Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۶۱ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 1۲‬شماره ‪1۷۲۷‬‬
                                                                                                                                                                 ‫جمعه ‪ ۲۶‬اردیبهشتماه تا پنجشنبه‪ ۱‬خردادماه ‪۱۳۹۹‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ س ّیدمحمد خاتمی‪ ،‬پراید نظام‬                                                                             ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)1۶9‬‬
             ‫جمهوری اسلامی!‬
                                                                                                                       ‫احمد احـرار‬                               ‫( کیهان لندن شماره ‪) 13۵۰‬‬

‫حجتالاسلام محمد خاتمی؛ رم؛ ایتالیا مه ‪۲۰۰۷‬‬                                                                             ‫فراری شبیهتر یافت تا پادشاهی که‬           ‫تیراندازی و ادعا کند که چند تن‬        ‫سیلی احیاءالسلطنه (بهرامی) به‬
                                                                                                                       ‫موقتاً بخواهد به خارج سفر کند‪ .‬از‬         ‫تروریست برای کشتن او بدان عمل‬         ‫مدرس‪ ،‬مقدماتی را که برای اعلام‬
‫و پایین میبرد‪ ،‬میان حرفهای‬                              ‫آنها سوار شوند‪.‬‬          ‫= «فضل بن ُد َک ْین از‬                ‫آن زمان بود که فکر تصرف تاج و‬             ‫اقدام کردهاند‪ .‬خادم هم همان دستور‬     ‫جمهوری فراهم آمده بود بههم زد‬
‫بیمایهاش گاهی مزه میریزد و برای‬        ‫حال اگر آخوند روی منبر‪ ،‬از طایفه‬          ‫ابوال َوسیم ُع َبید ج ّمال از‬         ‫تخت به سرش افتاد و مناسبترین‬              ‫را اجرا نمود و خالصیزاده از آن اقدام‬  ‫آنچنان که سردار سپه نیز تصور‬
‫پامنبریهای بدبخت چشم و ابرو‬            ‫عمامهسیاه و از جمله سادات باشد‪ ،‬نه‬        ‫سلمان بن ابی َش ّداد برای‬             ‫و سادهترین راه را عبور از مسیر‬            ‫هیاهوی عجیب برپا کرد و چون آن‬         ‫میکرد این کار با هدف خدمت به‬
‫میآید و از همه بدتر‪ ،‬تمام مدت با‬       ‫تنها سوار مردم شدن را حق طبیعی‬            ‫ما نقل کرد که میگفته‬                                                            ‫حادثه به امنیت لطمه میزد ناگزیر‬
‫نیش باز به ریش مستمعین جاهل‬            ‫خود میداند بلکه بنا به سنت اجداد‬          ‫است‪ :‬با حسن گروههبازی‬                            ‫جمهوری تشخیص داد‪.‬‬              ‫متصدیان حفظ نظم و امن به تعقیب‬                  ‫شاه صورت گرفته است‪.‬‬
‫میخندد‪ .‬چون نیک بنگریم‪ ،‬میان‬           ‫اطهرش‪ ،‬این سواریگرفتن را لطف‬              ‫میکردم‪ ،‬اگر من برنده‬                  ‫مستوفی در «تاریخ اجتماعی و‬                ‫حادثه و جستجوی مس ّبب و مرتکب‬         ‫بهار مینویسد «روزی بعد از‬
‫منبریهای ر ّجاله امروز‪ ،‬هیچکس‬          ‫به سواریدهنده و موجب تبرک‬                 ‫میشدم میگفت‪ :‬آیا بر‬                                                             ‫مبادرت کردند و خادم او را هم برای‬     ‫واقعۀ دوم فروردین ‪( ۱۳۰۳‬تظاهرات‬
‫مثل س ّیدمحمد خاتمی تمام این اطوار‬     ‫شانه و کمر بینوا و عامل سعادت‬             ‫تو رواست که بر پاره تن‬                        ‫اداری قاجاریه» مینویسد‪:‬‬           ‫تحقیق و کشف واقعه بردند و او زود‬      ‫ضد جمهوری و زد و خورد در‬
