Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۸۸ (دوره جديد
P. 5

‫صفحه ‪ 5‬ـ ‪ Page 5‬ـ شماره ‪1۷54‬‬
‫جمعه ‪ 2۰‬تا پنجشنبه ‪ 2۶‬نوامبر‪2۰2۰‬‬

‫گروه موسیقی تلفیقی ایرلندی‪-‬‬                                                       ‫بخش اول‬                                  ‫در گفتگو با بهمن مقصودلو‪:‬‬

‫چگونه موتور «صنعت سینمای ایران» توسط اسماعیل کوشان ایرانی «نوا»؛ از پاپو سلیمانی و‬

‫نوایی تا نوروز و کوهیزریل‬                                                                  ‫و پرویز خطیبی به حرکت درآمد‬

‫گروه نوا‬                                                                          ‫و برنامههایی برگزار میکردیم‪ .‬حتی در‬      ‫پرویز خطیبی و بهمن مقصودلو در مراسم برزگداشت خطیبی‬                              ‫=یک سینمای هنری‬
                                                                                  ‫آنجا از پرویز خطیبی خواهش کردیم تا‬                                                                                       ‫تنها بر بستر و درکنار یک‬
                       ‫کرده است‪.‬‬          ‫=مطالعات ما نشان‬                        ‫در یک سخنرانی از تاریخ طنز در ایران‬      ‫آوردن چیزهای دست نیافتنی‬                ‫سینماییام که اولین آن در ‪Cinema‬‬         ‫سینمای تجاری موفق به‬
‫از او میخواهیم دردر مورد آخرین‬            ‫میدهد که موسیقی سنتی‬                    ‫صحبت کند‪ .‬خلاصه خیلی همدیگر را‬                                                   ‫‪ without boarders‬به انگلیسی‬
                                          ‫و فولک بسیاری از ملتها‬                  ‫میدیدیم و همیشه بحث و گفتگوهای‬           ‫است‪ .‬مطالبی که در هیچ جای دیگر‬          ‫منتشر شد؛ مقالهای دربارهی «گتو‬                       ‫وجود میآید‪.‬‬
           ‫موفقیتهای گروه بگوید‪.‬‬          ‫در ریشه بهم نزدیک‬                       ‫جالبی داشتیم و لذت میبردیم‪.‬‬                                                      ‫باربیری» آهنگساز شهیر آرژانتینی که‬      ‫=شما در تاریخ سینمای‬
‫‪-‬ما امسال نامزد دریافت جایزهی بهترین‬      ‫هستند‪ .‬بله‪ ،‬از نظر نغمهها‬               ‫من میدانستم که بعد از جنگ دوم‬                       ‫نخوانده و نشنیده بودم‪.‬‬       ‫موسیقی متن فیلم «آخرین تانگو در‬         ‫هیچ کشوری از فرانسه تا‬
‫گروه در ژانر فولک و موسیقی محلی‬           ‫نیز موسیقی ایرلندی و‬                    ‫جهانی‪ ،‬خطیبی در سینمای ایران چه‬          ‫‪-‬با تشکر‪ ،‬نسخهی فارسی این مقاله‬         ‫پاریس» او توانست جایزه « ِگ ِرمی» را‬    ‫آمریکا‪ ،‬از ژاپن تا هند اگر‬
‫شدهایم که رادیوتلویزیون ایرلند چند‬        ‫ایرانی شبیه هم هستند‪.‬‬                   ‫نقش اساسی و مهمیداشته و اصولاً‬           ‫در شمارهی مهرماه مجلهی «تجربه»‬          ‫به دست بیاورد؛ انسان بزرگی که یکی‬       ‫مطالعه کنید نمیبینید که‬
‫سال است با عنوان ‪RTE FOLK‬‬                 ‫البته موسیقی ایرلندی به‬                 ‫به عنوان یک هنرمند چندبُعدی‪ ،‬هم‬          ‫سال ‪ ۱۳۹۹‬در تهران به چاپ رسیده‬          ‫از بهترین موزیکهای سینما را نوشته‬       ‫از روز اول فیلم هنری تولید‬
‫‪ AWARDS‬برگزار میکند‪ .‬مراکز‬                ‫موسیقی هندی هم شبیه‬                     ‫فیلمنامه نویس بوده هم کارگردان‪ ،‬هم‬                                               ‫است‪ .‬او از دوستان من بود و برای دو‬      ‫شده باشد‪ .‬هیچکدام از آنها‬
‫فرهنگی دیگر نیز در ایرلند وجود دارند‬                                              ‫نمایشنامهنویس و تصنیفهای فکاهی‬                                      ‫است‪.‬‬         ‫فیلم من‪« ،‬منهتن به روایت ارقام» و‬       ‫از روز اول شاهکار تحویل‬
