Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۹۴ (دوره جديد
P. 5

‫صفحه ‪ 5‬ـ ‪ Page 5‬ـ شماره ‪1۷60‬‬
‫جمعه ‪ ۸‬تا پنجشنبه ‪ ۱4‬ژانویه ‪2۰2۱‬‬

‫منتشر شد که در سالمندی آواز‬             ‫گفتگویی به یاد رامش؛ آنگونه که بود و آنچه آرزو داشت ‪...‬‬                                                                                                 ‫=رامش در ‪ 1۷‬سالگی‬
                                                                                                                                                                                                ‫قرار بود بنا بر خواستهی‬
                      ‫میخواند…‬          ‫رامش در آمریکا با خواهرزادههایش سمیرا و مهسا‬                               ‫سه خواهر؛ گیتی‪ ،‬رامش‪ ،‬سیمین‬                                                  ‫پدرش برای ادامه تحصیل‬
‫‪-‬خیر‪ ،‬آن خانم یک معلم در‬                                                                                                                                                                        ‫در رشته پزشکی و جراحی‬
‫ایران است؛ خودش و دخترش هم‬              ‫درگذشت‪ ،‬آذر همیشه میگفت‬                                  ‫را میگرفت‪.‬‬        ‫و همزمان به برنامههای کاباره تهران‬    ‫آشنایی بیشتر با زندگی و فعالیتهای‬      ‫مغز به دانشگاه برود اما‬
‫این موضوع را تکذیب و عذرخواهی‬           ‫مادرم نمرده‪ .‬این حالت بعد از یکسال‬  ‫=نظرش درباره اوضاع ایران چه‬                                ‫هم میرسید‪.‬‬        ‫هنری وی با گیتی محبی تهرانی‬            ‫آشنایی با عطاالله خرم در‬
‫کردند‪ .‬اتفاقا رامش هم بعد از انتشار‬     ‫برطرف شد‪ .‬او زن بسیار شوخی بود‪،‬‬                                                                                  ‫خواهر بزرگتر رامش و سمیرا دخترش‬        ‫یک مهمانی و خواندن یک‬
                                        ‫اهل معاشرت بود و دوستان بسیار‬                                   ‫بود؟‬       ‫جالب است که بدانید محمد‬                                                      ‫آواز‪ ،‬سرنوشت او را تغییر‬
       ‫این ویدئو با او تماس گرفت‪.‬‬       ‫خوبی داشت‪ ،‬با هنرمندانی مثل‬         ‫‪-‬رامش وطناش را بسیار دوست‬              ‫خردادیان برای اولین بار رقص خود را‬                    ‫گفتگو کرده است‪.‬‬        ‫داد‪ .‬وی به برنامه «گلها»ی‬
                                        ‫نسرین‪ ،‬ستار و شهرام شبپره و شهره‬    ‫داشت ولی هیچوقت وارد سیاست‬             ‫با برنامه رامش شروع کرد‪ .‬او پیشنهاد‬   ‫=خانم محبی‪ ،‬زندهیاد رامش‬               ‫رادیو ایران دعوت شد و‬
           ‫*****‬                        ‫تماس داشت‪ ،‬با گوگوش مرتب تلفنی‬      ‫نشد‪ .‬همیشه منتظر فرصتی بود که‬          ‫کرد که در کاباره تهران با اجرای‬                                              ‫نخستین ترانه خود را به نام‬
‫در ادامهی این گفتگو‪ ،‬سمیرا دختر‬         ‫صحبت میکرد‪ ،‬با حمیرا هم هر روز‬                                             ‫رقص او و همسرش جنی‪ ،‬رامش را‬           ‫در دوران انقلاب و پس از آن کجا‬
‫گیتی محبی تهرانی و خواهرزادهی‬                                                           ‫دوباره به ایران برگردد‪.‬‬                                                                                    ‫«پرستو جان» اجرا کرد‪.‬‬
‫رامش به ما میپیوندد و میگوید‪:‬‬                       ‫تلفنی صحبت میکرد‪.‬‬       ‫=ولی رامش در جایی دلیل‬                                     ‫همراهی کند‪.‬‬                         ‫زندگی میکرد؟‬
‫«خالهام موقعی که روی سن نبود‬            ‫=موضوع همجنسگرایی هم در‬                                                    ‫همکاری رامش با کاباره تهران تا‬        ‫‪-‬رامش که ما البته او را آذر صدا‬        ‫فیروزه رمضانزاده ‪ -‬آذر محبی‬
‫دوست داشت همیشه در خانه‬                                                     ‫سکوت خود را اعتراض به ممنوع‬            ‫‪ ۱9۸2‬ادامه داشت‪ .‬آهنگهای قبلی‬         ‫میکردیم چون در لندن خانه داشت‬          ‫تهرانی که با نام هنری «رامش» در‬