‫و حرکات را یکجا در سخنرانیهای‬          ‫دنیوی و اُخروی او میداند و بابت‬           ‫پیامبر سوار شوی؟ و هر گاه‬             ‫« بعضی ا ز همفکر ا ن ا و لیۀ‬              ‫اعتراف کرد که آقا دستور دادهاند و‬     ‫مقابل مجلس) در خدمت ایشان‬
‫مهمل خود به کار نمیگیرد‪ .‬نیش‬           ‫این سواریگرفتن‪ ،‬منت هم بر سر‬              ‫او برنده میشد میگفت‪ :‬آیا‬              ‫سردار سپه‪ ،‬مانند آقای دشتی که‬             ‫این قضیه در شهر شایع و مورد استهزا‬    ‫بودم‪ .‬اظهاراتی کردند و منجمله‬
‫باز و خنده کریه همیشگی خاتمی‪،‬‬                                                    ‫خدا را ستایش نمیکنی که‬                ‫روزنامههایی هم در اختیار خود‬                                                    ‫گفتند فلانی‪ ...‬که سیلی به مدرس‬
‫میان عوام و خواص آنقدر شهره است‬                 ‫پامنبریهایش میگذارد‪.‬‬             ‫پاره تن پیامبر بر تو سوار‬             ‫داشتند‪ ،‬در روزنامههای خویش‬                             ‫ء و تمسخر واقع شد‪.‬‬       ‫زده است قصدش خدمت به شاه و‬
‫که موجب شده بیش از هر لقبی او را‬       ‫محمد خاتمی‪ ،‬س ّید حسنی است‪ .‬به‬                                                  ‫مقالات نیشداری برضد سلطان‬                 ‫خالصیزاده در آن زمان در مسجد‬          ‫دشمنی با من بوده‪ .‬من گفتم در این‬
‫«سید خندان» بخوانند و در مذمت‬          ‫گواهی شجرهنامه پدرش سیدروحالله‬                              ‫شود؟»‬               ‫احمدشاه که مثلا در سال قحطی‬               ‫شاه بر منبر میرفت و با لهجۀ غلیظ‬      ‫فقره با شما موافق نیستم زیرا فلانی‬
‫این خصیصهاش انواع طنزینههای‬            ‫خاتمی‪ ،‬او پشت چهل و سوم حسن‬                                                     ‫گندم املاک ساوجبلاغ خود را به نرخ‬         ‫فارسی شکسته مخلوط بهاصطلاحات‬          ‫به شما کمال وفاداری و ُعلقه را دارد‬
                                       ‫بن علی بن ابیطالب‪ ،‬امام دوم شیعیان‬        ‫یوسف مصدقی‪ -‬شنبه گذشته‪،‬‬               ‫عادلۀ قحطی فروخته یا طلاهای کشور‬          ‫غیر مفهوم عربی سخن میگفت و‬            ‫و این عمل صرفاً از روی عقیدهای‬
        ‫رکیک و غیررکیک بسازند‪.‬‬         ‫است‪ .‬مرام و رفتار خاتمی هم این‬            ‫س ّیدمحمد خاتمی از لانه مجلل‬          ‫را در این سفر آخری بهطور قاچاق با‬         ‫عوام‪ ،‬خصوصاً زنان به او توجه شایان‬    ‫بود که به جمهوریت داشت و وقتی‬
‫البته نباید فراموش کرد که محمد‬         ‫نَ َسب را تأیید میکند‪ .‬محمد خاتمی‪،‬‬        ‫غصبیاش در شمال تهران‪ ،‬در منبری‬        ‫خود به خارج کشور برده بود نوشته و‬                                               ‫احساسات کسی در مورد عقاید و‬
‫خاتمی از نجبای اراذل است و‬             ‫آخوندی عافیتطلب‪ ،‬خوشگذران‪،‬‬                ‫مجازی‪ ،‬طبق معمول‪ ،‬اسب فضاحت‬           ‫بهعقیدۀ خود کینۀ سلطان احمدشاه‬                                  ‫مینمودند‪.‬‬       ‫اصول تحریک شود به قتل نفس هم‬
‫اگر انقلاب نکبتبار بهمن ‪ ۵۷‬رخ‬          ‫همیشه طلبکار‪ ،‬اهل مغالطه و‬                ‫(یا بلاهت) در میدان وقاحت تازاند‬                                                ‫روزی نویسنده برای مشاهدۀ‬