‫که جوایزی در ژانرهای دیگر موسیقی‪،‬‬                              ‫است‪.‬‬               ‫هم مینوشته‪ .‬یادم هست در زمان‬             ‫=یادم است در سال ‪138۲‬‬                   ‫فیلم «هفت مستخدم» با بازیگری‬            ‫ندادهاند‪.‬پسبایدبه«شرایط‬
                                                                                  ‫بچگیهای من تصنیففروشهای‬                  ‫که ما همه در نیویورک زندگی‬              ‫آنتونی کوئین موسیقی متن نوشت که‬         ‫فیلمسازی» توجه کنیم و‬
       ‫مانند موسیقی راک‪ ،‬میدهند‪.‬‬          ‫گروه موسیقی «نوا» که چندین سال‬          ‫دورهگرد‪ ،‬این تصنیفها را در کوچه و‬                                                ‫سیدیهایش توسط کمپانی سونی و‬             ‫این واقعیت را بپذیریم که‬
‫=خیلی جالب است که در ایرلند‬               ‫استدر شهردوبلین ایرلند فعالیتدارد‪،‬‬      ‫خیابان میخواندند و هر تصنیف را به‬        ‫میکردیم؛ شما اولین فردی بودید‬           ‫دیگر کمپانیهای بزرگ در دسترس‬            ‫سینمای هنری و سینمای‬
‫گروهی که در زمینه موسیقی‬                  ‫از دو برادر ایرانی به نامهای شهاب و‬     ‫قیمت دوزار یا یک قران میفروختند‪.‬‬                                                 ‫است‪ .‬همسر وی‪ -‬میشل د سورنتینو‪-‬‬          ‫تجاری با هم و دریک‬
                                          ‫شایان کوهی و دو نوازنده ایرلندی‪،‬‬        ‫خطیبی یک نگاه فکاهی و طنز بسیار‬          ‫که در طول پنجاه و پنج سال‬               ‫هم با من دوست بود که پیش از‬             ‫مسیر حرکت میکنند‪ .‬اگر‬
‫تلفیقی فعالیت دارد و در کارها ِی‬          ‫پدی کییرنن و نیال هیوجز‪ ،‬تشکیل‬          ‫قوی داشت؛ طنزی که بعداً سیاسی‬                                                    ‫بیماری و فوت او در سال ‪ ۱۹۹۵‬قرار‬        ‫سینمایتجاریموفقنباشد‬
‫خود از نغمههای ایرانی نیز استفاده‬         ‫شده است‪ .‬این گروه در شرایط اپیدمی‬       ‫شد‪ .‬در هفدهسالگی جوانترین سردبیر‬         ‫فعالیت هنری و فرهنگی پدرم‪،‬‬              ‫بود با هم در نوشتن کتابی درباره‬         ‫سینمای هنری هم شانسی‬
                                          ‫کرونا نیز فعالیت فشردهای داشته و‬        ‫مجلهی توفیق بود و در رادیو هم دائم‬                                               ‫برتولوچی همکاری کنیم که متأسفانه‬
‫میکند نامزد بهترین گروه موسیقی‬            ‫به موفقیتهایی نیز دست یافته است‪.‬‬        ‫برنامههایش را میشنیدیم‪ .‬درواقع‬           ‫پرویز خطیبی که در صحنهی‬                 ‫با مرگ او ناتمام ماند و من هم دیگر‬        ‫برای تولید و حیات ندارد‪.‬‬
                                          ‫کیهان لندن که قبلا نیز موفقیتهای‬        ‫هنرمندی همه فن حریف بود و در‬                                                                                             ‫=سینما در یک کشور‬
                    ‫محلی شده…‬             ‫این گروه موسیقی را بازتاب داده‪ ،‬اینبار‬  ‫تاریخ سینما جزو چهاریا پنج نفر اولی‬      ‫هنرهای گوناگون از روزنامهنگاری‬                                ‫ادامه ندادم‪.‬‬      ‫سنتی با وضعیت اجتماعی‬
‫‪…-‬بله‪ ،‬ما با کار مداو ِم چندین ساله‬       ‫درباره آلبوم جدید گروه و همچنین‬         ‫است که فیلم سینمایی ساختهاند‪.‬‬                                                    ‫=خانم سورنتینو مدتی هم‬                  ‫و تاریخی که تا دوران‬
‫توانستهایمگروهراکهدرزمینه موسیقی‬          ‫نامزدی آن در مسابقهی موسیقی محلی‬        ‫اما چگونه و چطور آن موتور را به‬          ‫طنز تا تئاتر و پیشپردهنویسی‪،‬‬            ‫دستیار برتولوچی بود؛ اینطور‬             ‫انقلاب مشروطیت‪ ،‬حتی‬
‫فولک کار نسبتاً جدیدی ارائه میدهد‪،‬‬        ‫رادیوتلویزیون ایرلند با شهاب کوهی‬       ‫حرکت درآوردند؟ برای اینکه به آنجا‬                                                                                        ‫نقاشی پرتره هم ممنوع‬
