Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۸۹ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - ۱4‬شماره ‪۱۷55‬‬
                                                                                                                                                                                              ‫جمعه ‪ 7‬تا پنجشنبه‪ ۱۳‬آذرماه ‪۱۳99‬خورشیدی‬

                                                                                      ‫رویداد بیسابقه در تاریخ مطبوعات ایران‪:‬‬

                                                                             ‫جایزه برای کشتن نخستوزیر‬

‫داستان سند یک میلیون ریالی‬                                                   ‫انتقاد و اقرار به وجود خطاهایی در‬                         ‫علینقیکاشانی!‬         ‫اولین بار که من محمد مسعود را‬            ‫محمد مسعود؛‬
     ‫از زبان شاهد واقعه‬                                                      ‫حزب‪...‬نمیگوید که مسؤول دزدیها‪،‬‬         ‫آن شب قرار گذاشتیم که من هم گاه و‬        ‫دیدم در لژ مطبوعات مجلس شورای‬
                                                                             ‫آدمکشیها‪ ،‬تیراندازی پانزده بهمن‪ ،‬قتل‬   ‫بیگاه مقالاتی برای مرد امروز بنویسم ولی‬  ‫ملی بود‪ .‬آن روز یکی از شلوغترین و‬         ‫«گلی که در‬
      ‫احمد احرار‬                       ‫در شهریورماه ‪ ۱۳2۶‬هفتهنامۀ‬            ‫محمدمسعود‪،‬انفجارناوببر‪،‬ملتراعلیه‬       ‫اینکار هرگز عملی نشد چون صبح روز‪2۳‬‬       ‫حساسترین جلسات رسمی مجلس‬
                                       ‫«مرد امروز» حملات خود علیه دولت‬       ‫دکتر مصدق برانگیختن و آب به آسیاب‬      ‫بهمن ‪ ۱۳2۶‬هنگامی که از خانه بیرون‬        ‫دورۀ چهاردهم به حساب میآمد چون دو‬         ‫جهنم روئید»‬
‫چگونگی آن را من از زبان مرحوم‬          ‫وقت و شخص نخستوزیر‪ ،‬احمد‬               ‫دشمن و دربار ریختن‪...‬کیها بودند؟»‬     ‫آمدم چشمم به عنوان درشت روزنامۀ‬          ‫رجل سیاسی نامدار دکتر محمد مصدق و‬
‫ابوالفضل س ّجادیان برادر دکتر محمد‬     ‫قوام (قوامالسلطنه) را شدت بخشید‪.‬‬      ‫کشاورز در کتاب خودش صریحاً‬             ‫ایران ما به مدیریت جهانگیر تفضلی افتاد‬   ‫سیدضیاءالدینطباطبائیکهبااعتبارنامۀ‬       ‫با وزش اولین نسیم آزادی در ایران‪،‬‬
‫سجادی (آخرین رئیس مجلس سنا‬             ‫محمد مسعود در سرمقاله شماره ‪۱2۳‬‬       ‫مینویسد که‪ :‬محمد مسعود به دستور‬                                                 ‫یکدیگرمخالفتکردهبودندمیخواستند‬           ‫پس از شهریور بیست تعدادی از‬
‫در دوران قبل از انقلاب) شنیدهام‬        ‫مرد امروز (‪ 28‬شهریور ‪ )۱۳2۶‬نوشت‬       ‫کیانوری و به دست خسرو روزبه کشته‬                            ‫که نوشته بود‪:‬‬       ‫در مقام دفاع از خود پشت تریبون مجلس‬      ‫روزنامهها که در حکومت بیست سالۀ‬
‫که دوست و معاشر نزدیک محمد‬             ‫«شما تماشا کنید همین جناب اشرف‬        ‫شده است‪.‬روزبه از کسانی بود که از قبل‬   ‫«دیشبنزدیکساعتدهمحمدمسعود‬                                                         ‫رضاشاه به عناوین مختلف توقیف شده‬
                                       ‫(قوامالسلطنه) چه کمدی مسخرهای‬         ‫با مسعود دوستی داشت و این دو نفر‬                                                                  ‫بیاناتی ایراد کنند‪.‬‬    ‫بودند مجدداًانتشار خود را از سر گرفتند‬
