Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۴۱ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه‌‪ - Page‌14‌-‌14‬شماره‌‪‌1807‬‬
                                                                                                                                                                                                  ‫جمعه ‪ 1۹‬تا ‪ ۲۵‬آذرماه‪14۰۰‬خورشیدی‬

‫سیم و مقدار زیادی لوازم مخابراتی و‬    ‫مسیو‌کلنل‌علی‌زیبایی‌و‌شکنج ‌هگاه‌‬                                                                                                                                        ‫اشاره‪:‬‬
‫کتب و اعلامیههای جعلی توسط مردم‬                                              ‫*‬
                                      ‫ایرج‌هاشم ‌یزادهمخفی‌ساواک!‬                                                                                                                             ‫تقیه‪‌:‬در‌اصطلاح‌متکلمین‪‌،‬پوشاندن‌‬
                 ‫مصادره میشود‪.‬‬                                                                                                                                                                ‫و‌اظهارنکردن‌عقیده‌دینی‌و‌حتی‌ترک‌‬
‫اتومبیل مرسدس بنز این جانی‬                                                   ‫تصویری‌از‌خانه‌سرهنگ‌زیبائی‌که‌در‌مقاله‌به‌آن‌اشاره‌شده‌است‬                                                      ‫فرائض‌آن‪‌،‬در‌آن‌هنگام‌که‌از‌آشکار‌‬
‫سابقهدار در همان خیابان سمیه‬                                                                                                                                                                  ‫کردن‌آن‌خطری‌متوجه‌شخص‌شود‪‌.‬‬
‫به آتش کشیده میشود و اتومبیل‬          ‫در میان مردم پخش شد‪ ...‬خیلیها‬          ‫میدانی که زیبایی زاده آذربایجان‬       ‫آقایان از آرشیو ساواک منتشر شده‪،‬‬     ‫این مزخرفات را اگر مشحسن بقال‬         ‫در‌بین‌مسلمانان‪‌،‬شیعه‌تقیه‌را‌جایز‌‬
                                      ‫میگفتند از این محل چند گونی‬                               ‫شوروی است»‪.‬‬        ‫شوخی با تاریخ است و با انگیزه و هدف‬  ‫سرکوچه اندیشه در تهران میگفت‪،‬‬         ‫و‌ در‌ بعضی‌ موارد‌ فرض‌ می‌شمارند‪‌.‬‬
      ‫دیگرش در منزل خیابان بهار‪.‬‬      ‫ناخن کشیده بیرون آوردهاند‪ .‬جالب‬                                                                                   ‫کافی بود لبخندی بزنی و از کنارش‬       ‫طرفداران‌تقیه‌معتقدند‌که‌عمل‌تقیه‌‬
‫سرهنگ بازنشسته علی زیبایی از‬          ‫این بود که این شایعات به راحتی‬         ‫فراموش نکنیم سفارت شاهنشاهی‬                        ‫سوء استفاده سیاسی‪.‬‬      ‫رد شوی‪ ،‬اما وزیر دادگستری کشور؟!‬      ‫برای‌ شخص‌ پیغمبر‪ ‌،‬به‌سبب‌ آنکه‌‬
‫شکنجه گران معروف و قدیمی ساواک‬        ‫پذیرفته شده و بر نفرت مردم میافزود‪.‬‬    ‫ایران در وین همیشه با لنکرانی‬         ‫برویم به سراغ سرهنگ علی زیبایی‬       ‫متأسفانه از تعداد کارمندان ساواک‬      ‫مؤسس‌دین‌و‌مبین‌احکام‌است‪‌،‬جایز‌‬
‫است که همراه «سیاحتگر» از زمان‬        ‫حمید داودآبادی(؟) این ماجرا را‬         ‫در تماس بود‪ ،‬این تماسها اکثراً‬         ‫و ماشین تحمیق جمهوری اسلامی‪.‬‬        ‫آماری در دست نیست‪ ،‬جمهوری‬             ‫نیست‪‌،‬ولی‌پیشوایان‌اگر‌در‌انجام‌یکی‌‬