‫در جامعه ایرلند جا بیندازیم و شنوندگان‬                                            ‫برسم اول باید یک مقدمهای بگویم‪.‬‬          ‫ترانهسرایی‪ ،‬نمایشنامهنویسی‬                                        ‫نیست؟‬         ‫بود و اسلام مجسمهسازی و‬
‫خود را پیدا کنیم‪ .‬درواقع ما گام به گام‬                     ‫گفتگو کرده است‪.‬‬        ‫در ایران دههی چهل تا پنجاه اگر ما‬                                                ‫‪-‬بله‪ .‬او در فیلم ‪Before the‬‬             ‫موسیقی را هم ممنوع کرده‬
‫حرکت میکنیم و مثل ًا بدون مقدمه‬           ‫شهاب کوهی میگوید گروه «نوا»‬             ‫تمام منتقدین و مورخین سینما را‬           ‫برای رادیو و بهخصوص ساختن‬               ‫‪( Revolution‬پیش از انقلاب) که‬           ‫بود‪ ،‬درکشوری که فرهنگ‬
‫موسیقی ردیف ایرانی را که برای‬             ‫خوشبختانه در ایرلند شناخته شده‬          ‫جمع میزدیم تعدادشان شاید پانزده‬                                                  ‫در سال ‪ ۱۹۶۴‬در رم تهیه شد دستیار‬        ‫تصویری ندارد‪ ،‬راه درازی‬
‫مردم ایرلند و اروپا نامأنوس است وارد‬      ‫است و هر چهار پنج ماه یکبار کنسرت‬       ‫یا دست بالا بیست نفر بود‪ .‬نگاه اغلب‬      ‫اولین فیلم کمدی سینمای ایران‬            ‫برناردو برتولوچی بود‪ .‬زمانی که او فوت‬   ‫دارد تا بتواند یک فیلم‬
‫موسیقی تلفیقی خود نکردهایم‪ .‬برای‬          ‫میگذارد و معمولا با استقبال نیز روبرو‬   ‫آنها به سینمای تجاری ایران از بالا به‬                                            ‫کرد‪ ،‬برتولوچی از رم برای شرکت در‬
‫مخاطبین غربی ارتباط برقرار کردن‬           ‫میشود‪ .‬تا قبل از شروع پاندمی کرونا‬      ‫پایین بود‪ ،‬یعنی «این سینمای تجاری‬        ‫حضور داشت‪ ،‬به این فکر افتادید‬           ‫مراسم یادبودش به نیویورک آمد‪ .‬در‬                ‫خوب هنری بسازد‪.‬‬
‫با موسیقی سنتی ایرانی کار چندان‬           ‫«نوا» کنسرتهای زیادی در کشورها ِی‬       ‫مزخرفه و اصل ًا حرفش رو نزنید!» به‬                                               ‫آن جلسه «گتو باربیری» به خاطر‬
‫آسانی نیست‪ .‬برای همین ما بجای آن‬          ‫مختلف از جمله در آمریکای شمالی و‬        ‫نظر آنها اصولا سینمای ایران از همان‬      ‫که برای او در شهر نیویورک یک‬            ‫دوستی و صمیمیتی که با او و همسرش‬        ‫چندی پیش کیهان لندن در‬
‫از نغمههای موسیقی فولک ایرانی مانند‬       ‫اسپانیا داشته و نیز در چندین فستیوال‬    ‫روز اول که کار خودش را شروع کرده‬                                                 ‫داشتم‪ ،‬گفتار رسمی دربارهی میشل را‬       ‫گفتگوی مفصلی که آدوم صابونجیان‬
‫موسیقی خراسان و نغمههای کردستان‬           ‫موسیقی با حمایت اداره فرهنگ و هنر‬       ‫پشت آن نه فکری بوده‪ ،‬و نه هنری‬           ‫مراسم بزرگداشت برگزار کنید‪.‬‬             ‫به من واگذارکرد‪ .‬بعد هم با برتولوچی و‬   ‫با بهمن مقصودلو سینماگر و پژوهشگر‬
‫بیشتر بهره بردهایم‪ .‬یعنی ملودیهای‬         ‫ایرلند به عنوان یک گروه موسیقی‬                                                                                           ‫گتو و چند نفر دیگر رفتیم شام و با هم‬    ‫و نگارندهی تاریخ سینما داشت به‬
‫کوچک محلی را وارد موسیقی خود‬              ‫چندملیتی شرکت داشته است‪ .‬شهاب‬                       ‫بوده‪ .‬فقط مزخرف بوده!‬        ‫این بزرگداشت در سینما «بمبئی»‬           ‫دوست و آشنا شدیم‪ .‬این معرفی آغاز‬        ‫بررسی موج نو در سینمای بیست‬
‫کرده و با موسیقی ایرلندی تلفیق و‬          ‫کوهی میافزاید که در شرایط قرنطینه‬       ‫=آیااینیکتحلیلآکادمیکاست؟‬                                                        ‫روابط من با برتولوچی بود که در طول‬      ‫کشور پرداخت‪ .‬این بار فیروزه خطیبی‬