                     ‫مسعود بود‪.‬‬        ‫بپا کرده و چطور دست هرچه دزد و‬        ‫گاه و بیگاه یکدیگر را ملاقات میکردند‪.‬‬            ‫مدیر مرد امروز را کشتند‪».‬‬      ‫مسعود را کوهی کرمانی به من معرفی‬         ‫و در این میان چند روزنامۀ تازه هم در‬
‫سجادیان گفت‪«:‬محمد مسعود در‬             ‫رمال و ننگین مفتضح است گرفته و بر‬     ‫سه روز پس از قتل مسعود مأموران‬         ‫بلافاصلهبهخیاباناکباتانمحلچاپخانه‬        ‫کرد‪ .‬مردی بود با قد کوتاه و موهای‬        ‫بساط روزنامه فروشها خودنمایی کردند‬
‫خانۀ من پنهان بود و مقالاتش را توسط‬    ‫کرسیهای استانداری‪ ،‬وکالت‪ ،‬وزارت‪،‬‬                                             ‫مظاهری و جایی که قتل در آن اتفاق‬         ‫آشفته و چهرهای سوخته که تبسمی‬            ‫که میهنپرستان‪ ،‬نبرد و مرد امروز‬
‫من به چاپخانه میرساند‪ .‬یک روز به‬       ‫سفارت نشانیده و چطور پول چایی‬                    ‫تحقیق گزارش دادند که‪:‬‬       ‫افتاده بود رفتم‪ .‬اتومبیل مسعود سمت‬       ‫بر لب داشت‪ .‬وقتی از کوهی شنید که‬
‫من گفت احتیاج به پول دارم و باید‬       ‫و آب نبات بیوهزنان را صرف وکالت‬       ‫«قاتل مسعود با او آشنایی کامل داشته‬    ‫چپ خیابان درست روبروی در ورودی‬           ‫من نوۀ دختری میرزا رضا کرمانی هستم‬                      ‫مهمترین آنها بودند‪.‬‬
‫از کسی قرض بگیرم که نیاز به سند‬        ‫اعزاز و فاضلی نموده و چگونه درفش‬                                             ‫چاپخانه پارک شده بود و یک پاسبان‬                                                  ‫مرد امروز به مدیریت محمد مسعود‬
‫محضری دارد‪ .‬چون معاملات خود را‬         ‫پارهدوز و ا ّره و تیشه نجار و طناب‬    ‫ومسعودهنگامروشنکردناتومبیل‪،‬در‬                                                   ‫با اشتیاق فراوان خواست که درباره او‬      ‫منتشر میشد که پیش از آن در میان‬
‫دردفترفطنالدولهانجاممیدهموفعلا‬         ‫باربر را حراج نموده اتومبیل لوکس زیر‬  ‫حالیکهباخاطرجمعیصورتشبهطرف‬             ‫از آن محافظت میکرد‪ .‬روی تشک جلو‪،‬‬                            ‫مقالهایبنویسم‪.‬‬        ‫مردم کتابخوان شهرت فراوانی داشت‪،‬‬
‫نمیتوانم از خفاگاه خارج شوم کاغذی‬      ‫پای مترسهای مدیر کلها گذاشته و‬                                               ‫سمتراستقسمتیازمغزمتلاشیشدۀ‬                                                        ‫کتابهای او «در تلاش معاش» و «گلهایی‬
‫را امضا میکنم‪ ،‬تو ببر نزد فطنالدوله‬    ‫تا یک روزنامهنویس‪ ،‬یک واعظ‪ ،‬یک‬             ‫مقابل بوده به قتل رسیده است‪».‬‬     ‫مسعود ریخته بود و در دیوار مقابل دیوار‬   ‫دو هفته بعد مقالۀ من که حاوی شرح‬         ‫که در جهنم میروید» دهها بار تجدید‬
‫و من به او تلفن میکنم که امضای مرا‬     ‫آدم معمولی برود به این جنایات ننگین‬   ‫این گزارش‪ ،‬ادعای دکتر کشاورز را‬        ‫وزارت فرهنگ پوکۀ فشنگی فرو رفته‬          ‫مختصری از زندگی میرزا رضا بود در مرد‬     ‫چاپ شده بود‪ .‬او نویسندهای چیرهدست‬
‫تصدیق کند‪.‬به همین قرار عمل کردیم‬       ‫اعتراض کند فوراً فتح آذربایجان به‬     ‫تأیید میکند زیرا پس از سوار شدن در‬     ‫بود‪ .‬در شهر شایع شده بود که مسعود‬        ‫امروز چاپ شد و مسعود در پایان این‬        ‫و بیپروا بود که در کتابهایش انگشت‬
‫و سند سفید مهر تصدیق شد و تمبر‬         ‫رخش کشیده شده جناب اشرف را‬            ‫ماشین اگر فرد بیگانهای به طرف مسعود‬    ‫را درباریها کشتهاند‪ .‬بعضی اشخاص‬          ‫مقالهبهعنواناظهارنظرنوشت‪«:‬اگرایران‬       ‫برروی نقاط ضعف افراد میگذاشت و‬