‫حزب توده مأمور بازجویی و شکنجه‬        ‫چنین نقل میکند‪ :‬آنطور که مردم‬          ‫بدور از جو سیاسی آنزمان وین در‬        ‫معروف است کتاب«کمونیزم‬               ‫اسلامی تا به امروز آماری از تعداد‬     ‫از‌تکالیف‌مواجه‌با‌خطر‌شدند‪‌،‬برای‌‬
                                      ‫میگفتند پیرزن و پیرمردی مسیحی‬          ‫قهوه خانههای دور افتاده صورت‬          ‫درایران» به قلم سرهنگ زیبایی‬         ‫نفرات ساواک منتشرنکردهاست (‪،)1‬‬        ‫رعایت‌مصلحت‌فرد‌یا‌جماعت‪‌،‬تقیه‌‬
                      ‫بوده است‪.‬‬       ‫که رو به روی حیاط آن خانه زندگی‬        ‫میگرفت‪ ،‬دو طرف گفتگو شناخت‬            ‫است‪ ،‬زیبایی در فرمانداری نظامی‬       ‫پس ناچاریم تخمین بزنیم و با رقمی‬      ‫برای‌آنها‌جایز‌خواهد‌بود‪ِ ‌.‬ف َر َق‌شیعه‌‬
‫مردمی که در آتشسوزی خانه‬              ‫میکردند‪ .‬بر حسب اتفاق میبینند‬          ‫کافی از هم داشتند‪ ،‬و نانی به هم‬       ‫با تیمور بختیار همکاری میکرد و‬       ‫حدود‪ 1۰.۰۰۰‬از باغبان گرفته تا‬         ‫در‌ موارد‌ جواز‌ تقیه‌ شروط‌ مختلف‌‬
‫این مزدور شرکت داشتند میگفتند‬         ‫که یک ماشین به داخل حیاط خانه‬          ‫قرض نمیدادند‪ ،‬تبادل خبر‪ ،‬لمس‬          ‫از سال ‪133۹‬چند سالی دبیر اول‬         ‫تیمسار نصیری توافق کنیم‪ ،‬هریک از‬      ‫دارند‪‌،‬و‌بعضی‌از‌فرق‌خوارج‌نیز‪‌،‬مثل‌‬
‫«اشیای این منزل از پول خون جوانان‬     ‫وارد شده و چند زن و مرد‪ ،‬دختری را‬      ‫همدیگر و اینجا و آنجا خبری را رد و‬    ‫سفارت ایران در وین و بدون شک‬         ‫این ده هزار نفر هر شب با سر بریدهای‬
‫وطن تهیه شده و حرام است و به این‬      ‫که چشمانش را بسته بودند‪ ،‬بهزور به‬      ‫بدل کردن‪ ،‬آوانسی گرفتن و آوانسی‬       ‫در پوشش سازمان امنیت بود‪ .‬تنها‬       ‫بخانه میرفتند و آن را وسط سفره شام‬     ‫نجدات‌و‌ایاضیه‪‌،‬آنرا‌تجویز‌کرد ‌هاند‪.‬‬
‫دلیل کسی چیزی را با خود نمیبرد»‬       ‫داخل زیرزمین آنجا میبرند‪ .‬پیرمرد‬       ‫دادن‪ ،‬یا هرچه میخواهید به آن نام‬      ‫خاطرهای که من از دوران دانشجویی‬      ‫کنار بشقاب سبزی و خورش قرمه‬           ‫دایرة‌المعارف‌فارسی‪‌،‬غلامحسین‌‬
‫شکنجهگاه سرهنگ علی زیبایی‬             ‫سراسیمه به خیابان تخت جمشید‬            ‫بگذارید‪ .‬بگذریم و برگردیم دوباره به‬   ‫در اتریش از او دارم ماجرای سفر شاه‬                                         ‫مصاحب‪‌،‬جلد‌اول‬
‫در خیابان بهار بالاتر از خیابان تخت‬   ‫(طالقانی) میرود و خطاب به جوانانی‬                                            ‫ــ یکی از دهها سفرشاه به اتریش ــ‬                  ‫سبزی میگذاشتند!‬
‫جمشید (طالقانی) دو ساختمان در‬         ‫که تظاهرات میکردند و مرگ برشاه‬                      ‫خانه سرهنگ زیبایی‪.‬‬       ‫است‪ ،‬سفارت ایران طی دعوت نامهای‬      ‫‪ ۵۲‬هفته در سال و هر هفته ‪ ۵‬روز‬        ‫ماشین کارخانه دروغسازی و‬
‫مجاورت هم بود که از زیرزمین به‬        ‫میگفتند‪ ،‬میگوید‪ :‬اگه خیلی مردین‪،‬‬       ‫من پس از پایان تحصیل در گراتس‬         ‫دانشجویان ایرانی را برای دیدار با‬    ‫کار و تلاش برابر است با ‪ ۲۶۰‬روز کار‬   ‫تحمیق تودهها در جمهوری اسلامی‬
‫واسطه تونل تنگ و تاریکی با هم‬         ‫بیایید سراغ این بیشرفا که دختر‬         ‫و چند سال کار در دفاتر معماری‪ ،‬سال‬    ‫شاه به ویلای سفارت ــ ساختمان‬        ‫در سال‪ ،‬تعطیلات را سرانگشتی کم‬        ‫پس از گذشت ‪ 3۰‬سال هنوز در‬
‫ارتباط‪ ...‬با هجوم مردم ساواکیها‬       ‫مردم را دزدیدن‪ ...‬به محض اینکه چند‬     ‫‪ 13۵۵‬به ایران بازگشتم و از نزدیک‬      ‫دوم سفارت و محل سکونت سفیرــ‬         ‫کنیم‪ ،‬عددی حدود ‪ ۲3۰‬روز بدست‬          ‫چرخش است‪ ،‬شواهد ولی از روغن‬