‫بخندد‪ ،‬جوک بگوید یا با دوستان‬                  ‫مورد رامش مطرح شده…‬                                                 ‫خود را بازخوانی میکرد‪ ،‬البته با‬       ‫سه چهار ماه در سال برای استراحت‬        ‫ایران شناخته شده است‪ ،‬یکی از‬
‫باشد؛ هیچوقت عصبانی و جدی نبود‪،‬‬         ‫‪-‬این موضوع را تکذیب میکنم‪.‬‬          ‫شدن صدای زنان در ایران اعلام‬           ‫تلویزیون جام جم به مدیریت منوچهر‬      ‫و دیدار دوستانش به آنجا میرفت‪ ،‬در‬      ‫بهترین و محبوبترین خوانندههای‬
‫هیچوقت بد دیگران را نمیگفت؛ اگر‬         ‫اینها همه شایعه است‪ .‬شقایق‪ ،‬کسی‬                                            ‫بیبیان و همچنین ساسان کمالی هم‬        ‫دوران انقلاب هم در لندن بود و بعد‬      ‫عصر طلایی موزیک پاپ پیش از‬
‫هم بدگویی کسی را میشنید دوست‬            ‫که گفته میشود پارتنر ایشان است‪،‬‬                             ‫کرده بود‪.‬‬      ‫در سالهای ‪ ۸۰‬میلادی همکاری‬                                                   ‫انقلاب بود‪ .‬رامش متولد ‪ 22‬آبان‬
‫نداشت بشنود یا به نحوی موضوع‬            ‫نسبت فامیلی بسیار دوری با ما دارد‬   ‫‪-‬بله‪ ،‬همیشه میگفت تا زمانی‬                                                                ‫از انقلاب همانجا ماند‪.‬‬    ‫‪ ۱۳29‬در خیابان پاستور تهران‪،‬‬
                                                                            ‫که زنان خواننده در ایران مجبور‬                                     ‫کرد‪.‬‬      ‫من و مادرم و دو دخترم که از‬            ‫چندی پیش (‪ ۱۰‬آذر ‪ )۱۳99‬بر اثر‬
         ‫صحبت را عوض میکرد‪».‬‬                                                ‫به سکوت هستند من هم سکوت‬                                                     ‫وقوع انقلاب خبر نداشتیم برای‬           ‫ایست قلبی در لسآنجلس درگذشت‪.‬‬
‫سمیرا ادامه میدهد‪« :‬خاله من‬                                                 ‫میکنم و بعد از آخرین کنسرتاش به‬                                                                                     ‫پدرش ناصر محبی تهرانی در‬
‫خداباور بود‪ ،‬مادربزرگ ما هم همیشه‬                                                                                                                                                               ‫گمرک فرودگاه مهرآباد کار میکرد‬
‫نماز و دعا میخواند‪ ،‬خاله من مثل‬                                                                                                                                                                 ‫و مادرش اقدس اعتصامی نوه پروین‬
‫مامانم میگفت همه ادیان زیبا‬                                                                                                                                                                     ‫اعتصامی زنی تحصیلکرده‪ ،‬شاعرپیشه‬
‫هستند‪ ،‬عاشق همه ادیان باشید‪ ،‬خود‬
‫را مسلمان میدانست‪ ،‬مثل ما‪ ،‬و به‬                                                                                                                                                                                   ‫و روشنبین بود‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                ‫رامش در ‪ ۱۷‬سالگی قرار بود بنا بر‬
 ‫ادیان دیگر هم احترام میگذاشت‪».‬‬                                                                                                                                                                 ‫خواستهی پدرش برای ادامه تحصیل‬
‫خواهرزاده رامش اضافه میکند‪:‬‬                                                                                                                                                                     ‫در رشته پزشکی و جراحی مغز به‬
‫«در این مدت که خالهام درگذشت‪،‬‬                                                                                                                                                                   ‫دانشگاه برود اما آشنایی با عطاالله‬
‫افراد زیادی از ایران به ما خبر دادهاند‬                                                                                                                                                          ‫خرم در یک مهمانی و خواندن یک‬