‫تنظیم میکنیم‪ .‬ب ُعد دیگر کار ما اجرای‬     ‫هم گروه به کنسرتهای خود ادامه داده‬      ‫‪-‬بله؛ همانطور که میدانید اولین‬           ‫در خیابان ‪ 5۷‬منهتن درست مقابل‬           ‫سالها هر وقت به رم میرفتم به ایشان‬      ‫در گفتگوی دیگری با دکتر مقصودلو‬
‫موسیقی ایرلندی با سازهای ایرانی است‪.‬‬      ‫و دو هفته پیش در دومین شهر بزرگ‬         ‫کتابی که به زبان انگلیسی دربارهی‬                                                 ‫زنگ میزدم و میدیدمشان‪ .‬در اوایل‬         ‫به جوانب مختلف صنعت سینمای‬
‫=آیا عکس آن یعنی نواختن‬                   ‫ایرلند‪« ،‬کرک» کنسرت مجازی برگزار‬        ‫سینمای ایران نوشته شده‪ ،‬کتابی‬            ‫«کارنگیهال» یعنی بزرگترین تالار‬         ‫سال‪ 2۰۰۰‬از برتولوچی پرسیدم که آیا‬
‫نغمههای ایرانی با سازهای ایرلندی‬                                                  ‫است که من زمانی که در دانشگاه‬                                                    ‫این درست است که تو فیلمی راجع به‬                           ‫ایران میپردازد‪.‬‬
                                                                                  ‫کلمبیا به عنوان دانشجوی دکترا درس‬        ‫موسیقی نیویورک برگزار شد‪ .‬وقتی‬          ‫فروغ فرخزاد ساختی؟ البته داستان آن‬      ‫=دکتر مقصودلو‪ ،‬پیش از هرچیز‬
                ‫هم انجام میشود؟‬                                                   ‫میخواندم نوشتم و انتشارات دانشگاه‬                                                ‫مفصل است که در فرصتی دیگر به آن‬         ‫اجازه بدهید بپرسم شما که معمولاً‬
‫‪-‬در ایرلند شمالی شخصی این کار را با‬                                               ‫نیویورک آن را در سال‪ ۱۹8۷‬منتشر‬           ‫خاطرات شما را خواندم و دیدم که‬          ‫میپردازیم اما خلاصه اینکه او گفت‪:‬‬
‫سازی شبیه سنتور ایرانی انجام میدهد‬                                                ‫کرد‪ .‬اما اینجا همانطور که گفتم‪،‬‬                                                  ‫«نه‪ .‬متأسفانه من فیلمی دربارهی فروغ‬     ‫در فصل جوایز سینمایی در حال‬
‫که البته در حد کار ما ‪ ...‬ادامهدرصفحه ‪۱۷‬‬                                          ‫مقدمهای لازم است‪ :‬سینما (تولید‬           ‫شما در این خاطرات برداشتهایی‬            ‫نساختهام‪ .‬ای کاش میساختم‪ ».‬بعد‬
                                                                                  ‫فیلم و نمایش) در فرانسه و آمریکا‬                                                 ‫هم من از او خواستم که این مطلب‬          ‫سفر و شرکت در جشنوارههای‬
                                                                                  ‫در سال‪ ۱8۹۵‬همزمان آغاز شد‬                ‫هم از این آدمها داشتید کنجکاو‬           ‫را بنویسد تا سندی شود برای پایان‬
                                                                                  ‫وهالیوود به سرعت پا گرفت‪ .‬سینما‬                                                  ‫دادن به این مسئله‪ .‬برتولوچی هم‬          ‫مختلف هستید‪ ،‬در این روزهای‬
                                                                                  ‫را «هنر» و «صنعت» خواندهاند چراکه‬        ‫شدم بدانم برداشتی که از پرویز‬           ‫همان روز برای من نامهای نوشت‬
                                                                                  ‫صنعتی است که عدهی زیادی در آن‬                                                    ‫و در آن زمان آن را «فکس» کرد‪.‬‬           ‫کرونایی و دوران قرنطینه اوقاتتان‬
                                                                                  ‫کار میکنند تا یک فیلم تولید بشود‪.‬‬        ‫خطیبی و میراثی که از کار و هنر او‬       ‫او در این نامه تأکید کرده که هرگز‬