‫فرارکردند ولی آثار شکنجهها برجای‬      ‫نفری از دیوار رفتند بالا‪ ،‬ساواکیها از‬  ‫شاهد انقلاب شکوهمند اسلامی بودم‪.‬‬      ‫دعوت کرد‪ ،‬تعداد زیادی دانشجو‬         ‫میآید‪ ،‬ضرب در ‪ 1۰.۰۰۰‬ساواکی‬           ‫سوزی و فرسودگی آن گواهی میدهد!‬
‫ماند‪ ...‬خانه اولی که در خیابان بهار‬   ‫زیرزمینی که به ساختمان پشتی راه‬        ‫اوایل خرداد ماه ‪ 13۵۸‬ایران را ترک‬     ‫در باغ سفارت جمع بودند‪ ،‬شاه به‬       ‫میشود ‪ ۲.3۰۰.۰۰۰‬سربریده تودهای‬        ‫رژیمهای توتالیتر در هر رنگ و‬
‫قرار داشت چنان مسألهای نداشت‬          ‫داشت‪ ،‬فرار کردند‪ .‬تازه مردم فهمیدند‬                                          ‫تراس آمد و دانشجویان حاضر در‬         ‫و مجاهد و چریک و مخالف رژیم‬           ‫لباسی‪ ،‬از سوسیالیسم و فاشیسم‬
‫و ظاهرا محل کار و منزل سرهنگ‬          ‫که اینجا یکی از خانههای امن ساواک‬                                ‫کردم‪.‬‬       ‫باغ زیر تراس جمع شدند‪ ،‬شاه شروع‬                                            ‫گرفته تا عبا و عمامه پوشان شیعه‬
‫زیبایی بود‪ .‬اما وقتی وارد خانه اصلی‬   ‫است که زیرزمین آن شکنجه گاه‬            ‫فکر میکنم اواخر اسفند ماه و یا‬        ‫به صحبت کرد‪ ،‬باغ سفارت بزرگ‬                     ‫شاهنشاهی در هر سال!!‬       ‫و کت و شلوارپوشان سنی حماس و‬
‫که در کوچه پشتی بود شدیم‪ ،‬وحشت‬                                               ‫اوایل فروردین ماه ‪ ۵۸‬بود که شنیدم‬     ‫بود‪ ،‬اینجا و آنجا دانشجویانی دور از‬  ‫دقت میفرمائید! ساواک در سال ‪۲‬‬         ‫سوری با مفاهیم صداقت و درستی‬
‫سراسر وجودم را گرفت‪ ،‬اسباب و‬                        ‫نیروهای مبارز بود‪».‬‬      ‫خانه سرهنگ زیبایی در خیابان بهار‪،‬‬     ‫تراس ایستاده بودند و پیدا بود میانه‬  ‫میلیون و سیصد هزار نفر از هموطنان‬      ‫بیگانه و با دروغ و تزویر هم بسترند‪.‬‬
‫وسایل شکنجه به وفور به چشم‬            ‫بعدها در جایی درباره چگونگی‬                                                  ‫خداپسندی با شاه ندارند! یکی از آنها‬  ‫ما را بهطرز وحشیانهای سر میبرید‪.‬‬      ‫در نیمه دوم ماه ژانویه امسال‬
‫میخورد‪ .‬ناخنهای کشیده شده‬             ‫کشف شکنجهگاه سرهنگ زیبایی این‬                              ‫لو رفته است‪.‬‬      ‫دوست من «محمد‪ .‬پ»‪ ،‬دانشجوی‬           ‫از سال ‪ ،133۵‬سال تاسیس ساواک‬          ‫در روزنامه «اعتماد» مقالهای تحت‬
‫درگوشه وکنار پخش بودند‪ .‬موهای‬                                                ‫سوار ماشین شدم و به خانه سرهنگ‬        ‫با ذوق دانشکده موسیقی بود‪ ،‬دور از‬    ‫تا بهمن ماه ‪ 13۵۷‬یعنی ‪ ۲۲‬سال را‬       ‫عنوان«خانه سرهنگ زیبایی» منتشر‬
‫کنده شده‪ ،‬خون فردی بر در و دیوار‪،‬‬                         ‫گونه خواندم‪:‬‬       ‫زیبایی رفتم‪ .‬خانهای بود قدیمی و به‬    ‫تراس ایستاده بود و سیگار میکشید‪،‬‬     ‫ضرب در ‪ ۲‬میلیون و سیصدهزار سر‬         ‫شد که نشانههای بارزی از روغنسوزی‬
‫همه و همه حکایت از وحشیانه بودن‬       ‫ساعت ‪ 1۰‬صبح روز چهارشنبه‬               ‫تمام معنی معماری منازل ایرانی‪،‬‬        ‫سرهنگ زیبایی به سوی او میرود‬         ‫بریده بکنید‪ ،‬عددی بدست میآورید‬
‫اعمال ساواکیها داشت‪ .‬یک قطعه از‬       ‫‪ 13۵۷/1۰/۵‬در تقاطع خیابان سمیه‬         ‫حیاطی بود و ساختمان مسکونی‪ ،‬خانه‬      ‫و بیسر و صدا کشیدهای بصورتش‬          ‫برابر با ‪ ۵۰.۶۰۰.۰۰۰‬ــ پنجاه میلیون‬       ‫ماشین تبلیغات حکومت میداد‪.‬‬