‫نمیداد‪ ،‬به گدایی و روضهخوانی‬           ‫سفسطهگری است که هر گاه منبر‬               ‫و ضمن مهملبافیهای متنوعی‪،‬‬                    ‫را در دلها رسوخ میدادند‪.‬‬           ‫اجتماع آن مسجد و نفوذ عجیب‬                          ‫مبادرت میورزد‪»...‬‬
‫نمیافتاد بلکه به خاطر آقازادگی‪،‬‬        ‫و تریبون پیدا کند‪ ،‬چنان با عشوه و‬         ‫مرتکب تناول مقادیری شکر اضافی‬         ‫مجلس که باز شد‪ ،‬البته بهدستور‬             ‫خالصیزاده رفت‪ .‬جملهای غلط و‬           ‫گزارش اوضاع در«تاریخ مختصر‬
‫وصلت با خاندان صدر‪ /‬صادقی و‬            ‫کرشمه مخاطبانش را میفریبد که‬              ‫شد‪ .‬نقطه اوج این شکرخواری‬             ‫مرکز و تحریک نظامیان‪ ،‬از کلیۀ‬             ‫غیر مفهوم از او شنید ولی یکی از‬       ‫احزاب سیاسی» بهار چنین آمده‬
‫به خاطر لیسانس فلسفهای که‬              ‫همواره سواره میماند چنانکه جد‬             ‫اینترنتی‪ -‬منبری‪ ،‬جایی بود که‬          ‫ولایات تلگرافاتی با امضاهای زیاد از‬       ‫معتقدین به او گفت «قربان لفظ تو‬
‫از دانشگاه اصفهان دشت کرده‬                                                       ‫این تدارکاتچی اسبق‪ ،‬به تلویح‬          ‫تمام طبقات مبنی بر تغییر سلطنت‬            ‫بروم»‪ .‬القصه تأثیر و نفوذ او بهاینجا‬                            ‫است‪:‬‬
‫بود‪ ،‬میتوانست دبیر شرعیات یا‬                ‫اعلایش از کودکی چنین بود‪:‬‬            ‫و ریاکارانه‪ ،‬خشونت سازمانیافته‬        ‫قاجاریه و تقاضای تغییر طرز حکومت‬          ‫رسید که ضد انگلیس قیام کرد و در‬       ‫«صبح روز ‪ ۲۹‬اسفند بر اثر سیلی‬
‫فلسفه‪ -‬منطق شود‪ .‬شاید در کنار‬          ‫«فضل بن ُد َک ْین از ابوال َوسیم ُع َبید‬  ‫حکومتی را تطهیر کرد و آن را‬           ‫از سلطنت به جمهوری‪ ،‬به مجلس و‬             ‫خارج دروازه دولت که در آن ایام‬        ‫خوردن مدرس که روز قبل رخ داده‬
‫این کار یک انتشاراتی جمع و جور‬         ‫ج ّمال از سلمان بن ابی َش ّداد برای ما‬    ‫واکنشی طبیعی در مقابل اعتراضات‬        ‫کپیه به روزنامهها رسید و روزنامهها‬        ‫صحرا بود یک نحو تریبون عظیم‬           ‫بود‪ ،‬اهالی بازار دستهدسته بهزعامت‬
‫هم راه میانداخت و کتابهای‬              ‫نقل کرد که میگفته است‪ :‬با حسن‬             ‫مردمی دانست و این هر دو را هموزن‬      ‫هم مقالاتی در محسنات این طرز‬              ‫و مرتفع مانند تخت بزرگ ترتیب‬          ‫خالصیزاده و غیره به مجلس رفته‬
‫جفنگ آخوندی و پرت و پلاهای‬             ‫گروههبازی [نمونه صدر اسلام بازی‬           ‫یکدیگر‪ ،‬عامل ایجاد چرخه خشونت‬         ‫حکومت نوشتند و تا توانستند باد‬                                                  ‫برخلاف جمهوری نطق کردند و به‬
‫«روشنفکری دینی» به چاپ میزد و‬          ‫خر‪ -‬پلیس] میکردم‪ ،‬اگر من برنده‬                                                                                                      ‫محمد تدین‬                   ‫رئیس مجلس‪ ،‬آقای مؤتمنالملک‬
‫با دلالی سهمیه کاغذ و موقوفهخواری‬      ‫میشدم میگفت‪ :‬آیا بر تو رواست‬                          ‫در جامعه ایران نامید‪.‬‬         ‫احیاءالسلطنه (بهرامی)‬                                                       ‫متوسل شدند‪ .‬رئیس مجلس اظهار‬
‫در اردکان و میبد‪ ،‬روزگار خوش‬           ‫که بر پاره تن پیامبر سوار شوی؟ و‬          ‫از آنجا که صاحب این صفحهکلید‪،‬‬                                                   ‫داده و نصب کرده بود و روزی برای‬       ‫کرد که هر صنفی یک نفر نماینده‬