‫خورد‪ .‬تا وقتی روزنامه مرد امروز منتشر‬  ‫ناجی مهد زردشت و خاک داریوش‬           ‫میآمده‪ ،‬او به ناچار میبایستی به سمت‬    ‫حدس میزدند که این کار اشرف پهلوی‬         ‫ده مرد دیگر نظیر میرزا رضاخان داشت‬       ‫شخصیتهای داستانهای او در میان‬
‫شد نه من میدانستم در چه ماجرایی‬        ‫معرفی مینمایند‪ .‬آیا معنی دموکراسی‬     ‫چپ خود و به کسی که نمیشناسد نگاه‬                                                                                         ‫قشرهای متعدد جامعه وجود داشتند‪.‬‬
‫دست داشتهام و نه مرحوم فطنالدوله‬                                             ‫کند و از پیشانی هدف گلوله واقع شود در‬          ‫و یا شاپور علیرضا برادر اوست‪.‬‬            ‫کارش به اینجاها نمیکشید‪».‬‬        ‫مرد امروز هنگامی شروع به انتشار کرد‬
                                                         ‫همین است؟!»‬         ‫حالی که گلوله شقیقۀ چپ او را سوراخ‬     ‫جنازۀ محمد مسعود را در انجمن‬                ‫ایران بهشت جنایتکاران است‬             ‫که احزاب سیاسی کوچک و بزرگ قد‬
     ‫میچداننسدتس»‪.‬طری از مقاله‬         ‫هفتۀ بعد‪ ،‬تیتر بزرگ صفحه اول مرد‬      ‫کرده و از شقیقۀ راست خارج شده و به‬     ‫روزنامهنگاران شست و شو دادند و بعد‪،‬‬      ‫مسعود یکبار در سرمقالهاش نوشته بود‬       ‫علم کرده بودند و در رأس آنها حزب تودۀ‬
                                       ‫امروز و عنوان مقاله محمد مسعود این‬    ‫دیوار مقابل فرو رفته است‪.‬مدتها پس‬      ‫در حالی که هزاران تن آن را مشایعت‬        ‫که‪ :‬ایران بهشت جنایتکاران است‪ .‬به‬        ‫ایران که یک حزب کمونیستی وابسته به‬
‫مقالۀ محمد مسعود با عنوان «یک‬          ‫بود‪« :‬جاعل‪ ،‬غاصب‪ ،‬غارتگر ـ الناس‬      ‫از مرگ محمد مسعود هر بار که من با‬      ‫میکردند به مقبرۀ ظهیرالدوله بردند و‬      ‫اعتقاد او ضعف عدالت و نبودن وکلای‬        ‫شوروی بود از سایر احزاب شهرت و اقتدار‬
‫میلیون ریال برای اعدام قوامالسلطنه»‬                                          ‫پیراسته و احمد دهقان روبرو میشدم‬       ‫به خاک سپردند‪ .‬در این مراسم بیش از‬       ‫ملیدرمجلس‪،‬دزدانبیتالمالوحامیان‬
‫یک صفحه و نیم روزنامه را پر کرده بود‬             ‫علی دین قوامالسلطنه»‪.‬‬       ‫و از آنها دربارۀ قتل مسعود توضیح‬       ‫همه جهانگیر تفضلی مدیر روزنامۀ ایران‬     ‫آنها را جریتر کرده بود و آنها هر کار که‬                     ‫بیشتری داشت‪.‬‬
‫و این است سطوری از آن مقالۀ مفصل‪:‬‬      ‫این مقاله موجب توقیف روزنامه‬          ‫میخواستم جوابی جز «نمیدانم»‬            ‫ما فعالیت میکرد و خوب بیاد دارم که‬       ‫میخواستند میکردند چون بازخواستی‬          ‫دربرابرحزبتوده‪،‬حزبمیهنپرستان‬
‫«بهعقیدۀ من هر بقال‪ ،‬هر بیوهزن‪،‬‬        ‫شد و محمد مسعود که خود نیز‬            ‫نمیشنیدم و همین جواب باعث میشد‬         ‫چندنفرازمشایعتکنندگانزیرلبزمزمه‬          ‫در کار نبود و اگر هم بود عاقبتی نداشت‪.‬‬   ‫که یک حزب ناسیونالیستی بود و حزب‬
‫هر لبوفروش‪ ،‬هر فرد ایرانی از زن و‬      ‫در خطر توقیف قرار داشت از‬             ‫که به ظنقوی این دو مرد با نفوذ را در‬   ‫میکردند که خود او هم در کشتن مسعود‬       ‫یکی از افراد سرشناس دهۀ بیست حاج‬         ‫پیکار که گفته میشد با آلمانها و رژیم‬
‫مرد‪ ،‬کوچک و بزرگ که در مقابل این‬       ‫خفاگاه‪ ،‬روزنامه را با استفاده‬                                                                                         ‫علینقی کاشانی سرمایهدار معروف بود که‬     ‫فاشیستی آلمان هیتلری نظر موافق‬