‫پای انسانی را میان خاک و خل پیدا‬      ‫کنونی و ملکالشعرا بهار‪ ،‬مقابل اداره‬    ‫خالی بود‪ ،‬حدود ‪ 3۰‬و ‪ 4۰‬نفرکنجکاو‬      ‫میزند و سیگار را از دهنش میگیرد‬      ‫و ششصد هزارــ سر بریده‪ ،‬این‬           ‫سرهنگ علی زیبایی را نسل من‪،‬‬
‫کردم که هنوز گوشتش تازه بود‪ .‬وارد‬     ‫اصناف‪ ،‬جمعیت تظاهر کننده به‬            ‫چون من‪ ،‬مشغول بازدید و کشف‬            ‫و زیر پا له میکند‪ .‬از این حادثه‬      ‫رقم در حقیقت آماری است که‬             ‫بچههای ‪ ۲۸‬مرداد میشناسند‪ ،‬نامش‬
‫زیرزمین که شدیم‪ ،‬راهرو خیلی تاریک‬     ‫یک اتومبیل مرسدس بنز مشکوک‬                                                   ‫کسی تا پایان مراسم بوئی نبرد‪ ،‬بعدها‬  ‫وزیردادگستری دولت آقای بازرگان از‬     ‫مترادف بود با سازمان اطلاعات و‬
‫و تنگ بود‪ .‬اما مردم با روشن کردن‬      ‫میشوند و پس از مشاهده بیسیم‬                                ‫جنایت بودند!‬      ‫محمد داستاناش را با سرهنگ زیبایی‬                                           ‫امنیت کشور‪ ،‬صاحب لقبی هم بود‪:‬‬
‫کاغذ و مقوا پیش میرفتند‪ .‬داخل‬         ‫آن‪ ،‬هنگامی که میخواهند داخل آن‬         ‫به زیرزمین رفتم‪ .‬زیرزمینی بود‬                                                          ‫ساواک ارائه داده است!‬
‫راهرو‪ ،‬اتاقهای کوچکی در سمت‬           ‫را بازرسی کنند‪ ،‬سرنشین اتومبیل‬         ‫مثل همه زیرزمینهای خانه ایرانی‪.‬‬                            ‫تعریف کرد!‬           ‫یاد صحرای کربلا نمیافتید؟‬                        ‫شکنجهگر ساواک‪.‬‬
‫چپ بود که هرکدام برای خود لوازمی‬      ‫مسلسلی از زیر صندلی بیرون کشیده‬        ‫نه غل و زنجیری بود و نه تونلی به‬      ‫مصطفی لنکرانی‪ ،‬تودهای معروف‬                                                ‫کارمندان ساواک کالای واراداتی از‬
                                      ‫و به سوی مردم تیراندازی میکند و‬        ‫زیرزمین همسایه‪ ،‬آن روزها از تونل‬      ‫و یکی از برادران معروف لنکرانی‬                    ‫***‬                      ‫کره مریخ نبودند‪ ،‬از سوئد هم نیامده‬
                   ‫خاص داشتند‪.‬‬        ‫یک زن چادری و دو جوان را به خاک‬        ‫و از خانه مجاور ابدا سخنی در میان‬     ‫سالهای مدیدی مقیم وین بود‪ ،‬من‬        ‫دستگاه عریض و طویل ساواک‬              ‫بودند‪ ،‬همه از باغبان گرفته تا رأس‬
‫داخل یکی از اتاقها وانی بود که‬        ‫و خون میکشد و خود با سرعت فرار‬         ‫نبود‪ ،‬خبری هم از گونیهای خالی و‬       ‫هر از چندگاهی‪ ،‬آخرهفته به دیدن‬       ‫همراه با آرشیو اسناد و پروندهها دست‬   ‫آن تیمساران بختیار و پاکروان و‬
‫میگفتند در آن اسید میریختند و‬         ‫میکند و در خیابان تخت جمشید‬            ‫یاپر از ناخن نبود‪ ،‬کوتاه‪ ،‬زیرزمین یک‬  ‫او میرفتم‪ ،‬با وجود تضاد دیدگاههای‬    ‫نخورده به دامان آقایان معممین افتاد‪،‬‬  ‫نصیری و مقدم‪ ،‬زاده سرزمین پهناور‬
‫زندانیها را داخل آن خوابانده و نابود‬  ‫سوار یک آمبولانس ارتشی در حال‬                                                ‫سیاسی‪ ،‬رابطه دوستانهای باهم‬          ‫قرار بود بر طبق خواست انقلابیون‪،‬‬      ‫ایران بودند‪ :‬نجیبزاده و نانجیب‪،‬‬
‫میکردند‪ .‬داخل اتاق دیگر‪ ،‬تختخواب‬      ‫حرکت شده و میگریزد‪ .‬هنگام فرار‬                            ‫خانه مسکونی‪.‬‬       ‫داشتیم‪ ،‬اغلب تا نیمههای شب سفره‬      ‫ساواک منحل گردد‪ ،‬اما ساواک منحل‬       ‫خدمتگزار و خائن‪ ،‬شکنجهگر و مداد‬