‫که خاله به آنها کمکهای مالی کرده‬                                                                                                                                                                ‫آواز‪ ،‬سرنوشت او را تغییر داد‪ .‬وی به‬
‫بود و ما خبر نداشتیم؛ از پول خرید‬                                                                                                                                                               ‫برنامه «گلها»ی رادیو ایران دعوت شد‬
‫دوچرخه برای یک پسر بیپول یا‬                                                                                                                                                                     ‫و نخستین ترانه خود را به نام «پرستو‬
‫پرداخت اجارهخانه و کمک عیدی به‬
‫خانوادههای فقیر؛ او دست و دلباز بود‪،‬‬                                                                                                                                                                              ‫جان» اجرا کرد‪.‬‬
‫اگر کسی از او تقاضای کمک میکرد‬
‫بدون تأخیر کمک میکرد و به کسی‬

                   ‫هم نمیگفت‪».‬‬
‫سمیرا در پایان با بغض تأکید‬

‫رامش و خواهرش گیتی‬                                                                    ‫رامش در کنارخانواده‬                                                ‫ویگن‪ ،‬رامش‪ ،‬پدر رامش‬

‫میکند‪« :‬برای خاله آذر بسیار مهم‬         ‫که به عنوان مدیر برنامههای رامش‬     ‫این سکوت عمل کرد‪ .‬همیشه امیدوار‬        ‫=همکاری او با دیگر هنرمندان‬           ‫دیدن برادرم حوالی اوت ‪ ۱9۷9‬به‬          ‫مادرش همیشه مشوق آوازخوانی‬
‫بود که اصل ایرانی خود را از دست‬         ‫تمام کارهای هنری آذر از برگزاری‬     ‫بود که بتواند یک روز به ایران برگردد؛‬                                        ‫سانفرانسیسکو آمدیم ولی پدرم همراه‬      ‫وی بود ولی به گفته گیتی خواهر‬
‫ندهیم؛ همیشه به ما میگفت‬                ‫کنسرت تا طراحی لباس در اختیار او‬    ‫میگفت وقتی ایران آزاد شود اگر ‪۸۰‬‬                ‫موسیقی پاپ چگونه بود؟‬        ‫خانمی که برای پدر و مادرم کار‬          ‫رامش‪ ،‬در ماههای نخست که وارد‬
‫میفهمم در آمریکا بزرگ شدهاید‬            ‫و شوهرش بود‪ .‬آنها دوستی صمیمی‬       ‫ساله هم باشم به ایران بر میگردم و‬      ‫‪-‬رامش از واشنگتن دیسی تا‬              ‫میکرد در خانهاش در قیطریه ماند‪.‬‬        ‫عرصهی هنر و خوانندگی شده بود هر‬
‫ولی هیچوقت اصالت ایرانی خود را‬          ‫با هم داشتند و همیشه با ما یا آذر‬   ‫برای پشتیبانی از زنان ایران به روی‬     ‫تگزاس و در بیشتر نقاط آمریکا‬          ‫بعد از انقلاب یک شب به خانه پدرم‬       ‫جا که میرفت پدرش او را همراهی‬
‫از دست ندهید‪ .‬به همین دلیل من‬                                                                                      ‫کنسرت برگزار میکرد و با‬               ‫حمله کردند‪ ،‬دست و پایش را بستند‪،‬‬
‫و خواهرم ایرانی ماندن خود را نگه‬                                   ‫بودند‪.‬‬                      ‫صحنه میروم‪.‬‬         ‫خوانندههای مختلف از جمله ستار‪،‬‬        ‫تمام اثاثیه خانهاش را بردند و خانه را‬                           ‫میکرد‪.‬‬
                                        ‫=چندی پیش ویدئویی به نام‬            ‫=گفته میشود کنارهگیری‬                  ‫شهرام شبپره و شهره و جمیله در‬         ‫ضبط کردند! صبح روز بعد شوهرم که‬        ‫مدل موی او که به مدل «رامشی»‬
                      ‫داشتهایم‪».‬‬                                                                                   ‫رفت و آمد بود‪ .‬در سالهای ‪ ۷9‬تا ‪۸2‬‬     ‫مثل هر روز به پدرم سر میزد دید که‬      ‫مشهور شد همان موی آفرو ‪afro‬‬
                                        ‫رامش در شبکههای اجتماعی‬             ‫داریوش اقبالی در یک اجرای‬              ‫با داریوش‪ ،‬ستار و خانم جمیله مرتب‬     ‫خانه خالیست و پدرم دست و پا بسته‬       ‫یا موی فرفری است که دختران‬