                                                                                  ‫سینما اصولا هنر پر هزینهای است‪.‬‬                                                  ‫فیلمی درباره فروغ نساخته است‪ .‬من‬                     ‫را چگونه میگذرانید؟‬
                                                                                  ‫مثل کتاب نوشتن توسط یک شخص‬               ‫برجا مانده داشتید چه بوده؟ یعنی‬         ‫این نامه را در مقالهی «خاطراتم در‬       ‫– بسیار خوشحالم که باز هم‬
                                                                                  ‫یا نقاشی کردن و شعر گفتن توسط یک‬                                                 ‫قرنطینه» که راجع به فروغ فرخزاد‪،‬‬        ‫شرایطی پیش آمده که با شما‬
                                                                                  ‫فرد نیست‪ .‬دستگاه میخواهد‪ ،‬وسیله‬          ‫از دیدگاه خودتان آنچه شما را‬            ‫رابطه و آشناییاش با گلستان و آشنایی‬     ‫دوست بسیار خوب و قدیمی از دوران‬
                                                                                  ‫میخواهد‪ ،‬وسایل صدا میخواهد‪،‬‬                                                      ‫گلستان با این سینماگر است آوردهام و‬     ‫نیویورک و دوران کار در تلویزیون ملی‬
                                                                                  ‫فیلمبردار‪ ،‬صدابردار و دستیار و لابراتور‬  ‫برانگیخت تا در مراسمی از او بطور‬        ‫بعد هم میرسم به آخرین مصاحبهای‬          ‫ایران قبل از انقلاب و قبل از حرکت‬
                                                                                  ‫لازم دارد‪ .‬بعد این فیلمها باید چاپ و‬                                             ‫که درسال ‪ 2۰۱۷‬با برتولوچی داشتهام‪.‬‬      ‫به نیویورک تا امروز صحبتی داشته‬
                                                                                  ‫ادیت بشوند‪ .‬تبلیغات و پوستر و خیلی‬             ‫رسمی تجلیل کنید چه بوده؟‬          ‫=اینمصاحبهراکجاانجامدادید؟‬              ‫باشیم‪ .‬این روزها من هم مثل اغلب‬
                                                                                  ‫مسائل دیگر هم هست‪ .‬بعد از همهی‬           ‫‪-‬چقدر خوشحالم که روزی چنین‬              ‫‪-‬درست یکسال قبل از مرگ او من‬            ‫مردم جهان بیشتر اوقاتم را در قرنطینه‬
                                                                                  ‫اینها فیلم بالاخره به مرحلهی اکران‬       ‫کاری را انجام دادم‪ .‬واقعاً خیلی‬         ‫رفته بودم به ایتالیا‪ .‬رئیس هیأت داوران‬  ‫و منزل بسر میبرم‪ ،‬اما برای من این‬
                                                                                  ‫میرسد و حالا باید در سینما به نمایش‬      ‫خوشحالم چرا که اول از همه در آن‬         ‫در فستیوالی در «باری» بودم‪ .‬در رم با‬    ‫یک فرصت طلایی است تا یکسری از‬
                                                                                  ‫دربیاید و بفروشد تا فیلم بعدی بتواند‬     ‫زمان یعنی در سال ‪ ۱۹8۱‬من شش‬             ‫او تماس گرفتم و ظهر رفتم منزلش‪ .‬دو‬      ‫کارهایم را سر و سامان بدهم و بتوانم‬
                                                                                  ‫ساخته بشود‪ .‬اگر فیلم فروش نداشته‬         ‫سال بود که در نیویورک زندگی‬             ‫ساعتی در همانجا نشستیم و صحبت‬           ‫خیلی سریع کارهای نیمهتمام را تمام‬
                                                                                  ‫باشد‪ ،‬مسلماً این صنعت جلو نمیرود‪.‬‬        ‫میکردم و داشتم مدرک دکترایم‬             ‫کردیم که عکسهای این ملاقات هم‬           ‫کنم و یکسری کار جدید شروع کنم و‬