‫فجایع‪ ،‬در مقابل پولی که قوامالسلطنه‬    ‫از امتیاز دیگران منتشر میکرد‪.‬‬              ‫قتل مدیر مرد امروز سهیم بدانم‪.‬‬                     ‫دست داشته است‪.‬‬          ‫میگفتند سرمایهاش را از راه نامشروع‬       ‫دارد سعی داشتند تا بیشترین افراد را به‬
‫از آب نبات آنها گرفته خرج وکالت‬        ‫دریازدهممهرماه‪«،‬خروشآسمانی»‬           ‫امروز که دکتر کشاورز عضو کمیتۀ‬         ‫مسأله مرگ محمد مسعود مدتها‬               ‫جمع کرده است‪ .‬مسعود هر هفته به حاج‬       ‫سوی خودشان جلب کنند اما از آنجا که‬
‫دکتر امینی کرده است‪ ،‬در مقابل‬          ‫بهجای مرد امروز‪ ،‬بهقلم محمد مسعود‬     ‫مرکزی حزب توده و انور خامهای یکی‬       ‫لاینحل باقی ماند‪ .‬در این مدت حرفها‬       ‫علینقی میتاخت و رکیکترین کلمات را‬        ‫شعارهای تند و آتشین و تظاهرات ضد‬
‫پولی که از جواز پارچۀ تنبان زن‬         ‫انتشار یافت با این تیتر درشت‪:‬‬         ‫دیگر از سران معروف حزب صریحاً به‬       ‫زده شد و مطالب گوناگونی نوشتند‪،‬‬          ‫نثار او میکرد‪ .‬حاج علینقی به گروهی‬       ‫دولتی حزب توده پس از خفقان بیست‬
‫و پیراهن بچۀ آنها گرفته به نامدار‪،‬‬     ‫«قوامالسلطنه‪ ،‬قهرمان حمق و جنون ـ‬     ‫قتلمسعودبهدستروزبهاشارهمیکنند‬          ‫مثل ًا گفتند که دو نفر شاهد‪ ،‬سربازان‬     ‫گفته بود که مسعود از او توقع پول یا در‬   ‫ساله بیشتر میتوانست افراد ناآرام و از‬
‫اقبال‪ ،‬به مهندس فریور‪ ،‬به سرلشکر‬       ‫هیچکستصورنمیکرداینکدوتااین‬            ‫تصور نمیکنم برای من و دیگران جای‬       ‫گارد شاهنشاهی را در حین تیراندازی‬        ‫واقع حقالسکوت دارد ولی با توجه به تیراژ‬  ‫بندرسته را راضی کند هرگونه تلاشی در‬
‫فیروز‪ ،‬به دکتر شاهکار‪ ،‬به خیلخیل‬       ‫درجه گندیده باشد»‪ .‬خروش آسمانی‬                                               ‫به مسعود دیدهاند و یا اینکه سیدمهدی‬      ‫سرسامآور مرد امروز چنین ادعائی بعید به‬
‫و دستهدسته کاروان عیاشی اروپا و‬        ‫هم توقیف شد‪ .‬هفتۀ بعد‪ ،‬مرد امروز‬                 ‫تردیدی باقی مانده باشد‪.‬‬     ‫پیراسته دادستان تهران پروندۀ قتل‬                                                        ‫این زمینه به بنبست میرسید‪.‬‬
‫آمریکا سپرده هر فرد ایرانی ساکت‬        ‫با استفاده از امتیاز «صدای مردم»‬      ‫بد نیست به این مسأله هم اشاره‬          ‫مسعود را لوث کرده است اما تمام این‬                            ‫نظر میرسید‪.‬‬         ‫درآنروزهاکهحزبتودهمیتینگهای‬
‫و صامت نشیند از جرگه انسانیت دور‬       ‫انتشار یافت و بالاخره در ‪ 2۵‬مهرماه‬    ‫کنم که روز ‪ 22‬بهمن ‪ ۱۳۳۱‬هنگامی‬         ‫حدسیاتونظراتهنگامیباطلشناخته‬             ‫یک روز خود محمد مسعود به شوخی‬            ‫عظیمبادههاهزارجمعیتبرگذارمیکرد‬
‫و از ح ّس بشریت و شرافت عاری و‬         ‫بود که «نسیم شمال» جای «مرد‬           ‫که دکتر فاطمی و حسین مکی و‬             ‫شد که دکتر کشاورز در کتاب «من متهم‬       ‫گفت که‪ :‬دو هفته بود که به علت تراکم‬      ‫تنها روزنامۀ مرد امروز بود که در نهایت‬
‫مطرود میباشد‪.‬ایگرسنهبینوائیکه‬          ‫امروز» را گرفت و محمد مسعود برای‬      ‫جمعی از هواداران مطبوعات برسر مزار‬     ‫میکنم کمیتۀ مرکزی حزب توده ایران‬         ‫اخبار سربهسر حاج علینقی نگذاشته‬          ‫جرأت و جسارت در برابر سران گوش به‬
‫میگوئی از جان خود سیر شده حاضر‬         ‫کشتن قوامالسلطنه جایزه گذاشت‪.‬‬         ‫محمد مسعود جمع شده بودند‪ ،‬دکتر‬                                                  ‫بودم‪ ،‬تلفن زنگ زد و از آن طرف مردی‬       ‫فرمانحزبمیایستادوآنهارابهبادانتقاد‬