‫توأم با عافیتی را میگذراند‪ .‬شاید‬       ‫هر گاه او برنده میشد میگفت‪ :‬آیا‬           ‫چند سال پیش از این‪ ،‬در مقالهای‬        ‫به بوق جمهوری کردند‪ .‬رؤسا و‬               ‫اظهار تنفر عمومی از انگلیس معین‬       ‫معین کند تا با آنها صحبت شود‪.‬‬
‫هم شانس میآورد و سراغ حرفه‬             ‫خدا را ستایش نمیکنی که پاره تن‬            ‫جدی‪ ،‬به تفصیل به منش منحط‬             ‫لیدرهای همدست سردار سپه که‬                ‫کرده بود و خود او بر همان تریبون‬      ‫در همین حین‪ ،‬قریب به غروب که‬
‫مورد علاقهاش میرفت و یک محضر‬                                                     ‫و مرام پلشت سیدمحمد خاتمی‬             ‫در مجلس بودند به او قول دادند که‬          ‫رفته از چهار گوشۀ آن فریاد میزد‬       ‫چند نفر از اهل عمامه و کسبه در‬
‫شیک و تر و تمیز در یزد یا تهران‬               ‫پیامبر بر تو سوار شود؟!»*‬          ‫پرداخته و بر پایه شجرنامه و «ژن‬       ‫بهمجرد این که اعتبارنامۀ وکلا بهحد‬        ‫«ای طوطه ملت»! (یعنی توده که‬          ‫اتاق رئیس مجلس نشسته بر ضد‬
‫باز میکرد و ضمن خواندن خطبه‬            ‫این عادت پلید سواریگرفتن از‬               ‫خوب»اش او را «ذلیلکنندهی‬              ‫نصاب از مجلس بگذرد فوراً موضوع را‬         ‫با لهجه عربی بود) مردهباد انگلیس‪.‬‬     ‫جمهوری گفتگو میکردند‪ ،‬آقای‬
‫عقد جوانان نوبالغ مهندسیخوانده‬         ‫خلق بینوا‪ ،‬در بیشتر اوقات‪ ،‬تالی‬           ‫آزادگان» خوانده‪ ،‬در این چند سطر‪،‬‬      ‫طرح کرده‪ ،‬به خلع سلطان احمدشاه‬            ‫هیچ سخن یا منطق یا بیان یا تاریخ‬      ‫تدین از جلسۀ علنی برخاسته به‬
‫پیشنماز‪ ،‬عشوه و کرشمهاش را‬             ‫فاسد اخلاق منحطی است که از چند‬            ‫به گذشته و سابقه سیاهکاریهای او‬       ‫از سلطنت و تغییر طرز حکومت از‬             ‫یا شرح مظالم و وصف سیاست در‬           ‫اتاق مزبور شتافت و بین ایشان‬
‫آنجا خرج میکرد و البته در کنار‬         ‫قرن پیش و از عهد گسترش رفتار‬              ‫نمیپردازد و مطلب حاضر را تنها به‬      ‫سلطنت به جمهوری و ریاست سردار‬             ‫کار نبود‪ .‬فقط تکرار همین کلمه‪...‬‬      ‫با بعضی از سردستههای مخالف‬
‫این کار‪ ،‬به فعالیتهای دیگری هم‬         ‫قبیح شاهدبازی‪ ،‬میان آخوندجماعت‬            ‫هجو او اختصاص میدهد؛ اگر جویای‬        ‫سپه رأی بدهند‪ .‬بهطوری که روز‬              ‫این نکته هم در اینجا ذکر میشود‬        ‫مشاجره و نزاع سختی درگیر شد‪.‬‬
‫میپرداخت که موجبات لذات حلال و‬         ‫ساری و جاری مانده است‪ .‬این‬                ‫نَ َسب و مرام محمد خاتمی هستید‪،‬‬       ‫اول َح َمل‪ ،‬و سلام عید نوروز ‪۱۳۰۳‬‬         ‫که در کلام بهمنزلۀ نمک طعام باشد‪.‬‬     ‫جلسۀ آن شب ختم و جلسۀ آینده‬
‫شرعی خود و رفقای دسته دیزیاش‬           ‫اخلاق منحط‪ ،‬عادت به عشوهگری‬               ‫خواندن مقاله مورد اشاره‪ ،‬بیفایده‬      ‫را با ریاست جمهوری او عید بگیرند‪...‬‬       ‫روزی دو زن پای منبر خالصیزاده‬         ‫به روز دوم فروردین ‪ ۱۳۰۳‬موکول‬
                                       ‫روی منبر و کرشمه پشت تریبون‬                                                     ‫روز ‪ ۳۰‬حوت (اسفند) با این که‬              ‫بر سر جا نزاع کردند و عدهای از یکی‬    ‫گردید‪ .‬روز دوم َح َمل (فروردین)‬