                                                                                  ‫پس در درجهی اول‪ ،‬یک صنعتی باید‬           ‫را در رشتهی سینما میگرفتم‪.‬‬              ‫در مقاله آمده‪ .‬برتولوچی یکسال بعد‬       ‫البته در کنار آن به کارهای نوشتاری و‬
                                                                                  ‫به وجود بیاید که بتواند این موتور را به‬  ‫سینمای «بمبئی» را هم من اجاره‬                                                   ‫ادیت فیلمهای مستند خودم بپردازم‪.‬‬
                                                                                                                           ‫کرده بودم و در آنجا روزهای پنجشنبه‬          ‫درست در همان تاریخ فوت کرد‪.‬‬         ‫بطور خلاصه‪ ،‬کتابی زیر چاپ داشتم‬
                                                                                                   ‫حرکت در بیاورد‪.‬‬         ‫فیلمهای ایرانی‪ ،‬سه روز آخر هفته‬                                                 ‫که نسخهی حروفچینیشدهی آن را‬
                                                                                  ‫گاهی داستان این فیلمها ضعیف‬              ‫فیلمهای هندی و روزهای سهشنبه و‬          ‫‪-‬من نسخهی انگلیسی این مقاله‬             ‫اخیرا ًبرایم فرستادهاند راجع به سینمای‬
                                                                                  ‫هستند‪ ،‬کارگردان هم در قامتی قوی‬          ‫چهارشنبه فیلمهای روز آمریکایی را‬                                                ‫شاعرانهی «ژان رنوآر» کارگردان بزرگ‬
                                                                                  ‫ظاهر نمیشود‪ .‬گاهی داستان فیلم‬            ‫برای اعضای «آکادمی آوارد» (اسکار)‬       ‫را خواندهام‪ .‬بسیار مقالهی جالبی‬         ‫فرانسوی‪ .‬این کتاب که حدود سیصد‬
                                                                                  ‫قویتر است و بعضی وقتها هم‬                ‫نمایش میدادیم‪ .‬فکر کردم این سالن‬                                                ‫صفحه است‪ ،‬سینما‪ ،‬زندگی و سبک و‬
                                                                                  ‫کارگردان در کار خود قویتر و منظمتر‬       ‫سینمای ششصد نفره یک مکان عالی‬           ‫است‪ .‬خواندن آن مثل به دست‬               ‫نگرش این سینماگر را بررسی میکند‬
                                                                                  ‫است‪ .‬چنین است که فیلمی قاعدتاً‬           ‫برای برگزاری بزرگداشتی برای پرویز‬                                               ‫و کتاب خوبیست برای علاقمندان‬
                                                                                  ‫خوب از آب در میآید‪ .‬یعنی چنین‬            ‫خطیبی است که من از ایران به او‬                                                  ‫سینما بطور اعم و دوستداران سینمای‬
                                                                                  ‫فیلمیفیلمهنریمیشودوازفیلمهای‬             ‫ارادت داشتم‪ ،‬با کارها و نوشتههایش‬                                               ‫«ژان رنوآر» بطور اخص و بهخصوص‬
                                                                                  ‫دیگر بهتر به نظر میآید‪ .‬خوب‪ ،‬ما این‬      ‫آشنا بودم و برنامههای رادیوییاش‬                                                 ‫برای دانشجویان سینما‪ .‬این کتاب تا‬
                                                                                  ‫را تشخیص میدهیم‪ .‬درست مثل‬                ‫را گوش کرده بودم‪ .‬با کارهایش در‬                                                 ‫چند ماه دیگر منتشر میشود‪ .‬کتاب‬