‫دو طبقهای بود که مثل شوفاژ لوله‬       ‫دفترچه و قبالهیی از جیبش بیرون‬                     ‫***‬                       ‫خاطراتش را برایم میگشود و درد دل‬                                           ‫لای انگشتگذار‪ ،‬انسانهایی با افق باز‬
‫کشی شده بود و هنگامی که داغ‬           ‫میافتد که مردم بلافاصله آن را بر‬       ‫روزنامه اعتماد در تاریخ ‪ ۲۸‬دیماه‬      ‫میکرد‪ ،‬از جوانی و حزب توده و شاه‬                     ‫نشد و ساواما شد‪.‬‬
‫میشده‪ ،‬زندانی را لخت روی آن‬           ‫میدارند و میبینند روی آن نوشته‪:‬‬        ‫‪ ۸۷‬برابر با ‪ 1۸‬ژانویه ‪ ۲۰۰۹‬گزارشی‬     ‫و کیانوری و قتلهای درون حزب و‪...‬‬     ‫انتظار میرفت‪ ،‬حکومت انقلابی‬                    ‫و انسانهایی با تفکر بتونی‪.‬‬
‫میخواباندند‪ ،‬همان گونه که در باره‬     ‫سرهنگ علی زیبایی ــ آدرس ــ‬            ‫از شکنجهگاه خانه سرهنگ زیبایی‬                                              ‫یکبار برای همیشه به اختناق و‬          ‫چنین آجیل مشکلگشایی را‬
‫مهدی رضایی از کشتههای مجاهدین‬         ‫خیابان بهار بالاتر از تخت جمشید ــ‬     ‫دارد‪ ،‬با هم این گزارش را میخوانیم‪:‬‬                  ‫میگفت و میگفت‪.‬‬         ‫شکنجه وظلم وتجاوز و‪ ....‬خاتمه‬         ‫میتوانستی در تمام سطوح کشور‪،‬‬
‫معروف بود که در دادگاه گفته بود‪:‬‬                                             ‫«خانه سرهنگ زیبایی‪ :‬ماههای‬            ‫شبی صحبت سرهنگ زیبایی‬                ‫دهد‪ ،‬نام شکنجهگران را افشا کند و‬      ‫در مدارس ابتدایی‪ ،‬دبیرستانها‪،‬‬
‫«مرا روی اجاق خواباندند و پشتم را‬              ‫کوچه مهتاب ــ شماره ‪4‬‬         ‫آخر عمر رژیم شاه‪ ،‬تظاهرات مردمی‬       ‫شد‪ ،‬روبه من گفت‪« :‬مدتی است‬           ‫پروندههای جنایت را در معرض نمایش‬      ‫دانشکدهها‪ ،‬در ادارات دولتی و بخش‬
                                      ‫بلافاصله جمعیت برای دستگیری‬            ‫شکلی مستمر پیدا کرده بود‪ ...‬یکی‬       ‫با مسألهای در کلنجارم و پاسخی‬        ‫و قضاوت عام قرار دهد‪ ،‬تا اگر قصوری‬    ‫خصوصی به راحتی پیدا کنی‪ .‬مدیران‬
                      ‫سوزاندند»‪.‬‬      ‫او‪ ،‬به سوی خانه هجوم میبرند و‬          ‫از خواستههایی که توسط روحانیون‬        ‫برای آن ندارم»‪ .‬و بعد مسألهاش را‬     ‫شده‪ ،‬جنایتی شده‪ ،‬شکنجهای شده‪،‬‬         ‫دلسوزی که شیفته خدمت بودند‪،‬‬
‫سوراخی روی دیوار یکی از اتاقها‬        ‫متأسفانه او را نمییابند اما خانه‬       ‫مطرح شده بود انحلال ساواک بود‪.‬‬                                             ‫دگر بار تکرار نشود و درسی گردد برای‬   ‫نظامیانی که عشق وطن داشتند و‬
‫بود که خیلی حساس شدم‪ .‬جلو که‬          ‫مجللش را با تمام وسایل لوکس آن به‬      ‫اما مردم در به در دنبال شکنجهگرها‬                           ‫مطرح کرد‪.‬‬      ‫کارمندان جدید و انقلابی ساواما که‪:‬‬    ‫در کوه و بیابان خدمت میکردند‪،‬‬
‫رفتم از پشت آن متوجه شدم انگشت‬        ‫آتش کامل میکشند‪ .‬مردم قالیهای او‬       ‫میگشتند که آنها را مجازات کنند‪.‬‬       ‫گفت‪« :‬من به سرهنگ زیبایی شک‬          ‫ای دل عبرت بین از دیده نظرکنهان!‬      ‫نظامیانی که دزد بودند و کلاش‪،‬‬
‫را که داخل آن میکردید‪ ،‬گیوتین‬         ‫را با کارد تکه تکه میکنند و لوسترها‬    ‫کافی بود جوانهای محل یک ساواکی‬        ‫پیدا کردهام‪ ،‬حدس میزنم جاسوس‬         ‫برخورد جمهوری اسلامی در این‬           ‫افسرانی که پایتختشان مسکو بود‪،‬‬
‫کوچکی آن را قطع میکرده‪ ....‬همه‬        ‫و چینی آلات و ظروف قیمتی را به‬         ‫را شناسایی کنند و نقشهیی برای انتقام‬  ‫شورویاستوبرایکاگبکارمیکند»‬           ‫‪ 3۰‬سال با آرشیو ساواک‪ ،‬حکایت از‬       ‫شیفته استالین و بریا بودند‪ ،‬دو جلادی‬