                                                                                                                   ‫کنسرت داشتند؛ در کاباره تهران هم‬      ‫در یک اتاق قفل شده رها شده‪ .‬بعدها‬      ‫سیاهپوست آمریکایی آن را در دهه‬
                                                                            ‫مشترک با زندهیاد رامش در‬               ‫با آقای شهرام شبپره و شماعیزاده‬       ‫پسرعمویم به خانه پدرم سر زد و دید‬      ‫‪ ۶۰‬و ‪ ۷۰‬میلادی مد کردند و با آنجلا‬
                                                                                                                                                         ‫که در هریک از اتاقها چند خانوار‬        ‫دیویس از مدافعان حقوق شهروندی‬
                                                                            ‫کنسرت شهریور ‪ 13۷5‬یکی از‬                                   ‫آواز میخواند‪.‬‬     ‫زندگی میکنند‪ ،‬در استخر هم دیگ‬          ‫سیاهپوستان در آمریکا در ذهنها‬
                                                                                                                   ‫=گویا رامش و فریدون فرخزاد‬            ‫و قابلمه انداخته بودند! پسرعموی من‬     ‫نقش بست‪ .‬رامش که هنرمندی‬
                                                                            ‫دلایل کنارهگیری او از فعالیت‬                                                 ‫میپرسد شما که هستید‪ ،‬که گفتند‪:‬‬         ‫سختگیر در تولید سبک و ترانههایش‬
                                                                                                                    ‫هم ارتباط نزدیکی با هم داشتند‪.‬‬       ‫«ما از طرف بنیاد مستضعفان اینجا در‬     ‫بود همواره به شیوهها و تنظیمهای‬
                                                                                                  ‫هنری بوده‪.‬‬       ‫‪-‬بله‪ ،‬رامش آنقدر با فریدون فرخزاد‬     ‫خانه رامش زندگی میکنیم!» بعدها‬         ‫خاص علاقمند بود‪ .‬در کارنامه هنری‬
                                                                            ‫‪-‬در کنسرت شراین ادیتوریوم که‬           ‫نزدیک بود که تا آخرین لحظه با او‬      ‫آنجا را خراب کردند و بجایش یک‬          ‫او از جمله آلبومهای «آدمک»‪،‬‬
                                                                            ‫اشاره میکنید بلیتها همه به فروش‬        ‫تماس داشت‪ .‬فریدون هم مرتب با او‬       ‫آپارتمان سی طبقه ساختند و همه‬          ‫«دریا دریا»‪« ،‬تهمت»‪« ،‬داغ داغ» و‬
                                                                            ‫رفته بود‪ ،‬همه آمده بودند‪ ،‬اختلافی‬      ‫در ارتباط بود؛ چه از آلمان و چه از‬
                                                                            ‫بین رامش و داریوش نبود‪ ،‬اختلاف‬         ‫کشورهای دیگر؛ تا اینکه او را کشتند‪.‬‬                 ‫طبقاتش را فروختند‪.‬‬               ‫«سنگسار» ثبت شده است‪.‬‬
                                                                            ‫داریوش با کنسرتگذارها بود‪ ،‬رامش‬        ‫=آیا رامش ازدواج هم کرده بود؟‬         ‫ما هم بعد از انقلاب تصمیم گرفتیم‬       ‫رامش پیش از انقلاب ‪ ۵۷‬در‬
                                                                            ‫هم روی صحنه اعلام کرد حالا که‬          ‫‪-‬بله‪ ،‬زمانی که در لندن بود با یک‬      ‫مدتی در سانفرانسیسکو نزد برادرم‬        ‫لندن بود و با وقوع انقلاب به آمریکا‬
                                                                            ‫همکارم نیامده من جور ایشان را‬          ‫مرد انگلیسی ازدواج کرد که بعداً از‬    ‫بمانیم که بعد از مدتی قضیه سفارت‬       ‫مهاجرت کرد‪ .‬این هنرمند در سال‬
                                                                            ‫میکشم و برنامه را به تنهایی بسیار‬      ‫هم جدا شدند؛ او هیچوقت بچهدار‬         ‫آمریکا در تهران و گروگانگیری اتفاق‬     ‫‪ ۱۳۵۸‬و ‪ ۱۳۵9‬دو ترانه به نامهای‬
                                                                            ‫عالی اجرا کرد؛ خودم در آنجا بودم‬       ‫نشد ولی دو دخترم سمیرا و مهسا را‬      ‫افتاد و ما در آمریکا ماندگار شدیم‪.‬‬     ‫«گفتگوی سبز» و «تهرون» اجرا کرد‬