                                                                                  ‫اینکه شما میروید میوه بخرید و‬            ‫روزنامهی توفیق هم آشنا بودم و چند‬                                               ‫دیگری هم به نام «وقتی که ماه زیر‬
                                                                                  ‫یکسری سیب و پرتقال ریختهاند و‬            ‫تا از فیلمهایش را هم دیده بودم‪ .‬اما در‬                                          ‫ابر نبود» دارم که مجموعهایست از‬
                                                                                  ‫شما بین آنها سوا میکنید‪ .‬طبیعی‬           ‫آن زمان که او به تازگی به نیویورک‬                                               ‫گفتگوهای من با زنان هنرمند ایران‬
                                                                                  ‫است که بهترینها را سوا میکنید‪.‬‬           ‫آمده بود و روزنامهی فکاهی– سیاسی‬                                                ‫در سالهای ‪ ۱۳۵۰-۱۳۴۹‬و در‬
                                                                                                                           ‫«حاجیبابا در تبعید» را منتشر میکرد‬                                              ‫همین ماه نوامبر منتشر شد‪ .‬دیگر‬
                                                                                   ‫ادامه دارد‬                              ‫هنوز دوستی و رفاقتی با هم نداشتیم‪.‬‬                                              ‫اینکه نوشتن یکسری مقالات را‬
                                                                                                                           ‫یعنی از همان زمانی که ایشان به‬                                                  ‫شروع کردهام‪ ،‬درواقع نوشتن خاطرات‬
                                                                                                                           ‫نیویورک آمد من افتخار آشنایی‬
                                                                                                                           ‫نزدیک با پدرت را پیدا کردم‪ ،‬اگر یادت‬

                                                                                                                                                      ‫باشد‪.‬‬
                                                                                                                           ‫=بله‪،‬بله؛خیلیخوبیادماست…‬
                                                                                                                           ‫‪…-‬ما ازهمان زمان با هم دوست‬
                                                                                                                           ‫شدیم‪ .‬حتی اگر یادت باشد با هم یک‬
                                                                                                                           ‫بنیاد فرهنگی هم درست کردیم در‬
                                                                                                                           ‫رابطه با هنر که دکتر اسماعیل خویی‬
                                                                                                                           ‫را هم آوردیم و در استودیوی دوست‬
                                                                                                                           ‫مشترکمان «علی شیوا» در نیویورک‬

                                                                                           ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10