‫در و دیوار زیرزمین که محل اصلی‬        ‫کلی خرد میکنند‪ .‬علاوه برآن سه‬          ‫گرفتن از او بریزند‪ ...‬یکی از مواردی‬   ‫پرسیدم‪« :‬دلیلی برای این حدس و‬        ‫سوءاستفاده سیاسی دارد‪ .‬پروندههای‬      ‫که شکنجهگران ساواک در برابرشان‬
‫شکنجه گاه بود‪ ،‬تاریک و سیاه شده‬       ‫قبضه اسلحه کمری و یک دستگاه بی‬         ‫که در آن روزها خیلی خبر آفرین‬                                              ‫قطور زد و بند و لیست حقوق بگیران‬      ‫رنگ میباختند!‪ ،‬معلمینی که جلاد‬
‫بودند و همین به وحشتناکی آنجا‬                                                ‫شد منزل سرهنگ زیبایی در خیابان‬                           ‫گمان داری؟»‬       ‫معممین را یکسره نابود کردند و آنچه‬    ‫بودند و از تنبیه بچههای بیگناه لذت‬
‫شدت میداد‪ ...‬وقتی فکرکردم که تا‬                                              ‫بهار تهران بود‪ ،‬این خانه توسط مردم‬    ‫گفت «نه‪ ،‬احساس من است و‬              ‫تا بحال در طول ‪ 3۰‬سال حکومت‬           ‫میبردند‪ ،‬مگر نه «جور استاد به ز مهر‬
‫چند روز قبل در همین جا‪ ،‬ساواکیها‬                                             ‫کشف و تصرف شد‪ ....‬شایعات زیادی‬
‫چه بلایی سرمردم میآورند‪ ،‬تنم لرزید‪.‬‬                                                                                                                                                                           ‫پدر» بود و هست؟‬
‫خدا میداند ساواک شاه چند تا از این‬                                                                                                                                                            ‫ساواکیها کارگران وارداتی نبودند‪،‬‬
‫خانه در سطح کشور داشت‪ ...‬روزنامه‬                                                                                                                                                              ‫ساخت وطن بودند‪ ،‬بر پیشانی هر یک‬
‫کیهان درباره خانه سرهنگ زیبایی‬                                                                                                                                                                ‫از آنان‪ ،‬مهر«ساخت ایران» بچشم‬
‫نوشت‪ :‬شکنجهگاه مخفی ساواک در‬                                                                                                                                                                  ‫میخورد‪ .‬سرهنگ علی زیبایی یکی از‬
‫تهران کشف شد‪ ...‬شاهدان عینی به‬                                                                                                                                                                ‫آنها بود‪ :‬ساواکی بود و نامش با شکنجه‬
‫خبرنگار کیهان گفتند‪« :‬در تونل انواع‬
‫وسایل شکنجه دیده میشد‪ ،‬بعضی از‬                                                                                                                                                                                    ‫تداعی میشد‪.‬‬
‫این وسایل شکنجه هنوز خونآلود بود‬                                                                                                                                                              ‫قبل از اینکه به سراغ سرهنگ‬
‫و معلوم بود که به تازگی مورد استفاده‬                                                                                                                                                          ‫زیبایی برویم‪ ،‬بد نیست به این مفهوم‬