‫به انتحار هستی‪ ،‬ای مظلوم بدبختی‬        ‫یک میلیون ریال در آن زمان یک‬          ‫فاطمی به دست عبد خدائی نوجوانی‬                           ‫را» اینطور نوشت‪:‬‬       ‫با صدای نخراشیده گفت‪ :‬آقای مسعود‪،‬‬        ‫میگرفت‪.‬دکتر فریدون کشاورز عضو‬
‫که ظلم و جنایت این هیأت حاکمه‬          ‫ثروت محسوب میشد و باورکردنی‬           ‫که عضو فدائیان اسلام بود ترور شد‬       ‫«اکنون چند سال از شکست حزب‬               ‫چرا دو هفته است چیزی دربارۀ حاج‬          ‫کمیتۀمرکزیحزبتودۀایراندرصفحۀ‬
‫زندگی را بر تو حرام و آب شیرین را به‬   ‫بهنظر نمیرسید ولی برای تضمین‬          ‫اما از این حادثه جان سالم بدر برد‪.‬‬     ‫و نهضت نجاتبخش ایران میگذرد و‬            ‫علینقی نمینویسی؟ پرسیدم‪ :‬شما کی‬          ‫‪ 99‬کتاب «من متهم میکنم» دربارۀ‬
‫کامت تلخ کرده است‪ ،‬بیحسی تا کی؟‬        ‫جایزۀ یک میلیون ریالی‪ ،‬محمد‬           ‫فاطمیقبلازانتشارروزنامۀباخترامروز‬      ‫رهبری حزب چون سد سکندر برجای‬             ‫هستید؟ جواب داد‪ :‬مخلص شما حاجی‬           ‫مسعود و روزنامهاش اینطور مینویسد‪:‬‬
‫من یک میلیون ریال به تو خواهم‬          ‫مسعود سند رسمی نوشت و همراه‬           ‫مدتهابامسعودومردامروزهمکاریداشت‪.‬‬       ‫خود به زور اوضاع مهاجرت و اختفای‬                                                  ‫«روزنامۀ مرد امروز محمد مسعود را‬
‫پرداخت اگر یکی از عاملین مهم‬                                                                                        ‫حزب نشسته و جز چند صفحه کلی‬                                                       ‫مردم از هم میقاپیدند و چند ساعت‬
‫بدبختی‪ ،‬یکی از خائنین بزرگ کشور‪،‬‬                        ‫مقاله انتشار داد‪.‬‬                                                                                                                             ‫بعد از انتشار آن قیمتش به ده برابر و‬
‫یکی از مسببین درجه اول گرفتاری‬                ‫متن سند‪ ،‬بدین قرار است‪:‬‬
‫و تیرهروزی کنونی مملکت را محو و‬                                                                                                                                                                                    ‫بیشتر از آن میرسید‪».‬‬
                                       ‫«اینجانب بهموجب این سند‬                                                                                                                                        ‫مسعودهرهفتهدرروزنامهاشبهرجال‬
                   ‫معدوم نمائی!‬                                                                                                                                                                       ‫وقتوبهخصوصبهرؤسایکابینهحمله‬
‫این شخص قوامالسلطنه است‪.‬‬               ‫برای خدمت به مملکت و جامعه‬                                                                                                                                     ‫میکردوبهزبانسادهوعامیانهمینوشت‬
‫این شخص گذشته از تمام فجایعی‬                                                                                                                                                                          ‫و کلماتی را به کار میبرد که مخالفانش‬
‫که ذکر شد ُمقدم بر علیه امنیت‬          ‫تعهد مینمایم مبلغ یک میلیون‬                                                                                                                                    ‫آن کلمات را چارواداری و دور از شأن‬