                   ‫را فراهم آ َو َرد‪.‬‬  ‫است‪ .‬عشوهگری بر سر منبر معمولا‬                                 ‫نخواهد بود‪.‬‬      ‫مصادف با شب جمعه و شب نیمۀ‬                ‫از آن دو حمایت کردند و گفتند این‬      ‫جنبش و هیجانی که واکنش جنبش‬
‫سخنآخراینکه‪،‬هرچندس ّیدمحمد‬             ‫لوازمی دارد که برخی آخوندهای‬              ‫نگارنده هرچند باوری به لگد زدن‬        ‫شعبان و شب عید نوروز بود مجلس‬             ‫خانم مادرزن خالصیزاده است‪ .‬آن‬         ‫جمهوریخواهان بود و از قضیۀ‬
‫خاتمی در سیره فردی شباهت به جد‬         ‫شیعه بیشتر از آن بهرهمند هستند و‬          ‫به ُمرده ندارد اما سوزاندن جنازه‬      ‫دائر شد و اکثریت هم امیدوار بود که‬        ‫زن دیگر که خانم سعیدی بود گفت‬         ‫مجلس و مدرس نیز قوت یافته بود‬
‫اعلایش حسن مجتبی دارد اما‬              ‫بعضی کمتر‪ .‬چهره و صدای مقبول و‬            ‫پوسیده وقیحانی از قماش خاتمی را‬       ‫بتواند مقصود خود را قبل از حلول‬           ‫من بهکوری چشم تو دختر خود را‬          ‫نمودار گردید‪ .‬بازارها و دکانهای‬
‫کارکردش در نظام جمهوری اسلامی‪،‬‬         ‫توان لفاظی و وراجی مهمترین ابزار‬          ‫در آتش هجو یا انداختن لاشه متعفن‬      ‫سال نو حاصل کند‪ .‬ولی در این روز‬           ‫به او میدهم و مادرزن خالصیزاده‬        ‫شهر بسته شد‪ .‬از صبح این حرکت‬
‫شباهتی تا ّم و تمام به ماشین پراید‬     ‫این رفتار سخیف است‪ .‬آخوندهایی از‬          ‫امثال این ننگ عالم سیاست را به‬        ‫بهواسطۀ اتفاقات شهری (تظاهرات و‬
‫دارد‪ .‬جنس بنجلی است با اسمی‬            ‫جنس محمد خاتمی‪ ،‬علی خامنهای‬               ‫تیزاب هزل‪ ،‬امری واجب و موجب‬           ‫زد و خورد بین طرفداران و مخالفان‬                               ‫خواهم شد!‬                         ‫محسوس بود‪»...‬‬
‫عوضی که برای بیش از دو دهه‪،‬‬            ‫(در ایام شباب البته) و حتی حسن‬            ‫پاکیزگی عرصه عمومی میداند‪ .‬با‬         ‫جمهوری) جلسۀ علنی دیر تشکیل‬               ‫او از آنجا یکسره به خانه رفت و‬        ‫تظاهرات ضد جمهوری را شیخ‬
‫ارزانتر از باقی اتومبیلهای آشغال‬       ‫روحانی‪ ،‬از زمره بهرهمندان این‬             ‫ذکر این مقدمه‪ ،‬بد نیست که سراغ‬        ‫شد و با این که موضوع را مطرح‬              ‫دختر خود را نزد شیخ کور برد و‬
‫موجود در بازار‪ ،‬به مصرفکننده‬           ‫لوازم هستند و از این رو بر منبر و‬         ‫نعش س ّیدمحمد خاتمی برویم و حق‬        ‫کردند نتوانستند به نتیجه برسانند‪...‬‬       ‫دودستی تقدیم آن دیو شهوتران‬            ‫محمد خالصیزاده رهبری میکرد‪.‬‬
‫بختبرگشته عرضه شده است و به‬            ‫پشت تریبون‪ ،‬همیشه بساط عشوه‬                                                     ‫سیدمحمد تدین به کرسی نطق‬                  ‫کرد‪ .‬مدتی بعد آقای سعیدی را دیدم‬      ‫دربارۀ این روحانی‪ ،‬عباس خلیلی‬
‫این سبب بخش بزرگی از جامعه‬             ‫و کرشمهشان برقرار است‪ .‬در مقابل‪،‬‬                ‫مطلب را در باب او ادا کنیم‪.‬‬     ‫برآمده‪ ،‬بدون این که تصریحی به‬             ‫که با کشمکش‪ ،‬دختر جوان و معصوم‬        ‫مدیر روزنامۀ «اقدام» که از نزدیک‬
‫نابرخوردار ایران را به خود آلوده کرده‬  ‫جانورانی چون اکبر رفسنجانی یا‬             ‫هوشیاران عالَم بر این موضوع واقف‬      ‫اسم جمهوری بکند‪ ،‬از تقاضای مردم‬           ‫خود را طلاق گرفت و سخت متأسف‬          ‫با او در تماس بوده است چنین‬
‫است‪ .‬آسیبها و فجایع تدریجی که‬          ‫صادق خلخالی که نه بر و روی‬                ‫هستند که میان آخوندجماعت‪ ،‬برخی‬        ‫و هیجانی که در پایتخت و کلیۀ کشور‬