                                                                            ‫و دیدم‪ .‬بعد از آن کنسرت‪ ،‬رامش‬          ‫مثل فرزندان خودش دوست داشت و‬          ‫همان زمان‪ ،‬رامش هم به آمریکا آمد‬       ‫که شعر و آهنگ ترانه « تهرون» را‬
                                                                            ‫مایل به حفظ حریم خصوصی خود‬             ‫همیشه با او بودند‪ .‬البته اگر رامش با‬
                                                                            ‫بود و علاقهای به جنجال نداشت‪.‬‬          ‫مردی رابطه داشته بسیار خصوصی‬                          ‫و به ما ملحق شد‪.‬‬                          ‫خودش نوشت‪.‬‬
                                                                            ‫قبل از آن کنسرت هم یکی از اشعار‬                                              ‫=آیا رامش در آن سالها فعالیت‬           ‫وی پس از‪ ۱۶‬سال سکوت در سال‬
                                                                            ‫مولانا را با داریوش و فرامرز اصلانی‬                 ‫بوده و به ما نمیگفت‪.‬‬                                            ‫‪ ۱۳۷4‬آلبوم «جهان سوم» را در‬
                                                                            ‫اجرا کرده بود‪ .‬در همان سالن با ابی‪،‬‬    ‫=در طول سالهایی که فعالیت‬                                 ‫هنری داشت؟‬         ‫آمریکا با همکاری فرید زلاند‪ ،‬اردلان‬
                                                                            ‫ستار و شهرام شبپره در سال ‪۱9۸۸‬‬                                                                                      ‫سرفراز‪ ،‬ایرج جنتی عطایی و شهیار‬
                                                                            ‫کنسرت داشت؛ همینطور با مهستی‪،‬‬          ‫هنری نداشت‪ ،‬زندگی خود را‬              ‫‪-‬در آن دوران احمد مسعود صاحب‬
                                                                            ‫ستار و فرزین هم یک کنسرت در‬                                                  ‫کاباره تهران به رامش پیشنهاد اجرای‬                    ‫قنبری منتشر کرد‪.‬‬
                                                                                                                                ‫چطور تأمین میکرد؟‬        ‫برنامه داد‪ .‬رامش قبول کرد و این‬        ‫رامش آخرین آلبوم خود را به نام‬
                                                                                     ‫سال ‪ ۱9۸۷‬اجرا کرده بود‪.‬‬       ‫‪-‬پسانداز داشت‪ ،‬یک آپارتمان هم‬         ‫همکاری تا دو سال ادامه داشت‪ .‬چند‬       ‫«رومی‪ -‬معشوق همینجاست» در‬
                                                                              ‫=افسردگی رامش شایعه بود؟‬             ‫در اسپانیا داشت که وقتی به آمریکا‬     ‫کنسرت با تعدادی از خوانندگان از‬        ‫سال ‪ ۱۳۸۱‬با همکاری داریوش‬
                                                                            ‫‪-‬در سال ‪ 2۰۱۶‬که مادرم درگذشت‬           ‫آمد آپارتمان لندن و اسپانیا را اجاره‬  ‫جمله دو خواننده زندهیاد مهستی و‬
                                                                            ‫آذر یکسالی گوشهگیر شد چون به‬           ‫داد‪ .‬پولی هم با خودش از ایران آورده‬   ‫شادروان فرزین و آقای ستار اجرا کرد‬       ‫اقبالی و فرامرز اصلانی عرضه کرد‪.‬‬
                                                                            ‫مادرم بسیار وابسته بود؛ هر وقت‬         ‫بود و آن را در چرخش خرید و فروش‬                                              ‫کیهان لندن به یاد رامش و برای‬
                                                                            ‫از لندن به اینجا میآمد یک لحظه‬         ‫خانه گذاشته بود ویا اینکه سود پولش‬
                                                                            ‫از مادرمان جدا نمیشد‪ .‬مادر که‬

                                                                                      ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10