‫و استقلال کشور بوده و طبق ماده‬
‫‪ ۶۱‬قانون مجازات عمومی محکوم به‬         ‫ریال به خود یا ورثۀ کسی بپردازم‬                                                                                                                                           ‫یک نویسنده میدانستند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫در حکومت دوم قوامالسلطنه‪ ،‬مسعود‬
                    ‫اعدام است‪...‬‬       ‫که قوامالسلطنه را در زمان‬                                                                                                                                      ‫با تیتر درشت در صفحۀ اول روزنامهاش‬
‫این پول از فروش خانۀ من خواهد‬                                                                                                                                                                         ‫نوشت که‪« :‬هرکس سر قوامالسلطنه را‬
‫بود‪ .‬خانهای که شش سال است از‬           ‫زمامداری یعنی قبل از سقوط‬                                                                                                                                      ‫بیاورد از جانب من صد هزار تومان پاداش‬
‫دست این جنایتکاران شش شب‬
‫در آن استراحت نکردهام‪ .‬خانهای که‬                 ‫کابینۀ او معدوم نماید‪.‬‬                                                                                                                                                  ‫خواهد گرفت!»‬
‫مثل جان خودم اگر در سایۀ آزادی و‬                                                                                                                                                                      ‫این شمارۀ مرد امروز بلافاصله پس‬
‫عدالت و قانون حفظ نشود یک پول‬          ‫امضاء ـ محمد مسعود»‬                                                                                                                                            ‫از انتشار توقیف شد و دادستان دستور‬

       ‫سیاه ارزش نخواهد داشت»‪.‬‬         ‫امضای محمد مسعود در زیر این‬                                                                                                                                      ‫بازداشت محمد مسعود را صادر کرد‪.‬‬
                                       ‫سند بهوسیلۀ دفتر اسناد رسمی‬                                                                                                                                    ‫مسعود در خانۀ احمد دهقان مخفی‬
                                                                                                                                                                                                      ‫شد و از مخفیگاه با استفاده از دستگاه‬
                                                      ‫تصدیق شده است‪.‬‬                                                                                                                                  ‫استنسیل که به جای زیراکس به کار‬
                                       ‫اما چگونه دفتر اسناد رسمی سند‬                                                                                                                                  ‫گرفته میشد مرد امروز را با قطع کوچک‬