‫قرار گرفته است‪ .‬در گوشه دیگر این‬
‫تونل‪ ،‬مقدار زیادی لباسهای زیرزنانه‬                                                                                                                                                               ‫«ساواکی» نگاه کوتاهی بیاندازیم‪.‬‬
‫و مردانه که مملو از خون بود روی‬                                                                                                                                                               ‫ساواکی در فرهنگ سیاسی دوران‬
‫هم انباشته شده بود و چند تکه از‬                                                                                                                                                               ‫شاه فحش بود‪ ،‬توهین بود و بار منفی‬
‫استخوانهای قسمت مختلف بدن‬
‫دیده میشد‪ ...‬تصویر پوسترهای‬                                                                                                                                                                                             ‫داشت‪.‬‬
‫ناخنهای لاکزده زنان و دخترانی‬                                                                                                                                                                 ‫میگفتند و اغلب در گوشی که«یارو‬
‫که شکنجه شده بودند‪ ،‬به دیوار اتاقها‬                                                                                                                                                           ‫ساواکی است»‪ ،‬فرقی نمیکرد که این‬
‫نصب شده بود و تصویرهای دیگری‬                                                                                                                                                                  ‫«یارو» کارمند پاک و خدمتگزار صدیق‬
‫که چند نفر را در حال شکنجه شدن‬                                                                                                                                                                ‫ساواک بود یا نه ددمنش و شکنجهگر‪،‬‬
‫نشان میداد‪ .‬این تصاویر ظاهرا برای‬
‫شکنجه روانی به کار میرفته است‪.‬‬                                                                                                                                                                  ‫در هر دو حال «یارو ساواکی» بود‪.‬‬
‫هجوم بی سابقه مردم برای تماشای‬                                                                                                                                                                ‫مرحوم اسدالله مبشری وزیر دولت‬
‫این شکنجهگاه باعث شد مأموران‬                                                                                                                                                                  ‫بازرگان معروف حضورتان هست‪.‬‬
‫فرمانداری نظامی بعد از تیراندازی و‬                                                                                                                                                            ‫اولین وزیر وزارت دادگستری جمهوری‬
‫متفرق کردن مردم‪ ،‬ماشین آلات را‬
‫ازآن محل خارج و به نقطه نامعلومی‬                                                                                                                                                                                       ‫اسلامی‪.‬‬
