردم و ایجاد فضای رعب و وحشت به فکر آخرت باشید و توشه سفرتان را بیش از این اندک نکنید.