                                       ‫قتل نخستوزیر را تصدیق کرده و‬                                                                                                                                   ‫ولی با همان مقالات تند و آتشین انتشار‬
                                       ‫رسمیت بخشیده است در حالی که‬                                                                                                                                    ‫داد‪ .‬آن شمارۀ مرد امروز تا پنجاه ریال‬
                                                                                                                                                                                                      ‫خریدوفروششدباتوجهبهاینکهقیمت‬
                                               ‫جرم مس ّلم بهشمار میآید؟‬                                                                                                                               ‫مرد امروز در آن زمان فقط ‪ ۵‬ریال بود‬
                                                                                                                                                                                                      ‫میتوان حدس زد که علاقه و اشتیاق‬
                                                                                                                                                                                                      ‫خوانندگان نسبت به روزنامۀ مسعود تا‬
                                                                                                                                                                                                      ‫چه حد بوده است‪ .‬روزنامهای که حقایق‬
                                                                                                                                                                                                      ‫را با شهامت تمام مینوشت و مردم این‬
                                                                                                                                                                                                      ‫بیپروایی و شجاعت را دوست داشتند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫شاید دلیل دیگر محبوبیت بیش از حد‬
                                                                                                                                                                                                      ‫مرد امروز این بود که مردم از زعمای قوم‬
                                                                                                                                                                                                      ‫و رجال و سیاستمداران وقت دل خوشی‬
                                                                                                                                                                                                      ‫نداشتند و مسعود در واقع از زبان آنها‬

                                                                                                                                                                                                                         ‫سخنمیگفت‪.‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18