‫منتفل کنند‪ .‬سرهنگ زیبایی که‬                                                                                                                                                                   ‫حضرت وزیر مرد ساده لوح و‬
‫صاحب این خانه است‪ ،‬هنگام آتش‬                                                                                                                                                                  ‫پرحرفی بود‪ ،‬شیفته صحرای کربلا‬
                                                                                                                                                                                              ‫بود‪ ،‬ساواک صحرای کربلایش بود‪،‬‬
               ‫زدن خانه فرارکرد»‬                                                                                                                                                              ‫چند هفتهای از وزارتش نگذشته بود‬
            ‫***‬                                                                                                                                                                               ‫که شبی در مصاحبهای با تلویزیون‬
‫* گریزی به تیتر رمان معروف‬                                                                                                                                                                    ‫ایران‪ ،‬برای چندمین بار بی مقدمه به‬
‫اریک امانوئل شمیت‪ :‬مسیو ابراهیم‬                                                                                                                                                               ‫سراغ ساواک رفت و گفت «آقا‪ ،‬این‬
                                                                                                                                                                                              ‫ساواکیها هر شب با یک سر بریده به‬
                      ‫و گل قرآن!‬                                                                                                                                                              ‫خانه میرفتند و سر را وسط سفره شام‬
                                                                                                                                                                                              ‫میگذاشتند و اگر شبی بدون سر بخانه‬
                                                                                                                                                                                              ‫میآمدند و سفره خالی از سر خونین‬
                                                                                                                                                                                              ‫بود‪ ،‬بچه گریه را سر میداد که‪« :‬بابا‬
                                                                                                                                                                                              ‫من سر بریده میخوام‪ ،‬سر بریده کو؟»‪.‬‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫(نقل‪ .‬به معنی)‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18