‫حضور خاتمی در عرصه سیاست ایران‬         ‫درستی داشتند و نه صدای غ ّرائی‪،‬‬           ‫رفتار و اطوار دغلکارانه‪ ،‬شایع و ذاتی‬  ‫در عامۀ طبقات بهوجود آمده است‬                                  ‫و متأثر بود‪.‬‬                           ‫مینویسد‪:‬‬
‫به بار آورده‪ ،‬دست کمی از کشتار‪،‬‬        ‫حنایشان از همان اول کار بیرنگ‬             ‫است و قریب به اتفاق این موجودات‬       ‫سخن رانده و نتیجه گرفت که باید‬            ‫از این حکایت وضع اسفانگیز‬             ‫« شیخ مهد ی خا لصی ‪ ،‬پد ر‬
‫نقص عضوها و خساراتی که اتومبیل‬         ‫بود و نمیتوانستند روی توانایی‬             ‫شریر‪ -‬از گدازادهها تا آقازادههای‬      ‫مجلس عیدی به مردم بدهد (یعنی‬              ‫اجتماع ایران در آن زمان معلوم‬         ‫خالصیزاده‪ ،‬اول به حجاز (عربستان)‬
‫پراید در این بیست و چند سال به‬         ‫هالوخرکنیشان حساب باز کنند‪ ،‬از‬            ‫سابقا گدازاده‪ -‬بر مبنای تعلیمات‬       ‫جمهوری را تصویب کند) و در هر‬              ‫میشود‪ .‬خالصیزاده به یک و ده و صد‬      ‫سپس به ایران تبعید شد و تبعید‬
                                       ‫این رو‪ ،‬کمتر برای پامنبریهاشان‬            ‫کثیف حوزوی‪ ،‬زندگی انگلیشان را بر‬      ‫حال‪ ،‬نفیاً یا اثباتاً باید جوابی به مردم‬  ‫زن هم اکتفا نکرد و حتی در تبعید‪،‬‬      ‫او به ایران برحسب اقدام علماء نزد‬
   ‫جامعه ایران تحمیل کرده ندارد‪.‬‬       ‫عشوه میآمدند و دلبری میکردند‪.‬‬             ‫فریب عوام و ترویج جهل میان مردم‬       ‫داد که خلقالله تکلیف خود را بدانند‬        ‫در هر شهری زنان متعدد گرفت و‬          ‫دولت ایران بوده‪ .‬چون وارد بوشهر شد‬
‫بله! س ّیدمحمد خاتمی به پراید‬          ‫خلخالی و رفسنجانی‪ ،‬به دلیل فقدان‬          ‫بنا کردهاند‪ .‬از نخستین تعلیماتی‬       ‫زیرا جواب ندادن به مردمی که در‬            ‫آنها را رها کرد و همین عمل برای‬       ‫استقبال کمنظیری از او بهعمل آمد‬
‫میماند‪ ،‬مدعی غرور (‪ )Pride‬است‬          ‫لوازام عشوهگری در ظاهرشان‪ ،‬مجبور‬          ‫که هر طلبه نورسی در مدارس‬             ‫همه جا در جوش و خروش و منتظرند‬            ‫ایرانیان یک نحو ننگ ایجاد کرده بود‬    ‫و در اثناء حرکت مورد حملۀ یکی از‬
                                       ‫بودند که از خیر محبوبیت بگذرند و‬          ‫علمیه میآموزد‪ ،‬خوردن شرم و قی‬         ‫ببینند وکلا در مقابل درخواست آنها‬         ‫که خود خالصیزاده عرب آن اقدام را‬      ‫اتباع انگلیس واقع شد که آن حمله‪،‬‬
       ‫اما مایه خجالت (‪!)Shame‬‬         ‫با تکیه بر تواناییهایشان در جنایت‪،‬‬        ‫کردن حیاست‪ .‬این موجودات پلید‪،‬‬          ‫چه خواهندکرد دور از انصاف است‪.‬‬           ‫دلیل ضعف و سستی و فساد اجتماع‬         ‫سخت مورد اعتراض دولت ایران شد‬
                                       ‫حقهبازی و توطئه‪ ،‬کارشان را پیش‬            ‫به مجرد ورود به سلک آخوندی‪،‬‬           ‫در برابر پیشنهاد ختم جلسه و‬               ‫میدانست و از روی بغض و عداوت‬          ‫و دولت انگلیس بهتوسط سفارت‬
‫* «طبقات» تألیف محمدبن سعد‬                                                       ‫یاد میگیرند که پامنبریهایشان‬          ‫موکول شدن مذاکرات به روز بعد‪،‬‬             ‫تبلیغاتی ضد ناموس ایران میکرد‪»...‬‬     ‫خود معذرت خواسته ادعا کرده بود‬
‫کاتب واقدی (‪ ۱۶۸ ۲۳۰-‬ه‪.‬ق) جلد‬                                    ‫ببرند‪.‬‬          ‫را چهارپا فرضکنند تا بتوانند با‬       ‫تدین گفت طرح سه مادهای در این‬             ‫بازگردیمبهنهضتجمهوریخواهی‬             ‫که مهاجم در حال غیرطبیعی بود و‬
‫پنجم‪ :‬حسن و حسین بن علی(ع)‬             ‫آخوند اهل عشوه و کرشمه‪ ،‬معمولا‬            ‫خیال راحت‪ ،‬هر رطب و یابسی که‬          ‫زمینه طبع و توزیع شده است‪ .‬چه‬                                                   ‫او را به کیفر رسانیده و از ایران خارج‬
‫و تابعان اهل مدینه؛ ترجمه‪ :‬دکتر‬        ‫به هنگام بیان خزعبلات روی منبر‪،‬‬           ‫میخواهند روی منبر ببافند و از این‬     ‫مانع دارد که همین حالا رأی داده‬                     ‫و تظاهرات له و علیه آن‪.‬‬     ‫شد‪ .‬این واقعه هرچند کوچک بود ولی‬
‫محمود مهدوی دامغانی‪ ،‬انتشارات‬          ‫عبا را روی یک شانه میاندازد‪ ،‬کاکل‬         ‫طریق سر عوام را بتراشند و بر ُگرده‬    ‫شود؟ ولی مجلس هنوز برای این کار‬           ‫عبدالله مستوفی در تحلیل وقایع‬         ‫برای خالصیزاده یک وسیلۀ شهرت و‬
‫فرهنگ و اندیشه چاپ اول ‪،۱۳۷۴‬‬           ‫تُ ُنکش را قدری از عمامه نکبت بیرون‬                                             ‫حاضر نشده بود و جمهوریخواهان‬              ‫آخرین روزهای سال ‪ ۱۳۰۲‬و آغاز‬          ‫عظمت شده بود که پدر او مظلوم بوده‬
                                       ‫میگذارد‪ ،‬صدایش را به تناسب بالا‬                                                 ‫دانستند که در این زمینه ج ّر و بحث‬        ‫سال جدید‪ ،‬اظهار عقیده میکند که‬        ‫و دولت انگلیس حتی در خاک ایران‬
                    ‫صص ‪۴-۲۳‬‬                                                                                            ‫زیاد خواهد شد‪ .‬با رأی اکثریت‪ ،‬جلسه‬        ‫سردار سپه قبل از آن که احمدشاه‬        ‫به او هجوم برده و تا توانست از آن‬
                                                                                                                       ‫به عصر دوم َح َمل موکول گشت و‬             ‫برای سومین بار روانۀ سفر اروپا شود‬    ‫حادثه استفاده کرد و هیاهو برپا نمود‪.‬‬
                                                                                                                                                                 ‫جز نیل به مقام ریاست وزراء فکری‬       ‫او بسیار متحرک و شهرتخواه‬
                                                                                                                                    ‫مجلس برهم خورد»‪.‬‬             ‫در سر نداشت ولی وقتی شاه ترسو را‬      ‫و خلاق حوادث و کاذب بوده است‪.‬‬
                                                                                                                                                                 ‫تا قرهسو بدرقه میکرد او را به یک‬      ‫برای شهرت و عظمت و تسلط خود‬
                                                                                                                                                                                                       ‫و مداخله در تمام شئون از هیچ نحو‬
                                                                                                                                                                                                       ‫اقدام غیرمشروع خودداری نمیکرد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                       ‫او در آن زمان از وجود کمیتهای بهنام‬
                                                                                                                                                                                                       ‫کمیسر عالی بینالنهرین که خودش و‬
                                                                                                                                                                                                       ‫سید محمد صدر و سید احمد بهبهانی‬
                                                                                                                                                                                                       ‫در آن عضو بودند بیش از اندازۀ تصور‬
                                                                                                                                                                                                       ‫سوءاستفاده میکرد و بهنام خود و‬
                                                                                                                                                                                                       ‫بهنام همان کمیته نامههای گوناگون و‬
                                                                                                                                                                                                       ‫عجیب به اغلب دول و ملل مینوشت‬
                                                                                                                                                                                                       ‫و خود را قائد نهضت اسلامی معرفی‬

                                                                                                                                                                                                                               ‫میکرد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                       ‫یکی از اقدامات کودکانۀ او برای‬
                                                                                                                                                                                                       ‫طلب شهرت این بود که خادم خود‬
                                                                                                                                                                                                       ‫را که خود او برای حفظ و حراست‬
                                                                                                                                                                                                       ‫خود مسلح کرده بود وادار نماید‬
                                                                                                                                                                                                       ‫شبی در کوی او و نزدیک خانهاش‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17